عبارات مورد جستجو در ۳۴۸ گوهر پیدا شد:
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۳۱۹
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۳۲
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۷۲
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۸۴
سعدی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است
سعدی : مثنویات
شمارهٔ ۱۰
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۰۸ - این قطعه را فتوحی گفت و به انوری بست و مردم بلخ بر حکیم متغیر شدند سوگندنامه در نفی آن گفت
چار شهرست خراسان را در چارطرف
که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست
گرچه معمور و خرابش همه مردم دارند
بر هر بیخردی نیست که چندین دد نیست
مصر جامع را چاره نبود از بد و نیک
معدن در و گهر بیسرب و بسد نیست
بلخ شهریست در آکنده به اوباش و رنود
در همه شهر و نواحیش یکی بخرد نیست
مرو شهریست به ترتیب همه چیز درو
جد و هزلش متساوی و هری هم بد نیست
حبذا شهر نشابور که در ملک خدای
گر بهشتیست همانست و گرنه خود نیست
که وسطشان به مسافت کم صد در صد نیست
گرچه معمور و خرابش همه مردم دارند
بر هر بیخردی نیست که چندین دد نیست
مصر جامع را چاره نبود از بد و نیک
معدن در و گهر بیسرب و بسد نیست
بلخ شهریست در آکنده به اوباش و رنود
در همه شهر و نواحیش یکی بخرد نیست
مرو شهریست به ترتیب همه چیز درو
جد و هزلش متساوی و هری هم بد نیست
حبذا شهر نشابور که در ملک خدای
گر بهشتیست همانست و گرنه خود نیست
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۱۲
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۱۸۲ - در حکمت و موعظه
روز را رایگان ز دست مده
نیست امکان آنکه باز رسد
دست این روزهای کوتاهست
که بدان دولت دراز رسد
آنچ از آن چاره نیست آنرا باش
به سرت گرچه ترکتاز رسد
سایه بر قحبهٔ جهان مفکن
تا برت آفتاب ناز رسد
باری از راه خویشتن برخیز
چون که کارت به احتراز رسد
مفس با بند آرزو بر پای
دیر درعقل بینیاز رسد
مهر و حقه است ماه و سپهر
که به شاگرد حقهباز رسد
مستعدان به کام خویش رسند
کارها چون به کارساز رسد
عمر بر ناگریز تفرقه کن
تا ازو قسم آز رسد
هر کرا درد ناگزیر گرفت
کی به غم خوردن مجاز رسد
یک غذا شو که مایه چندان نیست
که همه چیز را فراز رسد
نیست امکان آنکه باز رسد
دست این روزهای کوتاهست
که بدان دولت دراز رسد
آنچ از آن چاره نیست آنرا باش
به سرت گرچه ترکتاز رسد
سایه بر قحبهٔ جهان مفکن
تا برت آفتاب ناز رسد
باری از راه خویشتن برخیز
چون که کارت به احتراز رسد
مفس با بند آرزو بر پای
دیر درعقل بینیاز رسد
مهر و حقه است ماه و سپهر
که به شاگرد حقهباز رسد
مستعدان به کام خویش رسند
کارها چون به کارساز رسد
عمر بر ناگریز تفرقه کن
تا ازو قسم آز رسد
هر کرا درد ناگزیر گرفت
کی به غم خوردن مجاز رسد
یک غذا شو که مایه چندان نیست
که همه چیز را فراز رسد
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۴۷ - در قضا و قدر
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۹۳ - در ذل سوئال
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۱۲ - عزالدین نامی را ستایش کند
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۱
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۲۴
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹۸
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۹
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۷
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۹۴
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۳۱۷