عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۰ - الصدق
صدق است که مرد را همی بخشد جان
از صدق بود همیشه دشوار آسان
ای دوست در آن کوش که صادق باشی
از صدق ملک شود حقیقت انسان
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۱ - الصدق
گر قصد کنی به رفتن راه وصال
صدقی باید رفیق تو در همه حال
علم است و عمل زاد تو لیکن با صدق
بی صدق عمل خسار و علم است وبال
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۲ - الصدق
از صدق رهانی دل خود را از حیف
وز صدق رهانی سر خود را از سیف
شاید که تو حدّ صدق از من پرسی
دانی چه بود صدق نگویی کم و کیف
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۴ - الصفا
روخانه برو که شاه ناگاه آید
ناگاه آید برون آگاه آید
خرگاه وجود خود زخود خالی کن
چون خالی شد شاه به خرگاه آید
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۵ - الصفا
رسمی است میان اهل دل دیرینه
کز کینه تهی کنند دایم سینه
در دل همه حلم و بردباری باید
صاحبدل ریش سینه اندر کینه
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۶ - الصفا
ای دل نه تویی که در صفایی نرسی
وز خوی بدت به آشنایی نرسی
خورد و خورش ارچه عادت تست بدان
هرگز تو بدین صفت به جایی نرسی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۷ - الصفا
نه هر که میان ببندد از کفار است
یا هر زاهد زسبحه برخوردار است
چون دل به صفای حق نباشد روشن
در گردن شیخ طیلسان زنّار است
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۸ - الصفا
طعم وحدت بدین دو تویی بخشی
پا بستهٔ بند و گفت و گویی بخشی
یک دل داری به صد هوس آلوده
وانگه زصفا نصیب جوییِ بخشی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۳۹ - الصفا
از راه صفا هر که نصیبی یابد
هرگز به جواب هیچ بد نشتابد
هرگه که زقلّتین فزون گردد آب
هر جا که کدورتی بود برتابد
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۴۱ - الصفا
سجاده به روی آب انداخته گیر
خود را به نماز و روزه بگداخته گیر
چون حجرهٔ باطنت مصفّا نبود
پر نقش و نگار گلخنی ساخته گیر
اوحدالدین کرمانی : الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها
شمارهٔ ۱۴۲ - الصفا
شرط است مرا زخویشتن برگشتن
با هر که کم از من است همسر گشتن
نابالغی مرا مشوّش نکند
دون القلتین است مکدّر گشتن
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱
با همنفسان دلا دمت همدم نیست
در راه حقیقت قدمت محکم نیست
موی از سر بوالفضول کم کردی تو
لیکن سر مویی زفضولی کم نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲
باید که زجمله خلق تنها گردی
آنگه به طریق خرقه پیدا گردی
هرگه که به لبس خرقه گردی قانع
چون خرقه کفن شود تو رسوا گردی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۳
تا هست به دستت از تصرّف میزان
در عین خسارتی و در بحر گمان
تا خواری و عزلتت نگردد یکسان
از اسب ریاضتت تو زین را مستان
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۶
در کار آویز و گفت و گو را بگذار
کز گفت نشد هیچ کسی برخوردار
از گفت چه سود، کار می باید کرد
باری بکنی به که بگویی صد بار
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۷
چون از سر جد پای نهادی در کار
سررشتهٔ خود به دست عشقش بسپار
می کوش به قدر جهد و دل خوش می دار
کاو چارهٔ کار تو بسازد ناچار
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۹
بی نیش مگس به نوش شهدی نرسی
بی جان کنشی به نیک عهدی نرسی
ننهاده به جهد هیچ کس را ندهند
لیکن بنهاده جز به جهدی نرسی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۰
هر چند که تو چارهٔ بهبود کنی
آن به که هر آنچ می کنی زود کنی
زان می ترسم که چون پشیمان گردی
آن مایه نماند که بدان سود کنی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۱
چون این ره را تو مشتری بی چیزی
باید که به هر واقعه ای نگریزی
تو پنداری که رایگانش یابی
نی نی غلطی جان کنی و خون ریزی
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۱۲
از پستی اگر طالب بالا گردی
شک نیست که همچو عقل والا گردی
تو از سر ابر در بُن دریا اُفت
چون قطره مگر لؤلؤ لالا گردی