عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۲۴
چو از راستی بگذری خم بود
چه مردی بود کز زنی کم بود
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۲۸
سزد ار چه او نیز تکبر کند
که شه نیکویی با کسندر کند
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۳۲
سخن مر سری را کند تاجدار
سری را کند هم سخن چاه دار
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۳۴
که فرخ منوس آن شه دادگر
که بد پادشاه جهان سریسر
جدا ماند بیچاره از تاج و تخت
بدرویشی افتاد و شد شور بخت
سر تخت بختش برآمد بماه
دگر باره شد شاه و بگرفت گاه
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۳۶
یکی پادشا بود در نیمروز
که از داد دیدی بزرگی و روز
بگنج اندرش ساخته خواسته
بجنگ اندرش لشکر آراسته
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۴۲
حکیمی بد و نام او مخسنوس
که دانش همی دست او داد بوس
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۴۴
یکی شاه بدنام او بخسلوس
که با حیله و رنگ بود و فسوس
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۴۶
درشتی دل شاه و نرمی دلش
ندانی هویدا کنی حاصلش
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۴۸
مکن روز بر خویشتن بر بنفش
به بازیچه پنجه مزن بر درفش
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۵۰
فزاینده شان خوبی از چهر ولاف
سراینده شان از گلو زند واف
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۶۰
بتندید عذرا چو مردان جنگ
ترنجید بر بارگی تنگ تنگ
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۷۲
زن بد کنش معشقولیه نام
نبودش جز از بد دگر هیچ کام
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۷۳
چو راهی بباید سپردن بگام
بود راندن تعبیه بی نظام
نقیبان ز دیدن بمانند کند
گر ایشان همیشه نباشند غند
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۸۷
گرانمایه کاری به فرّ و شکوه
برفت و شدند آن به آیین گروه
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۲
نتوان ساخت از کدو گوداب
نه ز ریکاشه جامۀ سنجاب
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۱۰
هر که فرهنگ ازو فروهیدست
تیز مغزی ازو نکوهیدست
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۱۳
رای دانا سر سخن ساریست
نیک بشنو که این سخن باریست
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۱۵
بیوفا هست دوخته بدو نخ
بد گهر هست هیزم دوزخ
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۲۱
گفت کاین مردمان بی باکند
همه همواره دزد و چالاکند
عنصری بلخی : بحر خفیف
شمارهٔ ۲۴
فعل آلوده گوهر آلاید
از خم سر که سر که پالاید
هر کجا گوهری بدست بدیست
بدگهر نیک چون تواند زیست
بد ز بد گوهران پدید آید
هر کسی آن کند کزو زاید