عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴
گویند گرفت یار تو یار دگر
از رشک همی گویند ای جان پدر
جانا تو به گفتگوی ایشان منگر
خر خوبیند که غرقه شد پالانگر
فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
چون با یاران خشم کنی جان پدر
بر من مپریش خشم یاران دگر
دانی که منم زبونتر و عاجز تر
پالان بزنی چو برنیایی با خر
فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
یک خانه بتانند به جای اندر خور
از تو مهتر و تو زایشان کهتر
چونین تو به تک زهمگانان در مگذر
نتوان به تکی به طوس شد جان پدر
فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
صد بار زمن شنیده بودی کم و بیش
کایزد همه را هر چه کنند آرد پیش
در کرده خویش مانده ای ای درویش
چه چون کندی فزون زاندازه خویش
فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
یاری بودی سخت بآیین و بسنگ
همسایه تو بهانه جوی و دلتنگ
این خو تو ازو گرفته ای ای سرهنگ
انگور ز انگور همی گیرد رنگ
فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او سرما به دار سازد آونگ
القصه درین زمانه پر نیرنگ
یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ
فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
هر چند که از تو بوسه یابم گه بام
در آخر شب مرا هوس آید کام
بوسه بده و کنار برتست حرام
نشنودستی درو غزن باشد شام
فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳
ای دوست به یک سخن ز من بگریزی
خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
بادیگ بمنشین که سیه برخیزی
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۷
دل برد و مرا نیز به مردم نشمرد
گفتار چه سودست چو ورغ آب ببرد
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۸
چون درو عصیان و خذلان تو ای شه راه یافت
کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خاد
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۷
اندر میزد حاتم طایی تویی به جود
اندر نبرد رستم دستان روزگار
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۸
بهانه جوید بر حال خویش و همت خویش
کزان مزاج ذخیره ست و زین مزاج سپار
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۳
بدانسان که هستی چنان می نمای
زن هرزه لاف و ختنبر مباش
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۳۹
تا خوید نباشد به رنگ لاله
تا خار نباشد به بوی خیرو
برفضل او گوا گذراند دل
گرچه گوا نخواهند از خستو
اندر میزد با خرد و دانش
اندر نبرد با هنر و بازو
از راستی چنانکه ره او را
گویی زده ست مسطره و سازو
ای زایران زبر تو آکنده
هم کیسه های لاغر و هم کندو
دست و زبان بدو نرسد کس را
آری به ماه بر نرسد لا تو
فرخی سیستانی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۴۸
ناب است هر آن چیز که آلوده نباشد
زین روی ترا گویم کازاده نابی
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳
گر بند کند رای بلند تو مرا
در جمله پسنده است پسند تو مرا
تهذیب تمام کرد پند تو مرا
تاج سر فخر گشت بند تو مرا
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۴۱
در نعمت و مال اگر زبر دستی نیست
شکر ایزد را که رای را پستی نیست
دلبسته آز نیست گر هستی نیست
زر مست کند چه باشد از مستی نیست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
با ما ثقت الملک هم آوازی نیست
کس را با بخت هیچ دمسازی نیست
ای دشمن ملک آنچه تو آغازی نیست
با دولت طاهر علی بازی نیست
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
آن شیر که او به صید جز شیر نکشت
گشت از پس آن خوابگهش چون خرخشت
مسعود ملک نخست یک زخم درشت
زد بر مغزش چنانکه بگذشت از پشت
مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
هر چند گنهکار است آخر علوی است
فرزند پیمبر است و از آل علی است
زنهار شها که بیش از این مازارش
زیرا که به روز حشر خصمانش قوی است