عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱۸
دلگیر مشو ز شهر یا ده بودن
در کسب هنر پی که و مه بودن
هرچند که به شدی ازان بهتر باش
بهتر ز بهی چیست؟ به از به بودن
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۶
گر عارض دلبرم بود گندم‌گون
رمزی‌ست، برآید آن، شوم راهنمون
او دیده عالم است و عیبی‌ست تمام
گر دیده بود سفید از اندازه برون
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۷
از دل نرود آه غم‌آلود برون
کو زخم خدنگی که رود زود برون؟
هر خانه که هست، روزنی می‌خواهد
تا نور درآید و رود دود برون
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۹
باشد ز تو دوست‌تر به تو چرخ برین
داری تو گمان که دشمن توست یقین
گر قصد تو کرد زال گردون، مهراس
ترساندن اطفال، ز مهرست نه کین
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۱
هر فعل که از تو در شمارست، ببین
گردون به تلافی‌اش سوارست، ببین
دادند به دست چپ عنان راکب را
با راست‌روان چه اختیارست، ببین
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳۸
ای عمر به رفتن چه شتاب است بگو
بی وجه چه رنجش و عتاب است بگو
یک هفته ز عمر گل نرفته‌ست هنوز
ای باد خزان چه اضطراب است بگو
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۵
جز گفت و شنود زینت هوش مخواه
بحر گوهر، از سکوت، خس پوش مخواه
هنگامه صحبت از سخن گرم شود
بزم‌آرایی ز شمع خاموش مخواه
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۴۸
هر ذره غمت ز عالمی شادی به
ویران‌شده تو از هر آبادی به
از هرکه قبول بندگی کردی ازو
از بندگی‌اش کدام آزادی به؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۱
چون مهرش اگر بود سپر در پنجه
ور پنجه کند چو پنجه‌ور در پنجه
آن را که چو غنچه نیست زر در پنجه
چون تیغ چه سودش از هنر در پنجه؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۳
بر روی تو چرخ دست رد ننهاده
یک، بر نگرفته‌ست، که صد ننهاده
بنیاد شکایت تو نهادی، ور نه
معمار، بنای خانه بد ننهاده
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۵
هستی چمن جان و چمن در پرده
زین بیش نگوییم سخن در پرده
زان سان که گلاب در ورق‌های گل است
در انجمنیّ و انجمن در پرده
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۲
در عشق، چه دل‌هاست کباب از شعله
سرگرمی عشق برده تاب از شعله
تمکین ز دل است و بی‌قراری از عشق
آرام ز شمع و اضطراب از شعله
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۴
از خلق جهان، چه نیک و بد، یک قلمه
حق در دنیا برآورد کار همه
هرچند که باشد رمه غافل ز شبان
غافل نشود شبان ز احوال رمه
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۸
از گردش و سیر فلک حادثه‌زای
مانده‌ست هنوز دوره‌ای چند به جای
چندان که فکند نعل مه، توسن چرخ
بستند به میخ اخترش باز به پای
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۷
ای آن که کمر به جستن حق بستی
زین هستی موهوم چو رستی، رستی
غیر از تو حجاب در میان چیزی نیست
از خود چو بریدی، به خدا پیوستی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۷
گر زان که خرد بیخودی افزا بودی
کیفیت عشق او هم از ما بودی
از خویش تهی شدی گهر گر چو حباب
او نیز حباب روی دریا بودی
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۲
گر شعر نگویم نه ز شعرم عاری
دارم سخنی گوش به من گر داری
فکرم بسیار و هر یکی سبقت‌جوی
بیکار چرا نمانم از پرکاری؟
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۷
این ره که تو سر کرده‌ای از مغروری
مشکل که نجات بخشدت از دوری
چون شام عسل، تمام چاه است این راه
پوشیده سرش به پرده زنبوری
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۸
پُر پیش فتاده‌ای، قفایی نخوری
پای غلط از چون و چرایی نخوری
جمع است ز مهربانی عشق، دلت
یا رب ز فریب عقل، پایی نخوری
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۰
هرچند نباشد خبرت از رازی
گوشی بگشا چو کوک گردد سازی
آهنگ و مقام هم اگر نشناسی
آخر کم از آن که بشنوی آوازی؟