عبارات مورد جستجو در ۱۸۶۸ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۳
وستال پی دفاع دل یکدله کرد
پس پیش وزیر و شه ز طوفان گله کرد
دیروز فغان ما گر از خارجه بود
امروز رواست شکوه از داخله کرد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۵
گر سائس ملک با کیاست باشد
دارای درایت و فراست باشد
مابین دو همسایه بباید ناچار
مایل بتوازن سیاست باشد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۷
گفتی دل خون کرده عوض خواهد شد
از دیده سر آورده عوض خواهد شد
با رنگ سیاستی که من می بینم
یکبار دگر پرده عوض خواهد شد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۳
یکدم دل ما غمزدگان شاد نشد
ویرانه ما از ستم آباد نشد
دادند بسی به راه آزادی جان
اما چه نتیجه ملت آزاد نشد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۴
یک دم دل ما غمزدگان شاد نشد
ویرانه ما از ستم آباد نشد
دادند بسی به راه آزادی جان
اما چه نتیجه، ملت آزاد نشد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۵
هر خویش چو نقش در و دیوار نشد
از نقشه بیگانه خبردار نشد
یک عمر بر این ملت خواب آلوده
فریاد و فغان زدیم بیدار نشد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۹
از رأی شمیران غم دل افزون شد
وز جعبه شوم کن جگرها خون شد
چون نوبت آراء لواسان گردید
فریادکنان جان ز بدن بیرون شد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۰
دوشینه لوای صلح افراشته شد
در مزرع دل تخم صفا کاشته شد
اصلاح وزیر جنگ با پارلمان
نیکو قدمی بود که برداشته شد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۲
ای کاش که راز دل مبرهن می شد
مقصود و مرام ما معین می شد
هرگونه سیاستی که دارد دولت
تا حد لزوم صاف و روشن می شد
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
این قوم که تا کشور ما تاخته اند
با رایت خودسری برافراخته اند
با این همه های هوی ایشان دیدیم
هنگام عمل وظیفه نشناخته اند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۷
آنانکه سوار اسب گلگون شده اند
از مکمن ارتجاع بیرون شده اند
با آنکه گرو برده به قانون شکنی
امروز نماینده قانون شده اند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۸
ابناء بشر جمله ز یک عائله اند
وز حرص دول مدام در غائله اند
از آز دول الحذر ای اهل جهان
کانها همه رهزنان این قافله اند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۹
آنانکه پریر قلب ما را خستند
دیروز قرار با اجانب بستند
دوشینه یگانه عضو دولت بودند
امروز نماینده ملت هستند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۰
آن سلسله ای که از امیران هستند
معمار در این سرای ویران هستند
از چیست که با ثروت هنگفت مدام
اندر صدد غارت ایران هستند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۰
هر رأی که با دادن سیم آوردند
آه دل مسکین و یتیم آوردند
صندوق لواسان چو بسی بود علیل
نظار برای او حکیم آوردند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۲
چون مرتجعین آلت نیرنگ شدند
آزادی و ارتجاع در جنگ شدند
القصه بنام حفظ اسلام ز کفر
یک دسته ز روی سادگی رنگ شدند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۴
آنانکه بپا بنای هستی دارند
بر مال وطن دراز دستی دارند
چون منفعت از برایشان بیشتر است
بیش از دگران وطن پرستی دارند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۴
هر کس می بی حقیقتی نوش کند
هر قول که می دهد فراموش کند
یک رشته حقیقت آشکارا گفتم
گر دولت ما به حرف حق گوش کند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۵
از عدل اگر وکیل توصیف کند
روزنامه نگار مدح و تعریف کند
زین پس به خلاف پیشتر جا دارد
گر پارلمان ادای تکلیف کند
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۸
عاقل که جز اقدام لزومی نکند
غمناک دل غریب و بومی نکند
داند که حکومتی نگردد ثابت
تا تکیه بر افکار عمومی نکند