عبارات مورد جستجو در ۵۲ گوهر پیدا شد:
غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۷۹ - منکرات گرمابه
آن بود که عورت از زانو تا ناف پوشیده ندارد و ران در پیش قایم نهد برهنه کرده تا بمالد و شوخ باز کند، بلکه اگر دست در زیر ازار بر آن فرا گیرد، نشاید که بسودن به معنی دیدن بود. و صورت حیوان بر دیوار گرمابه منکر است. واجب بود تباه کردن آن یا بیرون آمدن. و دیگر دست و طاس و سطل پلید در آب اندک کردن که منکر باشد بر مذهب شافعی و انکار نتوان کرد بر مالکی که به مذهب او روا بود. و آب بسیار ریختن و اسراف کردن از منکرات است و منکرات دیگر هست که در کتاب طهارت گفته ایم.
نظام قاری : قصاید
شمارهٔ ۱۸ - لغزی که در صفت میان بند گفته شده است
چیست آن جبس مختلف آثار
پنبه و ابریشمش شعار ودثار
ساده باشد میانش و یکرنگ
نقش و الوان او بود بکنار
علمیت دروست با ترکیب
لیک هست انصراف او ناچار
باقبا و دوتوئی و چمته
همچو اهل نفاق باشد یار
گاه سجاده را بود نایب
گاه باشد جنیبه دستار
گه بلنکوته اش کنند بدل
که بود زیر جامه در قصار
گاه گردد سپیچ سر در شب
ور بود چارشب مدانش عار
گر نباشد بدعوتی سفره
میشود او دراز خوان هموار
اکثر آنرا بدوش اندازند
نازکان موالی و تجار
که ردای دعای استسقاست
میکنندش بطیلسان احبار
وقت افلاس از همه رختی
بیشتر او کنند در بازار
پیشک آفتاب و بارانیست
بقچه دانست و جامه و ایزار
خواهرش شده و برادر او
کمرست آن بکوه کرده قرار
همه کس را بدامن آویزد
در میانست باصغار و کبار
از عزیزی بسر نهند او را
در برش آورند چون دلدار
در مصائب شکوه اهل عزاست
افکنند از برای او دستار
ور بداری بجای کلکنه اش
شد بحمام نیز خدمتکار
از رخوتی که مانده دردهلیز
محرم خلوت خود او انگار
کار دسمال از و همی آید
لیک دورست از تمیز و وقار
رخت در خانه چون زنان شویند
برسرش میکنند مقنعه وار
در میان بتان بهر ریشه
باشدش ناز و غنج و شیوه هزار
پس میان بستنش بیاموزم
منکشف گرددش هزار اسرار
قصب شیر و شکرش خوانند
بندقی نیز خوانده اند اخیار
بنما در میان جمع رخوت
نرمه کز وی آید این همه کار
ور بودجامه دراز بقد
که فتد دامنش براهگذار
خویشتن در میان در اندازد
تا بپوشاند آن عیوب و عوار
او علمدار رختها آمد
تتق و پرده است و حاجب یار
لقبش فوطه و میان بندست
کنیت او بود نماز گذار
کمر صحبت است قاری را
عوض متکاست یا دیوار
صدر اعظم چو زر برافشاند
دامن او آورد به پیش نثار
نظام قاری : فردیات
شمارهٔ ۵۳
اگر چه هر دو سفیدند کاسرو سالو
ازین کنند بدستار ازان بپا تاوه
ابوالفضل بیهقی : مجلد هشتم
بخش ۵۰ - رای زدن در باب هانسی
و روز آدینه پیش از نماز، یازدهم ذو القعده، امیر بشکار رفت و استادم و همه قوم با وی بودند، بدشت رخامرغ‌ و شکاری نیکو رفت و بسیار شکار یافتند از انواع.
و بکوشک نو بازآمد روز یکشنبه بیست و یکم این ماه.
و روز یکشنبه چهارم ذو الحجّه بجشن مهرگان نشست و از آفاق مملکت هدیه‌ها که ساخته بودند پیشکش را در آن وقت بیاوردند، و اولیا و حشم نیز بسیار چیز آوردند و شعرا شعر خواندند و صلت یافتند، که این خداوند شعر میخواست و بر آن صلتهای شگرف‌ میفرمود. و آن قصائد ننبشتم؛ و اگر طاعنی‌ گوید: چرا از آن امیر محمود، رضی اللّه عنه، بیاورده است و از آن امیر مسعود، رضی اللّه عنه، نیاورده، جواب آن است که این روزگار بما نزدیکتر است و اگر آن همه قصائد آورده شدی، سخت دراز گشتی، و معلوم است که در جشنها بر چه نمط گویند. و پس از شعر بسر نشاط و شراب رفت و روزی خرّم بپایان آمد.
و روز شنبه عید اضحی‌ کردند با تکلّف و کارها رفت این روز از تعبیه‌ لشکر پیاده و سوار بدرگاه بودن و آلت و زینت بی‌اندازه اظهار کردن، که رسولان ارسلان خان و بغرا خان و لشکر خان والی سکمان‌ آمده بودند و خوانهای با تکلّف‌ نهادند و شراب خوردند.
و روز دیگر امیر مودود را خلعت دادند خلعتی که چنان نیافته بود که در آن کوس و علامتها و دبدبه‌ بود، و ولایت بلخ او را فرمود و منشور داد و وی برین جمله بخانه باز شد و همه بزرگان و اولیا و حشم بفرمان سلطان نزدیک او رفتند- و بسرای‌ ارسلان جاذب‌ میبود- و سخت بسزا حق گزاردند، چنانکه بهیچ وقت چنان نگزارده بودند.
[رای زدن امیر مسعود در باب غزو هانسی‌]
و سدیگر روز عید پس از بار خالی کرد و وزیر و سپاه سالار و عارض و استادم و حاجبان بگتغدی و بو النّضر را بازگرفت و سخن رفت در باب حرکت امیر تا بر کدام جانب صوابتر است. این قوم گفتند: خداوند آنچه اندیشیده است با بندگان بگوید.
که صواب آن باشد که رای عالی بیند، تا بندگان آنچه دانند بگویند. امیر گفت:
مرا امسال که به بست آن نالانی افتاد پس از حادثه آب‌، نذر کردم که اگر ایزد، عزّ ذکره، شفا ارزانی دارد بر جانب هندوستان روم تا قلعت هانسی‌ را گشاده آید. و از آن وقت باز که بناکام از آنجا بازگشتم بضرورت، چه‌ نالانی افتاد و باز بایست گشت، غصّه در دل دارم و بدل من مانده است‌، و مسافت دور نیست؛ عزیمت را بر آن مصمّم کرده‌ام که فرزند مودود را ببلخ فرستم و خواجه و سپاه سالار با وی روند با لشکرهای تمام؛ و حاجب سباشی بمرو است با لشکری قوی، چنانکه ترکمانان زهره نمیدارند که بآبادانیها درآیند، و سوری نیز بنشابور است با فوجی مردم و بطوس و قهستان‌ و هرات و دیگر شهرها شحنه‌ تمام است، نباشد در خراسان فتنه‌یی و نرود فسادی‌، و گر رود شما همه بیکدیگر نزدیک‌اید و سخت زود در توان یافت. و پسران علی تگین بیارامیدند بمواضعت و عبد السّلام‌ نزدیک ایشان است و عهدها استوارتر میکند. و چنانکه بوسهل حمدوی نبشته است، پسر کاکو را بس قوّتی نیست و از مردم او هیچ کاری نیاید و ترکمانان بر گفتار وی اعتمادی نمیکنند، نباشد آنجا هم خللی. من باری این نذر از گردن بیفگنم‌ و پس از آنکه قلعت هانسی گشاده آمد، هیچ شغلی دیگر پیش نگیریم و بازگردیم، چنانکه پیش از نوروز بغزنین بازرسیم. و ما این اندیشیده‌ایم و ناچار این اندیشه را امضا باید کرد. اکنون آنچه شما درین دانید، بی‌محابا بازگویید.
وزیر در حاضران نگریست. گفت: چه گویید درین که خداوند میگوید؟
سپاه سالار گفت «من و مانند من که خداوندان شمشیریم‌ فرمان سلطان نگاه داریم و هر کجا فرماید برویم و جان فدا کنیم. عیب و هنر این کارها خواجه بزرگ داند که‌ در میان مهمّات‌ ملک است و آنچه او خوانده و شنوده و داند و بیند ما نتوانیم دانست، و این شغل وزیران است نه پیشه ما» و روی بحجّاب‌ کرد و گفت: شما همین میگویید که من گفتم؟ گفتند: گوییم. وزیر عارض و بونصر را گفت: سپاه سالار و حاجبان این کار در گردن من کردند و خویشتن را دور انداختند، شما چه گویید؟ عارض مردی کمر سخت‌ بود، گفت: معلوم است که پیشه من چیست، من از آن زاستر ندانم شد ؛ و چنان گران‌ است شغل عرض که از آن بهیچ کاری نباید پرداخت. بونصر مشکان گفت: این کار، چنانکه مینماید، در گردن خواجه بزرگ افتاد، سخن جزم بباید گفت که خداوند چنین میفرماید. و من بنده‌ نیز آنچه دانم بگویم؛ و بنعمت سلطان‌ که هیچ مداهنت‌ نکنم. وزیر گفت «من بهیچ حال روا ندارم که خداوند بهندوستان رود، چه صواب آن است که ببلخ رود و ببلخ هم مقام نکند و تا مرو برود، تا خراسان بدست آید و ری و جبال مضبوط شود. و نذر وفا توان کرد ؛ و اگر مراد گشادن هانسی است سالار غازیان‌ و لشکر لوهور و حاجبی که از درگاه نامزد شود آن کار را بسنده‌ باشد، هم آن مراد بجای آید و هم خراسان بر جای بماند. و اگر خداوند بخراسان نرود و ترکمانان یک ناحیت بگیرند، یک ناحیت نه اگر یک دیه بگیرند، و آن کنند که عادت ایشان است از مثله‌ کردن و کشتن و سوختن، ده غزو هانسی برابر آن نرسد .
شدن بآمل و آمدن این بلا بار آورد، این رفتن بهندوستان بتر از آن است. آنچه مقدار دانش بنده است بازنمود و از گردن خویش بیرون کرد، رای عالی برتر است.»
استادم گفت: من همین گویم و نکته‌یی برین زیادت آرم: اگر خداوند بیند، پوشیده کسان گمارد تا از لشکری و رعیّت و وضیع‌ و شریف پرسد که حال خراسان و خوارزم و ری و جبال در اضطراب بدان جمله است که هست و سلطان بهانسی‌ میرود، صواب است یا ناصواب‌؟ تا چه گویند، که بنده چنان داند که همگان گویند: ناصواب است.
بندگان سخن فراخ میگویند که دستوری‌ داده است و فرمان خداوند را باشد.
امیر گفت: مرا مقرّر است دوستداری و مناصحت‌ شما. و این نذر است که در گردن من آمده است و بتن خویش خواهم کرد. و اگر بسیار خلل افتد در خراسان، روا دارم که جانب ایزد، عزّ ذکره، نگاه داشته باشم، که خدای، تعالی، این همه راست کند . وزیر گفت «چون حال برین جمله است، آنچه جهد آدمی‌ است بجای آورده آید، امید است که درین غیبت خللی نیفتد.» و بازگشتند. و دیگر قوم‌ همچنان خدمت کردند و بازگشتند، چون بیرون آمدند، جایی خالی بنشستند و گفتند: این خداوند را استبدادی است از حدّ و اندازه گذشته‌، و گشاده‌تر ازین نتوان گفت؛ و محال‌ باشد دیگر سخن گفتن که بی‌ادبی باشد، و آنچه از ایزد، عزّ ذکره، تقدیر کرده شده است‌ دیده آید. و بپراگندند.
شاه اسماعیل صفوی ( خطایی ) : گزیدهٔ اشعار ترکی
مئهمان گؤردوم
یئنه مئهمان گؤردوم, کؤنلوم شاد اولدو
مئهمانلار, سیز بیزه صفا گلدینیز!
قار-قیش یابار ایکن, باهار-یاز اولدو
مئهمانلار, سیز بیزه صفا گلدینیز!
موصافیر عشق قاپوسونون دیلیدیر
خیزری سئو کیم, صاحبی‌نین قولودور
تانری موصافیری پیریم الیدیر
مئهمانلار, سیز بیزه صفا گلدینیز!
بیر ائوه قهر اولا, موصافیر گئتمز
چالیشسا, چیرپینسا اکدیگی بیتمز
چابیرسا, بابیرسا, بیر یئپه یئتمز
مئهمانلار, سیز بیزه صفا گلدینیز!
حوممت ائیله سن کی, دایما گله
یامان-یاخشی بیزیم یوزوموز گوله
بؤیوک-کیچیک اونو, هم, خیزیر بیله
مئهمانلار, سیز بیزه صفا گلدینیز!
موصافیر گلیر کی, قیسمتی بیله
موصافیر خیزیردیر عذرونو دیله
خطایم اوبرویو توت, وئر گل اله
مئهمانلار, سیز بیزه صفا گلدینیز!
ایرج میرزا : مثنوی ها
نوروزِ کودکان
عید نوروز و اوّل سال است
روزِ عیش نَشاطِ اطفال است
همه آن روز رختِ نو پوشند
چای و شربت به خوش دلی نوشند
پسرِ خوب روزِ عید اندر
رَود اَوَّل به خدمتِ مادر
دست بر گردنش کند چون طوق
سر و دستش ببوسَد از سرِ شوق
گوید این عیدِ تو مٌبارَک باد
صد چنین سالِ نو ببینی شاد
بعد آید به دست بوسِ پدر
بوسه بخشد پدر به رویِ پسر
پسر بد چو روزِ عید شود
از همه چیز نااٌمید شود
نه پدر دوست داردش نه عَمٌو
نه کس عیدی آوَرَد بَرِ او
عیدی آن روز حقِ پسر است
که نجیب و شریف و باهنر است
زرتشت : وندیدا
فرگرد پنجم
بخش یکم
( الف)
1
هرگاه مردی در ته درّه ای مرده باشد و مرغی از فراز کوه بدانجا فرود آید و پاره ای از آن مردار را بخورد و به بالای کوه باز گردد و بر درختی سخت چوب یا نرم چوب بنشیند و بر آ« درخت قی کند یا پیخال بیندازد یا پاره هایی از مردار را فرو ریزد . . .

2
. . . پس آنگاه مردی از ته درّه به بالای کوه برآید و از ان درخت هیزم برگیرد و بشکند و تکّه تکّه کند وآن را در آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ بسوزاند ، پاد افره گناهش چیست ؟

3
اهوره مزدا پاسخ داد :
مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار نمی کند . . .

4
. . . چه ، اگر مرداری که پرنده یا سگ یا گرگ یا باد یا مگس بیاورد ، کسی را گناهکار کند ، بزودی این جهان استومند من ـ با فراوانی آفریدگانی که بر زمین می میرند ـ تنها جای پشو تنو ها می شود که به ناپاکی آلوده اند و روان آن بانگ و شیون برمی اورد .

بخش یکم
( ب)
5
ای دادار جهان استومند ! ای اشون!
مردی کشتزاری را آبیاری می کند . آب را به سوی کشتزار روان می کند . دیگر باره روان می کند . سومین با روان می کند . چهارمین با روان می کند . . .
. . . هر گاه سگی یا روباهی یا گرگی ، مرداری را به بستر جوی بیاورد ، پاد افره گناه آن مرد چیست ؟

6
اهوره مزدا پاسخ داد :
.......................................................................................................................................( بند های 6 و7 برابر است با بندهای 3 و 4 همین فر)

7
......................................................................................................................................( فر19 بند 29)

بخش دوم
(الف)
8
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آب کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آب هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه سیلاب او را فرا می برد ؛ فرو می برد و بر کرانه می افگند . پس آنگاه پرندگان پیکر او را می خورند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .

بخش دوم
(ب)
9
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا آتش کشنده است ؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
آتش هیچ کس را نمی کشد . « استو ویذتو» است که آدمی را به بند می افگند و « بدوای» او را چنین فرو بسته می برد .آنگاه آتش تن و جان وی را می سوزاند تا بخت ، او را بدین جا یا بدان جا بکشاند .

بخش سوم
10
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چون تابستان سپری شود و زمستان فرا رسد ، مزداپرستان چه باید بکنند ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
در هرخانه ای و هرکویی باید سه « کده» برای نگاهداری مردگان بسازند .

11
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
بزرگی این کده های مردگان چه اندازه باید باشد ؟
اهوره مزدا پاسخ داد؟
چندان بزرگ که سر برافراشته ، پاهای کشیده و دستهای گشوده را نیازارد .
چنین باید باشد کده های مردگان برابر دستور دین .

12
باید مرده را دو شب یا سه شب یا یک ماه در آن جا نگاه دارند تا بدان هنگام که پرندگان به پرواز درآیند ، گیاهان بویند ، سیلابها روان شوند و باد بهاری آبهای روی زمین را بخشکاند .

13
پس همین که پرندگان به پرواز درآمدند ، گیاهان رسند ، سیلابها روان شدند و باد بهاری آبهای روی زمین را خشکاند ، مزداپرستان باید تن مرده را در دخمه در آفتاب بگذارند .

14
هرگاه مزداپرستان تا یک سال ، تن مرده را در دخمه در آفتاب نگذارند ، همان پاد افره کسی که اشونی را بکشد ، سزاوار آنان خواهد بود .
پیکر مرده باید چندان بماند که باران برآن و برهمه ی دخمه فرو بارد ، بازمانده های چرکین را فرو شوید و پرندگان مردار را بخورند .

بخش چهارم
15
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا این راست است که تو آب را با ابرهاو باد ، از دریای « فراخ کرت » روان می کنی ؟

16
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آبها را بر مردارها و دخمه هاا و بازمانده های چرکین و استخوانها روان می کنی و آنگاه آنها را پنهانی باز می گردانی؟
. . . که تو ـ ای اهوره مزدا ! ـ آن آبها را به دریای پوتیک باز می گردانی ؟

17
اهوره مزدا پاسخ داد :
آری ای زرتشت ! پنین است که تو گفتی .
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را با ابرها و بادها از دریای فراخ کرت روان می کنم .

18
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را بر مردارها و دخمه ها و بازماندهای چرکین و استخوانها روان می کنم .
آنگاه من ـ اهوره مزدا ـ آبها را پنهانی باز می گردانم
من ـ اهوره مزدا ـ آبها را به دریای پوتیک باز می گردانم .

19
در ان جا آبها به جوش و خروش در می آیند . در دل دریای پوتیک به جوش و خروش در می آیند و هنگامی که آلایش پالوده شوندد ، دیگر باره به دریای فراخ کرت روی می اورند و به سوی درخت ویسپوبیش پیش می روند .
در ان جا بذر هر یک از گونه های گیاهان من می روید : صدها ، هزارها، صدها ، هزارها . . .

20
بذر گیاهی که من ـ اهوره مزدا ـ باران بر آنها فرو می بارم تا مردم اشون و گاو افزونی بخش را خوراک و گیاه پدیدآورند؛ تا مردم مرا خوراک آماده کنند و گاو افزونی بخش را گیاهانی برویانند که مایه ی زندگی انها شود .

بخش پنجم
21
این است بهترین کارها ( پاک و بی آلایش کردن زمین ها) این است زیباترین کارها ؛ همان گونه که تو ـ ای زرتشت نیک کردار! ـ گفتی .
اهوره مزدای اشون بدین سخنان ، به جان زرتشت پاک رامش بخشید .( هنگامی که زرتشت دریافت که مردمان می توانند با کردار نیک خویش از آلایش گناه رهایی یابند ، شادمان شد )
« ای ارمیتی ! پاکی از هنگام زادن ، بهترین کار در زندگی است . باید برای آبادانی جهان کوشید وآن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد)

22
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
این داد این داد دیو ستیز زرتشت تا چه پایه مهتر و بهتر و زیباتر از دیگر دنیاهاست ؟

23
اهوره مزدا پاسخ داد :
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی چندان از دیگر دینها برتر است که دریای فراخ کرت از دیگر آبها .

24
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آبی کلان ، آبی خرد را در خود فرو برد .
این داد ، این داد دیو ستیز زرتشت در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که درختی تناور ، گیاهان خرد را در سایه سار خویش بپوشاند .

25-26
این داد ، این داد دیو ستیز مزدا در مهی و بهی و زیبایی در برابر دیگر دینها چنان است که آسمان گرداگرد زمین را فرا گیرد .
هنگامی که از رد ( موبدان موبد ) یا سروشا ـ ورز خواستار برگذاری آیین شوند ـ خواه آن آیین درون باشد که باید برگذار شود یا آن که نباید برگذارشود ، خواه آن درون باشد که باید بخش شود یا آن که نباید بخش شود ـ موبدان موبد می تواند یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید .( هنگامی که موبدان موبد یک سوم از پادافره گناهکار را ببخشاید ، آن اهوره مزدا همه ی آن را می بخشاید .)
اگر کردار اهریمنی دیگری از او سرزده شود ، در ایین پتت ویژه ی او بخشوده شده است ؛ اما اگر هیچ کردار اهریمنی دیگری از او سر نزده باشد ، بدین پشیمانی خویش ، جاودانه بخشوده و آمرزیده است .

بخش ششم
27
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه گروهی از مردمان در یک جا برفرشهای پیوسته و بالینهای نزدیک به هم غنوده باشند ؛ دو تن نزدیک به یکدیگر یا پنج یا پنجاه یا صد تن تنگاتنگ و از آن گروه ناگهان یکی بمیرد ، دروج نسو چند تن از آنان را به گند و پلیدی می آلاید ؟

28
اهوره زدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده آتربانی شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر یازدهمین تن فرود می اید و ده تن را می آلاید .( این پاسخ با این فرض داده شده است که یازده تن در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد .روا.
برداشت دیگری از این پاسخ داده است که هرگاه گروهی در جایی خفته باشند و یکی از آنان بمیرد ، از هر سوی آن مرده تا یازده تن آلوده می شوند .)
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده ارتشتاری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد بردهمین تن فرود می آید و نه تن را می الاید .
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده برزیگری باشد ، دروج نسو تاخت می آورد ؛ بر نهمین تن فرود می اید و هشت تن را می آلاید .

29
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگی خانگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هفتمین تن فرود می اید و شش تن را می آلاید .

30
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ چوپانی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر هشتمین تن فرود می اید و هفت تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده توله سگی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برپنجمین تن فرود می اید و چهار تن را می آلاید .

31
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سیاه گوشی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر چهارمین تن فرود می اید و سه تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « جژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برسومین تن فرود می اید و دو تن را می آلاید .

32
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ایو یزوه » با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . بر دومین تن فرود می اید و دیگری تن را می آلاید
ای سپیتمان زرتشت !
هرگاه مرده سگ « ویژو» یی با شد ، دروج «نسو » ؛ تاخت می آورد . برنزدیکترین کس فرود می اید و او را می آلاید .( درباره نام های این سگان ... فر . 13 بند 16 و یاد )

33
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرده سگی « اوروپی» باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید ؟

34
اهوره مزدا پاسخ داد :
سگ « اوروپی » هرگز ـ آشکارا یا پنهانی ـ هیچ یک از آفریدگان سپند مینو را نمی آلاید ، مگر کسی که او را بزند یا بکشد که آلوده می شود و همواره آلوده می ماند .

35
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه مرد تبهکار یا هرزه ای دوپا یا اشموغ ناپارسایی باشد ، چند تن از آفریدگان سپند مینو را اشکار یا پنهانی می آلاید ؟

36
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
به اندازه وزغی که افزون برسالی از مرگ او گذشته و زهر او خشکیده باشد .( وزغ یا قورباغه آفریده اهریمن و یکی از زشت ترین آفریدگان به شمار می آید ؛ زیرا در دریای فراخ کرت برگرد درخت هوم سفید شنا می کند تا آن را بجود اما ماهی خدا گونه (کر) هر جا که وزغ بلغزد آن را نگاهبانی می کند )
آن تبهکار یا هرزه دوپا یا اشموغ ناپارسایی و درازنای زندگی خویش ، آفریدگان سپند مینو را اشکارا یا پنهانی می آلاید

37
او در درازنای زندگی خویش ، آب را می آلاید؛ آتش را خاموش می کند و ستوران را میرباید و می کشد .
او در درازنای زندگی خویش ، اشون رابا مشتی کشنده چنان می زند که جان از تن وی جدا می شود .او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند .

38
ای سپیتمان زرتشت !
براستی آن تبهکار یا هرزه دو پا یا ( اشموغ ) ناپارسا در زندگی خویش ، هرگز از بی بهره ساختن اشون از خوراکش ، جامه اش ، خانه اش ، بسترش و آوندهایش باز نمی ایستد.
او پس از مرگ دیگر چنین نمی کند

بخش هفتم
39
ای دادار جهان استومند ! ای اهوره مزدا! ای اشون !
هنگامی که ما اینجا ، در خانه هامان آتش و برسم و جام و وهوم و هاون فراهم آورده ایم ، اگر مردی یا سگی از این جا بگذرد وناگهان بمیرد ، ما مرداپرستان چه باید بکنیم ؟

40
اهوره مزدا پاسخ داد :
ای سپیتمان زرتشت !
باید آتش و برسم و جام و هوم و هاون را ازخانه بیرون برید .
باید مرده ای را به دخمه ـ به جایی که به دستور دین ، پیکر مردگان را باید بدان جا برد ـ برید تا در آن جا دریده و خورده شود .

41
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
در چه هنگامی می توان آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز آورد ؟

42
اهوره مزدا پاسخ داد :
در زمستان نه شب و در تابستان یک ماه باید درنگ کرد و از آن پس آتش را به خانه ای که کسی در آن مرده است ، باز توان آورد .

43
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه کسانی در میان آن نه شب (در زمستان ) یا یک ماه ( در تابستان ) آتش را به خانه ای که کسی در آ« کرده است باز آورند ، پاد افره گناهش چیست ؟

44
اهوره مزدا پاسخ داد :
کردار آنان کردار پشو تنو است و پاد افره ی گناهشان دویست تازیانه با اسپهه ـ اشترا ، دویست تازیانه با سرو شو ـ چرن است .

بخش هشتم
45
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
هرگاه در خانه ی مزداپرستان زن آبستنی پس از بارداری یک یا دو یا سه یا چهار یا پنج یاشش یا هفت یا هشت یا نه یا ده ماهه ، کودکی مرده بزداید ، مزداپرستان آن زن را به کجا باید ببرند؟

46
اهوره مزدا پاسخ داد :
به جایی در ان خانه زرتشتی که زمین ان بی اب و گیاه ترین جا باشد ؛ گله های گاوان و گوسفندان کمتر از آن بگذرند ؛ آتش ـ پسر اهوره مزدا ـ کمتر در آن برافروخته شود ؛ دسته های برسم و یژه ی آیین کمتر بدان برده شود و مردم اشون کمتر از ان بگذرند .

47
ای دادار جهان استومند !ای اشون !
چه اندازه دور از آتش ؟
چه اندازه دور از اب؟
چه اندازه دور از دسته های برسم ویژه آیین ؟
چه اندازه دور از مردم اشون ؟

48
اهوره مزدا پاسخ داد :
سی گام دور از آتش .
سی گام دور از اب .
سی گام دور از دسته های برسم ویژه ی آیین .
سه گام دور از مردم اشون .

49
مزداپرستان باید گرداگرد آن جا چینه ای برآورند و در درون آن ، او را خوراک و جامه دهند .

50
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
نخستین خوراکی که بدان زن باید داده شود چیست ؟

51
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید سه شش یا نه جام گمیزآمیخته با خاکستر بیاشامد تا گور درون زهدان وی شسته شود ( گمیز : پیشاب یا شاش گاو نر) را چنین زنی باید بنوشد تا نسو در زهدان وی از میان برود . در گپ .
آمده است که خاکستر نیز ـ اگر از آتش بهرام برگرفته شده باشد ـ همین کار پاک کردن زهدان را می کند .)

52
پس آنگاه می تواند شیر گرم مادیان یا گاو یا میش یا بز یا گوشت پخته و نان و شراب بیاشامد و بخورد ؛ اما نوشیدن آب بر او روا نیست .



53
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند و تا چه هنگام باید تنها با این گونه گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد ؟

54
اهوره مزدا پاسخ داد :
باید تا سه شب بدین سان بماند . باید تا سه شب با این گونه گوشت و نان وشراب زندگی کند و از نوشیدن اب بپرهیزد . پس هنگامی که این سه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب در کنار نه گودال بشوید و بدین سان پاک شود .

55
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند ؟
پس از سپری شدن آن سه شب ، تا چه هنگام باید تنها بماند و جدا از دیگری زندگی کند و جا و خوراک و جامه اش جدا باشد ؟

56
اهوره مزداپاسخ داد :
باید تا نه شب بدین سان بماند باید تا نه شب پس از سپری شدن آن سه شب تنها بماند و جدا از دیگر مزداپرستان زندگی کند و جا و خوراک و جامه ی او جدا باشد .
پس هنگامی که این نه شب سپری شد ، تن و جامه ی خویش را با گمیز و آب بشوید و پاک کند .( روش جدید به گونه ای دیگر است هرگاه زنی پس از آبستنی یک تا ده ماهه ، نوزادی مرده به جهان آورد نخستین خوراک وی « نیرنگ» (=گمیز) . . . آتش و خاکستر خواهد بود و تا چهار روز روا نمی دارند آب یا نمک یا هر خوراک دیگری که با آب یا نمک پخته شده باشد ، بخورد . در چهارمین روز به وی نیرنگ می دهند و او می تواند خود و جامه ی خویش را بدان بشوید و پاک کند وروا نمی دارند که خود و جامه اش را در نخستین چهل روز با آب بشوید .)

57
ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
آیا هنگامی که آن جامه ها یک بار شسته و پاکیزه شد ، زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتریا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرو شاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگردیگری می تواند آنها را بپوشد ؟

58
اهوره مزدا پاسخ داد :
هیچ زوت یا هاونن یا آتروخش یا فربرتر یا آبرت یا آسنتر یا راسپی یا سرشاورز یا آتربان و ارتشتار و برزیگری نمی تواند آن جامه ها را ـ هرچند شسته و پاکیزه شده باشد ـ بپوشد .

59
. . . اما هرگاه در خانه ی مزداپرستان زنی بیمار یا مردی آرمشت باشد ( ارمشت کسی که شکسته و از کار افتاده باشد وباید گفت کسی که ناپاک است در دوره ی ناپاکی (فر9 بند 33) و هنگامیکه همه ی کارها بر او نارواست .ارمیشتگاه جایی است که ارمشت در ایندوره در آن بسر می برد ) که باید در ارمشتگاه بماند ، می توان آن جامه ها را تا هنگامی که بتواند دستهایش را آزادانه به کار گیرد برای پوشاک یا بستر وی داد .( ناپاک تا هنگامی که پاک نشده است ، باید دستهایش را در تکّه کتانی کهنه بپیچد تا مبادا به چیزی پاک دست بزند و آن را بیالاید)

60
براستی اهوره مزدا روا نمی دارد که ما هیچ ارزشمندی را که می توانیم از آن بهره گیریم ، تباه کنیم ؛ هر چند همچند ریسمانی به سنگینی یک اسپرن باشد؛ هر چند همچند ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد .

61
کسی که جامه ای را پیگر مرده ای بیفکند ـ هر چند ارزش آن جامه به اندازه ی ریسمانی باشد که دختری هنگام نخ ریسی به دور می اندازد ـ تا هنگامی که زنده است مردی اشون به شمار نمی اید و هنگامی که بمیرد ، به سرزمین بهروزی ( بهشت ) راه نمی یابد.

62
. . . او به جهان دیوان ، بدان جهان تاریک می رود ( جایی که تاریکی را می توان با دست گرفت ) که از تاریکی ساخته شده است ؛ که زاده ی تاریکی است ( درگپ آمده است : جای انانکه از تاریکی بارور شده اند . دروج که از تخم گناهکار بارور می شود از آن جا می آید)
ای گناهکاران !
شما با کردارها و روانهایتان بدان جهان ، بدان سرزمین اندوه و پریشانی در می آیید .


زرتشت : وندیدا
فرگرد هفدهم
بخش یکم
1
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای اهوره مزدا ! ای سپندترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
کدام است مرگ آور ترین کردار مردمان که نیروی رنج اور دیوان را تا بدان پایه می افزاید که آیین پرستش و نیاز آوری برای آنان برگذار شده باشد ؟
2
اهوره مزدا پاسخ داد :
چنین کرداری آن است که کسی موی خویش را شانه زند یا بتراشد یا ناخنهای خود را بگیرد و موی و ناخن از تن جداشده را در گودال یا شکافی بریزد .
3
آنگاه در پی بیپروایی به برگذاری آیینهای دینی ، دیوان در زمین پدیدار می شوند .
انگاه در پی بی پروایی به برگذاری ایین های دینی ، آن خرفستران که مردمان شپش می خوانند شان و آنها که در کشتزارها گندم را می خورند وآنان که در جامه خانه ها جامه ها را می جوند ، در زمین پدیدار می شوند .
4
ای زرتشت !
هرگاه موی خویش را شانه زدی یا تراشیدی یا ناخنخویش را گرفتی ف موی و ناخن جداشده از تن را ده گام از مردم اشون ، بیست گام از اتش ، سی گام از آب و پنجاه گام از برسم دسته بسته دورتر ببر .
5
پس انگاه گودالی به ژرفای ده انگشت در زمین سخت به ژرفای دوازده انگشت در زمین نرم بکن و آن موی و ناخن را در آن جا فرو بگذار و این پیروزمندترین و چاره بخش ترین باژ را از بربخوان :
.............................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 48 ، بند 6)
6
سپس با کاردی فلزّی سه یا شش یا نه شیار گرداگرد آن گودال بکش و نیایش « اهون و یریه » را سه یا شش یا نه بار برخوان .
بخش دوم
7
بیرون از خانه گودالی بکن به ژرفای نخستین بند انگشت کوچک و تراشه های ناخن را در آن فرو ریز و این پیروزمندترین و چاره خش ترین باژ را از بر بخوان :
..............................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 33 بند 7)
8
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند 6 همین فر)
9
آنگاه این گفتار بر زبان آور :
ای پرنده اشو زوشت :!
بدین جا بنگر . در ان جا ناخن هایی است که از آن تست بشود که آنها ترا نبرد یا دیوان مزندری ، نیزه ها و خنجرها و کمانها و تیرهای به پر شاهین نشانده و سنگهای فلاخن باشد.
10
اگر ناخنها به پرنده اشو زوشت پیشکش نشود ، نیزه ها و خنجرها و کمان ها و تیرهای به پرشاهین نشانده و سنگهای فلاخن می شود و در دست دیوان مزندری جای می گیرد .
11
..............................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند 18 فر 16)

مفاتیح الجنان : زیارات
آداب سفر
مقدمه در آداب سفر است و مشتمل است بر یک مقدمه و چند فصل و یک خاتمه
چون اراده سفر می کنی، شایسته است روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بداری و برای سفر کردن، روز شنبه یا روز سه شنبه یا روز پنجشنبه را انتخاب کنی و از سفر کردن در روز دوشنبه و چهارشنبه و پیش از ظهر روز جمعه بپرهیز و از سفر کردن در این ایام که در این نظم واقع شده، دوری کن:
هفت روزی نحس باشد در مَهی
زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج
سه و پنـج و سیـزده بـا شانـزده
بیست ویک با بیست وچهار و بیست وپنج
[در بعضی از روایات نقل شده: که در بیست ویکم ماه سفر کردن مطلوب است و در روز هشتم و بیست وسوم خوب نیست. عباس قمی]
در ایام مُحاق و در حالی که ماه در برج عقرب است به سفر مرو و اگر در این اوقات برای سفر کردن ضرورتی پیش آمد، دعای سفر را بخوان و صدقه بده، آنگاه به سفر برو.
روایت شده: مردی از اصحاب حضرت باقر(علیه السلام) اراده سفر کرد و برای وداع خدمت آن جناب رسید، حضرت فرمود: پدرم علی بن الحسین(علیه السلام) هرگاه اراده می کرد که به سوی بعضی از املاک خود بیرون رود، سلامتی خود را از خدا به آنچه آسان بود می خرید، یعنی به صدقه دادن به هرچه که ممکن بود و این عمل زمانی بود که پای خویش را در رکاب می گذاشت؛ و چون به سلامت از سفر بازمی گشت، خدا را شکر می کرد و به آنچه که ممکن بود صدقه می داد.
آن مرد حضرت را وداع گفت و رفت و آنچه را حضرت فرموده بود انجام نداد، در نتیجه در مسیر سفر هلاک شد؛ این خبر به حضرت باقر(علیه السلام) رسید، حضرت فرمود: این مرد پند داده شد، اگر می پذیرفت.
سزاوار است پیش از روی آوردن به سفر، غسل کنی و اهل و عیال خود را گرد آوری و دو رکعت نماز بخوانی و از خداوند خیر خود را درخواست کنی و «آیت الکرسی» خوانده و حمد و ثنای الهی را بجا آوری و بر رسول خدا و آلش صلوات فرستی و بگویی:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُک الْیوْمَ نَفْسِی وَأَهْلِی وَمَالِی وَوُلْدِی وَمَنْ کانَ مِنِّی بِسَبِیلٍ الشَّاهِدَ مِنْهُمْ وَالْغَائِبَ. اللّهُمَّ احْفَظْنا بِحِفْظِ الْإِیمانِ وَاحْفَظْ عَلَینا. اللّهُمَّ اجْعَلْنا فِی رَحْمَتِک، وَلَا تَسْلُبْنا فَضْلَک إِنَّا إِلَیک رَاغِبُونَ. اللّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِک مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکآبَةِ الْمُنْقَلَبِ، وَسُوءِ الْمَنْظَرِ فِی الْأَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیک هذَا التَّوَجُّهَ طَلَباً لِمَرْضاتِک وَتَقَرُّباً إِلَیک. اللّهُمَّ فَبَلِّغْنِی مَا أُؤَمِّلُهُ وَأَرْجُوهُ فِیک وَفِی أَوْلِیائِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
پس از این، خاندان خود را وداع کن و بر درِ خانه بایست و «تسبیح حضرت فاطمه» را بخوان و از پیش رو و طرف راست و جانب چپ سوره «حمد» و «آیت الکرسی» را قرائت کن و بگو:
اللّهُمَّ إِلَیک وَجَّهْتُ وَجْهِی، وَعَلَیک خَلَّفْتُ أَهْلِی وَمَالِی وَمَا خَوَّلْتَنِی وَقَدْ وَثِقْتُ بِک فَلَا تُخَیبْنِی، یا مَنْ لَایخَیبُ مَنْ أَرادَهُ، وَلَا یضَیعُ مَنْ حَفِظَهُ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاحْفَظْنِی فِیما غِبْتُ عَنْهُ وَلَا تَکلْنِی إِلی نَفْسِی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
سپس سوره «توحید» را «یازده مرتبه» بخوان و سوره «قدر» و «آیت الکرسی» و سوره های «فلق» و «ناس» را قرائت کن، پس با دست خود همه بدنت را مسح کن و به هرچه ممکن باشد، صدقه بده و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی اشْتَرَیتُ بِهذِهِ الصَّدَقَةِ سَلَامَتِی وَسَلامَةَ سَفَرِی وَمَا مَعِی. اللّهُمَّ احْفَظْنِی وَاحْفَظْ مَا مَعِی، وَسَلِّمْنِی وَسَلِّمْ مَا مَعِی، وَبَلِّغْنِی وَبَلِّغْ مَا مَعِی بِبَلاغِک الْحَسَنِ الْجَمِیلِ.
و عصایی از چوب درخت بادام تلخ با خود بردار که روایت شده: هرکه به سفری رود و با خود عصای بادام تلخ بردارد و این آیه سوره «قصص» را بخواند: «وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ» تا «وَ اللّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ»، خداوند او را از هر حیوان درنده و از هر دزد ستمگر و از هر حیوان زهردار، ایمن گرداند تا به خانه خود بازگردد و هفتادوهفت فرشته با او باشند تا آن که به وطن برگردد و عصا را به زمین بگذارد، برای او طلب آمرزش کنند.
و مستحب است با عمامه بیرون روی و سر عمامه را زیر گلو بگردانی تا از دزد و غرق شدن و سوختن آسیبی به تو نرسد.
و کمی از تربت حضرت سید الشّهدا(علیه السلام) را با خود بردار و در وقت برداشتن چنین بگو:
اللّهُمَّ هذِهِ طِینَةُ قَبْرِ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ وَ لِیک وَابْنِ وَ لِیک اتَّخَذْتُها حِرْزاً لِمَا أَخافُ وَمَا لَاأَخافُ.
و با خود انگشتر عقیق و فیروزه بردار، به ویژه انگشتری که عقیقش زرد باشد و یک طرفش منقوش به «مَا شَاءَ اللّهُ لَاقُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ أَسْتَغْفِرُ اللّهَ» و طرف دیگرش «محمّد و علی» باشد.
سید ابن طاووس در کتاب «اَمان الاخطار» از ابومحمّد قاسم بن علا از صافی خادم حضرت هادی(علیه السلام) روایت کرده: از آن حضرت اجازه خواستم به زیارت جدّش حضرت رضا(علیه السلام) بروم، فرمود: با خود انگشتری داشته باش، دارای نگین زرد و نقش نگین آن «مَا شاءَ اللّهُ لَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ أَسْتَغْفِرُ اللّهَ» و نقش طرف دیگرش «محمّد و علی». چون این انگشتر را برداری، از شرّ دزدان و راهزنان امان یابی و برای سلامت تو تمام تر و نسبت به دین تو حفظ کننده تر است.
خادم گوید: بیرون آمدم و انگشتری که حضرت فرموده بود تهیه کردم، سپس خدمت ایشان بازگشتم که برای سفرم با آن جناب وداع کنم، چون وداع کردم و دور شدم، دستور داد مرا برگردانند، وقتی برگشتم فرمود:
ای صافی؛ عرض کردم: لبّیک ای آقای من؛ فرمود: انگشتر فیروزه هم باید همراه داشته باشی، زیرا میان طوس و نیشابور شیری به تو برخواهد خورد که قافله را از ادامه سفر منع خواهد کرد، تو پیش برو و این انگشتر را به شیر نشان بده و بگو مولای من می گوید از راه دور شو؛ باید بر یک طرف نگین فیروزه «اللّهُ الْمَلِکُ» و بر طرف دیگرش«الْمُلْکُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»نقش کنی،زیرا نقش انگشتر فیروزه امیرالمؤمنین(علیه السلام) «اللّهُ الْمَلِکُ» بود،چون خلافت به آن حضرت برگشت«الْمُلْکُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» را نقش کرد و چنین نگینی انسان را از حیوانات درنده امان می بخشد و در جنگ ها باعث پیروزی می شود.
صافی می گوید: به سفر رفتم، به خدا سوگند، در همان مکان که حضرت فرموده بود شیر بر سر راه آمد و آنچه فرموده بود انجام دادم، شیر برگشت، چون از زیارت بازگشتم، آنچه اتفاق افتاده بود خدمت آن حضرت عرض کردم، فرمودند: یک چیز ماند که نگفتی، اگر می خواهی من بگویم، گفتم: آقای من شاید فراموش کرده باشم، فرمود:
شبی در طوس، شب را نزدیک قبر شریف به سر می بردی، گروهی از جنّیان به زیارت قبر آن حضرت آمده بودند، آن نگین را در دست تو دیدند و نقش آن را خواندند، پس آن را از دستت بیرون آوردند و به نزد بیماری که داشتند بردند، انگشتر را در آبی شسته و آن آب را به بیمار خود دادند، بیمارشان سالم شد، انگشتر را برگرداندند، درحالی که تو در دست راست داشتی، آنان در دست چپ تو کردند، تو از این امر بسیار تعجّب کردی و سببش را ندانستی، آنگاه نزدیک سر خود یاقوتی یافتی و آن را برداشتی، اکنون همراه توست؛ آن را به بازار ببر که به هشتاد اشرفی خواهی فروخت و این یاقوت هدیه آن جنّیان است که برای تو آورده بودند، خادم می گوید: یاقوت را به بازار بردم و به هشتاد اشرفی فروختم همان طور که آقایم فرموده بود.
از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده: کسی که هر شب در سفر «آیت الکرسی» را بخواند سالم بماند و آنچه با اوست نیز سالم بماند و در سفر بگوید:
اللّهُمَّ اجْعَلْ مَسِیرِی عِبَراً، وَصَمْتِی تَفَکراً، وَکلامِی ذِکراً.
از امام زین العابدین، حضرت سجاد(علیه السلام) روایت شده: اگر برای ضرر زدن به من، جنّ و انس جمع شوند پروا نمی کنم، هرگاه این کلمات را بگویم:
بِسْمِ اللّهِ، وَبِاللّهِ، وَمِنَ اللّهِ، وَ إِلَی اللّهِ، وَفِی سَبِیلِ اللّهِ. اللّهُمَّ إِلَیک أَسْلَمْتُ نَفْسِی، وَ إِلَیک وَجَّهْتُ وَجْهِی، وَ إِلَیک فَوَّضْتُ أَمْرِی، فَاحْفَظْنِی بِحِفْظِ الْإِیمانِ مِنْ بَینِ یدَی، وَمِنْ خَلْفِی، وَعَنْ یمِینِی، وَعَنْ شِمالِی، وَمِنْ فَوْقِی، وَمِنْ تَحْتِی، وَادْفَعْ عَنِّی بِحَوْلِک وَقُوَّتِک فَإِنَّهُ لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
نویسنده گوید: دعاها و آداب سفر بسیار است و ما در اینجا به ذکر چند بخش از آن ها اکتفا می کنیم.
اوّل:
برای شخص سزاوار است، هرگاه سوار مرکب می شود «بِسْمِ اللَّه» را ترک نکند.
دوم:
توشه سفر را حفظ کرده، در جای مورد اطمینان بگذارد، زیرا روایت شده: که از فهم و دانایی مسافر، حفظ کردن توشه خود است.
سوم:
دوستان را کمک کند و از خدمت کردن و کار کردن، در رفع حاجت هایشان دریغ نکند تا خدا هفتادوسه اندوه را از او برطرف سازد و او را در دنیا از همّ و غم پناه دهد و اندوه بزرگ روز قیامت را از او دور کند.
روایت شده: حضرت سجاد(علیه السلام) سفر نمی کرد مگر با اشخاصی که آن حضرت را نشناسند، به خاطر اینکه به آن ها کمک کند، زیرا اگر حضرت را می شناختند نمی گذاشتند ایشان کاری انجام دهد.
و از اخلاق پسندیده رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده: زمانی با اصحاب در سفر بودند، خواستند گوسفندی را ذبح کنند، یکی از اصحاب گفت: ذبح گوسفند با من، دیگری گفت پوست کندنش با من، دیگری گفت: پختنش با من، حضرت فرمود: جمع کردن هیزمش با من.
عرضه داشتند: شما زحمت نکشید، ما هیزم فراهم می کنیم، فرمودند: می دانم شما این کار را خواهید کرد، ولی من دوست ندارم که نسبت به شما امتیازی داشته باشم، زیرا خدا کراهت دارد، بنده اش را ببیند که خویش را بر دوستانش برتری داده باشد، بدان که سنگین ترین مردم نزد دوستان، کسی است که در عین سلامت و صحّت اعضایش، تنبلی می کند و دست به کاری نمی برد و منتظر است، کارهایش را دیگران انجام دهند!
چهارم:
در سفر، با کسی همراه باشد که در هزینه کردن نظیر اوست.
پنجم:
از آب منزلی نیاشامد، مگر بعد از آنکه آن را با آب منزل قبل مخلوط کند و برای مسافر لازم است مقداری از خاک شهر خود و طینتی که بر آن تربیت شده بردارد و به هر منزلی که وارد می شود، کمی از آن خاک را در ظرف آب خود بریزد و ظرف را حرکت دهد، سپس ظرف را به زمین گذاشته، صبر کند تا آب آن صاف شود، آنگاه بنوشد.
ششم:
اخلاقش را نیکو کند و بردباری را زینت خود گرداند، در «آداب زیارت امام حسین» (علیه السلام) آنچه مناسب این مقام است بیاید.
هفتم:
برای سفرش توشه برگیرد و از شرافت آدمی است که توشه خود را به ویژه در سفر مکه نیکو گرداند، آری در سفر زیارت حضرت سید الشهداء(علیه السلام) برداشتن توشه، از غذاها و خوراکی های لذیذ پسندیده نیست، چنان که این نکته در «باب زیارت» آن حضرت بیاید؛
و ابن أعسم گفته است:
مِنْ شَرَفِ الْإِنْسانِ فِی الْأَسْفارِ
تَطْییبُهُ الزَّادَ مَعَ الْإِکثارِ
از شرف انسان در سفرها
دلپسند نمودن توشه و فراوان برداشتن آن است
وَلْیحْسِنِ الْإِنْسانُ فِی حالِ السَّفَر
أَخْلاقَةُ زِیادَةً عَلَی الْحَضَر
انسان باید در حال سفر نیکو کند
اخلاقش را بیشتر از وقتی که در وطن است
وَلْیدْعُ عِنْدَ الْوَضْعِ لِلْخِوانِ
مَنْ کانَ حاضِراً مِنَ الْإِخْوانِ
و باید هنگام انداختن سفره دعوت کند
از برادرانش هرکسی را که حاضر است
وَلْیکثِرِ الْمَزْحَ مَعَ الصَّحْبِ إِذا
لَمْ یسْخِطِ اللّهَ وَلَمْ یجْلِبْ أَذی
و باید به همراهان مزاح کند درحالی که
خدا را به غضب نیاورد و موجب آزار نگردد
مَنْ جاءَ بَلْدَةً فَذا ضَیفٌ عَلی
إِخْوانِهِ فِیها إِلی أَنْ یرْحَلا
کسی که به شهری وارد شود مهمان است
بر برادرانش تا از آنجا کوچ کند
یبَرُّ لَیلَتَینِ ثُمَّ لْیأْکلِ
مِنْ أَکلِ أَهْلِ الْبَیتِ فِی الْمُسْتَقْبِلِ
تا دو شب پذیرایی شود، آنگاه باید بخورد
از خوراک معمولی اهل خانه تا در آنجاست
هشتم:
آنچه در سفر رعایت آن خیلی مهم است، محافظت بر نمازهای واجب است، با شرایط و حدود آن در اوایل اوقات، چه آنکه از حاجیان و زائران بسیار مشاهده شده که در راه سفر نمازهای واجب خود را ضایع کردند، به خاطر آنکه یا در وقت نخواندند یا در حال سوار بودن بر مرکب خواندند یا با تیمم بی جا و یا با نجاست جامه و بدن ادا کردند که همۀ این ها از بی مبالاتی و سبک شمردن شأن نماز بوده و حال آنکه در روایتی از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده: که نماز واجب از بیست حج بهتر است و یک حج بهتر است از خانه ای که پر از طلا باشد و آن طلاها را صدقه دهند تا تمام شود؛
و پس از نمازهای شکسته گفتن «سی مرتبه» «سُبْحانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکْبَرُ» را ترک مکن که نسبت به آن تأکید بسیار شده است.
 
مفاتیح الجنان : زیارات
آداب زیارت
آداب زیارت بسیار است، در این بخش به بیان چند مورد اکتفا می شود:
اوّل:
انجام غسل، پیش از بیرون رفتن برای سفر زیارت.
دوم:
ترک کلام بیهوده و لغو و دشمنی و گفتگوی بی منطق در راه.
سوم:
غسل کردن برای زیارت هر یک از امامان و نیز اینکه بخواند دعای وارد درباره آن را و آن دعا در اول «زیارت وارث» بیاید.
چهارم:
طهارت از حدث کبری و صغری.
پنجم:
پوشیدن جامه های پاک و پاکیزه و نو و سفید بودن رنگ آن نیکوست.
ششم:
گام ها را به وقت رفتن به روضه ی مقدّسه کوتاه برداشتن و به آرامی و وقار حرکت کردن و فروتن و خاکسار بودن و سر به زیر انداختن و گرایش نداشتن به این سو و آن سو.
هفتم:
خوشبو کردن خود، در غیر زیارت امام حسین (علیه السلام).
هشتم:
مشغول ساختن زبان به وقت رفتن به حرم مطهّر به ذکر و تکبیر و تحمید و تسبیح و تهلیل و دهان را به صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه وآله) خوشبو کردن.
نهم:
ایستادن بر در حرم شریف و درخواست اذن دخول و کوشش در تحصیل رقّت قلب و فروتنی و شکستگی خاطر با کمک تصوّر و فکر در عظمت و جلالت قدر صاحب آن مرقد منوّر، با توجه به این نکته که صاحب قبر ایستادن او را می بیند و کلام او را می شنود و سلام او را پاسخ می دهد، چنان که در وقت خواندن اذن دخول به همه این واقعیات گواهی می دهد و اندیشه نماید در محبّت و لطفی که ایشان به شیعیان و زائران خود دارند و دقّت کند در خرابی های حال خود و مخالفت هایی که با آن بزرگواران کرده و دستورهای زیادی که از ایشان عمل نکرده و آزارها و اذیت هایی که از او به ایشان یا خاصان و دوستان آن بزرگواران رسیده که بازگشت نتیجه همه این اعمال، آزردن ایشان است؛ و اگر به حقیقت و راستی، در وضع خود بنگرد، قدم هایش از رفتن باز بایستد و قلبش هراسان و چشمش گریان شود و این روح تمام آداب است.
در اینجا مناسب است اشعار سخاوی و روایتی را که علامه مجلسی در کتاب «بحارالانوار» از «عیون المعجزات» نقل کرده ذکر کنم:
اما اشعار سخاوی که در حال زیارت دنبال کردن آن ها شایسته است، این است:
قالُوا غَداً نَأْتِی دِیارَ الْحِمی
وَینْزِلُ الرَّکبُ بِمَغْناهُمُ
گفتند فردا به سرزمین قُرق شده می رسیم
و کاروان به دولت سرای آنان بار اندازد
فَکلُّ مَنْ کانَ مُطِیعاً لَهُمْ
أَصْبَحَ مَسْرُوراً بِلُقْیاهُمُ
پس هرکه فرمانبردار ایشان بوده
به دیدارشان شادمان گردد
قُلْتُ فَلِی ذَنْبٌ فَما حِیلَتِی
بِأَی وَجْهٍ أَتَلَقَّاهُمُ
گفتم چاره من گنه کار چیست؟
و با چه رویی ایشان را دیدار کنم؟
قالُوا أَلیسَ العَفْوُ مِنْ شَأْنِهِمْ
لَا سِیما عَمَّنْ تَرَجَّاهُمُ
گفتند مگر گذشت شیوه آنان نیست
به ویژه از کسی که به آنان امید بست
فَجِئْتُهُمْ أَسْعی إِلی بابِهِمْ
أَرْجُوهُمُ طَوْراً وَأَخْشاهُمُ
پس به محضرشان آمدم و به درگاهشان شتافتم
یک بار به آنان امید دارم و بار دیگر ترس و بیم از آن ها
و نیز شایسته است پی گیر این اشعار شود:
هَا عَبْدُک وَاقفٌ ذَلِیلٌ
بِالْبَابِ یمُدُّ کفَّ سَائِلٍ
این بنده تو است که خاکسارانه ایستاده
و بر درگه تو دست گدایی را برافراشته
قَدْ عَزَّ عَلی سُوءُ حَالِی
ما یفْعَلُ مَا فَعَلْتُ عاقِلٌ
حال  بدِ من برایم خیلی گران است
آنچه کرده ام را هیچ عاقلی انجام نمی دهد
یا أَکرَمَ مَنْ رَجاهُ رَاجٍ
عَنْ بَابِک لَایرَدُّ سَائِلٌ
ای بزرگوارترین کسی که امیدوار، به او امید دارد
از درگه تو هیچ گدایی برگردانده نمی شود
و هم بگوید:
شاهـا چـو تـو را سگـی ببایـد
گر من شوم آن سـگِ تـو شایـد
هستـم سگکـی ز حبـس جستـه
بـر شـاخ گــل هــوات بستــه
خود را به خودی کشیـده از جُل
پیــش تــو کشیـده از سـر ذُل
افکن نظری بر این سگ خویش
سنگـم مـزن و مرانـم از پیـش
و اما آن روایت شریف به روایت مجلسی: وقتی ابراهیم جمّال که یکی از شیعیان بود، می خواست خدمت علی بن یقطین برسد، از باب اینکه ابراهیم ساربان بود و علی بن یقطین وزیر هارون الرشید و از نظر ظاهر، شأن ابراهیم نبود که در مجلس وزیر مملکت وارد شود، او را راه نداد!
اتفاقاً در همان سال علی بن یقطین به حج مشرّف شد، خواست در شهر مدینه خدمت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) برسد، حضرت او را نپذیرفت؛ روز بعد آن حضرت را در بیرون خانه ملاقات کرد، عرضه داشت:
ای سید من، تقصیر من چه بوده که مرا نپذیرفتید؟ فرمود: به خاطر اینکه برادرت ابراهیم جمّال را راه ندادی و خدا امتناع فرموده از اینکه سعی تو را قبول کند، مگر بعد از آنکه ابراهیم تو را ببخشد.
علی بن یقطین گفت: گفتم: ای سید و مولای من در این وقت ابراهیم را کجا ملاقات کنم؟ من در مدینه و او در کوفه است، فرمود: هرگاه شب برسد تنها به بقیع برو، بی آنکه از اصحاب و غلامان تو کسی خبردار شود، در آنجا شتری زین کرده خواهی دید، آن شتر را سوار می شوی و به کوفه می روی.
شب به بقیع رفت، بر آن شتر سوار شد، به اندک زمانی به خانه ابراهیم جمّال رسید، شتر را خوابانید و در زد، ابراهیم گفت کیستی؟ گفت: علی بن یقطینم، ابراهیم گفت: علی بن یقطین بر در خانه من چه می کند؟! فرمود: بیا بیرون که کارم بس بزرگ است و او را سوگند داد که اذن ورود دهد، چون داخل خانه ابراهیم شد، گفت:
ای ابراهیم! آقا و مولا، از اینکه عمل مرا قبول کند امتناع فرموده، مگر آنکه تو از من بگذری! ابراهیم گفت: «غَفَرَاللهُ لَک؛ خدا تو را بیامرزد»، پس علی بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پای روی صورت من بگذار و صورتم را زیر پایت بمال، ابراهیم خودداری کرد، علی بن یقطین او را سوگند داد که چنین کند. ابراهیم پا به صورت علی بن یقطین گذاشت و روی او را زیر پای خود مالید و علی بن یقطین می گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ؛ خدایا گواه باش».
سپس بیرون آمد و سوار بر آن مرکب شد و همان شب به مدینه بازگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) خوابانید، آنگاه حضرت او را اذن داد که بر آن بزرگوار وارد شود و حضرت کار او را پذیرفت.
از دقّت در این روایت معلوم می شود که حقوق برادران دینی تا چه اندازه پر اهمیت است!
دهم:
بوسیدن عتبه عالیه و آستانه مبارکه است و شیخ شهید فرموده: اگر زیارت کننده سجده کند و نیتش این باشد که خدا را به شکرانه اینکه مرا به این مکان رسانده، سجده می کنم بهتر است.
یازدهم:
مقدّم داشتن پای راست به وقت وارد شدن و مقدّم داشتن پای چپ به وقت بیرون آمدن، مانند ورود به مساجد و بیرون رفتن از آن ها.
دوازدهم:
رفتن به نزد ضریح مطهّر، به طوری که بتواند خود را به آن بچسباند و توهّم آن که دور ایستادن ادب است خیال است، زیرا تکیه کردن بر ضریح و بوسیدن آن، در آثار وارد شده است.
سیزدهم:
در وقت زیارت پشت به قبله و ایستادن رو به قبر منوّر و ظاهراً این ادب ویژه به معصوم است، چون از خواندن زیارت فارغ شد، گونه راست را به ضریح بگذارد و به حال تضرّع دعا کند، سپس گونه چپ را بگذارد و خدا را به حق صاحب قبر بخواند که او را از اهل شفاعت آن بزرگوار قرار دهد و در دعا پافشاری و اصرار ورزد، آنگاه به سمت سر مطهّر برود و رو به قبله بایستد و دعا کند.
چهاردهم:
ایستادن در وقت خواندن زیارت، البته اگر عذری از ناتوانی و درد کمر و درد پا و غیر آن ها ندارد.
پانزدهم:
گفتن تکبیر به هنگام دیدن قبر مطهّر، پیش از شروع زیارت؛ در روایتی آمده: هرکه پیش روی امام(علیه السلام) تکبیر گوید و پس از آن بگوید: «لَاإِلهَ إِلّا اللَّه وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ» برای او رضوان «الله الاَکبر» نوشته شود.
شانزدهم:
خواندن زیارت های روایت شده در کتب معتبر و زیارت های رسیده از پیشوایان مردم اَئمه طاهرین و ترک خواندن زیارت های اختراع شده که بعضی بی خردان از عوام، آن ها را با بعضی از زیارات به هم وصله زده و نادانان را به آن مشغول ساخته اند.
شیخ کلینی از عبد الرحیم قصیر روایت کرده: که گفت: بر امام صادق(علیه السلام) وارد شدم و گفتم: فدایت شوم از پیش خود دعایی اختراع کردم، فرمود: مرا از اختراع خود واگذار، هرگاه تو را حاجتی دست دهد به حضرت رسول پناه بر و دو رکعت نماز بجای آر و به سوی آن حضرت هدیه کن. .. تا پایان روایت.
هفدهم:
بجا آوردن نماز زیارت که اقل آن دو رکعت است. شیخ شهید فرموده: اگر زیارت پیامبر است، نماز را در روضه مطهّره بخوان و اگر در حرم یکی از امامان است، در بالای سر بخوان و اگر آن دو رکعت را در مسجدی که معمولاً بالای سر قبر امامان است بخوانی جایز است و علاّمه مجلسی (رحمه الله علیه) فرموده: نماز زیارت و غیر آن را به گمان فقیر، در پشت قبر و بالای سر بجا آوردن بهتر است و علاّمه بحرالعلوم نیز در کتاب «دُرّه» فرموده است:
وَمِنْ حَدِیثِ کرْبَلا وَالْکعْبةِ
لِکرْبَلَا بانَ عُلُوُّ الرُّتْبَةِ
از داستان کربلا و کعبه اینکه
کربلا را برتری رتبه است آشکار شده
وَغَیرُها مِنْ سَائِرِ الْمَشاهِدِ
أَمْثالُها بِالنَّقْلِ ذِی الشَّوَاهِدِ
و غیر آن از سایر مشاهد
مانند آن است به موجب روایات با شواهد
وَراعِ فِیهِنَّ اقْتِرابَ الرَّمْسِ
وَ آثِرِ الصَّلَاةَ عِنْدَ الرَّأْسِ
نزدیکی به قبر را در آن مشاهد رعایت کن
و نماز خواندن بالای سر را انتخاب کن
وَصَلِّ خَلْفَ الْقَبْرِ فَالصَّحِیحُ
کغَیرِهِ فِی نَدْبِها صَرِیحٌ
و در پشت قبر نماز بخوان که روایت صحیح
و غیر صحیح در استحباب آن صریح است
وَالْفَرْقُ بَینَ هَذِهِ الْقُبُورِ
وَغَیرِها کالنُّورِ فَوْقَ الطُّورِ
و فرق بین این قبور شریف
و قبرهای دیگر مانند نور بالای طور است
فَالسَّعْی لِلصَّلاةِ عِنْدَها نُدِبَ
وَقُرْبُها بَلِ اللُّصُوقُ قَدْ طُلِبَ
پس کوشش برای نماز در کنار آن ها مستحب است
و نزدیکی بلکه چسبیدن به آن ها مطلوب است
هجدهم:
اگر برای آن زیارتی که نماز می خوانی، کیفیت ویژه ای برای نمازش ذکر نفرموده باشند، در رکعت اول آن سوره «یس» و در رکعت دوم سوره «الرحمن» بخوان و بعد از نماز به آنچه وارد شده دعا کن یا به آنچه برای دین و دنیای خود به خاطرت می رسد و دعا را فراگیر قرار ده [یعنی در حق دیگران نیز دعا کن] زیرا که به اجابت نزدیک تر است.
نوزدهم:
شیخ شهید فرموده: کسی که وارد حرم مطهر شود و ببیند نماز جماعت برپا شده، پیش از زیارت ابتدا به نماز کند و همچنین اگر وقت نماز شده، زیارت را ترک کند و وارد نماز گردد و اگر وقت نماز نیست، شروع به زیارت بهتر است، چراکه زیارت نهایت مقصد اوست و اگر بین زیارت، نماز اقامه شد، برای زائران مستحب است زیارت را قطع کنند و به نماز روی آرند که ترک نماز کراهت دارد و بر کارگزاران حرم است که مردم را امر به نماز کنند.
بیستم:
شیخ شهید تلاوت قرآن را نزد ضریح های مطهره و هدیه کردن آن را به روح مقدس امام زیارت شده، از جمله آداب زیارت شمرده که سود آن به زیارت کننده باز می گردد و دربردارندۀ تعظیم امام زیارت شده(علیه السلام) نیز می گردد.
بیست ویکم:
ترک کردن سخنان ناشایست و کلمات لغو و بیهوده و دوری جستن از صحبت های دنیایی که همیشه در هرجا مذموم و قبیح و مانع رزق و موجب سنگدلی است، به ویژه در این بارگاه های مطهر و قبه های بلندپایه که خدا در سوره «نور» از بزرگی و جلالت آن ها خبر می دهد، آنجا که می فرماید: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ...﴾ تا پایان آیه.
بیست ودوم:
بلند نکردن صدای خود در وقت زیارت، چنان که در «هدیة الزائرین» ذکر کردم.
بیست وسوم:
وداع کردن امام، در وقت بیرون رفتن از شهر آن حضرت به زیارت وداعی که در روایت رسیده است یا به غیر آن.
بیست وچهارم:
توبه و استغفار کردن از گناهان و بهتر کردن حال و کردار و گفتار خود، پس از فراغ از زیارت از آنچه پیش از زیارت دارا بوده است.
بیست وپنجم:
انفاق کردن به خادمان آستانه شریفه به اندازه ای که میسر است و شایسته است خدام آن محل شریف از اهل خیر و صلاح و صاحب دین و مروت باشند و آنچه از زائران می بینند تحمل کنند و خشم خود را بر ایشان فرو نشانند؛ و بر آنان سختی و درشتی روا ندارند و بر برآوردن حاجات محتاجان اقدام کنند و غریبان را در صورت گم کردن راه مقصد، راهنمایی و دلالت نمایند. در هر صورت خدام باید در خدمات لازمه، از تنظیف و حراست و محافظت زائران و غیره به درستی و راستی مشغول باشند.
بیست وششم:
انفاق و احسان بر تهیدستان مجاور حرم و مساکین آبرومند شهر امام زیارت شده به ویژه سادات و اهل علم و آنان که فقط مشغول تحصیل دانش اند و به تلخی غربت و تنگدستی مبتلایند و همواره پرچم بزرگداشت شعائر الهی را بر پا کرده و جهاتی را دارا هستند که ملاحظه هر یک از آن ها، در لزوم اعانت و رعایت آن ها کافی است.
بیست وهفتم:
شیخ شهید فرموده: از جمله آداب، شتاب کردن در برگشت از شهر زیارتی است، البته زمانی که بهره خود را از زیارت درک کرده باشد و این شتاب برای فزونی تعظیم و احترام و شدت شوق به رجوع، برای زیارت پس از آن است.
و نیز فرموده: زنان در وقت زیارت، باید خود را از مردان جدا کرده و تنها به زیارت بپردازند و اگر شب به زیارت اقدام کنند بهتر است؛ و باید در وضع ظاهر خود تغییر دهند، یعنی لباس عالی و خوب را به لباس های معمولی تبدیل کنند تا شناخته نشوند و حتی الامکان دور از چشم و پنهان بیرون آیند که کمتر دیده شوند و شناخته گردند و نیز اگر همراه مردان زیارت کنند جایز است، اگر چه کراهت دارد.
نویسنده گوید: از این کلمات، کثرت قبح و زشتی آنچه فعلاً معمول شده که زنان به اسم تشرّف به زیارت، خود را آرایش کرده، با لباس های نفیس از خانه ها بیرون می آیند و در حرم های مطهر با نامحرمان برخورد می کنند و به بدن های ایشان فشار می آورند یا خود را متّصل به ضرایح مطهر کرده، یا روبروی مردان نشسته مشغول به زیارت خواندن شده، و حواس مردم را پریشان کرده، عبادت کنندگان از زائران و نمازگزاران و متضرّعان و گریه کنندگان را از کار خود بازداشته و داخل در زمرۀ آنان که راه خدا را به روی بندگان خدا می بندند می شوند و غیر این ها، در حقیقت، زیارت این گونه از زنان را باید از منکرات شرع شمرد، نه از عبادات و داخل در محرمات دانست نه قُرُبات.
از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده: که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به اهل عراق فرمود:
یا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکمْ یوَافِینَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَمَا تَسْتَحْیونَ و قال لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لا یغَارُ.
و فی الفقیه روی الأصبغ بن نباتة عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال سمعته یقول: «یظْهَرُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَ اقْتِرَابِ السَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ الْأَزْمِنَةِ نِسْوَةٌ کاشِفَاتٌ عَارِیاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ الدِّینِ دَاخِلاتٌ فِی الْفِتَنِ مَائِلاتٌ إِلَی الشَّهَوَاتِ مُسْرِعَاتٌ إِلَی اللَّذَّاتِ مُسْتَحِلاتُ الْمُحَرَّمَاتِ فِی جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ».
بیست وهشتم:
شایسته است، اوقاتی که زائر زیاد است، کسانی که نزدیک تر به ضریح هستند، زیارت خود را خلاصه تر کرده و از ضریح دور شوند تا دیگران هم مانند آنان به ضریح دست یابند.
نویسنده گوید: ما در مقام «زیارات حضرت سید الشهداء»(علیه السلام) آدابی را که باید زائران آن جناب توجّه کنند، نقل خواهیم کرد.
مفاتیح الجنان : زیارت ائمه بقیع (ع)
زیارت ائمه بقیع (ع)
چون خواستی این بزرگواران (امام حسن مجتبی و امام زین العابدین و امام محمّد باقر و امام جعفر صادق) را زیارت کنی، باید آنچه در «آداب زیارت» ذکر شد بجا آوری؛ یعنی غسل و طهارت و پوشیدن جامه های پاک و پاکیزه و استعمال بوی خوش و اذن دخول و مانند این ها و نیز چنین بگو:
یا مَوالِی یا أَبْناءَ رَسُولِ اللّهِ عَبْدُکمْ وَابْنُ أَمَتِکمْ، الذَّلِیلُ بَینَ أَیدِیکمْ، وَالْمُضْعَِفُ فِی عُلُوِّ قَدْرِکمْ، وَالْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکمْ، جاءَکمْ مُسْتَجِیراً بِکمْ قاصِداً إِلَی حَرَمِکمْ، مُتَقَرِّباً إِلی مَقامِکمْ، مُتَوَسِّلاً إِلَی اللّهِ تَعالی بِکمْ، أَأَدْخُلُ یا مَوَالِی؟ أَأَدْخُلُ یا أَوْلِیاءَ اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا مَلائِکةَ اللّهِ الْمُحْدِقِینَ بِهذَا الْحَرَمِ الْمُقِیمِینَ بِهَذَا الْمَشْهَدِ؟
و پس از خاکساری و فروتنی و ملایمت وارد شو و پای راست را در ورودت مقدّم بدار و چنین بگو:
اللّهُ أَکبَرُ کبِیراً، وَالْحَمدُ لِلّهِ کثِیراً، وَسُبْحانَ اللّهِ بُکرَةً وَأَصِیلاً، وَالْحَمدُ لِلّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ الْأَحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ الَّذِی مَنَّ بِطَوْ لِهِ، وَسَهَّلَ زِیارَةَ سَادَاتِی بِإِحْسانِهِ، وَلَمْ یجْعَلْنِی عَنْ زِیارَتِهِمْ مَمْنُوعاً، بَلْ تَطَوَّلَ وَمَنَحَ.
پس نزدیک قبور مقدّسه ایشان برو و پشت به قبله و رو به قبر ایشان بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ أَئِمَّةَ الْهُدی، السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ التَّقْوی، السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الْحُجَجُ عَلی أَهْلِ الدُّنْیا، السَّلامُ عَلَیکمْ أَیهَا الْقُوَّامُ فِی الْبَرِیةِ بِالْقِسْطِ، السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ الصَّفْوَةِ، السَّلامُ عَلَیکمْ آلَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ أَهْلَ النَّجْوی، أَشْهَدُ أَنَّکمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَنَصَحْتُمْ وَصَبَرْتُمْ فِی ذاتِ اللّهِ وَکذِّبْتُمْ وَأُسِیءَ إِلَیکمْ فَغَفَرْتُمْ، وَأَشْهَدُ أَنَّکمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ، وَأَنَّ طاعَتَکمْ مَفْرُوضَةٌ، وَأَنَّ قَوْلَکمُ الصِّدْقُ، وَأَنَّکمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجَابُوا، وَأَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطَاعُوا، وَأَنَّکمْ دَعَائِمُ الدِّینِ وَأَرْکانُ الْأَرْضِ؛
لَمْ تَزالُوا بِعَینِ اللّهِ ینْسَخُکمْ مِنْ أَصْلابِ کلِّ مُطَهَّرٍ، وَینْقُلُکمْ مِنْ أَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْکمُ الْجاهِلِیةُ الْجَهْلاءُ، وَلَمْ تَشْرَک فِیکمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ، طِبْتُمْ وَطَابَ مَنْبَتُکمْ، مَنَّ بِکمْ عَلَینا دَیانُ الدِّینِ فَجَعَلَکمْ «فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ»، وَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَیکمْ رَحْمَةً لَنا وَکفَّارَةً لِذُنُوبِنا إِذِ اخْتارَکمُ اللّهُ لَنا وَطَیبَ خَلْقَنا بِمَا مَنَّ عَلَینا مِنْ وِلایتِکمْ وَکنَّا عِنْدَهُ مُسَمِّینَ بِعِلْمِکمْ، مُعْتَرِفِینَ بِتَصْدِیقِنا إِیاکمْ، وَهذَا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَأَخْطَأَ وَاسْتَکانَ وَأَقَرَّ بِمَا جَنی وَرَجَا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ وَأَنْ یسْتَنْقِذَهُ بِکمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْکی مِنَ الرَّدی، فَکونُوا لِی شُفَعاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَیکمْ إِذْ رَغِبَ عَنْکمْ أَهْلُ الدُّنْیا وَاتَّخَذُوا آیاتِ اللّهِ هُزُواً وَاسْتَکبَرُوا عَنْها؛
در این جا سر بالا کن و بگو:
یا مَنْ هُوَ قائِمٌ لَایسْهُو، وَدائِمٌ لَایلْهُو، وَمُحِیطٌ بِکلِّ شَیءٍ، لَک الْمَنُّ بِمَا وَفَّقْتَنِی، وَعَرَّفْتَنِی بِما أَقَمْتَنِی عَلَیهِ إِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُک وَجَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ، وَاسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ، وَمَالُوا إِلی سِواهُ، فَکانَتِ الْمِنَّةُ مِنْک عَلَی مَعَ أَقْوامٍ خَصَصْتَهُمْ بِمَا خَصَصْتَنِی بِهِ، فَلَک الْحَمدُ إِذْ کنْتُ عِنْدَک فِی مَقامِی هذَا مَذْکوراً مَکتُوباً فَلا تَحْرِمْنِی ما رَجَوْتُ، وَلَا تُخَیبْنِی فِیما دَعَوْتُ، بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.
پس برای خود به هرچه که خواهی دعا کن. شیخ طوسی (ره) در کتاب «تهذیب» فرموده: پس از آن هشت رکعت نماز زیارت بخوان، برای هر امامی دو رکعت. و شیخ طوسی و سیّد ابن طاووس گفته اند: چون خواستی ایشان را وداع کنی، بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ أَئِمَّةَ الْهُدی وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، أَسْتَوْدِعُکمُ اللّهَ، وَأَقْرَأُ عَلَیکمُ السَّلامَ، آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالرَّسُولِ وَبِمَا جِئْتُمْ بِهِ وَدَلَلْتُمْ عَلَیهِ، اللّهُمَّ فَاکتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ.
سپس بسیار دعا کن و از خداوند بخواه که دیگر بار تو را به زیارت ایشان برگرداند و زیارت آن بزرگواران آخرین زیارت تو نباشد.علاّمه مجلسی(رحمةالله علیه) در «بحار» از یکی از نسخه های قدیمی، زیارت مفصّلی نوشته است و چون به بیان روشن ایشان و دیگران، بهترین زیارات برای آن بزرگواران زیارات جامعه است [و آن مجموعه ای از زیارات است که به هر کدام زیارت جامعه گفته می شود مانند «زیارت امین الله»، «جامعه معروفه» و...] که پس از این ذکر خواهد شد ان شاءالله، به همین خاطر ما در این مقام به همین اندازه اکتفا نمودیم.
و در باب اوّل، در ذکر زیارات حجّت های پاک پروردگار در ایام هفته، زیارتی برای «حضرت امام حسن» (علیه السلام) و زیارتی برای این «سه امام بزرگوار»نقل کردیم، از آن ها غفلت نشود.
مفاتیح الجنان : زیارت امام حسین (ع)
آداب زیارت امام حسین (ع)
آدابی که زائر حضرت سید الشّهدا باید آن ها را در راه زیارت و در آن حرم مطهر توجّه و مواظبت کند چند چیز است:
اوّل:
پیش از آن که از خانه بیرون رود، «سه روز» روزه بدارد و روز سوم غسل کند، چنان که امام صادق(علیه السلام) به صفوان دستورالعمل دادند و در ذکر «زیارت هفتم» خواهد آمد.
شیخ محمّد بن مشهدی در مقدمات زیارت «عید قربان و عید غدیر» ذکر فرموده که چون زیارت آن حضرت را اراده کنی، «سه روز» روزه بدار و روز سوم غسل کن و اهل و عیال خود را نزد خود جمع کن و بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُک الْیوْمَ نَفْسِی وَأَهْلِی وَمالِی وَوَُلَْدِی وَکلَّ مَنْ کانَ مِنِّی بِسَبِیلٍ، الشَّاهِدَ مِنْهُمْ وَالْغائِبَ. اللّهُمَّ احْفَظْنا بِحِفْظِک بِحِفْظِ الْإِیمَانِ وَاحْفَظْ عَلَینا. اللّهُمَّ اجْعَلْنا فِی حِرْزِک وَلَا تَسْلُبْنا نِعْمَتَک وَلَا تُغَیرْ مَا بِنا مِنْ نِعْمَةٍ وَعافِیةٍ، وَزِدْنا مِنْ فَضْلِک إِنَّا إِلَیک راغِبُونَ.
آنگاه از خانه خود با حال خاکساری و فروتنی بیرون رو و بسیار بگو: «لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَ اللّهُ أَکْبَرُ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ» و ثنای خدا را بر زبان جاری کن و بر پیامبر و آلش صلوات فرست و به آرامی و وقار حرکت کن.
روایت شده است: که خداوند از عرق زائر قبر امام حسین(علیه السلام) از هر قطره ای هفتاد هزار فرشته خلق می کند که خدای تعالی را تسبیح می کنند و از خدا آمرزش می خواهند برای او و زائران آن حضرت تا آن که روز قیامت برپا شود.
دوم:
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: که چون به زیارت امام حسین(علیه السلام) بروی، آن حضرت را محزون و غمناک و ژولیده مو و غبارآلوده و گرسنه و تشنه زیارت کن که آن جناب با این احوال شهید شد و حاجات خود را بخواه و از کربلا بازگرد و آن را وطن خود قرار مده.
سوم:
زائر در سفر زیارت آن حضرت توشه خود را از غذاهای لذیذ مانند بریانی و حلواجات قرار ندهد، بلکه خوراکش را نان با شیر یا ماست تهیه ببیند.
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: شنیدم جماعتی به زیارت امام حسین(علیه السلام) می روند و با خود سفره هایی برمی دارند که در آن ها بزغاله های بریان و حلواجات هست، اگر به زیارت قبر پدران یا دوستان خود بروند قطعاً این خوراکی ها را با خود برنمی دارند.
در روایت معتبر دیگری نقل شده است: که امام صادق(علیه السلام) به مفضل بن عمر فرمود: زیارت کنید امام حسین(علیه السلام) را بهتر از آن است که زیارت نکنید و زیارت نکنید بهتر از آن است که زیارت کنید، مفضّل عرضه داشت: پشتم را شکستی! فرمود: و الله اگر به زیارت قبر پدران خود بروید، اندوهگین و غمناک می روید و به زیارت آن حضرت که می روید سفره ها با خود برمی دارید، درحالی که باید ژولیده مو و گردآلود بروید.
نویسنده گوید: پس برای ثروتمندان و تاجران چه اندازه شایسته است که این مسئله را در این سفر توجّه کنند و هرگاه در شهرهایی که تا کربلا بین راه ایشان است، عدّه ای از دوستانشان ایشان را دعوت و میهمان می کنند و در زمان حرکت سفره های آنان را از پختنی های لذیذ و مرغ بریان و سایر غذاها پر می کنند، قبول نپذیرند و بگویند: ما مسافر کربلا هستیم و برای ما تغذیه به این غذاها شایسته نیست.
شیخ کلینی روایت کرده: بعد از شهادت حضرت سید الشّهدا همسر کلبیّه آن حضرت مجلس عزا برپا کرد، گریست و سایر زن ها و خدمتکاران گریستند تا حدی که اشک های آن ها خشک شد، از جایی برای آن مخدّره «جونی» هدیه فرستادند که معنی آن را مرغ قطا گفته اند، این هدیه برای این بود که از خوردن آن در گریستن بر امام حسین(علیه السلام) نیرو بگیرند، چون آن بانوی محترمه آن را دید پرسید چیست؟ گفتند: هدیه ای است که فلانی برای شما فرستاده تا در ماتم امام حسین(علیه السلام) از آن کمک بگیرید، فرمود: «ما که در جشن عروسی نیستیم، ما را چه به این خوراک؟» پس دستور داد تا آن را از خانه بیرون بردند.
چهارم:
از مسائلی که در سفر زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحب است، تواضع و فروتنی و خشوع و راه رفتن همانند بنده ذلیل است، پس کسانی که در راه زیارت آن حضرت، بر این مرکب های جدید سوار می شوند، باید خیلی متوجه خود باشند که بر سایر زائران و بندگان خدا که به سختی و مشقّت به کربلا می روند، بزرگی ننمایند و تکبّر نورزند و آنان را به چشم حقارت نبینند.
علما در احوال اصحاب کهف نقل کرده اند: که آن ها از خاصان دقیانوس و به منزله وزرای او بودند، وقتی حق تعالی رحمت خود را شامل حال آن ها فرمود و به فکر خداپرستی و اصلاح کار خود برآمدند، مصلحت خویش را در این دیدند که از مردم کناره گیرند و در غاری پناه گرفته به عبادت حق مشغول شوند، به این خاطر سوار بر اسب ها شده، از شهر بیرون آمدند.
همین که سه میل راه رفتند، تملیخا که یکی از آنان بود گفت: «برادران این راه، راه آخرت است و باید به صورت نداری و مسکنت رفت و فرمانروایی و ریاست دنیا را کنار گذاشت، اکنون از اسب ها پیاده شوید و با پای پیاده به درگاه حق روید، شاید خداوند به شما رحم کند و در کار شما گشایشی نصیب شما فرماید؛ همگی از اسب های خود پیاده شدند و آن افراد محترم و معظّم در آن روز، هفت فرسخ با پای پیاده راه رفتند تا پاهایشان مجروح و خون چکان شد!
پس زائران قبر مطهر امام حسین(علیه السلام) این واقعیت را در نظر داشته باشند و بدانند شخص در این راه هرچه برای خدا فروتنی کند، باعث بالارفتن مقام او خواهد شد، بنابراین اساس در آداب زیارت آن جناب از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: هرکه پیاده به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) برود، حق تعالی برای او به عدد هر گام هزار حسنه می نویسد و هزار گناه را از او محو می کند و برای او هزار درجه در بهشت بلند می فرماید، چون به شطّ فرات رسیدی غسل کن و پایت را برهنه نما و کفش های خود را در دست گیر و راه برو همانند راه رفتن بنده ای خوار.
پنجم:
اگر در بین راه زائر پیاده ای را دید که وامانده و خسته شده و از او کمک خواست، تا تواند در کار او بکوشد و او را به منزل رساند و مبادا که او را سبک شمارد و به او بی اعتنایی کند.
شیخ کلینی به سند معتبر از ابو هارون روایت کرده: من در خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم، به جمعیتی که نزد ایشان بودند فرمود: شما را چه شده که ما را خوار می کنید؟ از میان آنان مردی از اهل خراسان برخاست و گفت: پناه می بریم به خدا از این که ما شما را یا چیزی از امر شما را خوار کنیم و آن را کوچک شماریم، فرمود: آری تو خودت یکی از آنانی هستی که سبک شمردی و خوار کردی مرا!
آن مرد گفت: به خدا پناه می برم که من شما را خوار کرده باشم. فرمود: وای بر تو، وقتی که نزدیک به جحفه بودیم، آیا نشنیدی که فلان کس به تو گفت: مرا به اندازه یک میل راه سوار کن، به خدا سوگند من از پیمودن راه خسته شدم، سوگند به خدا تو سر به سوی او بلند نکردی و او را سبک و خوار شمردی و هرکه مؤمنی را خوار نماید ما را خوار کرده و حرمت ما را به تباهی کشیده است!
نویسنده گوید: ما در بخش های گذشته در آداب زیارت، در «ادب نهم» کلامی با روایتی از علی بن یقطین که مناسب با این مقام است ذکر کردیم، به آنجا رجوع کن که در آن روایت موعظه نیکویی است و این ادب که در اینجا ذکر شد، اختصاص به زائران امام حسین(علیه السلام) ندارد، ولی چون این مطلب در راه زیارت آن حضرت بسیار اتفاق می افتد، به این خاطر آن را در اینجا ذکر کردیم.
ششم:
از ثقه جلیل القدر محمّد بن مسلم روایت شده: که به حضرت باقر(علیه السلام) عرض کرد: ما زمانی که به زیارت پدرتان حسین بن علی می رویم، آیا چنین است که در حج خانه خداییم؟ فرمود: آری، عرضه داشت: پس آنچه بر حاجیان لازم است بر ما لازم است؟
فرمود: بر تو لازم است با هرکه رفیق توست نیکو معاشرت کنی و بر تو لازم است که کم سخن بگویی، مگر سخن خیر و بر تو لازم است که بسیار یاد خدا کنی و لازم است که جامه هایت پاکیزه باشد و پیش از آن که وارد حائر شوی غسل کنی و لازم است که با خشوع و نرم و خالص باشی و نماز بسیار بخوانی و بر محمّد و آل محمّد صلوات بسیار فرستی و باید خود را از چیزهایی که سزاوار تو نیست حفظ کنی و دیده ات را از حرام و شبهه بپوشانی و به برادران مؤمن پریشان خود احسان کنی و اگر کسی را ببینی که خرجی اش تمام شده از او دستگیری کرده و خرجی خود را بین او و خود به طور برابر قسمت کنی و تقیه بر تو لازم است که قوام دین تو به آن است و همچنین پرهیز از اموری که خداوند از آن ها نهی فرموده و دشمنی با دیگری و بسیار سوگند خوردن و گفتگوی بی منطق و ستیزی که در آن سوگند باشد ترک کنی؛
چون چنین رفتار کنی به اندازه ثواب حج و عمره برای تو تمام می شود و از سوی کسی که به هزینه کردن مال و دور افتادن از اهل بیتش درخواست ثواب برای او کرده ای، مستوجب می شوی به اینکه به آمرزش گناهان و رحمت و خشنودی خدا به وطن بازگردی.
هفتم:
در روایت ابوحمزه ثمالی(رضوان الله علیه)، از امام صادق(علیه السلام) در باب زیارت حضرت امام حسین(علیه السلام) آمده: چون به نینوا رسیدی بارهای خود را در آنجا بگذار و به خود روغن نزن و به چشم سرمه مکش و گوشت مخور، البته تا زمانی که در آنجا اقامت داری.
هشتم:
غسل نمودن با آب فرات است که روایات در مزیت و برتری آن بسیار وارد شده. در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: هرکه به آب فرات غسل کند و قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت کند، از گناهان تهی شود، همانند روزی که از مادر متولد شده اگرچه گناهانش از گناهان کبیره بوده باشد.
و روایت شده است: خدمت آن حضرت عرض شد که بسا شود که ما به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) برویم و غسل زیارت به سبب سردی هوا یا غیر آن بر ما دشوار باشد، فرمود: هرکه در فرات غسل کند و امام حسین(علیه السلام) را زیارت نماید، آن قدر از فضیلت برای او نوشته شود که به شماره درنیاید.
از بشیر دهّان روایت شده است: امام صادق(علیه السلام) فرمود: هرکه به زیارت قبر حسین بن علی برود، پس وضو بگیرد و در فرات غسل کند، قدمی بر ندارد و قدمی نگذارد مگر آنکه حق تعالی برای او حجّ و عمره بنویسد؛
در بعضی از روایات آمده: غسل کن از فرات، از جایی که برابر قبر آن حضرت قرار گیرد.
از بعضی روایات استفاده می شود خوب است چون به فرات برسد «صد مرتبه» «اللّهُ أَکْبَرُ» و «صد مرتبه» «لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ» و «صد مرتبه» صلوات بر پیامبر و آل آن حضرت فرستد.
نهم:
چون خواستی وارد حائر مقدّس شوی، از دری که در جانب مشرق قرار دارد وارد شو، چنان که امام صادق(علیه السلام) به یوسف کنّاسی فرمودند.
دهم:
در روایت ابن قولویه آمده: امام صادق(علیه السلام) به مفضل بن عمر فرمود: ای مفضّل چون به قبر امام حسین(علیه السلام) رسیدی، بر در روضه بایست و این کلمات را بخوان که تو را به هر کلمه نصیبی از رحمت الهی خواهد بود:
السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عِیسَی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وَارِثَ عَلِی وَصِی رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ الْحَسَنِ الرَّضِی،
السَّلامُ عَلَیک یا وَارِثَ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الشَّهِیدُ الصِّدِّیقُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْوَصِی الْبارُّ التَّقِی، السَّلامُ عَلَی الْأَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِک وَأَناخَتْ بِرَحْلِک، السَّلامُ عَلَی مَلائِکةِ اللّهِ الْمُحْدِقِینَ بِک، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، السَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
سپس به سوی قبر روانه می شوی و به هرگامی که بر می داری یا می گذاری، همانند ثواب کسی را داری که در راه خدا در خون خود دست و پا زده باشد، چون نزدیک قبر رسیدی به قبر دست بمال و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ وَسَمائِهِ.
پس از آن از قبر فاصله گرفته متوجه نماز می شوی و به هر رکعت که نزد آن حضرت می خوانی همانند ثواب کسی را داری که هزار مرتبه حج و عمره انجام داده و هزار بنده آزاد کرده و هزار مرتبه همراه پیامبر مرسل، برای خدا به جهاد برخاسته باشد.
یازدهم:
از ابو سعید مدائنی نقل شده: خدمت امام صادق(علیه السلام) مشرّف شده، پرسیدم: به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) بروم؟ فرمود: آری برو به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) فرزند رسول خدا، نیک ترین نیکان و پاکیزه ترین پاکیزگان و نیکوکارترین نیکوکاران و چون آن حضرت را زیارت کنی، نزد سر آن حضرت «هزار مرتبه» تسبیح امیرمؤمنان و نزد پای آن حضرت «هزار مرتبه» تسبیح حضرت فاطمه را بخوان، پس کنار آن حضرت دو رکعت نماز بخوان و در آن دو رکعت سوره های «یس» و «الرّحمن» را قرائت کن، چون این عمل را انجام دهی ثواب بزرگی برای تو خواهد بود. گفتم: فدایت شوم، تسبیح علی و فاطمه را به من بیاموز، فرمود: باشد ای ابو سعید، تسبیح علی این است:
سُبْحانَ الَّذِی لَاتَنْفَدُ خَزَائِنُهُ! سُبْحانَ الَّذِی لَاتَبِیدُ مَعَالِمُهُ! سُبْحَانَ الَّذِی لَا یفْنی مَا عِنْدَهُ! سُبْحَانَ الَّذِی لَایشْرِک أَحَداً فِی حُکمِهِ! سُبْحانَ الَّذِی لَا اضْمِحْلالَ لِفَخْرِهِ! سُبْحانَ الَّذِی لَاانْقِطاعَ لِمُدَّتِهِ! سُبْحانَ الَّذِی لَاإِلهَ غَیرُهُ.
و تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) چنین است:
سُبْحانَ ذِی الْجَلالِ الْبَاذِخِ الْعَظِیمِ! سُبْحَانَ ذِی الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِیفِ! سُبْحانَ ذِی الْمُلْک الْفَاخِرِ الْقَدِیمِ! سُبْحَانَ ذِی الْبَهْجَةِ وَالْجَمَالِ! سُبْحانَ مَنْ تَرَدَّی بِالنُّورِ وَالْوَقارِ! سُبْحانَ مَنْ یری أَثَرَ النَّمْلِ فِی الصَّفَا وَوَقْعَ الطَّیرِ فِی الْهَوَاءِ.
دوازدهم:
نماز واجب و مستحب را نزد قبر امام حسین(علیه السلام) بخواند، زیرا نماز نزد آن حضرت مورد قبول است.
سید ابن طاووس فرموده: با تمام وجود بکوش که نماز واجب و مستحب در حائر شریف از تو فوت نشود، همانا روایت شده است: نماز واجب نزد آن حضرت برابر است با حج و نماز مستحب مساوی است با عمره.
نویسنده گوید: ثواب بسیاری برای نماز در حائر شریف در «روایت مفضّل» گذشت؛ در روایت معتبری از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: هرکه آن حضرت را زیارت کند و دو رکعت یا چهار رکعت نماز نزد آن حضرت بخواند ثواب حج و عمره برای او نوشته می شود.
آنچه از روایات ظاهر می شود این است که نماز زیارت و غیر آن را در پشت قبر و بالای سر بجا آوردن، هر دو خوب است و اگر بنای خواندن در بالای سر را دارد، عقب تر بایستد که برابر اصل قبر مقدّس نباشد.
در روایت ابو حمزه ثمالی از امام صادق(علیه السلام) آمده که: نزد سر آن حضرت دو رکعت نماز بخوان، در رکعت اول پس از سوره «حَمد» سوره «یس» و در رکعت دوم پس از سوره «حَمد» سوره «الرّحمن» و اگر خواهی پشت قبر این نماز را بخوان؛ و البته در بالای سر بهتر است، چون از این نماز فراغت یافتی، هرچه نماز می خواهی بخوان، ولی از این دو رکعت نماز زیارت، نزد هر قبری که زیارت کنند، نباید غفلت ورزید.
ابن قولویه از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده که به شخصی فرمود: ای فلان تو را چه مانع است که هرگاه حاجتی برایت روی دهد، نزد قبر حسین(علیه السلام) بروی و چهار رکعت نماز نزد او بخوانی، آنگاه حاجت خود را از خدا بخواهی؟ به درستی که نماز واجب نزد آن حضرت برابر با حجّ و نماز مستحب مساوی با عمره است.
سیزدهم:
بدان که عمده اعمال در روضه مطهره امام حسین(علیه السلام) دعاست، زیرا اجابت دعا در زیر آن قبّه با رفعت، یکی از اموری است که خدا به جبران شهادت به آن حضرت ارزانی داشته و زائر باید آن را غنیمت دانسته، در التماس و انابه و توبه و عرض حاجات کوتاهی نکند و در طی زیارات آن حضرت دعاهای بسیار با مضامین عالیه وارد شده که اگر بنای اختصار نبود، چند دعایی در اینجا ذکر می کردم؛
و بهتر آن است که زائر آنچه بتواند از دعاهای «صحیفه کامله» بخواند که بهترین دعاها است و ما در پایان این باب بعد از «زیارات جامعه» نقل می کنیم «دعایی را که در همه حرم های شریفه خوانده می شود» [بدان که در ملحقات این کتاب دعایی ذکر می شود که جامع ترین دعاهاست و در روضه های ائمه خوانده می شود، از خواندن آن غفلت ننمایی] و برای اینکه این بخش را خالی نگذارم، این دعای مختصر را که در ضمن یکی از زیارات نقل شده است ذکر می کنم و آن دعا این است که در آن حرم شریف درحالی که دست ها را به جانب آسمان برداشته باشی بگو:
اللّهُمَّ قَدْ تَری مَکانِی، وَتَسْمَعُ کلامِی، وَتَری مَقَامِی وَتَضَرُّعِی وَمَلاذِی بِقَبْرِ حُجَّتِک وَابْنِ نَبِیک، وَقَدْ عَلِمْتَ یا سَیدِی حَوَائِجِی وَلَا یخْفی عَلَیک حالِی، وَقَدْ تَوَجَّهْتُ إِلَیک بِابْنِ رَسُولِک وَحُجَّتِک وَأَمِینِک، وَقَدْ أَتَیتُک مُتَقَرِّباً بِهِ إِلَیک وَ إِلی رَسُولِک فَاجْعَلْنِی بِهِ عِنْدَک وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ، وَأَعْطِنِی بِزِیارَتِی أَمَلِی، وَهَبْ لِی مُنَای، وَتَفَضَّلْ عَلَی بِشَهْوَتِی وَرَغْبَتِی، وَقْضِ لِی حَوائِجِی، وَلَا تَرُدَّنِی خائِباً، وَلَا تَقْطَعْ رَجائِی، وَلَا تُخَیبْ دُعائِی، وَعَرِّفْنِی الْإِجابَةَ فِی جَمِیعِ مَا دَعَوْتُک مِنْ أَمْرِ الدِّینِ وَالدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، وَاجْعَلْنِی مِنْ عِبادِک الَّذِینَ صَرَفْتَ عَنْهُمُ الْبَلایا وَالْأَمْراضَ وَالْفِتَنَ وَالْأَعْراضَ مِنَ الَّذِینَ تُحْییهِمْ فِی عافِیةٍ، وَتُمِیتُهمْ فِی عافِیةٍ، وَتُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ فِی عافِیةٍ، وَتُجِیرُهُمْ مِنَ النَّارِ فِی عافِیةٍ، وَوَفِّقْ لِی بِمَنٍّ مِنْک صَلاحَ مَا أُؤَمِّلُ فِی نَفْسِی وَأَهْلِی وَوَُلَْدِی وَ إِخْوانِی وَمالِی وَجَمِیعِ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
چهاردهم:
از جمله اعمال در حرم امام حسین(علیه السلام) صلوات فرستادن بر آن حضرت است.
روایت شده: پشت سر، نزد کتف شریف آن حضرت می ایستی و بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام حسین(علیه السلام) صلوات می فرستی.
سید ابن طاووس در کتاب «مصباح الزائرین» در ضمن یکی از زیارات این صلوات را بر آن حضرت نقل کرده است:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَصَلِّ عَلَی الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ، وَأَسِیرِ الْکرُبَاتِ، صَلاةً نَامِیةً زَاکیةً مُبارَکةً یصْعَدُ أَوَّلُها وَلَا ینْفَدُ آخِرُها أَفْضَلَ مَا صَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلادِ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلِینَ یا رَبَّ الْعَالَمِینَ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْإِمامِ الشَّهِیدِ الْمَقْتُولِ الْمَظْلُومِ الْمَخْذُولِ، وَالسَّیدِ الْقائِدِ، وَالْعابِدِ الزَّاهِدِ، الْوَصِی الْخَلِیفَةِ الْإِمامِ الصِّدِّیقِ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ الطَّیبِ الْمُبَارَک، وَالرَّضِی الْمَرْضِی، وَالتَّقِی الْهادِی الْمَهْدِی الزَّاهِدِ الذَّائِدِ الْمُجَاهِدِ الْعالِمِ، إِمامِ الْهُدَی، سِبْطِ الرَّسُولِ وَقُرَّةِ عَینِ الْبَتُولِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ،
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی سَیدِی وَمَوْلای کما عَمِلَ بِطاعَتِک، وَنَهَی عَنْ مَعْصِیتِک، وَبالَغَ فِی رِضْوانِک، وَأَقْبَلَ عَلَی إِیمانِک غَیرَ قابِلٍ فِیک عُذْراً سِرّاً وَعَلانِیةً یدْعُو الْعِبادَ إِلَیک، وَیدُلُّهُمْ عَلَیک، وَقامَ بَینَ یدَیک یهْدِمُ الْجَوْرَ بِالصَّوابِ، وَیحْیی السُّنَّةَ بِالْکتابِ، فَعاشَ فِی رِضْوانِک مَکدُوداً، وَمَضی عَلَی طاعَتِک وَفِی أَوْلِیائِک مَکدُوحاً، وَقَضی إِلَیک مَفْقُوداً، لَمْ یعْصِک فِی لَیلٍ وَلَانَهارٍ، بَلْ جاهَدَ فِیک الْمُنافِقِینَ وَالْکفَّارَ؛
اللّهُمَّ فَاجْزِهِ خَیرَ جَزاءِ الصَّادِقِینَ الْأَبْرارِ، وَضاعِفْ عَلَیهِمُ الْعَذابَ وَ لِقاتِلِیهِ الْعِقابَ، فَقَدْ قاتَلَ کرِیماً، وَقُتِلَ مَظْلُوماً، وَمَضی مَرْحُوماً، یقُولُ: أَنَا ابْنُ رَسُولِ اللّهِ مُحَمَّدٍ وَابْنُ مَنْ زَکی وَعَبَدَ، فَقَتَلُوهُ بِالْعَمْدِ الْمُعْتَمَدِ، قَتَلُوهُ عَلَی الْإِیمَانِ، وَأَطَاعُوا فِی قَتْلِهِ الشَّیطَانَ، وَلَمْ یراقِبُوا فِیهِ الرَّحْمَانَ.
اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی سَیدِی وَمَوْلای صَلاةً تَرْفَعُ بِهَا ذِکرَهُ، وَتُظْهِرُ بِهَا أَمْرَهُ، وَتُعَجِّلُ بِهَا نَصْرَهُ، وَاخْصُصْهُ بِأَ فْضَلِ قِسَمِ الْفَضائِلِ یوْمَ الْقِیامَةِ، وَزِدْهُ شَرَفاً فِی أَعْلَی عِلِّیینَ، وَبَلِّغْهُ أَعْلَی شَرَفِ الْمُکرَّمِینَ، وَارْفَعْهُ مِنْ شَرَفِ رَحْمَتِک فِی شَرَفِ الْمُقَرَّبِینَ فِی الرَّفِیعِ الْأَعْلَی، وَبَلِّغْهُ الْوَسِیلَةَ، وَالْمَنْزِلَةَ الْجَلِیلَةَ، وَالْفَضْلَ وَالْفَضِیلَةَ، وَالْکرامَةَ الْجَزِیلَةَ؛ اللّهُمَّ فَاجْزِهِ عَنَّا أَفْضَلَ مَا جازَیتَ إِماماً عَنْ رَعِیتِهِ وَصَلِّ عَلَی سَیدِی وَمَوْلای کلَّما ذُکرَ وَکلَّما لَمْ یذْکرْ،
یا سَیدِی وَمَوْلای أَدْخِلْنِی فِی حِزْبِک وَزُمْرَتِک، وَ اسْتَوْهِبْنِی مِنْ رَبِّک وَرَبِّی فَإِنَّ لَک عِنْدَ اللّهِ جاهاً وَقَدْراً وَمَنْزِلَةً رَفِیعَةً، إِنْ سَأَلْتَ أُعْطِیتَ، وَ إِنْ شَفَعْتَ شُفِّعْتَ، اللّهَ اللّهَ فِی عَبْدِک وَمَوْلاک لَاتُخَلِّنِی عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَالْأَهْوَالِ لِسُوءِ عَمَلِی، وَقَبِیحِ فِعْلِی، وَعَظِیمِ جُرْمِی، فَإِنَّک أَمَلِی وَرَجَائِی وَثِقَتِی وَمُعْتَمَدِی وَوَسِیلَتِی إِلَی اللّهِ رَبِّی وَرَبِّک؛
لَمْ یتَوَسَّلِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَی اللّهِ بِوَسِیلَةٍ هِی أَعْظَمُ حَقّاً، وَلَا أَوْجَبُ حُرْمَةً، وَلَا أَجَلُّ قَدْراً عِنْدَهُ مِنْکمْ أَهْلَ الْبَیتِ لَاخَلَّفَنِی اللّهُ عَنْکمْ بِذُنوُبِی، وَجَمَعَنِی وَ إِیاکمْ فِی جَنَّةِ عَدْنٍ الَّتِی أَعَدَّها لَکمْ وَلِأَوْلِیائِکمْ إِنَّهُ خَیرُ الْغافِرِینَ وَأَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ. اللّهُمَّ أَبْلِغْ سَیدِی وَمَوْلای تَحِیةً کثِیرَةً وَسَلاماً وَارْدُدْ عَلَینا مِنْهُ السَّلامَ إِنَّک جَوادٌ کرِیمٌ، وَصَلِّ عَلَیهِ کلَّما ذُکرَ السَّلامُ وَکلَّما لَمْ یذْکرْ یا رَبَّ الْعالَمِینَ.
نویسنده گوید: ما آن زیارت ها را در «اعمال روز عاشورا» نقل کرده ایم و در پایان این بخش «صلواتی بر حجج طاهره» نقل خواهیم کرد که «صلوات مختصری بر امام حسین» (علیه السلام) نیز در آن گنجانده شده است، خواندن آن را نیز ترک نکن.
پانزدهم:
ازجمله اعمال این روضه منوره، دعای مظلوم برضدّ ظالم است؛ یعنی سزاوار است برای کسی که از ستم ستمکاری مضطرّ شده، این دعا را در آن حرم نورانی بخواند و دعا چنان است که شیخ الطائفه در «مصباح المتهجّد» در «اعمال روز جمعه» ذکر کرده که مستحبّ است دعای مظلوم را نزد قبر ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) بخوانند و آن دعا این است:
اللّهُمَّ إِنِّی أَعْتَزُّ بِدِینِک، وَأکرُمُ بِهِدایتِک، وَفُلانٌ یذِلُّنِی بِشَرِّهِ، وَیهِینُنِی بِأَذِیتِهِ، وَیعِیبُنِی بِوَِلاءِ أَوْلِیائِک، وَیبْهَتُنِی بِدَعْواهُ، وَقَدْ جِئْتُ إِلی مَوْضِعِ الدُّعَاءِ وَضَمَانِک الْإِجَابَةَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَعْدِنِی عَلَیهِ، السَّاعَةَ السَّاعَةَ.
پس خود را بر روی قبر انداخته و بگوید:
مَوْلای إِمامِی مَظْلُومٌ اسْتَعْدی عَلَی ظَالِمِهِ، النَّصْرَ النَّصْرَ.
آن قدر تکرار کند عبارت «النَّصْرَ» را تا نفس قطع شود.
شانزدهم:
از جمله اعمال در آن حرم دعایی است که ابن فهد (قدّس سرّه) در کتاب «عدّة الداعی» از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است: که حضرت فرمودند: هرکه حاجتی به درگاه خدا برای او باشد، نزد سر امام حسین(علیه السلام) بایستد و بگوید:
یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّک تَشْهَدُ مَقَامِی، وَتَسْمَعُ کلامِی، وَأَنَّک حَی عِنْدَ رَبِّک تُرْزَقُ، فَاسْأَلْ رَبَّک وَرَبِّی فِی قَضَاءِ حَوَائِجِی.
ان شاء الله تعالی حاجت او برآورده می شود.
هفدهم:
از جمله اعمال دو رکعت نماز، در آن حرم مطهّر نزد سر مقدّس با سوره «الرّحمن» و سوره «تبارک» است. سید ابن طاووس روایت کرده: هرکه این نماز را بخواند، خداوند عطابخش برای او «بیست وپنج» حجّ پذیرفته و نیکو که با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انجام داده باشد می نویسد.
هیجدهم:
از جمله اعمال در آن بارگاه بلند مرتبه، استخاره است؛ علاّمه مجلسی روش آن را ذکر کرده و اصل روایت به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام) در کتاب «قرب الإسناد» حمیری است که هرکسی در امری از امور درحالی که نزد حضرت امام حسین(علیه السلام) بایستد و از خدای عالمیان «صد مرتبه» طلب خیر کند و بگوید: «الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَ سُبْحانَ اللّهِ» و خدا را به عظمت یاد کند و حمد و ثنای حضرتش را بگوید، چنان که سزاوار شأن حق است، البته حق تعالی آنچه در آن امر خیر اوست به او می نمایاند و برای او پیش می آورد و موافق روایات دیگر، به این صورت طلب خیر کند که «صد مرتبه» بگوید: «أسْتَخیرُ اللّه بِرَحْمَتِهِ خِیَرَةً فِی عَافِیَةٍ؛ خیر می خواهم از خداوند به رحمتش خیرخواهی در عافیت».
نوزدهم:
شیخ اجل کامل ابوالقاسم جعفر بن قولویه قمی از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده: هرگاه حضرت ابوعبدالله را زیارت نمودید، پای بند سکوت باشید مگر از گفتن سخن خیر، به درستی که فرشتگان شب و روز، از گروه پاسداران نزد فرشتگانی که در حایرند حاضر می شوند و با ایشان مصافحه می کنند و فرشتگانی که در حایرند از شدّت گریستن پاسخ ایشان را نمی دهند و پیوسته مشغول گریه و زاری اند، مگر هنگام گذشتن خورشید از لحظۀ ظهر و وقت برآمدن سپیده که در این دو موقعیت ساکت می شوند؛ پس ملائکه پاسدار منتظر می مانند تا ظهر شود و سپیده آشکار گردد، در این دو وقت با ایشان سخن می گویند و ایشان از چیزهایی از امر آسمان از آن ها می پرسند، ولی در بین این دو وقت فرشتگان حائر سخن نمی گویند و از دعا و گریستن آرام نمی گیرند؛
و نیز از آن حضرت روایت کرده اند: که حق تعالی تنها برای قبر امام حسین(علیه السلام) چهار هزار فرشته را ژولیده مو و گردآلود گماشته و به شکل اصحاب مصیبت از طلوع صبح تا ظهر بر آن حضرت گریه می کنند و احادیث به این مضمون بسیار است و از این روایات ظاهر می شود که گریستن بر آن حضرت در آن حرم مطهّر محبوب و بلکه شایسته است که از اعمال آن بارگاه مبارک که «بیت الاحزان» شیعیان است شمرده شود؛
و از حدیثی که از امام صادق(علیه السلام) است و به وسیله صفوان روایت شده استفاده می شود که زاری فرشتگان در درگاه خدا، در لعنت کردن بر قاتلان امیرمؤمنان و بر قاتلان امام حسین(علیه السلام) و نوحه نمودن پریان بر آنان و گریه کردن ملائکه که گرداگرد ضریح امام حسین(علیه السلام) اند و بسیاری اندوه ایشان، به اندازه ای است که اگر کسی آن ها را بشنود، خوردن و آشامیدن و خواب بر او گوارا نخواهد بود.
در حدیث عبدالله بن حمّاد بصری است که امام صادق(علیه السلام) به او فرمود: به من خبر رسیده که گروهی از اطراف کوفه و مردمانی غیر ایشان و زنانی که برای آن حضرت نوحه گری می کنند، کنار قبر امام حسین(علیه السلام) می آیند و این کار در نیمه ماه شعبان است، پس بعضی قرائت می نمایند و گروهی داستان می خوانند (یعنی کیفیت شهادت و سایر مصائب را ذکر می کنند) و عدّه ای نوحه گری دارند و بعضی مرثیه می خوانند؛
گفتم: آری فدایت شوم، بخشی از آنچه را بیان فرمودی، من مشاهده کرده ام.
امام فرمود: خدا را سپاس که در میان مردم کسانی را قرار داد که نزد ما می آیند و ما را ثنا و ستایش می کنند و برای ما مرثیه می خوانند و قرار داد دشمن ما را، کسانی که به شیعیان ما طعنه می زنند، از خویشان ما یا از غیر ایشان و آنان را تهدید می کنند و کارشان را زشت می شمارند؛
و در ابتدای همین حدیث آمده: هرکه به زیارت او می رود می گرید و هرکه نمی رود، بر مصیبت او اندوهناک می باشد و هرکه او را به یاد می آورد، دلش می سوزد و نیز هرکه نظر می اندازد ترحم می کند، به سوی قبر پسرش که در پایین پای او قرار دارد، در بیابانی که خویشی و دوستی نزد او نیست و حق او را غصب کردند و جمعی از کافران و مرتدان از دین اجتماع کردند و به یکدیگر کمک دادند تا او را کشتند و دفن نکرده در بیابان رها کردند و او را از آب فراتی که حیوانات می خوردند منع کردند و حق رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و سفارش موکّدی که درباره حسین و اهل بیتش کرده بود تباه نمودند!
و نیز ابن قولویه از حارث اَعور روایت کرده: امیرمؤمنان فرمود: پدر و مادرم فدای حسین، آن شهید در پشت کوفه، سوگند به خدا گویا می بینم جانوران وحشی را، از هر نوعی که گردن ها را به سوی قبر او کشیده اند و بر او شب تا به صبح می گریند، پس حالا که چنین بوده، مبادا شما جفا کنید؛ و اخبار در این باب بسیار است.
بیستم:
سید ابن طاووس فرموده: بر زائر مستحب است هروقت از زیارت آن حضرت فارغ شود و بخواهد از روضه مقدسه بیرون رود، خود را به ضریح بچسباند و آن را ببوسد و بگوید:
السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صَِفْوَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خَالِصَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا قَتِیلَ الظَّماءِ، السَّلامُ عَلَیک یا غَرِیبَ الْغُرَباءِ، السَّلامُ عَلَیک سَلامَ مُوَدِّعٍ لَاسَئِمٍ وَلَا قَالٍ، فَإِنْ أَمْضِ فَلا عَنْ مَلالَةٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصَّابِرِینَ، لَاجَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیارَتِک، وَرَزَقَنِی اللّهُ الْعَوْدَ إِلی مَشْهَدِک، وَالْمَقامَ بِفِنائِک، وَالْقِیامَ فِی حَرَمِک، وَ إِیاهُ أَسْأَلُ أَنْ یسْعِدَنِی بِکمْ، وَیجْعَلَنِی مَعَکمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ.