عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۷
صاحب‌نظری کز پی دیدار رود
باید که چو آفتاب بسیار رود
از یک سوی دیوار گر افتد به زمین
از سوی دگر بر سر دیوار رود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۴
از حرف هوس، صدق سخن، لاف شود
با عشق، حصیرباف زرباف شود
چون الفت عشق با خرد درگیرد؟
گازر به هوای تیره کی صاف شود؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۵
گیرم فلکت قرین آمال شود
چون بحر که از حباب پامال شود
هرگاه پدر به طفل کشتی گیرد
خود می‌افتد که طفل خوشحال شود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۶
گر سخت چو سنگ و نرم چون موم شود
کی جاهل را ملال مفهوم شود
آشفتگی طبع چه داند جاهل
شب، تیرگی آب چه معلوم شود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۷
هر فرد، به علم، فرد اکبر نشود
آیینه به خورشید برابر نشود
آن کس که به قدر حال، هوشی دارد
داند که گوهرشناس، گوهر نشود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۹
پاکیزه‌سرشت عاجز غم نشود
کار هنر از عارضه در هم نشود
هرچند شود آب، کم از جوشیدن
از جوشش بحر آب گهر کم نشود
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۷
عاقل ز جهان فتنه‌آمیز جهد
هرچند صدا رود که مگریز، جهد
از دیدن روزگار هر لحظه دلم
چون خفته ز خواب وحشت‌انگیز جهد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۸
ای آن که هوس طبع تو را سود دهد
نابود تو را ساختگی بود دهد
سوزی نبود آه به تقلید تو را
میرد چو چراغ، اندکی دود دهد
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۵
چون مهر، کمال برشدن می‌باید
چون خامه، زبان سرشدن می‌باید
از قطره لبالب است دریا، آری
شایستگی گهرشدن می‌باید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۰
کی عشق برون از دل پر خون آید؟
... نشسته چون رود، چون آید
معنی نکند ز جای خود نقل مکان
هرچند که از کلام بیرون آید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۸
بی رنج خمار، کس به جامی نرسید
بی محنت دهر، دل به کامی نرسید
حق سعی تو را وسیله رزق تو کرد
بی زحمت چاشت، کس به شامی نرسید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۹
بی رنج سفر، کس به مقامی نرسید
بی درد طلب، مرد به کامی نرسید
تا زر نکشید زحمت بوته و گاز
از سکه خسروان به نامی نرسید
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۰
پیوسته درین دایره پهناور
هر ذره به اندازه خود یافت خبر
رو حسن قبول ازلی جو، کز بحر
یک قطره حباب گشت و یک قطره گهر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۲
از حادثه گر چرخ شود زیر و زبر
عشق ازلی را نبود هیچ خطر
از باد خزان زرد شود برگ، نه شاخ
از آفت فرع، اصل را نیست ضرر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۴
از حادثه گر چرخ شود زیر و زبر
نقصان نپذیرد هنر اهل هنر
از فیض هنر بود که هرگز نشود
از شورش بحر، تیره‌دل آب گهر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۵
از قدر هنر، بی‌هنران را چه خبر؟
نیکو نبود نفی هنر ز اهل هنر
مقدار سخن، سخن‌شناسان دانند
پوشیده مباد از گوهرسنج، گوهر
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۸
انسان که طفیل او فلک راست مدار
باقی بودش سلسله تا روز شمار
گل هر سر سال، عالم‌آرا گردد
اما نه گلی که رفته از گلشن، پار
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۰
در گلشن دهر تا خزان است و بهار
افتد به بدان، بیشتر از نیکان کار
هرچند چمن برای گل ساخته‌اند
یک هفته‌اش از گل است و باقی از خار
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۲
از اصل، ز فرع، فکر دوری‌ست فرار
گیرم که ز اصل خویش باشد بیزار
موج از دریا گریختن نتواند
هرچند که دست و پا زند بهر کنار
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۷
از رنگ نفس، هوس شود رنگین‌تر
بی‌آیینان شوند بی‌آیین‌تر
چون تلخ شوند میوه‌های شیرین
رسم است که تلخ‌تر شود شیرین‌تر