عبارات مورد جستجو در ۱۰۱۸۱ گوهر پیدا شد:
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۵۷
در ملک دو کون پادشاهی میکن
جان و دل ما وقف الهی میکن
چون مینتوان گفت که تو زان منی
من زان توام تو هرچه خواهی میکن
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۷۰
از سرِّ تو هر که با نشان خواهد بود
مشغول حضور جاودان خواهد بود
گر بی تو دمی برآید از دل امروز
فردا غم آن دوزخ جان خواهد بود
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۷۴
ای عقل شده در صفت ذات تو پست
از حد بگذشت این همه تقصیر که هست
چبود چو به دست تست کز روی کرم
مشتی سرو پا برهنه را گیری دست
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۷۶
گر فضلِ تو عقل را یقین مینشود
زانست که تیز چشم دین مینشود
گر جملهٔ خلق را بیامرزی تو
دانم که ترا هیچ درین مینشود
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۷۷
یک ذره هدایتِ تو می‌باید و بس
یک لحظه حمایتِ تو می‌باید و بس
تر دامنی این همه سرگردان را
بارانِ عنایتِ تو می‌باید و بس
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۸۳
یا رب ما را راندهٔ درگاه مکن
حیران و فروماندهٔ این راه مکن
دانم که دمی چنانکه باید نزدیم
خواهی تو کنون حساب کن خواه مکن
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۸۶
یا رب چو به صد زاری زار آمدهایم
گر عفو کنی امیدوار آمدهایم
وز بی شرمی خویشتن پیش درت
تشویرْ خوران و شرمسار آمدهایم
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۹۴
یا رب غم تو چگونه تقدیر کنم
از دست بشد عمر، چه تدبیر کنم
از جرمِ من و عفوِ تو شرمم بگرفت
در بندگی تو چند تقصیر کنم
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۹۶
ای بندگی تو پادشاهی کردن
کارت همه انعام الهی کردن
من، در غفلت، عمر به پایان بردم
من این کردم، تا تو چه خواهی کردن
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۱۰۰
جان دردو جهان کسی بجای تو نداشت
دل دیده براه، جز برای تو نداشت
یا رب سگ نفس را به صد درد بسوز
کاین ناکس بیوفا وفای تو نداشت
عطار نیشابوری : باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه
شمارهٔ ۱۰۶
یا رب به حجاب زین جهانم نبری
جز با ایمان به مرگ جانم نبری
جاروبِ درِ تو از محاسن کردم
تا دردوزخ موی کشانم نبری
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۲
صدری که ز هرچه بود برتر او بود
مقصود ز اعراض و ز جوهر او بود
آنجا که میان آب و گل بود آدم
در عالم جان و دل، پیامبر او بود
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۵
هم رحمت عالمی ز ما ارسلناک
هم مایهٔ آفرینشی از لولاک
حق کرده ندا بجانت ای گوهر پاک!
لولاک لنا لما خلقت الافلاک
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۸
بر درگه حق کراست این عز که تراست
وز عالم قدس این مجاهز که تراست
حقّا که نیافت هیچ پیغامبرِ حق
این منزلت و مقام و معجز که تراست
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۹
ای رحمت عالمین، رحمت از تست
عصیان از ما، چنان که عصمت از تست،
لطفی بکن و روی مگردان از ما
چون پشتی عاصیان امت از تست
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۱۱
چون هست شفیع چون تو صاحب کرمی
کس را نبود در همه آفاق غمی
گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی
کار همه عاصیان بسازی به دمی
عطار نیشابوری : باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم
شمارهٔ ۱۳
هم چار گهر،‌ چاکر دربان تواند
هم هفت فلک، حلقهٔ ایوان تواند
جانهای جهانیان، درین حبس حواس،
اجراخور نایبان دیوان تواند
عطار نیشابوری : باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین
شمارهٔ ۱
صدری که به صدق، صدر ثقلین او بود
در شرع، نخست، قُرَّة العین او بود
با خواجهٔ کاینات، در خلوت خاص
حق میگوید که ثانی اِثْنَین او بود
عطار نیشابوری : باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین
شمارهٔ ۲
آن پیشروی، که شرع از او نام گرفت
دیو از بیمش جهان به یک گام گرفت
از هیبت او زلزله در خاک افتاد
وز دِرّهٔ او زلزله آرام گرفت
عطار نیشابوری : باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین
شمارهٔ ۳
ای آن که حیا و حلم، قانون تو بود
قرآن ز مقام قرب، مقرون تو بود
خون تو سزا به صِبْغَةُ الله از انک
صبّاغی صِبْغَة الله از خون تو بود