عبارات مورد جستجو در ۴۳ گوهر پیدا شد:
جیحون یزدی : قصاید
شمارهٔ ۸۳ - وله
از شه بوالی حکم نو در نصب دیگر سال بین
تاکشته میسازد در و دولت نگر اقبال بین
حکمی بخلعت توامان روحی بقالب همعنان
پیرو جوانرا زین و آن سرگرم وجد و حال بین
ترک مرا زین جشن کل کز خلدگوئی داشت گل
از ساتکینی سرخ مل در رقص با اطفال بین
افکنده از مستی کله بر سر نهاده بلبله
در پای کوبش زلزله در احسن الاشکال بین
شد در دهان مار اگر برخلد شیطان را گذر
تصویر این را زآن پسر در زلف و چهر و خال بین
هرگه که آن سیماب بر بندد سقایت را کمر
خورشید طوبی قدنگر غلمان مه تمثال بین
بزمی که سازد زمزمه وزخلق برد همهمه
خوبان عالم را همه چون نقش بردیوال بین
چون نغمه زن گیرد بکف مرغ صراحی جای دف
برجسم رندان از شعف هی پر نگرهی بال بین
رویش چو نقش مانوی مویش چو مشک معنوی
نی مغز مهد عیسوی در دامن دجال بین
زین خلعت سال دگر کز شاه والی را ببر
او را زمی شوری بسر افتاده از امسال بین
میری که هستی مهد او بر طاعت حق جهد او
آفاق را در عهد او موصول بر آمال بین
دشمن بسهم از برز وی گرز آهن است اسپرز وی
البرز با گرزوی در معرض زلزال بین
سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۶۱ - طاقی دوز
شوخ طاقی دوز را در بزم ساقی می کنند
بر سر او عشقبازان جنگ طاقی می کنند
صوفی محمد هروی : دیوان اطعمه
بخش ۳۸
صبح دولت می دمد با جام همچون آفتاب
فرصتی زین به کجا باشد، بده جام شراب
در جواب او
شمسی نان گشته طالع باز همچون آفتاب
وه چه نیکو می نماید خاصه بر خوان کباب
سرخ روئیها بود، آن را که باشد در نظر
بکسمات و شربت قندی که باشد پر گلاب
کله از حمام دیگ آمد برون خندان نگاه
زانفعالش کله های قند رفته در حجاب
شاه بغرا چون مربع شست بر تخت طبق
هست ماهیچه ز رشک امروز اندر پیچ و تاب
گر شکنبه شد چه باک امروز گیپا را لباس
گنج را پنهان کنون شرطی است در جای خراب
دوش می دیدم به خواب خوش کباب و نان گرم
این سعادت را من مسکین مگر بینم به خواب
در فراق مرغ بریان همچو ماهی می طپد
صوفی و اندر نمی یابد کنون از هیچ باب