عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸
گر بر فلکی به خاک باز آرندت
ور بر سر نازی، به نیاز آرندت
فی الجمله حدیث مطلق از من بشنو
آزار مجوی تا بنیازارندت
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳
در بادیهٔ عشق دویدن چه خوش است
وز خیر کسان طمع بریدن چه خوش است
گر دست دهد صحبت اهل نفسی
دامن ز زمانه در کشیدن چه خوش است
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷
تا گردش گردون فلک تابان است
بس عاقل بی هنر که سرگردان است
تو غره مشو ز شادی ای گر داری
در هر شادی هزار غم پنهان است
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۲
بر سیر اگر نهاده ای دل، ای دوست
چون سیر به یک بار برون آی از پوست
زنهار مگرد گرد این راه مخوف
تا همچو پیاز خاطرت تو بر تو ست
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵
گر تخم برومند نشد، کشتهٔ توست
ور جامه پسندیده نشد، رشتهٔ توست
گر ز آن که تو را پای فرو رفت به گل
از کس تو منال، کاین گل آغشتهٔ توست
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷
چندین غم مال و حسرت دنیا چیست
هرگز دیدی کسی که جاوید بزیست؟
این یک نفسی که در تنت عاریتی ست
با عاریتی، عاریتی، باید زیست
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۹
گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی ست
نه نه، غلطم، که جمله بگذاشتنی ست
بگذاشتنی ست هر چه در عالم هست
الا عزت که آن نگه داشتنی ست
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲
آن کس که درون سینه را دل پنداشت
گامی دو نرفته، جمله را حاصل پنداشت
علم و ورع و زهد و تمنا و طلب
این جمله رهند، خواجه منزل پنداشت
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۷
هستی تو سزای این و صد چندین رنج
تا با تو که گفت کاین همه بر خود سنج
از خوردن و خواستن بر آسا و بباش
و آرام گزین که خفته ای بر سر گنج
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹
عمر تو اگر افزون شود از پانصد
افسانه شوی، عاقبت از روی خرد
باری چو فسانه می شوی، ای بخرد
افسانهٔ نیک شو، نه افسانهٔ بد
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷
دنیا مطلب تا همه دین ات باشد
دنیا طلبی، نه آن ، نه این ات باشد
بر روی زمین، زیر زمین وار بزی
تا زیر زمین، روی زمین ات باشد
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۲
مردان رهت واقف اسرار تواند
باقی همه سرگشتهٔ پرگار تواند
هفتاد و دو ملت همه در کار تواند
تو با همه و همه طلبکار تو اند
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۷
ناکرده دمی آن چه تو را فرمودند
خواهی که چنان شوی که مردان بودند
تو راه نرفته ای، از آن ننمودند
ور نه که زد این در، که درش نگشودند
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۵
گر ملک تو مصر و شام و چین خواهد بود
و آفاق تو را زیر نگین خواهد بود
خوش که عاقبت نصیب من و تو
ده گز کفن و دو گز زمین خواهد بود
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۸
ای خواجه اگر کار به کامت نبود
یا خطبهٔ جاوید به نامت نبود
خوش باش و مخور غصه که گر دار جهان
مُلکت شود، از حرص تمامت نبود
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۹
درویش کسی بود که نامش نبود
گامی که نهد مراد و کامش نبود
در آتش فقر اگر بسوزد شب و روز
هرگز طمع پخته و خامش نبود
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۴
تا دل ز علایق جهان حُرّ نشود
هرگز صدف وجود پُر دُر نشود
پر می نشود کاسهٔ سرها از عقل
هر کاسه که سر نگون بود، پر نشود
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۵
از رفته قلم هیچ دگرگون نشود
وز خوردن غم به جز جگر خون نشود
هان تا جگر خویش به غم خون نکنی
هر ذره هر آن چه هست افزون نشود
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۶
رو دیده بدوز تا دلت دیده شود
زان دیده جهان دگرت دیده شود
گر تو ز سر پسند خود برخیزی
احوال تو سر به سر پسندیده شود
باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹
رو خانه برو، که شاه ناگاه آید
ناگاه به نزد مرد آگاه آید
خرگاه وجود را از خود خالی کن
چون پاک شود، شاه به خرگاه آید