عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۸
بر درگه حق کراست این عز که تراست
وز عالم قدس این مجاهز که تراست
حقّا که نیافت هیچ پیغامبرِ حق
این منزلت و مقام و معجز که تراست
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۱۲
تا هست ز انگشت تو مه را راهی
میبشکافد ماه فلک، هر ماهی
تا روز قیامت که درآید از پای
دستش گیرد چون تو شفاعت خواهی
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۱۳
هم چار گهر،‌ چاکر دربان تواند
هم هفت فلک، حلقهٔ ایوان تواند
جانهای جهانیان، درین حبس حواس،
اجراخور نایبان دیوان تواند
عطار نیشابوری : باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین
شمارهٔ ۱
صدری که به صدق، صدر ثقلین او بود
در شرع، نخست، قُرَّة العین او بود
با خواجهٔ کاینات، در خلوت خاص
حق میگوید که ثانی اِثْنَین او بود
عطار نیشابوری : باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین
شمارهٔ ۲
آن پیشروی، که شرع از او نام گرفت
دیو از بیمش جهان به یک گام گرفت
از هیبت او زلزله در خاک افتاد
وز دِرّهٔ او زلزله آرام گرفت
عطار نیشابوری : باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین
شمارهٔ ۳
ای آن که حیا و حلم، قانون تو بود
قرآن ز مقام قرب، مقرون تو بود
خون تو سزا به صِبْغَةُ الله از انک
صبّاغی صِبْغَة الله از خون تو بود
عطار نیشابوری : باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین
شمارهٔ ۶
ای گوهر کانِ فضل و دریای علوم
وز رای تو دُرِّ دُرجِ گردون منظوم
بر هفت فلک ندید و در هشت بهشت
نُه چرخ، چو تو، پیشروِ ده معصوم
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۲
آن بحر که در یگانگی اوست یکی
یک قطره در آن بحر نسنجد فلکی
گر هژده هزار عالم افتد در وی
حقّا که از او برون نیاید سمکی
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۳
گردِ تو درآمده چنین دریایی
تو راه به یک قطره نبردی جایی
دانی که درین عالم پر سر چونی
چون در چمن بهشت نابینایی
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۴
یک روی به صد روی همی باید دید
یک چیز، ز هر سوی، همی باید دید
پس هژده هزار عالم و هرچه دروست
اندر سر یک موی، همی باید دید
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۵
راهی که همه سلوک وی باید کرد
کی، نتوان گفت از آن، و طی باید کرد
راهیست که هر قدم که بر میگیری
اول قدمت به قطع پی باید کرد
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۶
آخر روزی دلت به درگه برسد
جان تو به مقصود تو ناگه برسد
صد عالم پر ستاره میبینی تو
چون جمله به یک برج رسد ره برسد
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۷
هر چیز که هست در دو عالم کم و بیش
از جلوهگری نور اوست ای درویش!
تا جلوه همی کند همه جلوهٔ اوست
چون جلوه کند ترک، نماند پس وپیش
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۸
عالم همه گفت و گوی خود میبیند
بر سالک جست و جوی خود میبیند
هرچیز که هست جمله چون آیینهست
در دست گرفته روی خود میبیند
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۹
پیوسته دلی گرفته از غیرت باد!
در بادیهٔ یگانگی سیرت باد!
هر نقش که از پرده برون می‌بینی
چون پرده براوفتد، همه، خیرت باد!
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۱۰
خود را، سوی خود،‌رهگذری باید کرد
وین کار قوی نه سرسری باید کرد
هر چیز که هست هر یکی آیینهست
در آینهها جلوهگری باید کرد
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۱۱
هر جان که به راه رهنمون مینگرد
چل سال به دیدهٔ جنون مینگرد
چون چل بگذشت آفتابی بیند
کز روزن هر ذرّه برون مینگرد
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۱۲
یک چیز که آن نه یک و چیز است آن چیز
کلّی همه آنست و عزیز است آن چیز
هر چیز که جان حکم کند کاین آنست
آنست و ورای حکم نیز است آن چیز
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۱۳
چیزی که دمی نه تو درآنی و نه من
کیفیت آن نه تو بدانی و نه من
گر برخیزد پردهٔ پندار از پیش
او ماند و او، نه تو بمانی و نه من
عطار نیشابوری : باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد
شمارهٔ ۱۴
آن ماه که بر هر دو جهان میتابد
در مغزِ زمین و آسمان میتابد
یک ذرّه بود در او همه روی زمین
ماهیست کز آسمانِ جان میتابد