سوره فتح دعای نصر دعای توسل
عبارات مورد جستجو در ۲۳۹۴ گوهر پیدا شد:
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۸
برو به گوهر
گر چو شته دلت بیفشارند
قطره ای خون ازان برون ناید
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۹
برو به گوهر
گولی تو از قیاس که گر بر کشد کسی
یک کوزه آب ازو بزمان تیره گون شود
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۳۱
برو به گوهر
حکایت کند نرگس اندر چمن
ز چشم دلارام روز خمار
ز مینا یکی شاخ دیدی لطیف
درم برگ آن شاخ و دینار بار
چو فیروزه بر آینۀ آبگیر
بر آورده نیلوفر سازگار
چو کافر سیه روی بر گرد او
ز دوده سنانها بود آبدار
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۴۹
برو به گوهر
ز بهر آنکه همی گرید ابر بی سببی
همی بخندد بر ابر لالۀ گلزار
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۵۲
برو به گوهر
رکاب عالی بگذشت و لشکر از پس او
چنان کجا برود فوج فوج موج بحار
فزو نشان همه کم کرد و رویشان همه پشت
نشاطشان همه غم کرد و فخرشان همه عار
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۶۵
برو به گوهر
وگر چو گرگ نپوید سمندش از گرگانج
کی آرد آن همه دینار و آن همه زیور
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۷۸
برو به گوهر
تو نبینی که اسب توسن را
بگه نعل بر نهند لبیش
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۸۳
برو به گوهر
ناید زور هزبر و پیل ز پیشه
ناید بوی عبیر و گل ز سماروغ
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۸۴
برو به گوهر
گرفتم بجایی رسیدی بمال
که زرّین کنی سندل و سندلک
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۱۱۹
برو به گوهر
آبست و زعفران حسد تو که حاسدت
بر چشم چشمه دارد و بر چهره زعفران
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۱۲۴
برو به گوهر
هزیمت رفتگان چونان همی رفتند روی از پس
چن اندر رستخیز آنکس کجا گویندۀ بهتان
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۱۳۰
برو به گوهر
گرفتم که جایی رسیدی ز مال
که زرین کنی سندل و چاچله
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۱۴۶
برو به گوهر
ز پالان فزونست ریش رشید
تنیده در آن خانه صد دیو پای
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۲
برو به گوهر
زنی مرتن شاه را بد بلا
زن بد کنش نام او ماشلا
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۲۰
برو به گوهر
ز بس کش بخاک اندرون گنج بود
ازو خاک پی خسته (خوسته) را رنج بود
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۳۴
برو به گوهر
که فرخ منوس آن شه دادگر
که بد پادشاه جهان سریسر
جدا ماند بیچاره از تاج و تخت
بدرویشی افتاد و شد شور بخت
سر تخت بختش برآمد بماه
دگر باره شد شاه و بگرفت گاه
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۳۵
برو به گوهر
دمان همچنان کشتی مارسار
که لرزان بود مانده اندر سنار
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۳۸
برو به گوهر
فرو کوفتند آن بتان را بگزر
نه شان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۴۱
برو به گوهر
جهاندیده ای نام او ذی فنوس
که کردی بر آوای بلبل فسوس
عنصری بلخی : بحر متقارب
شمارهٔ ۴۲
برو به گوهر
حکیمی بد و نام او مخسنوس
که دانش همی دست او داد بوس