عبارات مورد جستجو در ۱۰۹۸ گوهر پیدا شد:
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷
بد خلق مباش، کز خوش و امانی
پیکار مکن کار، که بر جا مانی
زنهار! مهل، کز تو بماند دل کس
دلها چو بماند ز تو،تنها مانی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۲
گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
ور درگذری از این ببینی به عیان
کز بهر چه آمدی کجا خواهی رفت
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۰۷
تا رهبر تو طبع بدآموز بود
بخت تو مپندار که پیروز بود
تو خفته به صبح و شب عمرت کوتاه
ترسم که چو بیدار شوی روز بود
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۲۴
مگذار که غصه در میانت گیرد
یا وسوسه‌های این جهانت گیرد
رو شربت عشق در دهان نه شب و روز
زان پیش که حکم حق دهانت گیرد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۸۱
ای مرد سماع معده را خالی دار
زیرا چو تهیست نی کند نالهٔ زار
چون پر کردی شکم ز لوت بسیار
خالی مانی ز دلبر و بوس و کنار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۸۲
این صورت باغست و در او نیست ثمر
تو رنجه مشو بیهده سوگند مخور
یا کار معلق و فریبست و غرر
خود از تو نجست کس از این جنس خبر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۹۵
در خاک در وفای آن سیمین بر
میکار دل و دیده میندیش ز بر
از من بشنو تا نشوی زیر و زبر
والله که خبر نداری از زیر و زبر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۴۹
زنهار مشو غره به بیباکی باز
زیرا که پری دارد از دولت باز
مرغی تو ولیک مرغ مسکین و مجاز
با باز شهنشاه تو شطرنج مباز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۵۷
صد بار بگفت یار هرجا مگریز
گر بگریزی به جز سوی ما مگریز
هر گه ز خیال گرگ ترسان گردی
در شهر گریز سوی صحرا مگریز
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۹۳
آندیده که هست عاشق گلزارش
مشغول کجا کند سر هر خارش
گر راست بود یار دهد پرگارش
ور کژ نگردد راست نیاید کارش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۳
کاری کردم نگاه نکردم پس و پیش
آنرا که چنان کند چنین آید پیش
آندم که قضا مکر کند ای درویش
در خانه گریزد خرد دوراندیش
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۳
ای بندهٔ سردی به زمستان چون زاغ
محروم ز بلبل و گلستان ز باغ
دریاب که این دم اگرت فوت شود
بسیار طلب کنی به صد چشم و چراغ
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۹
تا ترک دل خویش نگیری ندهم
وانچت گفتم تا نپذیری ندهم
حیلت بگذار و خویشتن مرده مساز
جان و سر تو که تا نمیری ندهم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۲
آن کس که نساخت با لقای یاران
افتاد به مکر دزد و تهدید عوان
میگفت و همی گریست و انگشت گزان
فریاد من از خوی بد و بار گران
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۵
ای مشفق فرزند دو بیتی می‌گو
هردم جهت پند دو بیتی می‌گو
در فرقت و پیوند دو بیتی می‌گو
در عین غزل چند دو بیتی می‌گو
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۷
از کم خوردن زیرک و هشیار شوی
وز پرخوردن ابله و بیکار شوی
پرخواری تو جمله ز پرخواری تست
کم‌خوار شوی اگر تو کم‌خوار شوی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۰
ای خواجه گنه مکن که بدنام شوی
گر خاص توئی گنه کنی عام شوی
بر رهگذرت دام نهاده است ابلیس
بدکار مباش زانکه در دام شوی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۲
چندان گفتی که از بیان بگذشتی
چندان گشتی بگرد آن کان گشتی
کشتی سخن در آب چندان راندی
نی تخته بماند نی تو و نی کشتی
سعدی : مفردات
بیت ۳۸
سفله را قوت مده چندانکه مستولی شود
گرگ را چندانکه دندان تیزتر خونریزتر
سعدی : مفردات
بیت ۶۴
ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی
مکافات بدی کردن، نمی‌گویم تو خود دانی