عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۸
آنرا که دماغ و عقل باهش باشد
با بزم تو از بهشت خامش باشد
گر خلد برین باید و باغ ارمت
آن بزم که میر او سیاوش باشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۹
اسباب سعادات مرا مجتمع اند
گفتار مرا اهل خرد مستمع اند
آهم نه گواهست بر استحقاقم
ارباب هنر از که و مه مطلع اند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۵
از بهر جهان غم مخور ای نادان مرد
کانکس که نخورد غم جهان آسان کرد
عاقل ز در گران فروشان متاع
برگشت و بنا خریدنش ارزان کرد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۷
آنرا که زر و سیم بد ار زیز نماند
سهلست دلا گر بتو هم چیز نماند
نا آمده نامدست و رفته بگذشت
هان یکدمه را باش که این نیز نماند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۸
ایدل چه کنی طرب که فانی باشد
با غم بنشین که جاودانی باشد
اسرار غمش پیش کسی باز مگوی
هش دار که این سخن نشانی باشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۹
آنکس که همای همتش پر دارد
هر روز هوای جای دیگر دارد
چون بر در خانه ها مقیم است خروس
بنگر که همیشه اره بر سر دارد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۲
آنها که درین رباط بی بنیادند
در رهگذری بیکدیگر افتادند
دارند دل و دیده پر از آتش و آب
وز مرکز خاکی گذران چون بادند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۸
ایدل فلکت گر چه زبون میدارد
وز غصه او چشم تو خون میبارد
با این همه خوش باش که هر لحظه فلک
نقشی دگر از پرده برون میآرد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۱
بودند جهاندار بسی خسرو و گرد
رفتند و بدیگرانش ناچار سپرد
اکنون که تو داری چه در او دل بندی
میدان که نخواهیش تو هم با خود برد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۸
تا مرغ روانت در قفس خواهد بود
رزقت رسد آن قدر که بس خواهد بود
چون راه نفس بسته شد اندیشه مکن
زانحال که وارثی ز پس خواهد بود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۲
تا بسته صحبت کسی خواهی بود
چون مرغی اسیر قفسی خواهی بود
امروز باختیار تنها شو از آنک
تنهای ضرورتی بسی خواهی بود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۳
چون گشت زمین از سپه برف سفید
از پرتو خورشید بریدیم امید
بیم است که ار غایت سردی هوا
افسرده شود چشمه گرم خورشید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۶۹
خوش باش که جز تو دگری نیست پدید
وز آخرت الا خبری نیست پدید
امروز تمتعی ز دنیا بردار
کز حالت فردا اثری نیست پدید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۸
روشن شود آنرا که هدایت باشد
کین دور وجود بینهایت باشد
در دایره هر نقطه که غایت گیری
شاید که همان نقطه بدایت باشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۰
ز اندیشه هر چه وصف مالی دارد
دل ابن یمین همیشه خالی دارد
خود رفت هر آنچه رفت و نا امده است
خرم دل انکه ذوق و حالی دارد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۹
هر کو بجهان بجز خوشی نگزیند
باید که دمی بی صنمی ننشیند
دانم که ز دیده بهگزینتر نبود
او نیز جهان بمردمی میبیند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۰
وقتیکه یلان برند بر کنده حسد
وازاد بدل بر نهد از بنده حسد
حقا که پسندیده بود نزد خرد
بر دولت مرده گر برد زنده حسد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۲
گفتند که خرمی در افاق نماند
کس جفت طرب در خم این طاق نماند
گفتم سبب اینغم بی پایان چیست
گفتند که طاهر بن اسحاق نماند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۴
رویت که در او دیده صفای جان دید
جانست از انش نتوان آسان دید
حقا که چو عمر ناکزیرست ولیک
چون عمر بجز بر گذرش نتوان دید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۸
شادانکه دلش بغور کاری بیناد
وین قاعده غیر بختیاری ننهاد
بر گلبن آرزو چو نشکفت گلی
تا در پی آن زمانه خاری ننهاد