عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۳
خرم دل آنک بر صبوحی آموخت
بر آتش می خرمن اندوه بسوخت
تا چند خری عشوه گلزار بهشت
آنست که آدمش بیک حبه فروخت
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۸
ای بخت جوان بیاو در ساغر پیچ
دست خرد پیر بساغر بر پیچ
شاغوله دستار تو اینجا نخرند
دستار نگهدار و برو در سر پیچ
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۰
هر زن که ز عشقبازی آری بنکاح
باشد ز فساد عقل ازو چشم صلاح
چون با تو حرام کرد و پنداشت فلاح
با غیر تو آخر آیدش وصل مباح
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۳
اسبی که مرا میر شرفشه بخشید
هرگز نه جوانش دید و پیری بشنید
جز باره گاو گوش اشتر دل او
کس لاشه خری بصورت اسب ندید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۵
از بهر جهان غم مخور ای نادان مرد
کانکس که نخورد غم جهان آسان کرد
عاقل ز در گران فروشان متاع
برگشت و بنا خریدنش ارزان کرد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۷
آنرا که زر و سیم بد ار زیز نماند
سهلست دلا گر بتو هم چیز نماند
نا آمده نامدست و رفته بگذشت
هان یکدمه را باش که این نیز نماند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۸
ایدل چه کنی طرب که فانی باشد
با غم بنشین که جاودانی باشد
اسرار غمش پیش کسی باز مگوی
هش دار که این سخن نشانی باشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۰
ایدل ز کست گر چه نوائی نرسید
لیکن اگر آنکس که ترا کرد پدید
سر بر خط او نهی همچو قلم
با برهنگی ملک توانی بخشید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۷
ایدل اگرت کار موافق نبود
میدان که جهان بکام عاشق نبود
صدق آر فرا پیش که نوری ندهد
چون صبح دوم دلی که صادق نبود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۱
بودند جهاندار بسی خسرو و گرد
رفتند و بدیگرانش ناچار سپرد
اکنون که تو داری چه در او دل بندی
میدان که نخواهیش تو هم با خود برد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۳
بر خوان خود ار زهر گیا باید خورد
خوشتر که بر ناکس ابا باید خورد
از دیده بشور با چو قانع گشتم
سکبای رخ سفله چرا باید خورد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۴
تا قدر بلند آسمان پست شود
با جود تو هر چه نیست آن هست شود
کان گر چه زر و سیم فراوان دارد
از دست و کف تو چون کف دست شود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۱
خصمت که عناد با تو آغاز کند
چون کوف بود که قصد شهباز کند
آندم که بلندی طلبد دانی چیست
مورست که جان در سر پرواز کند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۹
پندم بشنو که هر که این پند شنود
شد حاصل عمر او بگیتی همه سود
هم زنگ غم از آینه دل بزدود
هم گوی مراد از همه اقران بربود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۰
ز اندیشه هر چه وصف مالی دارد
دل ابن یمین همیشه خالی دارد
خود رفت هر آنچه رفت و نا امده است
خرم دل انکه ذوق و حالی دارد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۵
عاقل سخن ار چه پیش محرم گوید
باید همه نیک گوید و کم گوید
و اندر پس هیچکس نگوید بد از انک
دیوار سخن هم شنود هم گوید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۶
مردم نکند روزی خود بیش بجهد
وز غایت خود کس نرود پیش بجهد
کاریکه در آن بسعی تو حاجت نیست
زنهار مینداز در آن خویش بجهد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۷
هر چند که فرزند بسامان باشد
دردیست که بی مایه درمان باشد
از زیستنش رنج فراوان باشد
وز مردن او خرابی جان باشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۰
وقتیکه یلان برند بر کنده حسد
وازاد بدل بر نهد از بنده حسد
حقا که پسندیده بود نزد خرد
بر دولت مرده گر برد زنده حسد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۳
هر فتنه که بر سرم کنون میاید
از فعل بد باده برون میاید
هان ایدل آشفته دگر ننشینی
با دختر رز که بوی خون میاید