عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۰
اینهم بشنو ای پسر نیک اختر
از زر مطلب همین زر و هیچ دگر
دانی چه بود معنی برخورداری
یعنی بخور و بدار و با خویش ببر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۵
روزی بخوشی اگر توان برد بسر
زنهار پسر انده بیهوده مخور
کان نقش که یکبار بر آورد فلک
ممکن نبود که آورد بار دگر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۲
هم بیخوشی خمر توان برد بسر
هم بیطرب ز مر توان برد بسر
خوشباش گرت حال بد است ار نیکست
هم عاقبت الامر توان برد بسر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۳
از دل غم روزگار بر دارد زر
بی زر منشین که کار زر دارد زر
نرگس که بصاحبنظری مشهورست
از چیست از آنکه در نظر دارد زر
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۱
رفتند و ز رفتگان یکی نامد باز
تا با تو بگوید سخن از پرده راز
کارت ز نیاز میگشاید نه نماز
بازیچه بود نماز بی صدق و نیاز
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۳
پیوسته از آن مصحف قرآن در پیش
دارم که چو هست رحلت جان در پیش
تا درگه رفتن بسوی دار بقا
این از پس و آن میرود از پیشاپیش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۴
دهقان بچه ئی داد می نابم دوش
گفتم که حرام باشد این گفت خموش
من از رز خویش چیده ام انگورش
تشویش مکن می حلالست بنوش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۱۹
گر خوش گذرانی گذرد عمر تو خوش
ور کم بزنی نقش تو آید همه شش
چون میگذرد عمر بهر حال که هست
خوش میگذران و بار اندوه مکش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۰
آنکس که مهیا بودش وجه معاش
وز دور فلک نباشدش هیچ خراش
دانم بکمالش نرسد نقصانی
بر خاطر اگر بگذرد اندیشه ماش
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲۵
چون آتش و آب گر نشستی در میغ
هم دست اجل بر تو کشد ناگه تیغ
رو چاره کار خویشتن کن امروز
ز آن پیش که گویند که بیچاره دریغ
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۶
با جمله هنروران بکین است فلک
وز خلق زمانه بهگزینست فلک
من زاهل هنروین بر او عیب تمام
آری چه توان کرد چنین است فلک
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۷
چون خواجه بشد چه نام باقی و چه ننگ
چون ماند بوارثان چه یاقوت و چه سنگ
باز آمدنت نیست بمقصود شتاب
روزی دو که در جهانت افتاد درنگ
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۳۹
مائیم و می روح فزا چون دم مشک
لیکن بر اهل عصر چه مشک و چه پشک
در پای عوام کشته گشتند خواص
آتش چو در افتاد نه تر ماند و نه خشک
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۷
کس خلد و حجیم را ندیدست ایدل
کو کس که از آنجهان رسیدست ایدل
امید و هراس ما بچیزیست کزان
جز نام نشانی نه پدیدست ایدل
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۸
هر غم که گذشت شد بدلها همه سهل
ناآمده را غم نخورد مردم اهل
غافل مشو از یکدمه حالی که تراست
کین یکدمه را هم نبود چندان مهل
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۰
افسوس که آفتاب عمرم بزوال
نزدیک رسید و دیده در خواب و خیال
بشناس دلا قیمت اینعمر که هست
باز آمدن عمر دگر باره محال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۸
دریای وجود را یکی دان بمثل
زو رفته بهر سوی هزاران جدول
تو راست نگر کانهمه در اصل یکیست
از کژ نظری یکی دو بیند احوال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵۹
علمی که ترا می نرساند بکمال
مالی که ترا می نکند نیکو حال
بگریز از آنعلم و از آنمال ببر
کآن علم ضلال آمد و آنمال و بال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۵
ما بر در شکریم و قناعت همه سال
فارغ شده از نیک و بد اهل جدال
نی دل سوی ماضی و نه بر مستقبل چشم
در کلبه عزلتیم مشغول بحال
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۹
ایدل اگرت کار جهان نیست بکام
خوشباش که ناخوش نبود محنت عام
جامست که اصل خوشدلیهاست ببین
کاندر دل او نیز چه خونهاست مدام