عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۲۴ - العبودیة
در دهر هر آنک تخم خدمت پاشد
رخسار دلش به خار غم نخراشد
مخدوم از آن شدی که خادم بودی
مخدوم بود کسی که خادم باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۲۵ - العبودیة
با صدق اگر دل تو همره گردد
از معرفت دو عالم آگه گردد
گردِ در حق گردِ اگر می خواهی
تا با تو غم دراز کوته گردد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۲۸ - العبودیة
گر کم کوشی به کار خود گر بسیار
جز کردهٔ او برون مَیا از سر کار
بگذار تو اختیار و با خواجه بساز
تو بنده ای و بنده نباشد مختار
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۳۱ - العبودیة
دل را دیدم شیفته در راه هوس
وز غایت غم نه پیش می دید و نه پس
گفتم که تو را خلق چنین عاجز کرد
درگاه خدا گزین کزین درگه بس
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۳۲ - العبودیة
هرگاه که آنچنان کَت افتد باشی
هر چند که نیک می کنی بد باشی
در بندگیش چو نفع خود می طلبی
بی هیچ گمان تو بندهٔ خود باشی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۳۴ - العبودیة
رو در پی درد او که درمان گردی
گر جز در او زنی پشیمان گردی
تاج سر دیگران نیرزد خاکی
خاک در او باش که سلطان گردی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۳۶ - العبودیة
در بندگیش اگر تو نیکو باشی
فرمان ده این طارم نُه تو باشی
اول قدم آن است که او را طلبی
آخر قدم آن بود که تو او باشی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۴۴ - الطریقة
آزار طلب مکن که طامات این است
بگذار خرابی که خرابات این است
آن نیست کرامات که بار تو کشند
بار همه کس کش که کرامات این است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۵۰ - الطریقة
چندان برو این ره که دوی برخیزد
ور هست دوی به رهروی برخیزد
تو او نشوی ولی اگر جهد کنی
جایی برسی کز تو توی برخیزد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۵۶ - الطریقة
در راه طلب رسیده ای می باید
دامن زجهان کشیده ای می باید
بینایی خویش را دوا کن ورنه
عالم همه اوست دیده ای می باید
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۶۳ - الطریقة
خواهی که بزرگیت بود کوچک باش
در حالت دل چو اهل دل بی شک باش
پیری سرکَل نباشد و ریش سپید
ثابت قدمی است گو برو کودک باش
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۶۴ - الطریقة
ره پرخطر است زینهار آگه باش
با هرک ره او طلبد همره باش
تسبیح و سجاده کفر و ایمان نبود
مطلوب یکی است، راه گو پنجه باش
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۶۵ - الطریقة
تا بتوانی در صف مردان می باش
در بزم طرب حریف سلطان می باش
در پردهٔ اسلام چه باشی کافر
در پردهٔ کافری مسلمان می باش
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۶۶ - الطریقة
چون آمده ای درین بیابان حاصل
چون بی خبران مباش از خود غافل
گامی می زن به قدر طاعت منشین
کاسوده و خفته در نیابد منزل
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۷۷ - الحقیقة
از عالم کفر تا به دین یک نفس است
وز منزل شک تا به یقین یک نفس است
این یک نفس عزیز را خوار مدار
چون حاصل عمر ما همین یک نفس است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۷۸ - الحقیقة
ره رفتن تحقیق به گامت دور است
وان لذّت مقصود زکامت دور است
تا در طلب مال و قبولی شیخا
بوی گل فقر از مشامت دور است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۸۰ - الحقیقة
این کار تو را کارگزار دگر است
نیک و بد تو به اختیار دگر است
علم و عمل و ریاضت و جهد و ثبات
راه طلب است و یافت کار دگر است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۸۸ - الحقیقة
ای مؤمن محض بودنت مطلق گبر
گاهی به قَدَر دست بزن گاه به جبر
بر کثرت حرص تست و بر قلّت صبر
گر خندهٔ برق است و گر گریهٔ ابر
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۹۱ - الحقیقة
آن کس که چو حق حقیقت حق نشناخت
از بی روزی به گفت و گویی پرداخت
از بی خبری بود نشان دادن ازو
گنگ است و کر و کور هر آن کس بشناخت
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۹۲ - الحقیقة
تا چند دلا تو در مقالت پیچی
یک چند دگر در ره حالت پیچی
خلقان همه آلتند مپسند که تو
صانع بگذاری و در آلت پیچی