عبارات مورد جستجو در ۱۰۶۳ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۸
آن کس که مقام مستشاری دارد
در مالیه اختصاص کاری دارد
راپورت ورا اگر بدقت خوانی
بیش از همه چیز امیدواری دارد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۶
در گاه عمل شتاب می باید کرد
جان باخته فتح باب می باید کرد
ای کاش که توده بعد ازین می دانست
کز جنس خود انتخاب می باید کرد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
با عزم متین شتاب می باید کرد
همراهی شیخ و شاب می باید کرد
با دقت هر چه بیشتر در این بار
مرد عمل انتخاب می باید کرد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۱
یا هم چو ضعیف منزوی باید شد
یا صاحب زور معنوی باید شد
فریاد و فغان و ناله را نیست اثر
در جامعه بشر قوی باید شد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۷
هرگز دل من شکایت از غم نکند
شادی ز مسرت دمادم نکند
دانی که بود مرد هنرپیشه راست
آنکس که ز بار غم کمر خم نکند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۰
تا جرأت و پشتکار توأم نشود
شیرازه کارها منظم نشود
گیرم نشد این بنای ویران آباد
بی شبهه از این خرابتر هم نشود
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۷
خیزید و چو شیر شرزه اقدام کنید
خفتان پلنگ زیب اندام کنید
هرجا نگرید گرگ خونخواری را
با حربه انتقام اعدام کنید
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۵
در مملکت انقلاب می باید و بس
وز خون عدو خضاب می باید و بس
خواهی تو اگر شوی موفق فردا
امروز دگر شتاب می باید و بس
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۷
ای دل تو همیشه راه حق پوی و مترس
با مسلک حق رضای حق جوی و مترس
کن پیشه خویش پاکی و چون طوفان
با داخله و خارجه حق گوی و مترس
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۹
با کجروی خلق جعلق خوش باش
با کشمکش گنبد ازرق خوش باش
دی با سیه و سفید اگر خوش بودی
امروز به کابینه ابلق خوش باش
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۱
از درد و غم زمانه افسرده مباش
وز کجروی سپهر آزرده مباش
ور گردش آسمان زمینت بزند
چون مردم سرگشته کله خورده مباش
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۲
در بیشه دهر، شیر با دندان باش
هم پیشه پنجه هنرمندان باش
گر شام کند خار چمن خون به دلت
چون غنچه صبحدم دمی خندان باش
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۲
از بسکه به پیش این و آن مبتذلیم
چون شمع ز آتش درون مشتعلیم
آنها همه بی قرار حرف املند
ما جمله در انتظار کار و عملیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۶
باید ز کژی براستی میل کنیم
اصلاح کژی ز صدر تا ذیل کنیم
بدبختی اگر بود قویتر از سیل
با زور عموم دفع آن سیل کنیم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۲
امروز به هر طریق ما راه رویم
آهسته و بی سروصدا راه رویم
تا باز به پای خود نیفتیم به چاه
از روی خرد دست و عصا راه رویم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۳
با علم و عمل اگر مهیا نشویم
همدوش به مردمان دنیا نشویم
نادانی و بندگیست توأم به خدای
ما بنده شویم اگر که دانا نشویم
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۸
با نخل خوشی همیشه پیوند بزن
می با دل شاد و جان خرسند بزن
گر بر تو زمانه یک دمی سخت گرفت
دندان بجگر گذار و لبخند بزن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۵
ای توده عمل باهمم عالیه کن
بگذشته گذشت صحبت از حالیه کن
گر علت ورشکستگی می خواهی
چشمی بقرار بانک با مالیه کن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۷
ای دوست کلاه خویش را قاضی کن
در آتیه کار بهتر از ماضی کن
فرصت مده از دست و به هر قیمت هست
افکار عموم را ز خود راضی کن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۸
از آز بپرهیز و امیری می کن
با گرسنگی سخن ز سیری می کن
در جامعه گر تو سرفرازی خواهی
از پای فتاده دستگیری می کن