سوره فتح دعای نصر دعای توسل
عبارات مورد جستجو در ۹۹۳۹ گوهر پیدا شد:
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۳۶
برو به گوهر
از مهر او ندارم بی خنده کام و لب
تا سرو سبز باشد و بار آورد پده
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۴۰
برو به گوهر
در راه نشابور دهی دیدم بس خوب
انگشتهٔ او را نه عدد بود و نه مره
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۱
برو به گوهر
زلفینک او نهاده دارد
بر گردن هاروت زاو لانه
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۳
برو به گوهر
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم ساز و گرد نستوه
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۵۷
برو به گوهر
گه در آن کندز بلند نشین
گه بدین بوستان چشم گشای
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۶۱
برو به گوهر
باغ ملک آمد طری از رشحهٔ کلک وزیر
زان که افشک می‌کند مر باغ و بستان را طری
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۶۵
برو به گوهر
آهو ز تنگ کوه بیامد به دشت و راغ
بر سبزه باده خوش بود اکنون، اگر خوری
رودکی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۷۴
برو به گوهر
آمد این نوبهار توبه شکن
پرنیان گشت باغ و برزن و کوی
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۲
برو به گوهر
از خراسان به روز طاوس وش
سوی خاور می‌خرامد شاد و خوش
کآفتاب آید به بخشش زی بره
روی گیتی سبز گردد یکسره
مهر دیدم بامدادان چون بتافت
از خراسان سوی خاور می‌شتافت
نیم روزان بر سر ما برگذشت
چو به خاور شد ز ما نادید گشت
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۴
برو به گوهر
شب زمستان بود، کپی سرد یافت
کرمکی شبتاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشتهٔ هیزم برو بر داشتند
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۱۱
برو به گوهر
هم چنان کبتی، که دارد انگبین
چون بماند داستان من برین:
کبت ناگه بوی نیلوفر بیافت
خوشش آمد سوی نیلوفر شتافت
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گه رفتن فراز آمد بجست
تا چو شد در آب نیلوفر نهان
او به زیر آب ماند از ناگهان
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۲۲
برو به گوهر
پس تبیری دید نزدیک درخت
هر گهی بانگی بجستی تند و سخت
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۲۳
برو به گوهر
باکروز و خرمی آهو به دشت
می خرامد چون کسی کومست گشت
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۴۶
برو به گوهر
سرخی خفچه نگر از سرخ بید
معصفر گون، پوشش او خود سفید
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۵۵
برو به گوهر
آتشی بنشاند از تن تفت و تیز
چون زمانی بگذرد، گردد گمیز
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۵۶
برو به گوهر
وز چکاوک نوف بینی رستخیز
دشت برگیرد بدان آوای تیز
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۶۵
برو به گوهر
دم سگ بینی ابا بتفوز سگ
خشک گشت، کش نجنبد هیچ رگ
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۸۷
برو به گوهر
اخترانند آسمانشان جایگاه
هفت تابنده دوان در دو و داه
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۸۹
برو به گوهر
پر بکنده، چنگ و چنگل ریخته
خاک گشته، باد خاکش بیخته
رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۹۹
برو به گوهر
آبکندی دور و بس تاریک جای
لغز لغزان چون درو بنهند پای