عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۵۷ - الرجاء
چون کار به جهد و جدّ تو برناید
دلتنگ مشو که آنچنان می باید
چون نور فراز شد جهان بگشاید
کز دامن صبح روز روشن زاید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۵۹ - الرجاء
چون از سر جد پای نهادی در کار
سررشتهٔ خود به دست عشقش بسپار
می کوش به قدر جهد و دل خوش می دار
کاو چارهٔ کار تو بسازد ناچار
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۶۴ - الرجاء
دعوی طلب گرچه مجاز است از تو
سرنامهٔ دهر بی نماز است از تو
گر معصیتت هزار چندان باشد
نومید مشو چو نی نیاز است از تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۶۶ - الرجاء
ملک تو نکاهد ار مرا بنوازی
و افزون نشود اگر مرا بگدازی
نومید نیم ز لطف تو آخر کار
جایی برساندم به بازی بازی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۲ - الشریعة
هر چند که عقل رهبر آگاه است
اندر ره شرع پای او کوتاه است
در بارگهی که شرع شاهنشاه است
رهبر که نه پیروی کند گمراه است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۴ - الشریعة
عقل آن باشد که شرع را برتابد
بی رهبر شرع عقل گمره یابد
عقل است چو خانه شرع چون روزن او
روزن باید که روشنی در تابد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۵ - الشریعة
هر چند به عقل راه می شاید دید
بی رهبر شرع کس به جایی نرسید
سرگردان بود عقل بی رهبر شرع
سردار وجود شد چو در شرع رسید
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۷ - الشریعة
گر زانک تو را هست ز تحقیق خبر
جز بر سر پول شرع مپسند گذر
در صومعه چون تو بوی معنی یابی
پس نام خرابات ادب نیست، مبر
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۸ - الشریعة
خیز از سخن سرّ خود و کل بگذر
و از خوی که عزّت است وز ذل بگذر
سیل است عقول و شرع پل بسته بَرو
در سیل مَیُفت و بر سر پل بگذر
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۹ - الشریعة
آیین قلندر ار نظر کوتاهی است
ترتیب ادب علامت آگاهی است
چون سِر به زبان شرع می شاید گفت
گفتن به زبان دیگری گمراهی است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۱ - الشریعة
چون دیدهٔ عقل راهرو بگشاید
در ظلمت شب همی چراغش باید
چشم ارچه که روشن است از نور بصر
جز شرع ره راست بد و ننماید
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۲ - الشریعة
از عقل مجرّد به دوایی نرسی
بی شرع به برگی و نوایی نرسی
شرع است که آن تو را رساند به خدا
ورنی تو بدین عقل به جایی نرسی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳ - الشریعة
چون ما به هوای طبع و عادت گرویم
بی شرع ز عقل این سخن کی شنویم
چون عقل درین واقعه سرگردان است
آن اولی تر که از پی شرع رویم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۴ - الطّاعة
زان پیش که از جمله فرو مانی فرد
آن کن که نبایدت پشیمانی خورد
امروز بکن که می توانی کاری
فردا چه کُنی که هیچ نتوانی کرد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۵ - الطّاعة
گر عاقلی آن بکن که یزدان فرمود
و آن چیز که خیر تُست او آن فرمود
سبحان چو تو را حساب خواهد کردن
شاید گفتن تو را که سلطان فرمود
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۶ - الطّاعة
در کار آویز و گفت و گو را بگذار
کز گفت نشد هیچ کسی برخوردار
از گفت چه سود، کار می باید کرد
باری بکنی به که بگویی صد بار
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۷ - العبودیة
گر مایهٔ همّت است در گوهر تو
الّا به خدا فرو نیاید سر تو
گردِ در حق طواف کن از سر صدق
تا کعبه کند طواف گردِ در تو
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۸ - العبودیة
جز با تو حوالتت نباشد فردا
جز فعل تو آلتت نباشد فردا
بنگر که خدا با تو چه کرده است امروز
آن کن که خجالتت نباشد فردا
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۲۱ - العبودیة
بگریز ز خلق اگر توانی بگریخت
در دامن حق اگر توانی آویخت
در هر چه تو را مراد باشد دل بند
ناچار تو را از آن بخواهند گسیخت
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۲۳ - العبودیة
آن کن که توانگران گدای تو شوند
صاحب نظران جمله برای تو شوند
بر خاک درش چو سر نهی از سر صدق
هر جا که سری است خاک پای تو شوند