عبارات مورد جستجو در ۱۱۸۹ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٨٢۵
چه خوش بودی ایدل درین دیر فانی
که کس را بکس آشنائی نبودی
و گر بودی آنگه بیاران یکدل
فلک را سر بیوفائی نبودی
خوشست آشنائی بهم اهل دلرا
چه بودی که رسم جدائی نبودی
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٨۶١
گر کسی با تو بد کند زنهار
جز بنیکی جزای آن نکنی
از بدی گر کسی کند سودی
از نکوئی تو هم زیان نکنی
ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ٨۶٧
مکافات بدی کردن حلالست
چو بی جرم از کسی بد دیده باشی
بدی با او بجای خویش باشد
نکوئی کن که نیکو کرده باشی
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
ایدل همه عمرت این تبهکاری چیست
وندر سرت آهنگ گنهکاری چیست
گردون کبود سرخ چشمی نخرد
با موی سفیدت این سیهکاری چیست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷
افسوس که رفت عمر و حاصل هیچ است
حق داده ز دست و کار باطل هیچ است
گر هست جز ابر عمل نیک و بهست
پس حاصل امید تو ایدل هیچ است
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۷
بگذشت حیات آنکه دلشاد بزیست
و آن نیز بخاک رفت کز باد بزیست
چون میگذرد عمر بشادی و بغم
من بنده آنک از غم آزاد بزیست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۹
بر چشم و دلم زغم نمی نیست که نیست
بر جان ز حوادث المی نیست که نیست
خوش باش و مده فرصت شادی از دست
کز دور فلک هیچ غمی نیست که نیست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۷
گر هر چه کند بنده بتقدیر خداست
گفتن که بداست کار میخواره خطاست
گیرم که برآنچه کرد مأجور نگشت
باری چو مطیع بود مأخوذ چراست
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۰
هر زن که ز عشقبازی آری بنکاح
باشد ز فساد عقل ازو چشم صلاح
چون با تو حرام کرد و پنداشت فلاح
با غیر تو آخر آیدش وصل مباح
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۴
تا قدر بلند آسمان پست شود
با جود تو هر چه نیست آن هست شود
کان گر چه زر و سیم فراوان دارد
از دست و کف تو چون کف دست شود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۷
شادانکه غم زمانه بر دل ننهاد
و اندیشه آب و محنت گل ننهاد
در تربیت عمارت دل کوشید
وین قاعده جز مردم مقبل ننهاد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۶
هر چند که دخت رز طرب افزاید
و ابواب فتوح روح را بگشاید
من عزم طلاق او مصمم کردم
کز وی همه فرزند خبائث زاید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۴
ای ریخته از شرم کفت ابر عرق
بر جمله جهان جسته بهر کار سبق
در مسند سروری و صدری ننشست
هرگز چو تو سرور گهر بخش بحق
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۷
چون خواجه بشد چه نام باقی و چه ننگ
چون ماند بوارثان چه یاقوت و چه سنگ
باز آمدنت نیست بمقصود شتاب
روزی دو که در جهانت افتاد درنگ
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۹
ایدل اگرت کار جهان نیست بکام
خوشباش که ناخوش نبود محنت عام
جامست که اصل خوشدلیهاست ببین
کاندر دل او نیز چه خونهاست مدام
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۴
آمد بعیادت برم آنسر و سهی
چون یافت خبر که بس سقیمست رهی
پرسید که آرزوی تو چیست بگوی
گفتم که ندارم آرزو جز ببهی
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ٢٩ - ایضاً
تجاوز منی توبه کل ناصح
کان هوی المرء الملاح ذنوب
مادام کان للغلمان کافور عارض
و عنبر اصداغ کیف یتوب
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ۴۶ - ترجمه
از حسد نا اهلم ار گوید بدی
زان بود کز من بدل دردیستش
حاسدان هستند و ما را باک نیست
بیهنر آنکس که حاسد نیستش
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ۴٨ - ترجمه
پرهیز کن ز صحبت اصحاب لوم از آنک
گردند از لئام کریمان اثر پذیر
همصحبت کریم شو ار بایدت کرم
زیرا که طبع میشود از طبع خوی گیر
گیرد صبا ز هر چه بر او بگذرد نصیب
از جیفه گند گیرد و بوی خوش از عبیر
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ۶۴ - قطعه
اذا عدت نحو الآل و الکیس مترع
فی الفضه البیضاء فالعود احمد
و ایاک ان تلقی الاحبه معسرا
فداک بشمل العاشقین مبدد
فان کنت ذامال فقولک صادق
و فعلک محمود و انت محمد
فان صرت محتاجا ففی کل حادث
مقیم لک الهم المبرج معقد