عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷
خود را چو نمود او نه خیال است و نه طیف
تو چون و چگونه دانیش باشد حیف
هرگز نرسی به ذات او تا گویی
ماهو و متی و لم و این و کم و کیف
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸
عقل ارچه همه علومها می داند
در دانش تو رسد فرو می ماند
ای دوست تویی که هستی خود دانی
آن کیست تو را چنان که هستی داند
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰
ای دوست تو را زان به عیان نتوان دید
کالبتّه به چشم جسم جان نتوان دید
از تو بگذر که تو زتو چندان است
کز غایت تو ز تو جهان نتوان دید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۷
لا همچو نهنگ در کمین است ببین
الّا چو خزینه در یقین است ببین
راهی است زتو تا تو کشیده چو الف
سرّ ازل و ابد همین است ببین
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۷۸
بر جان منت دسترسی نیست که نیست
واندر دلم از تو هوسی نیست که نیست
تنها نه منم چنین که در جمله جهان
زین سان که منم از تو کسی نیست که نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۸۸
ای در عالم عیان تر از هر چه عیان
در بی چونی نهان تر از هر چه نهان
نزدیک تری به بندگان از ره جان
ای دورتر از هر چه بود عقل گمان
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۹۹
آنجا که نه پیدا نه نهان در گنجد
کی داعیهٔ سود و زیان در گنجد
اما چو گناه عاصیان عفو کنند
باشد که رهی در آن میان در گنجد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲۶
استاد چو صانع آمد و چابک دست
آسان باشد به نزد او بست و شکست
در صنعت او چنانک خواهد پیوست
گه هست کند زنیست و گه نیست زهست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۲۸
بگذر زمکان و کون عالم به طلسم
وز هستی لامکان تصوّر کن قسم
چون می شاید گذشتن از جوهر و جسم
قانع مشو از معرفت ذات به اسم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۳۳ - امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه صلوات الله
ای نسخهٔ نامهٔ الهی که تویی
وای آینهٔ کمال شاهی که تویی
بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچ خواهی که تویی
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۴۱ - الرّضا و التّسلیم
تقدیر چو سابق است تعلیم چه سود
جز بندگی و رضا و تسلیم چه سود
پیوسته زبیم عاقبت می سوزی
این کار چو بودنی است پس بیم چه سود
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۴۳ - الرّضا و التّسلیم
جز حق حَکَمی که حکم را شاید نیست
شخصی که زحکم او برون آید نیست
هر چیز که هست آنچنان می باید
وآن چیز که آنچنان نمی باید نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۴۵ - الرّضا و التّسلیم
ایزد همه کار بد و نیکو داند
او راز دل رومی و هندو داند
با چون و چرای او چرا افتادی
چون حاکم اوست کار او او داند
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۴۶ - الرّضا و التّسلیم
آنجا که سعادت است چه تسبیح و چه چنگ
آنجا که شقاوت است چه نام و چه ننگ
در راه قضا یکی است اسباب و درنگ
تسلیم و رضا باید ورنه سر و سنگ
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۴۷ - الرّضا و التّسلیم
گر هست سعادتت چه شکّر چه شرنگ
ور زانک شقاوت است چه صلح و چه جنگ
از هر چه ازو می رسدت از بدو نیک
تسلیم و رضا باید، ورنه سر و سنگ
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۴۸ - الرّضا و التّسلیم
می کن ستمی و هر چه بادا بادا
کم گیر دمی و هر چه بادا بادا
از سود و زیانِ آنچ نامش عمر است
ماییم و دمی و هرچ بادا بادا
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۳ - الرّضا و التّسلیم
ای دل نه همه ساله شکر باید خورد
بسیار شکر که برحذر باید خورد
ما سینه و گرد ران بسی ردّ کردیم
تا لاجرم امروز جگر باید خورد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۴ - الرّضا و التّسلیم
چون از خُم تست می چه صافی و چه درد
از تو چه بزرگ تحفه ای جان و چه خرد
هم بار تو گر بار کسی شاید برد
هم پیش تو گر پیش کسی باید مرد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۶ - الرّضا و التّسلیم
چون کار زاندازه نخواهد افزود
آن به که به هرچه هست باشی خشنود
جهد من و تو هیچ نمی دارد سود
جز آنچ نهاده اند نتواند بود
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۵۷ - الرّضا و التّسلیم
با قوّت پیل مور می باید بود
با ملک دو کون عور می باید بود
این طرفه تر است حال هر بی ادبی
می باید دید و کور می باید بود