عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۲
گر مال خدا دهی تباهی ببرد
ور نی همه را قهر الهی ببرد
گر یک بره قربان نکنی صد بره ات
گرگ از گله ات خواهی نخواهی ببرد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۳
افراط طعام هر که غمناک کند
درمان خود از ساعت امساک کند
تن پاک شود بساعت ده روز
ده ساعت روز روزه دل پاک کند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۴
صایم بود آنکه خاطری شاد کند
نی آنکه ز روزه صرفه زاد کند
نان ده که از آن فریضه شد روزه بخاق
تا سیر هم از گرسنگان یاد کند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۰
آنانکه ز شاخ بخت برخوردارند
پیوسته بعذر دوستان درکارند
سروی ز برای آن نشانند کسان
کز سایه آن تمتعی بردارند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۲
مرد آن نبود که چشمش آلوده بود
یا در پی قول و فعل بیهوده بود
آن مرد بود که مال و عرض همه کس
از دست و زبان و چشمش آسوده بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۳
تا پیر و معلم از تو خرم نشود
کار تو قبول خلق عالم نشود
بشناس حق پیر که بی علم و ادب
گر شخص فرشته باشد آدم نشود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۴
در راه طلب کسی بجایی برسد
کو سعی کند برهنمایی برسد
چون خدمت پیر کیمیای مس تست
آن به که مست بکیمیایی برسد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۹
سلطان که خراج بر رعیت فکند
باید که بظلم بیخ مردم نکند
هر چند که شاخ بایدش بار کشید
چون بارگران بود بر آن میشکند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۰
باید دل شه بعفو خواهان باشد
میلش بخلاص بیگناهان باشد
افکندن صید پیشه شاهین است
بخشیدن صید کار شاهان باشد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۱
بی تجربه به هر کی با یکی یار شود
گر شاه بود ز بنده بیزار شود
هر چند که زر عزیز شد اهل نظر
چون بر محکش زند خریدار شود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۲
جز سرو قدان که مردم از ناز کشند
هر کس که بود کشنده را باز کشند
شاهین عدالتست و میزان عمل
گر باز کبوتری کشد باز کشند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۳
از بنده هنر ارادت شاه بود
گر دزد دغل کند نه دلخواه بود
گر شه بخیانتش کشد ظلمی نیست
عدل است و برین ارادت الله بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۴
ظالم به قیامت اعتقادش نبود
بیداد کند که بیم دادش نبود
هر کس که ز عدل داور اندیشه کند
اندیشه ظلم در نهادش نبود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۵
گویم سخنی اگر ترا هوش بود
زن جمله یکیست گر در آغوش بود
خورشید رخان بهل کسیرا بطلب
کش سایه ز آفتاب روپوش بود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۶
زن را که بجام عیش دستی باشد
بر شیشه عفتش شکستی باشد
هر چند زن خدا پرستی باشد
گر باده خورد خراب مستی باشد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۸
فرزند تو بهتر آنکه خود رو نبود
تا جاهل و خشمناک و بد خو نبود
هرگز ندهد گیاه خدروی گلی
ورهم دهد آن دهد که خوشبو نبود
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۰
شیخ است بر آن که کار خود نیک کند
رندست که بد بیند و صد نیک کند
میخوردن اگر بدست رندانه نکوست
رحمت بکسی که کار بد نیک کند
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۳
هر کس که به وقت عقد زن نار خرید
بیچاره به زر خانه برانداز خرید
کابین زن ای خواجه چنان کن که به زر
خود را بتوان ز بندگی باز خرید
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۶
هر کس که نه سر بپای دلدار نهد
مشکل که دهن بر دهن یار نهد
چون مشربه هر که از سر خود نگذشت
کی لب بلب لعل شکر باز نهد
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸۷
ای تازه جوان بیا و پیری بنگر
در خاک نشسته ام فقیری بنگر
در چشم رقیب از حقیری نایم
پیری و فقیری و حقیری بنگر