عبارات مورد جستجو در ۴۴۱۰ گوهر پیدا شد:
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۲۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یا أَیُّهَا النَّاسُ اى مردمان! قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ آمد بشما این فرستاده، بِالْحَقِّ براستى، مِنْ رَبِّکُمْ از خداى شما، فَآمِنُوا بگروید، خَیْراً لَکُمْ شما را آن به است، وَ إِنْ تَکْفُرُوا و اگر کافر شوید، فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ خدایراست هر چه در آسمان و زمین چیز است، وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً (۱۷۰) و خداى دانا است راست دانش همیشه‏اى.
یا أَهْلَ الْکِتابِ اى اهل کتاب! لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ از اندازه در مگذرید در دین خویش، وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ و بر خداى مگویید، إِلَّا الْحَقَّ مگر سزاى او، إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ عیسى پسر مریم، رَسُولُ اللَّهِ رسول خدا است، وَ کَلِمَتُهُ سخن وى، أَلْقاها إِلى‏ مَرْیَمَ که آن سخن به مریم افکند، وَ رُوحٌ مِنْهُ و جانى است ازو، فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ بگروید بخدا و فرستادگان او، وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ و مگویید که سه است، انْتَهُوا باز شید ازین گفتار، خَیْراً لَکُمْ شما را به است این. إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ که اللَّه خدایست یگانه یکتا، سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ پاکى و دورى وى را از آنکه وى را فرزند بود، لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ او راست هر چه در آسمان و زمین چیز است، وَ کَفى‏ بِاللَّهِ وَکِیلًا (۱۷۱) و خداى بسنده است بکار پذیرى و کارسازى. یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ‏ ننگ نمیدارد عیسى،نْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ‏ که او خداى را بنده بود، لَا الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ‏ و نه فریشتگان نزدیک کردگان، مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ‏ و هر که ننگ دارد از پرستش وى، یَسْتَکْبِرْ و گردن کشد،سَیَحْشُرُهُمْ‏ بهم آرد خداى ایشان را،لَیْهِ جَمِیعاً (۱۷۲) تا بوى آیند همگان.
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ امّا ایشان که بگرویدند، و کار نیک کردند، «فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ تمام بایشان سپارد مزدهاى ایشان، وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ و ایشان را بیفزاید از عطاء خود، وَ أَمَّا الَّذِینَ اسْتَنْکَفُوا و امّا ایشان که ننگ داشتند از پرستش وى، وَ اسْتَکْبَرُوا و گردن کشیدند، فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً أَلِیماً عذاب کنند ایشان را عذابى دردنماى، وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ و نیابند خویشتن را، مِنْ دُونِ اللَّهِ فرود از خداى، وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (۱۷۳) نه کارسازى و نه دوستى و نه یارى.
یا أَیُّهَا النَّاسُ اى مردمان، قَدْ جاءَکُمْ آمد بشما، بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ دست آویزى و حجّتى از خداوند شما، وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ و فرو فرستادیم بشما نُوراً مُبِیناً (۱۷۴) روشنایى پیدا.
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ امّا ایشان که بگرویدند بخداى، وَ اعْتَصَمُوا بِهِ و دست در وى زدند، فَسَیُدْخِلُهُمْ درآرد ایشان را، فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ در بخشایشى از خود، وَ فَضْلٍ و افزونى، وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ و راهشان مینماید بخود، صِراطاً مُسْتَقِیماً (۱۷۵) راهى راست درست.
یَسْتَفْتُونَکَ میپرستند از تو، قُلِ گوى، اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ اللَّه مى‏فتوى کند شما را در کلاله، إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ اگر مردى بمیرد، لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ و او را هیچ فرزند نه وَ لَهُ أُخْتٌ و او را خواهرى بود، فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ آن خواهر راست نیمى از میراث، وَ هُوَ یَرِثُها و این برادر میراث برد از وى، إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ اگر او را فرزندى نبود، فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ و اگر دو خواهر باشند فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ ایشان را از مال دو سیک بود، وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً و اگر برادران و خواهران بهم باشند، فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ برادر راست چندان که دو خواهر را، یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ پیدا میکند خداى شما را احکام خویش أَنْ تَضِلُّوا تا در نادانى بیراه نشید، وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ (۱۷۶) و خداى بهمه چیز دانا است.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱ - النوبة الاولى
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، أَوْفُوا بِالْعُقُودِ تمام بسپارید و نگه دارید پیمانها که بندید با خدایى عز و جل و با خلق. أُحِلَّتْ لَکُمْ حلال کرده آمد شما را و گشاده، بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ چهارپایان بسته زبان، إِلَّا ما یُتْلى‏ عَلَیْکُمْ مگر آنچه بر شما خوانند غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ نه چنان که حلال دارنده باشید صید را، وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ آن گه محرم باشید، إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ (۱) اللَّه آن بندد و آن گشاید که خواهد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ حلال مدارید و حرمت مشکنید نشانهاى دین حق را، وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ و نه ماه حرام، وَ لَا الْهَدْیَ و نه قربانى وَ لَا الْقَلائِدَ و نه قلاده‏ها، وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ و نه قاصدان بیت الحرام را، یَبْتَغُونَ که میجویند، فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ فضل خداى ایشان درین جهان، وَ رِضْواناً و خوشنودى وى در آن جهان، وَ إِذا حَلَلْتُمْ و چون از حرام بیرون آیید، فَاصْطادُوا صید کنید. وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ و شما را بر آن مداراد و بآن میاراد، شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ دشمنى قوى که شما را برگردانیدند، عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ از زیارت مسجد حرام، أَنْ تَعْتَدُوا که اندازه در گذارید، وَ تَعاوَنُوا و هم پشت و هم دست و یکدیگر را یار باشید، عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ بر نیکى و پرهیزگارى، وَ لا تَعاوَنُوا و یکدیگر را یار مباشید، عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ بر بدکارى و افزونى جویى، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و پرهیزید خداى، إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ (۲)، که اللَّه سخت عقوبت است.
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ حرام کرده آمد بر شما، الْمَیْتَةُ مردار، وَ الدَّمُ و خون، وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ و گوشت خوک، وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ و آن چیز که در کشتن آن معبودى جز از اللَّه نام برند، وَ الْمُنْخَنِقَةُ و خوه گشته، وَ الْمَوْقُوذَةُ و بسنگ زده، وَ الْمُتَرَدِّیَةُ و از بالایى در افتاده و مرده، وَ النَّطِیحَةُ و بسرو کشته، وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ و آنچه سباع ازو چیزى خورده باشند، إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ مگر آنچه نامرده یابید و بکشید، وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ و آنچه بر انصاب کشتند بتان را، وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا و آنچه بچیزى بازى، بِالْأَزْلامِ بر تیرها، ذلِکُمْ فِسْقٌ این همه بر شما حرامند، الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ امروز کافران نومید شدند از بازگشتن شما از دین اسلام، فَلا تَخْشَوْهُمْ از فتنه کردن ایشان مترسید، وَ اخْشَوْنِ و از من ترسید، الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ امروز روز سپرى کردم شما را دین شما، وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی و بسر بردم شما را نعمت خویش در دین خویش، وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً و پسندیدم شما را اسلام بدینى، فَمَنِ اضْطُرَّ هر که بیچاره ماند، فِی مَخْمَصَةٍ در گرسنگى و نایافت طعام و بیم مرگ، غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ بى‏آنکه تعرض معصیت کند، فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳) اللَّه آمرزگار است و مهربان.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ یاد کنید نعمت خداى و نیکوکارى وى بر خویشتن، و مِیثاقَهُ و پیمان وى، الَّذِی واثَقَکُمْ بِهِ آن پیمان که با شما بست، إِذْ قُلْتُمْ آن گه که گفتید: سَمِعْنا وَ أَطَعْنا شنیدیم و فرمانبرداریم، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بپرهیزید از خشم و عذاب خداى، إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۷) و بدانى که خداى دانا است بآنچه در دلهاست.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند. کُونُوا قَوَّامِینَ بحق گفتن بپاى ایستید، لِلَّهِ خداى را، شُهَداءَ گواهان باشید، بِالْقِسْطِ بداد و راستى، وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ و شما را بر آن مداراد و بدان میاراد، شَنَآنُ قَوْمٍ دشمنى گروهى، عَلى‏ أَلَّا تَعْدِلُوا بر آنکه راست نروید و راست نگویید، اعْدِلُوا راست گوئید و راست روید، هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ این چنین نزدیکتر بود بپرهیزگارى، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بترسید از خشم خداى، إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (۸) که اللَّه دانا است بآنچه شما میکنید.
وَعَدَ اللَّهُ وعده داد خداى، الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ایشان را که بگرویدند و کارهاى نیک کردند، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ ایشان را آمرزش است، وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ (۹) و مزد بزرگوار.
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا و ایشان که کافر شدند، وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا و بدروغ داشتند سخنان ما، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ (۱۰)، ایشانند که آتشیانند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ یاد کنید و یاد دارید نعمت اللَّه بر خویشتن، إِذْ هَمَّ قَوْمٌ آن گه که آهنگ کرد گروهى، أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ که دست بگشایند و دست گذارند بشما ببدى، فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ بازداشت اللَّه دستهاى ایشان از شما، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بترسید از خداى، وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (۱۱) و چنین باد که با خدا باد کار سپردن و پشتى داشتن گرویدگان.
وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ خداى پیمان ستد از بنى اسرائیل، وَ بَعَثْنا و فرستادیم، مِنْهُمُ از ایشان، اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً دوازده نقیب، وَ قالَ اللَّهُ
و خداى گفت: إِنِّی مَعَکُمْ من با شماام، لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ ار نماز بپاى دارید بهنگام، وَ آتَیْتُمُ الزَّکاةَ و زکاة دهید از مال، وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی و بگروید بفرستادگان من، وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ و ایشان را شکوه دارید و یارى دهید، وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ و وام دهید خداى را، قَرْضاً حَسَناً وامى نیکو، لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ بهمه حال از شما گناهان شما ناپیدا کنم، وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ و در آرم شما را در بهشتهایى، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ میرود زیر درختان آن جویها، فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ هر که نعمت پوشد و نسپاس گردد پس آن از شما، فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ (۱۲) گم گشت از میان راه راست.
فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ بشکستن ایشان پیمان خویش را، لَعَنَّاهُمْ بر ایشان لعنت کردیم، وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً و دلهاى ایشان سخت کردیم، یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ سخنان من در بعثت محمد میگردانیدند از جاى خویش، وَ نَسُوا حَظًّا و فراموش کردند بهره خویش، مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ از آن پند که ایشان را داده بودند، وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ و تو همیشه مطلع باشى بر خیانتى که از ایشان آید، إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ مگر اندکى از ایشان، فَاعْفُ عَنْهُمْ در گذار از ایشان، وَ اصْفَحْ و روى گردان، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (۱۲) که خداى دوست دارد نیکوکاران را.
وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا و ازینان که گفتند: إِنَّا نَصارى‏ ما ترسایانیم،، أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ از ایشان هم پیمان بستدیم، فَنَسُوا حَظًّا بگذاشتند بهره خویش، مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ از آن پند که ایشان را داده بودند، فَأَغْرَیْنا برآغالیدیم و انگیختیم، بَیْنَهُمُ میان ایشان، الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ دشمنى و بزومندى، إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ تا روز رستاخیز، وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ (۱۴) و خبر کند اللَّه ایشان را فردا که آن چیست که میکنند ایشان امروز.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یا أَهْلَ الْکِتابِ اى اهل کتاب، قَدْ جاءَکُمْ آنک آمد بشما، رَسُولُنا فرستاده ما، یُبَیِّنُ لَکُمْ پیدا میکند شما را، کَثِیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ فراوانى از آنچه شما مى‏پنهان داشتید، مِنَ الْکِتابِ از کتاب، وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ و مى فراگذارد و آسان کند فراوانى، قَدْ جاءَکُمْ آمد بشما، مِنَ اللَّهِ از خدا، نُورٌ روشنایى، وَ کِتابٌ مُبِینٌ (۱۵) و نامه پیدا.
یَهْدِی بِهِ اللَّهُ راه نماید خداى بآن، مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ کسى را که بر پى خشنودى وى میرود، سُبُلَ السَّلامِ براههاى سلامت، وَ یُخْرِجُهُمْ و دمى برون آرد ایشان را مِنَ الظُّلُماتِ از تاریکها، إِلَى النُّورِ بروشنایى بِإِذْنِهِ بخواست خویش، وَ یَهْدِیهِمْ و راه مینماید ایشان را، إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (۱۶) براه راست درست.
لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا کافر شدند ایشان که گفتند: إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ که خدا عیسى مریم است، قُلْ گوى: فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً آن کیست که پادشاه است و بدست وى چیزى است از خواست و کار خداى، إِنْ أَرادَ اگر خداى خواهد، أَنْ یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ که عیسى مریم را هلاک کند، وَ أُمَّهُ و مادر وى را، وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً و هر که در زمین کس است، وَ لِلَّهِ و خدایراست، مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ملک آسمان و زمین، وَ ما بَیْنَهُما و هر چه میان آن هر دو، یَخْلُقُ ما یَشاءُ مى‏آفریند آنچه خواهد، وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۱۷) و خداى بر همه چیز قادر است و توانا.
وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى‏ جهودان و ترسایان گفتند: نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ، ما پسران خداییم و دوستان وى، قُلْ بگو: فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ پس چرا شما را مى‏عذاب کند خداى بگناهان شما، بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ بل، که گروهى مردمانید، مِمَّنْ خَلَقَ از آنچه او آفرید، یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وى آن را آمرزد که خود خواهد، وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ و عذاب کند او را که خود خواهد، وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ و خدایراست پادشاهى آسمانها و زمین، وَ ما بَیْنَهُما و هر چه میان آن هر دو، وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ (۱۸) و با وى است بازگشت هر کس.
یا أَهْلَ الْکِتابِ اى اهل کتاب، قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا آمد بشما فرستاده ما، یُبَیِّنُ لَکُمْ پیدا میکند شما را، عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ بسستى و گسستگى از رسولان، أَنْ تَقُولُوا تا نگوئید: ما جاءَنا بما نیامد، مِنْ بَشِیرٍ هیچ بشارت دهنده‏اى، وَ لا نَذِیرٍ و نه هیچ بیم نماینده‏اى، فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ آنک آمد بشما رسولى که همانست و همین، وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۱۹) و خداى بر همه چیز تواناست.
وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ موسى گفت قوم خویش را: یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ اى قوم یاد کنید و یاد دارید نعمت خداى بر خود، إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ که در میان شما پیغامبران فرستاد، وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً و شما را پادشاهان کرد، وَ آتاکُمْ و شما را داد، ما لَمْ یُؤْتِ آنچه نداد هرگز، أَحَداً هیچ کس را مِنَ الْعالَمِینَ (۲۰) از جهانیان.
یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ اى قوم درروید در زمین مقدس، الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ‏
آنچه خداى شما را نبشت و بهره کرد، وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِکُمْ و از فرمان بردارى برمگردید به پس باز، فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ (۲۱) که بازگردید بروز بترى پس سودمندى زیان‏کاران گردید.
قالُوا یا مُوسى‏ گفتند: یا موسى! إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ در آن زمین قومى‏اند جباران، وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها و ما در آن زمین نشویم، حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْها تا آن گه که ایشان بیرون آیند از آن، فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها اگر بیرون آیند از آن، فَإِنَّا داخِلُونَ (۲۲) ما پس در شویم.
قالَ رَجُلانِ دو مرد گفتند: مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ از آن خداى ترسان، أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا که نیکویى کرده بود خداى با ایشان، ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ که اى قوم از در آن زمین بر اهل آن زمین درشوید، فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ که چون شما در شوید از در، فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ شما ایشان را بازمالید و کم آرید، وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا و پشت بخداى باز کنید، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۲۳) اگر گرویدگانید.
قالُوا یا مُوسى‏ جواب دادند که یا موسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما در آن زمین نرویم هرگز، ما دامُوا فِیها تا آن جبّاران در آن زمین باشند، فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ تو رو با خداوند خویش، فَقاتِلا و کشتن کنید با ایشان، إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ (۲۴) که ما ایدر نشستگانیم.
قالَ رَبِّ موسى گفت خداوند من! إِنِّی لا أَمْلِکُ من پادشاه نه‏ام، إِلَّا نَفْسِی مگر بر خویشتن، وَ أَخِی و برادر خویش، فَافْرُقْ بَیْنَنا جدایى افکن میان ما، وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ (۲۵) و میان این قوم بیرون شدگان از فرمان بردارى.
قالَ گفت خداى: فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ آن زمین بر ایشان حرام ساختم، أَرْبَعِینَ سَنَةً چهل سال، یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ تا سامان گم کرده مى‏باشند و راه نیابند بیرون شدن را، فَلا تَأْسَ، پس تو اندوه مبر، عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ (۲۶) برین گروه که از طاعت دارى بیرون شدگانند.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ بر ایشان خوان: نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ خبر دو پسر آدم، بِالْحَقِّ براستى و پیغام من، إِذْ قَرَّبا قُرْباناً آن گه که قربان کردند هر دو، فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما بپذیرفتند قربان از یکى از ایشان دو، وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ و نپذیرفتند از آن دیگر، قالَ گفت: لَأَقْتُلَنَّکَ لا بد ترا بکشم، قالَ جواب داد: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (۲۷) اللَّه که کردار پذیرد، از پرهیزگاران و راستان پذیرد.
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ ار چنانست که دست گذارى بمن، لِتَقْتُلَنِی تا مرا کشى، ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ من آن نه‏ام که دست گذارم بتو، لِأَقْتُلَکَ تا ترا کشم، إِنِّی أَخافُ اللَّهَ من مى‏ترسم از خداى، رَبَّ الْعالَمِینَ (۲۸) خداوند جهانیان.
إِنِّی أُرِیدُ من میخواهم، أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ که بآن باز آیى که گناه مرا برى و گناه خود، فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ تا از دوزخیان باشى از اهل آتش، وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ (۲۹) و پاداش ستمکاران اینست.
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ، بفرمان آورد و خوش‏منش کرد و دلیر تن وى او را، قَتْلَ أَخِیهِ کشتن برادر خویش را، فَقَتَلَهُ و بکشت او را، فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِینَ (۳۰) تا از زیانکاران شد.
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً بینگیخت اللَّه کلاغى را، یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ تا در زمین خاک برمى‏انگیخت لِیُرِیَهُ، تا در وى نماید. کَیْفَ یُوارِی که چون پنهان کند، سَوْأَةَ أَخِیهِ جیفه برادر خویش را. قالَ گفت: یا وَیْلَتى‏ اى واى بر من! أَ عَجَزْتُ ناتوان بودم و کم آمدم، أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ که من چون این کلاغ بودمى، فَأُوارِیَ سَوْأَةَ أَخِی و عورت برادر خود پنهان کردمى، فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ (۳۱) از پشیمانان شد.
مِنْ أَجْلِ ذلِکَ از بهر دلیرى وى بر خون برادر، کَتَبْنا نوشتیم عَلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ بر فرزندان اسرائیل: أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً که هر کس که تنى کشد، بِغَیْرِ نَفْسٍ بى‏قصاص تنى، أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ یا بى‏تباهکارى که در زمین کرده بود، فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً هم چنان بود که همه مردمان را بکشته بود، وَ مَنْ أَحْیاها و هر که تنى زنده کند، فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً هم چنان بود که همه مردمان را زنده کرده بود، وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ و آمد به بنى اسرائیل، رُسُلُنا فرستادگان ما، بِالْبَیِّناتِ به پیغامهاى روشن، ثُمَّ إِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ پس آن گه فراوان از ایشان، بَعْدَ ذلِکَ پس آن، فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (۳۲) در زمین بگزاف میروند و گزاف میکنند.
إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ پاداش ایشان که جنگ میکنند با خداى و رسول وى، وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً و در زمین بتباهى و ناایمن داشتن میکوشند، أَنْ یُقَتَّلُوا آنست که ایشان را بکشند، أَوْ یُصَلَّبُوا یا بردار کنند، أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ یا دستهاشان ببرند، وَ أَرْجُلُهُمْ یا پایهاشان، مِنْ خِلافٍ یکى از راست یکى از چپ، أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ یا نفى کنند ایشان را از زمین، ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا آن ایشان را خزى است و رسوایى در این جهان، وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ و ایشانراست در آن جهان، عَذابٌ عَظِیمٌ (۳۳) عذابى بزرگوار.
إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مگر ایشان که بازگشتند بتوبه، مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ پیش از آنکه شما قادر شدید بر ایشان، فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۴) بدانید که خداى آمرزگار است و مهربان.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۵ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ الایة قصه دو برادر است از یک پدر، یکى صاحب دولت، بر بساط ولایت، در منزل قربت، نسیم مشاهدت یافته، و از یاد خود با یاد حق پرداخته، و آن دیگر برادر از بى‏دولتى در مغاک وحشت و مذلّت افتاده، و گرد بیگانگى بر رخسار تاریک وى نشسته، و نامش سر جریده اشقیا گشته.
چه توان کرد! کار نه بآنست که از کسى کسل آید، وز کسى عمل، کار بآنست که تا خود چه رفت در ازل! مثال آن دو برادر از یک پدر، دو شاخ است از یک درخت، یکى شیرین و یکى تلخ. تلخ هم از آن آب خورد که شیرین خورد، و تلخ را جرمى نبوده که تلخ آمد. شیرین را هنرى نبوده که شیرین آمد. آن بارادت آمد و این بمشیت. نه آن را علت بود نه این را وسیلت.
پیر طریقت گفت: «الهى! آن را که نخواستى چون آید، و او را که نخواندى کى آید. ناخوانده را جواب چیست؟ و ناکشته را از آب چیست؟ تلخ را چه سود گرش آب خوش در جوار است، و خار را چه حاصل از آن کش بوى گل در کنار است. آرى نسب نسب تقوى است، و خویشى خویشى دین». مصطفى (ص) سلمان را نسب تقوى درست کرد، و او را در خود پیوست، گفت: «سلمان منا اهل البیت، من اراد أن ینظر الى عبد نوّر اللَّه قلبه فلینظر الى سلمان»، و بو لهب عم رسول بود، ببین تا از نسب قریش و قرابت رسول او را چه سود بود! تا بدانى که کار توفیق و عنایت دارد نه نسب و لحمت.
لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ هابیل گفت: مر برادر خویش را که: اگر تو مرا بکشى، من ترا نکشم، که ترا حسد دادند، و مرا تقوى.
تقوى مرا نگذارد که ترا کشم، و حسد ترا بر آن دارد که مرا کشى. تو مقهورى از روى قدرت و عزت، و من مجبورم از روى لطافت و رحمت:
تو چنانى که ترا بخت چنان آمد
من چنین‏ام که مرا سال چنین آمد
ممشاد دینورى از بعضى سلف نقل کرده که: گناه آدم از حرص بود، و گناه پسر وى قابیل از حسد، و گناه ابلیس از کبر. حرص حرمان آرد، و حسد خذلان، و کبر اهانت و لعنت. حرمان درماندن است از بهشت، و خذلان بازماندن است از دین، و اهانت راندن از حضرت، و آدم (ع) هر چند که از بهشت بازماند، و بظاهر آن عقوبتى مینمود، اما از روى حقیقت تمامى کار آدم بود، و سبب کمال معرفت وى، که از حضرت عزت خطاب آمد که: یا آدم! ما میخواهیم که از تو مردى سازیم. تو چون عروسان برنگ و بوى قناعت کردى. مردان بدین صفت نباشند، و دل در ناز و نعم نبندند: «او من ینشؤ فى الحلیة»؟! کار مردان دیگر بود و کار بناز پروردگان دیگر.
چون زنان تا کى نشینى بر امید رنگ و بوى
همت اندر راه بند و گام زن مردانه‏وار.
کَتَبْنا عَلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً این همچنانست که مصطفى (ص) گفت: «من سنّ سنّة حسنة فله اجرها و اجر من عمل بها الى یوم القیامة، و من سنّ سنّة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها الى یوم القیامة».
وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً اشارتست که هر که بنده را از ظلمت کفر بنور ایمان آرد، یا از ظلمت بدعت بنور سنت آرد، یا از جهل با علم آرد، همچنانست که وى را زنده گردانید، و چون وى را زنده گردانید چنانست که همه مردمان را زنده گردانید، و حقیقت زندگانى خود علم است و ایمان و سنت، زیرا که زندگى زندگى دلست، و دل بروح ایمان و سنت زنده است:
سنى و دیندار شو تا زنده مانى زانکه هست
هر چه جز دین مردگى و هر چه جز سنت حزن‏
إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ الایة محاربان خدا و رسول ایشانند که پیوسته با تقدیر با جنگ‏اند، در محنت اندر شکایت و در نعمت اندر بطر.
بتن زنده، بدل مرده، بروز بطال، بشب بیکار، و بهمت همه زیانى را خریدار. عمر بر باد، و بزیان بود خود شاد. نه از خصمان باک، و نه گناهان در یاد، عیش چون عیش فرعونان، و ظن چون ظن صدیقان، و الحمد للَّه الملک الدیان:
طیلسان موسى و نعلین هارونت چه سود
چون بزیر یک ردا فرعون دارى صد هزار!
پیر طریقت جوانمردى را پند میداد، و نصیحت میکرد که: «اى مسکین! تا کى میروى و رداء مخالفت بر دوش! دیر است تا اجل ترا میخواند یک بار با او نیوش. اى عاشق بر شقاوت خویش، بر خود بفروخته مایه خویش، پیش از دیدار عزرائیل‏ یک روز بیدار گرد، پیش از هول مطلع یک لحظه هشیار گرد. شعر:
پیش از آن کین جان عذرآور فرو ماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
تا کى از دار الغرورى سوختن دار السرور
تا کى از دار الفرارى ساختن دار القرار!
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، اتَّقُوا اللَّهَ بپرهیزید از خشم و عذاب خداى، وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ و بوى نزدیکى جویید، وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ و باز کوشید با دشمن وى از بهر وى، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۳۵) تا مگر بر راه پیروزى بمانید.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ایشان که کافر شدند، لَوْ أَنَّ لَهُمْ اگر ایشان را بود، ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً هر چه در زمین چیز است همه، وَ مِثْلَهُ مَعَهُ و هم چندان با آن، لِیَفْتَدُوا بِهِ و خواهندى که خود را بآن باز خریدندى، مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ از عذاب روز رستاخیز، ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ نپذیرندى از ایشان، وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (۳۶) و ایشانراست عذابى درد نماى.
یُرِیدُونَ میخواهند، أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ که بیرون آیندى از آتش، وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنْها و ایشان از آتش بیرون آمدنى نه‏اند، وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ (۳۷) و ایشانراست عذابى پاینده.
وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ دزد اگر مرد است و اگر زن، فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما دست ایشان ببرید، جَزاءً بِما کَسَبا پاداش بآن دزدى که کردند، نَکالًا مِنَ اللَّهِ نکالى است از اللَّه، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (۳۸) و خدا تواناى است داناى راست دان.
فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ هر که توبه کند پس از آن دزدى که کرد، وَ أَصْلَحَ و کار خود راست کند، فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ اللَّه وى را توبت دهد و از وى توبت پذیرد، إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۳۹) که خداى آمرزگار است مهربان.
أَ لَمْ تَعْلَمْ نمیدانى، أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ که اللَّه را است پادشاهى آسمان و زمین، یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ عذاب کند او را که خواهد، وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ و بیامرزد او را که خواهد، وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۴۰) و اللَّه بر همه چیز تواناست.
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ اى پیغامبر! لا یَحْزُنْکَ اندوهگن مکناد ترا، الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ اینان که میشتابند بکفر، مِنَ الَّذِینَ قالُوا ازین منافقان که گفتند بزبان، آمَنَّا بگرویدیم، بِأَفْواهِهِمْ این گفت زبان است بدهنهاى ایشان، وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ و دلهاى ایشان هنوز ناگرویده، وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا و ازینان که جهود شدند، سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ دروغ شنوان‏اند، و دروغ پذیران، سَمَّاعُونَ جاسوسان و سخن‏گیران و سخن‏جویان، لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ سخن میبرند با غایبان خویش که بتو نمى‏آیند، یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ سخن مى‏بگردانند، مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ پس آنکه اللَّه نهاد آن را بجاى خود، یَقُولُونَ میگویند، إِنْ أُوتِیتُمْ هذا اگر شما را درین حکم حد دهند نه رجم، فَخُذُوهُ گیرید و پذیرید آن حکم را، وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ و اگر چنانست که شما را حد ندهند فرود از رجم، فَاحْذَرُوا از پذیرفتن آن پرهیزید، وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ و هر که اللَّه فتنه دل وى خواهد، فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً بدست تو از خداى وى را هیچ چیز نیست، أُولئِکَ الَّذِینَ ایشان آنند، لَمْ یُرِدِ اللَّهُ که اللَّه مى نخواهد، أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ که دلهاى ایشان پاک کند، لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ ایشانراست در دنیا رسوایى و فرومایگى، وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ (۴۱) و ایشانراست در آخرت عذابى بزرگوار.
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ دروغ نیوشان و دروغ پذیرانند از یکدیگر، أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ رشوت‏خواران، فَإِنْ جاؤُکَ اگر بتو آیند، فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ حکم کن میان ایشان، أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ یا روى گردان از ایشان، وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ و اگر روى گردانى از ایشان، فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً نگزایند ترا هیچ چیز، وَ إِنْ حَکَمْتَ و اگر حکم کنى میان ایشان، فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ حکم کن براستى و داد، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (۴۲) که اللَّه راستکاران و داد دهان دوست دارد.
وَ کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ و ترا حاکم چون پسندند، وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ و کتاب تورات بنزدیک ایشان، فِیها حُکْمُ اللَّهِ حکم خدا براستى در آن، ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ و مى‏برگردند از کار کردن بآن، وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ (۴۳) و هرگز گرویدگان نه‏اند بآن.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۷ - النوبة الاولى
قوله تعالى إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ ما فرو فرستادیم تورات را، فِیها هُدىً وَ نُورٌ در آن راه نمونى است و روشنایى، یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ تا حکم میکند بآن پیغامبران، الَّذِینَ أَسْلَمُوا ایشان که گردن نهاده‏اند خداى را بر دین راست، لِلَّذِینَ هادُوا اینان را که برگشتند از راه، وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ و ربّانیان و دانشمندان ایشان، بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ بآن کتاب خداى که فرا ایشان سپرده بودند، وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ و ایشان بر آن گواهان بودند، فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ شما از ایشان مترسید، وَ اخْشَوْنِ و از من ترسید، وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا و بسخنان من بهاى اندک مخرید، وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ و هر که حکم نکند بآنکه اللَّه فرو فرستاد، فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ (۴۴) کافران ایشانند.
وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ و نبشتیم بر ایشان، فِیها در آن تورات، أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ که در قصاص تن برابر تن است، وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ و چشم بچشم، وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ و بینى بر بینى، وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ و گوش بگوش، وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ و دندان بدندان: وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ و همه خیمها را قصاص هم چنان، فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ هر که قصاص ببخشد، و عفو کند، فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ آن عفو سترنده است گناهان این عفو کننده را، وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ و هر که حکم نکند بآنچه خداى فرستاد، فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۴۵) ایشان ستمکارانند بر خویشتن.
وَ قَفَّیْنا عَلى‏ آثارِهِمْ و پس ایشان فرا داشتیم بر پیهاى ایشان، بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ و پدید آوردیم عیسى مریم، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ گواهى استوار دار آن را که پیش روى فرا بود از تورات، وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ و وى را انجیل دادیم، فِیهِ هُدىً وَ نُورٌ در آن راهنمونى است و روشنایى، وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراةِ و گواهى استوار دار آن را که پیش وى فرا بود از تورات، وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ (۴۶) و راه نمونى و پندى پرهیزگاران را.
وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ و اهل انجیل را گوى تا حکم کنند، بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ بآنچه اللَّه فرو فرستاد در آن، وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ و هر که حکم نکند بآنچه خداى فرو فرستاد، فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ (۴۷) فاسقان ایشانند.
وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ و فرستادیم بتو قرآن براستى، مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ گواهى استوار دار آن را که پیش آن فرا بود از کتاب، وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ و گوشوان و استوار بر سر هر کتاب که پیش از آن آمد.
فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ حکم کن میان ایشان، بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بآنچه اللَّه فرو فرستاد، وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ و بر پى بایست ایشان مرو، عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ از آنچه بتو آمد از راستى، لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ هر یکى را از شما کردیم و نهادیم، شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً شریعتى ساخته و راهى نموده، وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ و اگر اللَّه خواستى، لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً شما را همه یک گروه کردى، وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ لکن بیازماید شما را، فِی ما آتاکُمْ در آنچه شما را داد، فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ پس شما بنیکیها شتابید،، إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً بازگشت همگان با خداست، با وى گردید، فَیُنَبِّئُکُمْ تا شما را خبر کند، بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (۴۸) بآنچه در آن مختلف بودید.
وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ و حکم کن میان اهل کتاب، بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بآنچه اللَّه فرو فرستاد وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ و بایست ایشان را پى مبر، وَ احْذَرْهُمْ و از ایشان پرهیز، أَنْ یَفْتِنُوکَ که ترا تباه نکنند و بنگردانند، عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ از آنکه اللَّه فرو فرستاد بر تو، فَإِنْ تَوَلَّوْا ار پس برگردند، فَاعْلَمْ بدان، أَنَّما یُرِیدُ اللَّهُ که میخواهد اللَّه، أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ که بایشان رساند، و ایشان را بگیرد بگناهان ایشان، وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ و فراوان از مردمان‏اند لَفاسِقُونَ (۴۹) که از فرمان خداى بیرونند.
أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ حکم اهل جاهلیت جویند! وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً کیست از اللَّه نیکو داورى‏تر، لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (۵۰) گروهانى را که بر ایمانند بى‏گمان.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۸ - النوبة الاولى
قوله تعالى یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ جهودان و ترسایان را بدوستان مدارید،، بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ ایشان دوستان یکدیگرند، وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ و هر که ایشان را همدل دارد، و بدوستى گیرد از شما، فَإِنَّهُ مِنْهُمْ وى از ایشانست.
إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (۵۱) که اللَّه راه نماى نیست آن کس را که کافر است.
فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مى‏بینى منافقان را که در دل بیمارى دارند، یُسارِعُونَ فِیهِمْ در صحبت جهودان میشتابند، یَقُولُونَ نَخْشى‏ میگویند میترسیم، أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ که مگر روزى بما دائره‏اى رسد، فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ مگر که اللَّه فتح آرد گشادکار، أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ یا کارى از نزدیک خویش، فَیُصْبِحُوا عَلى‏ ما أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ منافقان در آنچه پنهان میداشتند در نفس خویش، نادِمِینَ (۵۲) پشیمانان گشتند.
وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا و مؤمنان میگفتند: أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ اینان آنند که سوگند میخوردند بخدا، جَهْدَ أَیْمانِهِمْ بهر سوگند که دانستند و خواستند و توانستند، إِنَّهُمْ لَمَعَکُمْ که ایشان با شمااند، حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ باطل شد کردارهاى ایشان فَأَصْبَحُوا خاسِرِینَ (۵۳) و زیان‏کارانند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ هر که از شما برگردد از دین خویش، فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ آرى اللَّه قومى آرد، یُحِبُّهُمْ که خداى ایشان را دوست دارد، وَ یُحِبُّونَهُ و ایشان اللَّه را دوست دارند، أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ مؤمنان را نرم جانب و خوش باشند، أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ بر کافران سخت و بزور و نابخشاینده، یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بازمیکوشند از بهر خدا، وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ و نترسند از زبان زدن ملامت کنندگان، ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ آن فضل خداوند است، یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ آن را دهد که خود خواهد، وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ (۵۴) و اللَّه فراخ توان است دانا.
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ خداوند و کارساز و یار شما و همدم شما اللَّه است و رسول وى، وَ الَّذِینَ آمَنُوا و پس مؤمنان، الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ آنان.
که نماز بپاى میدارند، وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ و زکاة مال میدهند، وَ هُمْ راکِعُونَ (۵۵)، و ایشان پشت خم دادگان.
وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و هر که خود را خداى گزیند و رسول وى وَ الَّذِینَ آمَنُوا و ایشان که گرویده‏اند، فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ سپاه خدااند که غالبان ایشان‏اند.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۸ - النوبة الثالثة
قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ جلیل و جبار، خداوند بزرگوار، داناى بر کمال، عزیز و ذو الجلال، به نداء کرامت بندگان را میخواند، و از روى لطافت ایشان را مینوازد، و بنعت رأفت و رحمت روى دل ایشان از اغیار با خود میگرداند، و میگوید: بیگانه را بدوست مگیرید، و دشمن را بصحبت خود مپسندید. دوست که گیرید، و یار که گیرید خداى را پسندید، در کار خدا دوست گیرید، و در دین خدا یار پسندید. حقائق ایمان که جویید از موالات اولیاء اللَّه جویید و معادات اعداء دین. مصطفى (ص) گفت: «اوثق عرى الایمان الحبّ فى اللَّه و البغض فى اللَّه».
و دشمنان دین که معادات ایشان فرض است یکى شیطان است و دیگر نفس امّاره، و نفس از شیطان صعب‏تر، که شیطان در مؤمن طمع ایمان نکند، از وى طمع معصیت دارد، باز نفس وى او را بکفر کشد، و از وى طمع کفر دارد. شیطان بلا حول بگریزد، و نفس نگریزد. یوسف صدیق آن همه بلاها بوى رسید از چاه افکندن، و ببندگى فروختن، و در زندان سالها ماندن، و از آن هیچ بفریاد نیامد، چنان که از نفس امّاره آمد، گفت: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»، و مصطفى (ص) گفت: «اعدى عدوّک نفسک الّتى بین جنبیک».
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ درین آیت اشارتى است دانایان را، و بشارتى است مؤمنانرا. اشارت آنست که این ملت اسلام و دین حنیفى و شرع محمدى اگوشوان و نگهبان خداست، و پیوسته بر جا است، چه زیان دارد این دین را اگر قومى برگردند و مرتد شوند. اگر قومى مرتد شوند رب العزة دیگرانى آرد که آن را بجان و دل باز گیرند، و بناز پرورند، معالم امر و قواعد نهى بایشان محفوظ دارد، و بساط شرع بمکان ایشان مزیّن دارد، رقم محبت برایشان کشیده که یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ، بخط الهى صفحه دلشان بنگاشته که کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ، چراغ معرفت در سر ایشان افروخته که فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. الهیّت مربى ایشان، و حجر نبوّت مهد ایشان، ازل و ابد در وفاى ایشان، میدان لطف مستودع نظر ایشان، بساط هیبت مستقر همت ایشان. همانست که جاى دیگر گفت: «فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ». و مصطفى (ص) گفت: «لا تزال طائفة من امّتى على الحقّ ظاهرین، لا یضرّهم من خالفهم حتى یاتى امر اللَّه».
و بشارت آنست که هر که مرتدّ نیست وى در شمار دوستانست، و اهل محبت و ایمان است. هر که در وهده ردّت نیفتاد، او را بشارتست که اسم محبّت بر وى افتاد.
یقول اللَّه تعالى: مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ.
نخست محبت خود اثبات کرد و آن گه محبت بندگان، تا بدانى که تا اللَّه بنده را بدوست نگیرد، بنده بدوست نبود.
واسطى گفت: «بطل جهنم بذکر حبّه لهم بقوله: یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ، و أنّى تقع الصفات المعلولة من الصفات الازلیة الأبدیة»! ابن عطاء را پرسیدند که محبت چیست؟ گفت: اغصان تغرس فى القلب فتثمر على قدر العقول. درختى است در سویداء دل بنده نشانده، شاخ بر اوج مهر کشیده، میوه‏اى باندازه عقل بیرون داده.
پیر طریقت گفت: «نشان یافت اجابت دوستى رضاست. افزاینده آب دوستى وفاست. مایه گنج دوستى همه نور است. بار درخت دوستى همه سرور است. هر که از دو گیتى جدا ماند، در دوستى معذور است. هر که از دوست جزاء دوست جوید نسپاس است، دوستى دوستى حق است، و دیگر همه وسواس است. یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ عظیم کارى و شگرف بازارى که آب و خاک را برآمد، که قبله دوستى حق گشت، و نشانه سهام وصل، چون که ننازد رهى! و نزدیکتر منزلى بمولى دوستى است! آن درختى که همه بار سرور آرد دوستى است. آن تربت که ازو همه نرگس انس روید دوستى است. آن ابر که همه نور بارد دوستى است. آن شراب که زهر آن همه شهد است دوستى است آن راه که خاک آن همه مشک و عبیر است دوستى است. رقم دوستى ازلى است، و داغ دوستى ابدى است».
تا دوستى دوست مرا عادت و خوست
از دوست منم همه و از من همه دوست.
بنگر دولت دوستى که تا کجا است! بشنو قصه دوستان که چه زیبا است! میدان دوستى یک دل را فراخ است. ملک فردوس بر درخت دوستى یک شاخ است.
آشامنده شراب دوستى از دیدار بر میعادست. برسد هر که صادق روزى بآنچه مرادست.
بداود وحى آمد که: یا داود هر که مرا بجوید بحق مرا یابد، و آن کس که دیگرى جوید مرا چون یابد. یا داود زمینیان را گوى: روى بصحبت و مؤانست من آرید، و بذکر من انس گیرید، تا انس دل شما باشم. من طینت دوستان خود از طینت خلیل خود آفریدم، و از طینت موسى کلیم خود و از طینت محمد حبیب خود. یا داود من دل مشتاقان خود را از نور خود آفریدم و بجلال خود پروردم. مرا بندگانى‏اند که من ایشان را دوست دارم، و ایشان مرا دوست دارند: یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ. ایشان مرا یاد کنند و من ایشان را یاد کنم: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ. ایشان از من خشنود و من از ایشان خشنود: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ. ایشان در وفاء عهد من و من در وفاء عهد ایشان: أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ. ایشان مشتاق من و من مشتاق ایشان: «الا طال شوق الأبرار الى لقایى، و أنا الى لقائهم لاشد شوقا».
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قال ابو سعید الخراز رحمه اللَّه: اذا اراد اللَّه ان یوالى عبدا من عبیده فتح علیه بابا من ذکره، فاذا استلذ الذکر فتح علیه باب القرب، ثم رفعه الى مجلس الانس، ثم اجلسه على کرسى التوحید، ثم رفع عنه الحجب، و أدخله دار الفردانیة، و کشف عنه الجلال و العظمة، فاذا وقع بصره على الجلال و العظمة، بقى بلا هو، فحینئذ صار العبد فانیا، فوقع فى حفظه سبحانه، و برى‏ء من دعاوى نفسه».
بو سعید خراز گفت: چون خداى تعالى خواهد که بنده‏اى برگزیند، و از میان بندگان او را ولى خود گرداند، اول نواختى که بر وى نهد آن باشد که وى را بر ذکر خود دارد، تا از کار خود با کار حق پردازد، و از یاد خود با یاد حق پردازد، و از مهر خود با مهر حق آید. چون با ذکر و مهر حق آرام گرفت، او را بخود نزدیک گرداند. نشان نزدیکى حلاوت طاعت بود، و کراهیت معصیت، و عزلت از خلق، و لذت خلوت.
پس او را در مجلس خلوت بر بساط انس بر کرسى توحید نشاند. آزاد از خلق، و شاد بحق، و بى‏قرار در عشق، حجابها برداشته، و در میدان فردانیّت فرو آورده، و مکاشف جلال و عظمت گشته، از خود بیگانه، و با حق یگانه، در خود برسیده، و بمولى رسیده، همى گوید بزبان بیخودى: بر خبر همى رفتم جویان یقین ترس یا نه، و اومید برین مقصود از من نهان، و من کوشنده دین، ناگاه برق تجلى تافت از کمین، از ظن چنان روز بینند، و از دوست چنین بجان. شنو سخن آن پیر طریقت که نیکو گفت: اى مهیمن اکرم! اى مفضل ارحم! اى محتجب بجلال و متجلى بکرم! قسام پیش از لوح و قلم، نماینده سور هدى پس از هزاران ماتم! بادا که باز رهم روزى از زحمت حوا و آدم! آزاد شوم از بند وجود و عدم. از دل بیرون کنم این حسرت و ندم. با دوست بر آسایم یک دم. در مجلس انس قدح شادى بر دست نهاده دمادم.
تا کى سخن اندر صفت و خلقت آدم
تا کى جدل اندر حدث و قدمت عالم!
تا کى تو زنى راه برین پرده و تا کى
بیزار نخواهى شدن از عالم و آدم!
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۹ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند! لا تَتَّخِذُوا مکنید و بدست مگیرید، الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً ایشان را که دین شما بافسوس و بازى گرفتند، مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ ازیشان که کتاب دادند ایشان را پیش از شما، وَ الْکُفَّارَ و آن کافران، أَوْلِیاءَ مشمارید ایشان را بدوستان. وَ اتَّقُوا اللَّهَ و پرهیزید از خشم و عذاب خداى، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۵۷) اگر گرویدگان‏اید.
وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ و چون بنماز خوانید، اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً بانگ نماز را بافسوس و بازى آرند، ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آن بآنست که ایشان، قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ (۵۸) قومى‏اند که حق درنمى‏یابند.
قُلْ گوى: یا أَهْلَ الْکِتابِ اى خوانندگان تورات و انجیل! هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا در چه چیز بر ما مى‏کین دارید و آن را از ما نمى‏پسندید، إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ مگر آنکه ما گرویده‏ایم بخداى، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا و بآنچه فرو فرستاده آمد بر ما، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ و آنچه فرو فرستاده آمد از پیش، وَ أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ و بیشتر شما فاسقان و از طاعت بیرون شدگان‏اید.
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ گوى شما را خبر کنم؟ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً به بهتر از آن بثواب، عِنْدَ اللَّهِ نزدیک خداى، مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ آن کس که اللَّه لعنت کرد بر وى، وَ غَضِبَ عَلَیْهِ و خشم گرفت بر وى، وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ و ازیشان کبیان کرد و خوکان وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ و طاغوت پرستیدند أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً اینان‏اند که بر بترینه جایگاه‏اند، وَ أَضَلُّ و بى راه‏تر بر بى‏راهى‏اند، عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ (۶۰) از میانه راه راست.
وَ إِذا جاؤُکُمْ و آن گه که بشما آیند، قالُوا آمَنَّا گویند که بگرویدیم، وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ و با کفر درآمدند. وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ و با کفر بیرون شدند، وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یَکْتُمُونَ (۶۱) و خداى داناتر است بآنچه نهان میدارند.
وَ تَرى‏ کَثِیراً مِنْهُمْ و فراوانى بینى ازیشان، یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ که مى‏شتابند در بزه و افزونى جستن، وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ و خوردن رشوت لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۶۲) بدا که آنست که ایشان میکنند!
لَوْ لا یَنْهاهُمُ چرا باز نزند ایشان را الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ رهبان و دانشمندان عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ از گفتن ایشان دروغ، وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ و خوردن ایشان رشوت، لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ (۶۳) بدا که آنست که ایشان میکنند.
وَ قالَتِ الْیَهُودُ جهودان گفتند: یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ دست رازق بسته است، غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ دست ایشان ببستند، وَ لُعِنُوا بِما قالُوا و لعنت کردند بر ایشان بآنچه گفتند، بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ بلکه دو دست او گشاده است، یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ نفقت میکند چنان که خواهد وَ لَیَزِیدَنَّ و بخواهد افزود، کَثِیراً مِنْهُمْ فراوانى را ازیشان ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ آنچه فرو فرستاده آمد بر تو از خداوند تو، طُغْیاناً وَ کُفْراً ناپاکى و کفر، وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ و بیفکندیم میان ایشان دشمنى و زشتى إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ تا روز رستاخیز، کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً هر گه که آتشى افروزند، لِلْحَرْبِ جنگ را أَطْفَأَهَا اللَّهُ خداى آن آتش را فرومیکشد وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً و همواره در زمین بتباهى میشتابند، وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (۶۴) و اللَّه تباهکاران را دوست ندارد.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۹ - النوبة الثالثة
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً الایة هر که مسلمان است بار احکام اسلام بر وى نه گران است. هر که صاحب دین است شعار دین بر دل وى شیرین است. موحد را نعمت توحید شاهد دل و دیده و جانست. مؤمن پیوسته بر درگاه خدمت بسته میان است. هر طینتى را دولتى است، و هر فطرتى را خدمتى است، و هر کسى را منزلتى. عباد الرحمن دیگرند و عبید الشیطان دیگر. مقبولان حضرت دیگرند و مطرودان قطیعت دیگر. یکى در حضرت راز ببانگ نماز شاد شود، و چون گل بر بار بشکفد، پیوسته منتظر آن نشسته، و از بیم فوت آن بگداخته! درویشى را دیدند بر پاى ایستاده، و سر در انتظار فرو برده، گفتند: اى درویش آن چیست که در انتظار وى چنین فرو شده‏اى؟ گفت: طهارت کرده‏ام و وقت راز درآمده، انتظار بانگ نماز میکنم.
این چنین کس را برابر کى بود با آن کس که از شربت کفر و معصیت چنان مست شده باشد که فرق نکند میان بانگ نماز و بانگ رود و ناى، و وصف الحال و قصه ایشان اینکه رب العالمین گفت: وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً.
حکایت کنند که پیرى جایى میگذشت. کسى بانگ نماز میگفت. آن پیر جواب وى میداد که و الطعنة و اللعنة، پاره‏اى فراتر شد. سگى بانگ میکرد، و جواب وى تسبیح و تهلیل میگفت پیر را گفتند: این چیست؟ جواب مؤذن را چنان و جواب سگ چنین؟! پیر گفت: آن مؤذّن مبتدع است، اعتقاد وى پاک نیست، و دین وى راست نیست، بانگ نماز و دیگر بانگها را بنزدیک وى فرق نیست، ازین جهت او را جواب چنان دادم، و از سگ نه بانگ سگ شنیدم که تسبیح شنیدم. بحکم این آیت که رب العزة گفت: وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ.
و فى قصّة المعراج أن رسول اللَّه (ص) قال: «فلمّا انتهینا الى الحجاب، خرج ملک من وراء الحجاب، فقلت لجبرئیل من هذا الملک؟ فقال: و الذى اکرمک بالنبوة ما رأیته قبل ساعتى هذه. ثمّ قال الملک: اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، فنودى من وراء الحجاب: صدق عبدى انا اللَّه اکبر. فقال الملک: اشهد ان لا اله الا اللَّه، فنودى من وراء الحجاب: صدق عبدى انا اللَّه لا اله الا انا. فقال الملک اشهد أنّ محمدا رسول اللَّه، فنودى: صدق عبدى، انا ارسلت محمدا رسولا. فقال الملک: حىّ على الصلاة، فنودى: صدق عبدى، و دعا الىّ عبادى. فقال الملک: حىّ على الفلاح، فنودى: صدق عبدى، افلح من واظب علیها. فقال رسول اللَّه: فحینئذ اکمل اللَّه تعالى لى الشرف على الاولین و الآخرین.
و روى ابو هریرة انّ النبى (ص) قال: «اذا قال المؤذن: اللَّه اکبر، غلقت ابواب النّیران السبعة، و اذا قال: اشهد ان لا اله الّا اللَّه، فتحت ابواب الجنان الثمانیة، و إذا قال: اشهد ان محمدا رسول اللَّه، اشرفت الحور العین، و اذا قال: حىّ على الصلاة تدلّت ثمار الجنة، و اذا قال: حىّ على الفلاح، قالت الملائکة: افلحت و أفلح من اجابک، و اذا قال: اللَّه اکبر، قالت الملائکة: کبرت کبیرا و عظمت عظیما، و اذا قال: لا اله الا اللَّه، قال اللَّه تعالى: بها حرمت بدنک و بدن من اجابک على النار.
و روى ابو سعید عن النبى (ص) قال: «اذا کان یوم القیامة جى‏ء بکراسىّ من ذهب مشبکة بالدر و الیاقوت، ثم ینادى المنادى: این من کان یشهد فى کل یوم و لیلة خمس مرات ان لا اله الا اللَّه و أنّ محمدا رسول اللَّه، فیقوم المؤذنون و هم اطول الناس اعناقا، فیقولون: نحن هم، فیقال لهم: اجلسوا على الکراسى حتى یفرغ الناس من الحساب، فانّه لا خوف علیکم و لا انتم تحزنون.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا الایة اى محمد آن بیگانگان را بگو که بر ما چه عیب مینهید و چه طعن کنید، مگر که عیب میشمرید آنچه ما بغیب ایمان دادیم، و کارها بحق تفویض کردیم، و نادیده و نادر یافته بجان و دل بپذیرفتیم! ما این کردیم و شما نافرمان گشتید و سر کشیدید، و خویشتن را از ربقه بندگى بیرون بردید. عیب هم بر شما است، و طعن در شما است، که بر شما غضب و لعنت خداست، ابعدکم عن نعت التخصیص و أضلّکم و منعکم عن وصف التقریب و طردکم.
لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ بارى ایشان که ربانیان‏اند و احبار، در میان شما اخیار، بدانش مخصوص‏اند و بدریافت موصوف، چرا نادانان را باز نزنند، و بدانش خویش لهیب آتش جهل ایشان به ننشانند. ویل لمن لا یعمل مرّة، و ویل لمن یعلم و لا یعمل الف مرّات.
فائدة علم آنست و طریق عالم چنان است که بر زبان نصیحت راند، و در دل همت دارد، تا جاهل را از جهل و عاصى را از معصیت باز دارد، و بیراه را براه باز آرد.
چون این نباشد ثمره علم کجا پیدا آید، و شرف علم چون پدید آید! و آنجا که این معنى نبود لا جرم ربّ العزة هر دو را در ذمّ فراهم کرد، آن نادان بد کردار و آن داناى خاموش، آن را گفت: لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ، و این را گفت: لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ.
وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ الآیة اگر موحّدان و سنّیان بنادانى یکدیگر را روزى غیبت کنند، یا زبان طعن در یکدیگر کشند، پس از آنکه در راه توحید راست روند، و تسلیم پیشه کنند، امید قوى است که آن را در گذارند و عفو کنند چنان که آن پیر طریقت گفت: «در توحید تسلیم کوش، هر چه از عقل فرو رود باک نیست.
در خدمت سنت کوش، هر چه از معاملت فرو شود باک نیست. در زهد فراغت کوش، اگر گنج قارون در دست تو است باک نیست. از مولى مولى جوى، از هر که باز مانى باک نیست».
اما صعب و منکر آنست که در آفریدگار منزه مقدس سخن گوید بناسزا، و آنچه مخلوق را عیب شمرند بر خالق بندد، چنان که آن بیگانگان گفتند: یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ.
و در اخبار بیارند که: روز قیامت قومى را از عاصیان امت احمد بدر دوزخ آرند، و ایشان را توقف فرمایند. فریشتگان بر ایشان حلقه کنند و ایشان را ملامت کنند، گویند: اى بیچارگان و اى ناپاکان! چه ظنّ بردید که در کار دین سستى کردید، و معصیت آوردید، ما که فریشتگانیم و بقوت و عظمت جایى رسیدیم که اگر فرماید هفت آسمان و هفت زمین بیک لقمه فرو بریم، باین همه یک چشم زخم زهره نداشتیم که نافرمانى کردیم، و شما با ضعف خویش چندان جفا و معصیت کردید، و تا در این سخن باشند قومى از کافران در میان ایشان افتند. عاصیان اهل توحید چون کافران را بینند، در ایشان افتند، همى زنند، و بدندانشان همى خایند، و میگویند: اینان خداى را ناسزا گفتند، و بوحدانیت وى اقرار ندادند و سر کشیدند. فرمان آید از رب العزة بفریشتگان که دست از این قوم بدارید، و به بهشت فرستید، که هر چند که عاصیان‏اند، بجان و دل در مهر و دوستى ما مردان‏اند. اگر کردار بد داشتند مهر و محبت ما بر دل داشتند، جفاء ایشان بوفا بدل کردیم، و قلم عفو بر جریده جریمه ایشان کشیدیم.
بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ
عن ابى هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «ید اللَّه ملاى، لا یغیضها نفقه سخاء اللیل و النهار، أ رأیتم ما انفق منذ خلق السماوات و الارض فانّه لم ینقص ما فى یدیه، و کان عرشه على الماء و بیده المیزان یخفض و یرفع».
و عن ابى موسى الاشعرى قال: قال رسول اللَّه (ص): «انّ اللَّه تعالى باسط یده لمسیئی اللیل لیتوب بالنهار، و لمسیئی النهار لیتوب باللیل، حتى تطلع الشمس من مغربها».
و قال (ص): «ینزل اللَّه عز و جل فیقول: من یدعونى فأجیبه؟ ثم یبسط یدیه فیقول: من یقرض غیر عدوم و لا ظلوم».
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۰ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا و اگر خوانندگان تورات بگرویدندى وَ اتَّقَوْا و از خشم و عذاب خدا بپرهیزیدندى لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ ما بستردیمى از ایشان و بپوشیدیمى سَیِّئاتِهِمْ بدها و گناهان ایشان وَ لَأَدْخَلْناهُمْ و ما درآوردیمى ایشان را جَنَّاتِ النَّعِیمِ (۶۵) در بهشتهاى ناز.
وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ و اگر ایشان تورات بپاى دارندى، وَ الْإِنْجِیلَ و اهل انجیل انجیل را، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ و آنچه بدیشان فرو فرستادند از خداى ایشان لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ از زیر خود بخوردندى، وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ و از زیر پاى خویش بخوردندى. مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ از ایشان گروهى است میانه و بچم نه بد، وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ و فراوانى از ایشان، ساءَ ما یَعْمَلُونَ (۶۶) بدا آنچه ایشان میکنند.
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ اى پیغامبر فرستاده! بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ میرسان آنچه فرو فرستاده آمد بتو از خداوند تو، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ و اگر نرسانى فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ همچنانست که هیچ چیز از پیغامهاى وى نرسانده باشى، وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ و اللَّه نگه دارد ترا از مردمان، إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (۶۷) که اللَّه راهنماى ایشان نیست که در علم وى کفر را اند.
قُلْ گوى یا أَهْلَ الْکِتابِ اى کتاب داران من و خوانندگان آن، لَسْتُمْ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ بر هیچ چیز نیستید، حَتَّى تُقِیمُوا التَّوْراةَ تا آن گه که بپاى دارید تورات را، وَ الْإِنْجِیلَ و انجیل را، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ و شما که اهل قرآن‏اید قرآن را وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ و فراوانى را از ایشان بخواهد افزود، ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ آنچه فرو فرستاده آمد بتو از خداوند تو، طُغْیاناً وَ کُفْراً گران کارى و کفر، فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ (۶۸) نگر تا اندوهگن نباشى بر گروه ناگرویدگان.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اینان که بگرویدند وَ الَّذِینَ هادُوا و ایشان که جهود شدند، وَ الصَّابِئُونَ و اینان که میان دو دین‏اند، وَ النَّصارى‏ و ترسایان، مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ هر که از اینان بخداى بگروید، وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ و بروز رستاخیز، وَ عَمِلَ صالِحاً و کار نیک کرد، فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ بر ایشان بیم نیست،، وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (۶۹) و نه اندوهگن باشند هرگز.
لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ پیمان ستدیم از بنى اسرائیل، وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلًا و بایشان فرستادیم رسولانى، کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ هر گه که بایشان آمد فرستاده، بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُهُمْ بچیزى که ایشان در آن ناکام بودى و با نبایست، فَرِیقاً کَذَّبُوا گروهى را از فرستادگان دروغ زن گرفتند، وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ (۷۰) و گروهى را میکشند.
وَ حَسِبُوا و چنان پنداشتند أَلَّا تَکُونَ فِتْنَةٌ که ایشان را آزمایش نخواهد بود، فَعَمُوا وَ صَمُّوا تا کور شدند و کر شدند، ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ آن گه اللَّه ایشان را با خود خواند، و آگاهى داد و قومى را توبت داد ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ باز کور شدند و کر فراوانى از ایشان وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ (۷۱) و اللَّه بینا است بآنچه مى‏کنند.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۱ - النوبة الاولى
قوله تعالى: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا کافر شدند ایشان که گفتند: إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ که خداى عیسى مریم است، وَ قالَ الْمَسِیحُ و گفت عیسى: یا بَنِی إِسْرائِیلَ اى فرزندان یعقوب، اعْبُدُوا اللَّهَ خداى را پرستید، رَبِّی وَ رَبَّکُمْ خداوند من و خداوند شما، إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ هر که انباز گیرد با خداى، فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ اللَّه حرام کرد بر وى بهشت، وَ مَأْواهُ النَّارُ و جاى وى آتش، وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ (۷۲) و ستمکاران را هیچ یاران نیست.
لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا کافر شدند ایشان که گفتند: إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ که اللَّه سدیگر سه است، وَ ما مِنْ إِلهٍ و نیست خداى، إِلَّا إِلهٌ واحِدٌ مگر یک خداى یکتا، وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا و اگر باز نه ایستند، عَمَّا یَقُولُونَ از اینکه میگویند، لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ بایشان رسد که بر کفر خویش بپائیدند از ایشان، عَذابٌ أَلِیمٌ (۷۳) عذابى درد نماى.
أَ فَلا یَتُوبُونَ باز نگردند، إِلَى اللَّهِ با خداى، وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ و از وى آمرزش نجویند؟ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۷۴) و اللَّه آمرزگار است و بخشاینده.
مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ نیست پسر مریم، إِلَّا رَسُولٌ مگر فرستاده، قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ که گذشت پیش از وى فرستادگان فراوان، وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ و مادر وى زنى بود پارسا، کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ دو طعام خواره بودند، انْظُرْ در نگر، کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ چون دشمنان خود را سخنان روشن پیدا میکنیم ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى یُؤْفَکُونَ (۷۵) پس درنگر چون ایشان را مى‏برگردانند!
قُلْ گوى أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مى‏پرستید فرود از خداى، ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً چیزى که بدست وى نه گزند است و نه سود، وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (۷۶) و خداى اوست که شنواست و دانا.
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ ترسایان را گوى که اى خوانندگان انجیل! لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ مبالغه مکنید در دین خویش، غَیْرَ الْحَقِّ در مخالفت حق، وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ و بر پى هوا و خوش آمد قومى مروید، قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ که بیراه شدند پیش از این، وَ أَضَلُّوا کَثِیراً و بیراه کردند فراوانى مردمان را، وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ (۷۷) و بیراه شدند از شاهراه راست.
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لعنت کردند بر ایشان که کافر شدند، مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ از فرزندان یعقوب، عَلى‏ لِسانِ داوُدَ بر زبان داود، وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ و بر زبان عیسى، ذلِکَ بِما عَصَوْا آن بآن بود که سر کشیدند و نافرمانى کردند، وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (۷۸) و در مراد خویش اندازه‏ها در مى‏بگذاشتند.
کانُوا لا یَتَناهَوْنَ یکدیگر را بازنمى‏زدند عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ از ناپسندى که میکردند لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ (۷۹) بد چیزى و بدکارى که میکردند!
تَرى‏ کَثِیراً مِنْهُمْ از ایشان فراوان بینى یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا که با کافران همساز و همدل میباشند، لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ بد چیزى که ایشان تنهاى ایشان را پیش فرا فرستادند، أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ که از کرد ایشان آن آمد که خشم گرفت اللَّه بر ایشان، وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ (۸۰) و در عذاب اواند جاودان.
وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِیِّ و اگر گرویده بودندى بخداى و رسول، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ و بآنچه فرو فرستاده آمد بوى، مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ ایشان را به دوستان نداشتندى و همدل بنگرفتندى، وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ (۸۱) لکن فراوانى از ایشان فاسق بودند و از طاعت بیرون.
لَتَجِدَنَّ تو یابى، أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً صعب‏ترین مردمان بعداوت، لِلَّذِینَ آمَنُوا ایشان را که مؤمنان‏اند، الْیَهُودَ این جهودان، وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا و پس آن کوران، وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً و یابى نزدیکتر ایشان بدوستى، لِلَّذِینَ آمَنُوا ایشان را که مؤمنان‏اند، الَّذِینَ قالُوا ایشان که گفتند: إِنَّا نَصارى‏ که ما ترسایانیم، ذلِکَ آن، بِأَنَّ مِنْهُمْ بآنست که از ایشان قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً قسیسان و رهبان است، وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ (۸۲) و بآنکه ترسایان بر خلق گردن نکشند.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ إِذا سَمِعُوا و چون شنوند، ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ آنچه برسول فرو فرستادند، تَرى‏ أَعْیُنَهُمْ تو بینى چشمهاى ایشان تَفِیضُ که آب مى‏ریزد مِنَ الدَّمْعِ از اشک، مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ از آنچه بشناختند از حق، یَقُولُونَ همى گویند: رَبَّنا خداوند ما! آمَنَّا ما بگرویدیم، فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ (۸۳) ما را در گواهان خویش نویس. وَ ما لَنا و چه رسید ما را، لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ که بنگرویم بخداى وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ و بآنچه بما آمد از راستى، وَ نَطْمَعُ و امید میداریم أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا که در آرد ما را خداوند ما، مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ (۸۴) با گروه نیکان.
فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بایشان داد خداى، بِما قالُوا بآنچه گفتند جَنَّاتٍ بهشتهایى، تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ میرود زیر درختان آن جویهاى روان، خالِدِینَ فِیها جاویدان در آن وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ (۸۵) و آنست پاداش نیکوکاران.
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا و ایشان که بپائیدند بر کفر خود وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا و دروغ زن گرفتند رساننده سخنان ما، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ (۸۶) ایشان‏اند دوزخیان و کسان آتش.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، لا تُحَرِّمُوا حرام مکنید، طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ این پاکها که اللَّه شما را حلال کرد، وَ لا تَعْتَدُوا و از اندازه در مگذارید، إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (۷۸) که اللَّه دوست ندارد از اندازه در گذرندگان.
وَ کُلُوا و میخورید مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ از آنچه اللَّه شما را روزى کرد، حَلالًا طَیِّباً گشاده پاک وَ اتَّقُوا اللَّهَ و پرهیزید از خشم و عذاب خداى الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (۸۸)، آن خداى که باو گرویده‏اید.
لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ خداى شما را نگیرید، بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ بلغو که در میان سوگندان شماست وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ لکن شما را که گیرد، بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ بآن گیرد که بزبان سوگند خورید و بدل در آن آهنگ سوگند دارید، فَکَفَّارَتُهُ کفارت آن سوگند و سترنده لائمه از سوگند خواره، إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ طعام دادن ده درویش است، مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ از میانه آن طعام که اهل خویش را میدهید، أَوْ کِسْوَتُهُمْ یا پوشیدن ده درویش، أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ یا آزاد کردن گردنى برده مسلمان فَمَنْ لَمْ یَجِدْ هر که ازین سه هیچیز نیابد، فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ سه روز روزه دارد، ذلِکَ این چهار آنچه کردید کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ کفّارت سوگندان شما است إِذا حَلَفْتُمْ که سوگند خورید، وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ و سوگندان خویش را میکوشید، کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ چنین که هست پیدا میکند خداى شما را سخنان خویش و نشانهاى پسند خویش، لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۹۸) تا مگر آزادى کنید.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۲ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ الایة درین آیت اشارتست که ایمان شنیدنى است و دیدنى و شناختنى و گفتنى و کردنى. سمعوا دلیل است که شنیدنى است، تَرى‏ أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ دلیل است که دیدنى است، مِمَّا عَرَفُوا دلیل است که شناختنى است، یَقُولُونَ دلیل است که گفتنى است. آن گه در آخر آیت گفت: وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ این محسنین دلیل است که عمل در آن کردنى است اما ابتدا بسماع کرد که نخست سماع است، بنده حق بشنود، او را خوش آید، درپذیرد، و بکار درآید و عمل کند. رب العالمین قومى را مى‏پسندد که جمله این خصال در ایشان موجود است. گفته‏اند که: سه چیز نشان معرفتست، و هر سه ایشان را بکمال بود: بکا و دعا و رضا. بکا بر جفا و دعا بر عطا و رضا بقضا. هر آن کس که دعوى معرفت کند، و این سه خصلت در وى نیست، وى در دعوى صادق نیست، و در شمار عارفان نیست، و در میان جوانمردان و دینداران او را نوایى نیست.
پیر طریقت گفت: «معرفت دو است: معرفت عام و معرفت خاص. معرفت عام سمعى است و معرفت خاص عیانى. معرفت عام از عین جود است، و معرفت خاص محض موجود. معرفت عام را گفت: «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ». معرفت خاص را گفت: «سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها». «وَ إِذا سَمِعُوا» اهل شریعت را مدحت است، «سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ» اهل حقیقت را تهنیت است. هر که از شریعت گوید، گر هیچ با پس نگرد ملحد گردد. هر که از حقیقت گوید، گر هیچ با خود نگرد مشرک گردد.
وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ این جوانمردانى را بیامد که جانهاى ایشان محمل اندوه است، و دلهاشان منزل درد. سریر اسرار عزّت دین در ازل در پرده اطوار طینت ایشان نهادند، و آفتاب معرفت از شرفات مجد دولت ایشان بتافت.
گفتند: پس از آنکه جمال عزت قرآن بر دلهاى ما تجلى نمود، چون که ننازیم! و در راه عشق او جان چرا نبازیم! عجب دانى چیست؟ عجب آنست که هر که گرفتار این حدیث است شاد بدان است که روزى در سرا نیست:
ما را غم آن غمزه غماز خوش است
وز چون توبتى کشیدن ناز خوش است.
در هر دورى و در هر قرنى این بار درد و اندوه دین را حمالى برخاست، و در هیچ دور اندر طبقه اولیا طرفه‏تر از آن جوان خراباتى برنخاست که در روزگار جنید و شبلى بود. پیر زنى را فرزندى بود و او را ناخلف مى‏شمردند و از اعجوبهاى تقدیر خود خبر نداشتند، ندانستند که این خلف و ناخلف نقدى است که بدست تقدیر در دار الضرب ازل زده‏اند، و کس را بر آن اطلاع نداده‏اند. آن پسر را همه روز در خرابات مى‏دیدند دام دریده و آشفته روزگار، و آن مادر وى شب و روز دست بدعا برداشته، و در خداى مى‏زارد و مى‏نالد که: بار خدایا! هیچ روى آن دارد که این جگر گوشه ما را ازین گرداب معصیت بیرون آرى، و از جام بیدارى او را شربتى دهى! تا دل ما فارغ گردد.
گفتا: هاتفى آواز داد که: اى پیر زن خوش باش، که ما این پسر را در کار دل پردرد تو کردیم، و آن گه دانه شوق بر دام محبّت براى صید او بستیم. تا پیر زن درین اندیشه بود، جوان از خواب درآمد آشفته و سرگردان نعره همى کشید و همى گفت: این ربى این ربى؟ کجات جویم اى ماه دلستان، از کجا خوانم اى دلرباى دوستان. این ربّى این ربى؟ اى مادر خداى من کو؟ دلگشاى و رهنماى من کو؟ مرهم خستگى من کو؟ داروى درماندگى من کو؟ آه! کجا بدست آید امروز این چنین خراباتى، تا بغبار نعل قدم او تبرک گیریم، و آن را کحل دیده خویش سازیم! نیکو گفت آن جوانمرد که گفت:
در زوایاى خرابات از چنین مستان هنوز
چند گویى مرد هست و مرد هست آن مرد کو؟
بر درختى کین چنین مرغان همى دستان زنند
زان درخت امروز اصل و بیخ و شاخ و ورد کو؟
از براى انس جان اندر میان انس و جان
یک رفیق هم سرشت هم دم هم درد کو؟
هم چنان همى بود تا دیگر روز، هر ساعتى سوخته‏تر و واله‏تر. دیگر روز مادر او را پیش مشایخ شهر برد، گفت: این پسرم را درمان بسازید، و این درد را دارو پدید کنید. ایشان درماندند، گفتند: این دردى بس محکم است و جایگیر، تدبیر آنست که او را به بغداد برى پیش پیران طریقت جنید و شبلى، که اوتاد جهان ایشانند. آن پیر زن به بس رنج و تعب او را در پیش گرفت، و به بغداد برد پیش مشایخ طریقت. جنید درو نگرست، قابل نظر ربوبیّت دید، بباطن آن جوان نظرى کرد، خورشید دولت دید که از زیر ابر بشریت وى مى‏تافت. گفت: یا ضعیفه او را بمکّه باید شد پیش بو العباس عطا و ابو بکر کتانى که پیران جهان امروز ایشان‏اند، و درمان این درد هم ایشان دانند. آن پیر زن او را فرار راه کرد، و سر ببادیه درنهاد بهزاران مشقّت به مکه رسیدند پیش آن شاهان طریقت. ایشان چون او را دیدند، گفتند: عجب جوانى است این جوان! که نسیم صباء دولت فقر از سر زلف وى مى‏دمد! او را بکوه لبنان باید برد که قوام دهر آنجااند. مادر گفت: خیز جان مادر! چیزیست هر آینه درین زیر گلیم! پاى برهنه و سر برهنه و شکم گرسنه روى در بیابان نهادند تا رسیدند بکوه لبنان:
جبالىّ التألف ذو انفراد
غریب اللَّه مأواه القفار
پویان و دوان‏اند و غریوان بجهان در
در صومعه و کوهان در غار و بیابان
یک چند در آن صحرا همى گشتند، تا بکناره چشمه رسیدند. شش کس را دیدند ایستاده، و یکى در پیش نهاده. چون آن جوان را دیدند استقبال کردند، گفتند: دیر آمدى، نماز کن برین مرد که وى غوث جهان بود، و چون از دنیا بیرون مى‏شد وصیت کرد که خلیفه من در راه است، همین ساعت رسد، او را گوئید تا بر من نماز کند، و مرقع من درپوشد، و بجاى من بنشیند. آن جوان رفت، و غسلى کرد، و مرقع شیخ در پوشید، و انوار خداى بر نقطه دل وى تجلّى کرد، و مشکلات شریعت و اسرار طریقت نهمار بر دل وى کشف گشت، فراز آمد، و آن شیخ را غسلى بداد بر وى نماز کرد، و او را در خاک نهاد، و بجاى وى نشست. پیر زن چون وى را چنان دید آهى کرد، و جان بداد:
هر مرحله‏اى که بود راهى کردیم
وز آتش دل آتشگاهى کردیم‏
در هر چیز بتا! نگاهى کردیم
دیدیم در آن نقش تو آهى کردیم.
آرى جان و جهان کشش این کار کند، و جذبه الطاف این رنگ دارد. جذبة من الحق توازى عمل الثقلین.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ نشان سعادت بنده آنست که بر حدّ فرمان بایستد، و از اندازه شرع در نگذرد. اگر مباحى بیند بخضوع و خشوع پیش شود، و بجان و دل در پذیرد، و گر محظورى بیند بایستد و در آن تصرف نکند، و جحود نیارد. هواى و دل خواست خویش در باقى کند، و خود را بدست زمام شریعت دهد:
اگر نز بهر شرعستى در اندر بنددى گردون
و گر نز بهر دینستى کمر بگشایدى جوزا.
وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالًا طَیِّباً حلال طیّب آنست که بى‏طلب از غیب درآید، و هر چه از غیب آید بى‏عیب آید. بجان و دل قبول باید کرد، و رازق را در آن نهمار شکر باید کرد. خبر درست است که رسول خدا (ص) عمر خطاب را عطا داد.
عرم گفت: اعطه افقر الیه منى، فقال (ص): «خذه فتمولّه، و تصدق به، فما جاءک من هذا المال و انت غیر مشرف و لا سائل، فخذه، و مالا فلا تتبعه نفسک»، و قال نافع کان‏ المختار یبعث الى ابن عمر بالمال فیقبله، و یقول: لا اسأل احدا شیئا، و لا اردّ ما رزقنى اللَّه. و گفته‏اند: حلال طیب آنست که آنچه خورد بر شهود رازق خورد، اگر بدین رتبت نرسد بر ذکر وى خورد، که مصطفى (ص) گفت: «سمّ اللَّه و کل بیمینک و کل مما یلیک».
و زینهار که بغفلت نخورى که خوردن بغفلت در شریعت ارادت حرام است و تخم طغیانست، و اهل غفلت را میگوید عزّ جلاله: یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ.
لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ جوانمردان طریقت در غلبات وجد خویش تجدید عهد و تاکید عقد را گه گه سوگندى یاد کنند که: و حقک لا نظرت الى سواک و لا قلت لغیرک و لا خلت عن عهدک. این سوگندها بحکم توحید لغو است، و از شهود احدیّت سهو، که بنده را چه جاى آنست که خود را وزنى نهد، یا کسى پندارد! یا گفت خود را محلّى داند! تا برو سوگند نهد! بلکه سزاى بنده آنست که احکام وى را بحسن رضا استقبال کند، اگر خوانند یا راند در آن اعتراض نیارد، و از آن اعراض نکند، و در حقایق، وصلت و هجرت نگوید. آنچه دهد گیرد، و آنچه آید پذیرد، و بحقیقت داند که مهربان بر کمال اوست، و مقدر و مدبر بهمه حال اوست.
پیر طریقت گفت: «اى نزدیکتر بما از ما! و مهربان‏تر بما از ما! نوازنده ما بى‏ما، بکرم خویش نه بسزاء ما، نه کار بما، نه بار بطاقت ما، نه معاملت در خور ما، نه منت بتوان ما، هر چه کردیم تاوان بر ما، هر چه تو کردى باقى بر ما. هر چه کردى بجاى ما بخود کردى نه براى ما».
و چنان که کفارت در شریعت بزبان علم معروفست اما العتق و اما الاطعام و اما الکسوة فان لم یستطع فصیام ثلاثة ایام، هم چنان کفارت طریقت بزبان اشارت سه قسم‏ است: بذل الروح بحکم الوجد، او بذل القلب بصحّة القصد، او بذل النفس بدوام الجهد، فان عجزت فامساک و صیام عن المناهى و المزاجر.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۳ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند! إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ مى و قمار، وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ و سنگها و تیرها، رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ زشتى و ناراستى از کار دیو است، فَاجْتَنِبُوهُ بپرهیزید از آن، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰) تا پیروز مانید.
إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ میخواهد دیو أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ که در میان شما افکند الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ دشمنى و زشتى فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ در آشامیدن مى و باختن قمار، وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ و شما را باز دارد از یاد خدا و از نماز، فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱) از آن باز ایستید و گرد آن مگردید.
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ و خداى را فرمان برید وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ و رسول را فرمان برید وَ احْذَرُوا و پرهیزید فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ ار پس برگردید از پذیرفتن، فَاعْلَمُوا بدانید: أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (۹۲) که آنچه بر فرستاده ما است رسانیدن آشکار است.
لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا نیست بر ایشان که بگرویدند، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و نیکیها کردند، جُناحٌ تنگیى و بزه‏اى، فِیما طَعِمُوا در آنچه چشیده بودند إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا چون از کفر بپرهیزیدند و بگرویدند وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ و نیکیها کردند، ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا پس بپرهیزیدند و او را براست داشتند، ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا پس از محارم و مناهى پرهیزیدند و بترک آن نیکویى بگفتند، وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (۹۳) و خداى دوست دارد نیکوکاران را.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند! لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ هر آینه بخواهد آزمود اللَّه شما را بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّیْدِ بچیزى از صید، تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ که بآن رسد دستهاى شما، وَ رِماحُکُمْ و نیزه‏هاى شما، لِیَعْلَمَ اللَّهُ تا به بیند اللَّه مَنْ یَخافُهُ بِالْغَیْبِ که آن کیست که از وى نادیده وى را خواهد ترسید؟ فَمَنِ اعْتَدى‏ هر کس که از اندازه درگذارد. بَعْدَ ذلِکَ پس آنکه نهى شد، فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ (۹۴) او را عذابى است درد نماى.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ صید را مکشید، وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ و شما محرمان باشید، وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ و هر که صید کشد از شما، مُتَعَمِّداً بقصد، فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ پاداش او آنست که همتاى آنکه کشت بکشد، یَحْکُمُ بِهِ حکم کند در آن ذَوا عَدْلٍ دو مرد پارسا که شایسته فتوى باشند، مِنْکُمْ از اهل ملت شما، هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ قربانى که بکعبه رسد، أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکِینَ یا آن جانور را قیمت کنند و بر سعر آن طعام دهند به درویشان، أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً یا برابر آن روزه دارد، لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ تا بچشد گرانى پاداش کار خویش، عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ درگذاشت خداى از آنچه پیش ازین بود، وَ مَنْ عادَ و هر که با صید گردد در حرم یا در احرام، فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ خداى کین ستاند ازو، وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ (۹۵) و خداى سختگیر است وا کین ستانى.
أُحِلَّ لَکُمْ حلال کرده آمد و گشاده شما را صَیْدُ الْبَحْرِ صید دریا وَ طَعامُهُ و طعام آن، مَتاعاً لَکُمْ تا شما را زاد بود و برخوردارى، وَ لِلسَّیَّارَةِ و راه گذریان را، وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ و حرام کرده آمد بر شما و بسته صَیْدُ الْبَرِّ صید خشک زمین ما دُمْتُمْ حُرُماً تا آن گه که محرم باشید، وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (۹۶)، و پرهیزید از آن خداى که شما را انگیخته با او خواهند برد.
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ خداى کعبه ساخت الْبَیْتَ الْحَرامَ آن خانه با آرم با شکوه قِیاماً لِلنَّاسِ امن مردمان را و پایندگى ایشان را در دین خویش، وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ و ماه حرام، وَ الْهَدْیَ و قربان که بمنا برند، وَ الْقَلائِدَ و قلائد که در گردن ایشان کنند، ذلِکَ لِتَعْلَمُوا این آن راست تا بدانید، أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ که خداى میداند هر چه در آسمانست و در زمین، وَ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ (۹۷) و خداى بهمه چیز داناست.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ الایة
قال النبى (ص): «الخمر جماع الاثم و أمّ الخبائث»
خمر اصل خبائث است و کلید کبائر، مایه جنایات، و تخم ضلالات، و منبع فتنه. عقل را بپوشد، و دل را تاریک کند، و چشمه طاعت خشک کند، و آب ذکر باز بندد، و در غفلت بگشاید. نفس از خمر مست شود، از نماز باز ماند. دل از غفلت مست شود، از راز باز ماند.
پیر طریقت گفته بزبان وعظ مرین غافلان را که: «اى مستان پر شهوت! و اى خفتگان غفلت! شرم دارید از آن خداوندى که خیانت چشمها میداند، و باطن دلها مى‏بیند: «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ». آه! کجاست درّه عمرى و ذو الفقار حیدرى؟ تا در عالم انصاف برین مستان بى‏ادب حدّ شرعى براند، و این غافلان خفته را بجنباند؟ خبر ندارد آن مسکین که خمر میخورد، که چون قدح بر دست نهند عرش و کرسى در جنبش آید، و از حضرت عزّت ندا آید که: «و عزّتى و جلالى لاذیقّنهم الیم عذابى من الحمیم و الزقّوم».
میسر قمار است، و در قمار خانه کسى که پاکباز و کم زن بود، او را عزیز دارند، و مقدم شناسند. اشارت است بطریق جوانمردان که: ابدانهم مطروحة فى شوارع التقدیر یطأها کل عابرى سبیل من الصادرین عن عین المقادیر. خود را در شاهراه تقدیر بیفکنند تا زیر هر خسى پست شوند، و از بند هر زنگى بیرون آیند، و خود را ناچیز شمرند.
تا تو اندر بند رنگ و طبع و چرخ و کوکبى
کى بود جائز که گویى دم قلندروار زن‏
وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا الایة مرد باید که در راه شرع همگى وى عین فرمان گردد، و یک چشم زخم در وقت فرمان تأخیر و مخالفت روا ندارد.
چنان که حکایت کنند که یکى از خلفا وقتى بر وى مسأله مشکل شده بود کس فرستاد به شافعى تا حاضر شود. چون کس خلیفه پیش شافعى رسید، او را دید که دستار را مى‏پیچید. گفتا: فرمان امیر المؤمنین است که بیایى. شافعى دندان فراز کرد، و موافقت فرمانرا آنچه از آن دستار ناپیچیده مانده بود فرو درید، و بپایان نبرد، که در فرمان خلیفه تأخیر روا نیست. عجبا کارا! در فرمان مخلوق موافقت شرع را چنین ایستاده بودند، بارى بنگر تا در همه عمر یک نفس در فرمان خدا و تعظیم وى راست رفته‏اى یا نه؟
لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الایة چون اغلب روزگار مرد در تعظیم امر و نهى بسر مى‏شود، و معظم احوال وى در ادب صحبت و در خدمت بر سنت بود، در یک نفس و در یک لقمه با وى مضایقت نکنند، هر که مایه ایمان دارد، و تقوى شعار خود گرداند، چنان که گفت: إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا یعنى اتقوا المنع و آمنوا بالخلف. با درویشان مواسات کنند، و دست انفاق و صدقه بر ایشان گشاده دارند، و از منع و بخل بپرهیزند، و دانند که هر چه در راه خدا هزینه کنند، خلف آن در دو جهان باز یابند، چنان که گفت: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ» این خود صفت عوام است، و بیان مراتب احوال ایشان. باز صفت‏ اهل خصوص کرد، و تقوى و احسان ایشان یاد کرد: ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا اى اتقوا شهود الخلق و أحسنوا، اى شهدوا الحق، فالاحسان ان تعبد اللَّه کأنک تراه، کما فى الخبر.
وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ اعمالا و المحسنین آمالا و المحسنین احوالا.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ صید بر محرم حرام کرد از بهر آنکه محرم قصد زیارت کعبه دارد. اشارت میکند که هر که قصد خانه ما دارد، و روى بکعبه مشرف مقدس نهد، و در جوار حضرت ما طمع کند، کم از آن نبود که صید بیابانى ازو در زینهار و امان باشند، که وى خویشتن را درین قصد که پیش گرفت در غمار ابرار و اخیار آورد، و صفت ابرار اینست که: لا یؤذون الذّر و لا یضمرون الشر.
و گفته‏اند که احرام دو نوع است: احرام حاجى بتن، و احرام عارف بدل، حاجى تا بتن محرم است صید بر وى حرام، عارف تا بدل محرم است طلب و طمع و اختیار بر وى حرام.
و نشان احرام دل سه چیز است: با خلق عاریت و با خود بیگانه، و در تعلق آسوده.
و ثمره احرام دل سه چیز است امروز، و سه چیز فردا: امروز حلاوت مناجات و تولد حکمت و صحّت فراست، و فردا نور مشاهدت و نداء لطف و جام شراب.
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ الآیة در آثار بیارند که چهار هزار سال آن کعبه معظم را بتخانه آزرى ساخته بودند، تا از غیرت نظر اغیار بخداوند خود بنالید که: پادشاها! مرا شریف‏ترین بقاع گردانیدى، و رفیع‏ترین مواضع ساختى، بیت الحرام نام من نهادى، و امن و امان خلق در من بستى. پس ببلاء این اصنام مبتلا کردى. از بارگاه جبروت بدو خطاب رسید که: آرى چون خواهى که معشوق صد و بیست و چهار هزار نقطه طهارت باشى، و خواهى که همه اولیا و صدّیقان و طالبان را در راه جست خود بینى، و آن را که خواهى بناز در کنار گیرى، و صد هزار ولىّ و صفىّ را جان و دل در راه خود بتاراج دهى، کم از آن نباشد که روزى چند در بلاء این اصنام بسازى، و صفات صفا و مروه را در بطش قهر غیرت فرو گذارى. سنت ما چنین است.
کسى را که روزى دولتى خواهد بود، نخست او را از جام قهر شربت محنت چشانیم.
خواست ما اینست، و بر خواست ما اعتراض نه، و حکم ما را مردّ نه، و صنع ما را علّت نه: «نفعل ما نشاء و نحکم ما نرید».
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: اعْلَمُوا بدانید: أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ که اللَّه سخت عقوبت است سخت‏گیر، وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۹۸) و بدانید که خداى آمرزگار است و بخشاینده.
ما عَلَى الرَّسُولِ نیست بر پیغامبر فرستاده، إِلَّا الْبَلاغُ مگر رسانیدن پیغام، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ و خداى میداند، ما تُبْدُونَ آنچه پیدا مى‏نمائید، وَ ما تَکْتُمُونَ (۹۹) و آنچه پنهان مى‏دارید.
قُلْ بگو ! لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ همسان نیست پلید و پاک، وَ لَوْ أَعْجَبَکَ و هر چند که ترا شگفت آید، کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فراوانى پلید، فَاتَّقُوا اللَّهَ و پرهیزید از خشم و عذاب خداى، یا أُولِی الْأَلْبابِ اى زیرکان و خردمندان، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰۰) تا جاوید پیروز مانید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، لا تَسْئَلُوا مپرسید عَنْ أَشْیاءَ از چیزهایى إِنْ تُبْدَ لَکُمْ که اگر شما را جواب آن پیدا کنند، تَسُؤْکُمْ آن جواب شما را اندوهگن کند، وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها و اگر از آن بپرسید، حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ اکنون که قرآن فرو میفرستند، تُبْدَ لَکُمْ جواب آن شما را پیدا کنند، عَفَا اللَّهُ عَنْها خداى شما را از آن بى‏نیاز کرد، و آن از شما درگذاشت، وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ (۱۰۱) و اللَّه آمرزگار است بردبار.
قَدْ سَأَلَها پرسید از چنانها، قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ گروهى پیش از شما، ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ (۱۰۲) آن گه بآن جواب که شنیدند کافر شدند.
ما جَعَلَ اللَّهُ خدا واجب نکرد و نفرمود مِنْ بَحِیرَةٍ از آن نهاد و سنت جاهلیت که شتر را گوش میشکافتند، وَ لا سائِبَةٍ و نه آن شتر که فرو مى‏گذاشتند، و از بار بر نهادن و بر نشستن آزاد میکردند، وَ لا وَصِیلَةٍ و نه آن شتر که با همتاى خویش مى‏پیوست، و آن را نمى‏کشتند وَ لا حامٍ و نه آن شتر که پشت خویش را حمى کرد وَ لکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لکن ایشان که کافر شدند، یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ دروغ مى‏گفتند بر خداى و ناراست میساختند وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ (۱۰۳) و بیشتر ایشان آن بودند که صواب در نمى‏یافتند.
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ و چون ایشان را گفتندى تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بازآئید بآنکه اللَّه فرو فرستاد وَ إِلَى الرَّسُولِ و با رسول وى آئید قالُوا گفتند: حَسْبُنا بسنده بود ما را، ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا آنچه پدران خویش بر آن یافتیم أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ باش و اگر پدران ایشان، لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً هیچ چیز نمى‏دانستند، وَ لا یَهْتَدُونَ (۱۰۴) و نه فرا راه حق مى‏دیدند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ بر شما بادا تنهاى شما، لا یَضُرُّکُمْ نگزاید و زیان ندارد شما را، مَنْ ضَلَّ بیراهى هر که گم گشت از راه، إِذَا اهْتَدَیْتُمْ چون شما بر راه راست بودید، إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً با خدایست باز گشت شما همه، فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۰۵) و خبر کند شما را بآنچه میکردید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند شَهادَةُ بَیْنِکُمْ گواهى که بود در میان شما إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ هر گه که حاضر آید بیکى از شما مرگ حِینَ الْوَصِیَّةِ هنگام وصیت کردن اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ آن گواهى باید از دو گواه استوار از اهل دین شما أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ یا گواهى دو تن از اهل جز از دین شما إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ اگر چنان بود که در سفر باشید، فَأَصابَتْکُمْ و ناگاه بشما رسد، مُصِیبَةُ الْمَوْتِ مرگ رسیدنى، تَحْبِسُونَهُما ایشان را هر دو فرا سوگند پناوید مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ پس نماز دیگر، فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ تا آن دو گواه سوگند خورند بخداى إِنِ ارْتَبْتُمْ اگر بگواهى ایشان در شک باشید لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً که با سوگند بدروغ بهاى اندک نمى‏خریم از دنیا، وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‏. و اگر چند که خویشاوندى بود وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ و گواهى که خداى را بآن قیام میباید کرد پنهان نمیداریم إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ (۱۰۶) ما پس از بزه کاران باشیم اگر چنین کنیم.
فَإِنْ عُثِرَ اگر برافتند عَلى‏ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً بر آنکه ایشان هر دو خیانت کردند، و بزه کار شدند، فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما پس برخیزد دو تن دیگر بجاى آن دو گواه، مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ دو گواه که اولیترند بگواهى، و نزدیکترند بایشان که آن دو گواه پیشین که مستحق نام خیانت شدند، بدان شدند که با ایشان خیانت کردند، فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ سوگند بخورند بخداى لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما که گواهى ما دو تن راست تراست از گواهى ایشان دو تن، وَ مَا اعْتَدَیْنا و ما اندازه راستى درنگذاشتیم، إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ (۱۰۷) و اگر درگذاشتیم آن گه از ستمکارانیم بر خویشتن.
ذلِکَ أَدْنى‏ این چنین نزدیکتر بود و اولى‏تر أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلى‏ وَجْهِها که گواهان بر وجه خویش و بر راستى بگزارند أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ‏ و از ردّ الیمین ترسند که سوگند از مدعى علیه با مدعى گردانند، وَ اتَّقُوا اللَّهَ و از خشم و عذاب خداى بپرهیزید، وَ اسْمَعُوا و بفرمان وى نیوشید، وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ (۱۰۸) و خداى راه نمانیست گروهى را که در علم او از طاعت و فرمان بیرون شدگانند.
رشیدالدین میبدی : ۵- سورة المائدة- مدنیة
۱۵ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ آن روز که با هم آرد خداى فرستادگان خویش را، فَیَقُولُ و گوید ایشان را: ما ذا أُجِبْتُمْ شما را چه پاسخ کردند؟ قالُوا جواب دهند و گویند: لا عِلْمَ لَنا ما را بجواب این دانش نیست، إِنَّکَ أَنْتَ تویى تو عَلَّامُ الْغُیُوبِ (۱۰۹) که داناى غیبهایى، آگاه از پوشیده‏ها و گذشته‏ها و نامده‏ها.
إِذْ قالَ اللَّهُ آن گه که اللَّه گفت: یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ اى پسر مریم یاد کن و یاد دار نِعْمَتِی عَلَیْکَ نعمت من و نیکوکارى من بر خویشتن، وَ عَلى‏ والِدَتِکَ و بر مادر خویش إِذْ أَیَّدْتُکَ که نیرو دادم ترا بِرُوحِ الْقُدُسِ بجان پاک از دهن جبرئیل تُکَلِّمُ النَّاسَ سخن میگفتى با مردمان فِی الْمَهْدِ در گهواره وَ کَهْلًا و ببزرگى و کهولت، وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ و یاد کن که در تو آموختم الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ دین و دانش و تورات و انجیل، وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ و یاد کن آنچه میکنى و مى‏سازى از گل کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ برسان مرغ بِإِذْنِی بدستورى من، فَتَنْفُخُ فِیها باز دهن خویش مى‏دمى در آن، فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی تا مرغى میشود بدستورى من، وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی و درست میکنى نابیناى مادرزاد را و مردم پیس را بدستورى من، وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِی و مردگان را از گور زنده بیرون مى‏آرى بدستورى من، وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرائِیلَ عَنْکَ و یاد کن آن گه که باز داشتم و باز کردم، بنى اسرائیل را از تو، إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ آن گه که بایشان آمدى بسخنان درست و معجزه‏هاى روشن، فَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ کافر شدگان ایشان گفتند: إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ (۱۱۰) نیست این مگر جادویى آشکارا.
وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ و یاد کن آن گه که پیغام کردم و در دلهاى حواریان دادم: أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی که بگروید بمن و بفرستاده من، قالُوا آمَنَّا گفتند که بگرویدیم وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ (۱۱۱) و گواه باش که ما گردن نهادگانیم و مسلمانان.
إِذْ قالَ الْحَوارِیُّونَ یاد کن که حواریان گفتند: یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ تواند خداى تو أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنا که فرو فرستد بر ما مائِدَةً مِنَ السَّماءِ خوردنى از آسمان؟ قالَ گفت عیسى: اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۱۲) از خشم خداى بپرهیزید اگر گرویدگان‏اید.
قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها گفتند میخواهیم که از آن بخوریم، وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا و دلهاى ما آرام افزاید بآن وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا و به بینیم که تو راست گفتى با ما که ازو بما پیغامبرى، وَ نَکُونَ عَلَیْها مِنَ الشَّاهِدِینَ (۱۱۳) و بر آن گواهان باشیم خداى را و ترا.
قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا عیسى گفت خداوند ما! أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ فرو فرست بر ما مائده‏اى از آسمان تَکُونُ لَنا عِیداً تا ما را آن مائده عید بود لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا ما را که پیشینیانیم و ایشان را که پسینیان باشند وَ آیَةً مِنْکَ و نشانى بود از تو وَ ارْزُقْنا و روزى ده ما را، وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (۱۱۴) و تو بهتر روزى دهانى.
قالَ اللَّهُ خداى گفت: إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ من فرو فرستنده آنم بر شما فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ و هر که کافر شود بعد از آن از شما فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ من وى را عذاب کنم، عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ (۱۱۵) بعذابى که کس را عذاب نکردم از جهانیان بآن عذاب.