عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۶۱ - الرّضا و التّسلیم
گر واقفی ای مرد به هر اسراری
چندین چه خوری بیهده را تیماری
چون می نرود به اختیارت کاری
خوش باش درین زمان که هستی باری
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۶۳ - الرّضا و التّسلیم
تا برد به غارت غمت از من دل و دین
با هیچ کسم نه مهر مانده است نه کین
دنیا و دلی داشتم و جان و تنی
هر چار تو داری زکه ترسم پس ازین
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۲ - الرّضا و التّسلیم
با دادهٔ حق اگر تو راضی باشی
از همچو خودی کی متقاضی باشی
راضی شو و خوش باش که یک هفته دگر
مستقبلی آید که تو ماضی باشی
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۴ - الاسرار
در نقطهٔ خویشتن مرا مشکلهاست
همچون سر و پای دایره ناپیداست
آن به که ازین قاعده بیرون آییم
کاین کار به پرگار نمی آید راست
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۶ - الاسرار
زان پیش که ما طفیل آدم بودیم
در خلوت خاص با تو همدم بودیم
این صحبت ما با تو نه امروزین است
پیش از من و تو من و تو با هم بودیم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۷ - الاسرار
پرسیدم از آن کسی که برهان داند
آن کیست که او حقیقت جان داند
خوش خوش به جواب گفت کای صفرایی
آن منطق طیر است سلیمان داند
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۷۹ - الاسرار
در خود نگر ار نئی تو واقف زجهان
و اندر تن خود بین همه پیدا و نهان
گر زانک نمی رسد یقینت به گمان
پس خواندن علمها چه سود و چه زیان
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۲ - الاسرار
آنها که همی دهند نادیده نشان
در کوی تحیرّند و در بحر گمان
چیزی است نهان ز دیدهٔ آدمیان
و آنها که ندیده اند شادند زیان
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۳ - الاسرار
قومی به گمان فتاده اندر ره دین
قومی دگر اوفتاده در راه یقین
ناگاه به گوشه ای برآرند آواز
کای بی خبران راه نه آن است و نه این
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۵ - الاسرار
تا با خودم از هر دو جهان بیرونم
چون بی خودم از هر دو جهان افزونم
این حال که هست شرح نتوانم داد
دانم که خوشم ولی ندانم چونم
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۸ - الاسرار
هر دل نبود قابل اسرار خدا
در هر گوشی نگنجد اسرار خدا
هستند عقول یکسر ار درنگری
سرگشته و واله شده در کار خدا
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۸۹ - الاسرار
آن قوم که راه بین فتادند و شدند
کس را زیقین خبر ندادند و شدند
آن بند که هیچ کس ندانست گشود
یک بند دگر بَرو نهادند و شدند
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۱ - الاسرار
دُرّی است ثمین که آن به سفتن ناید
سرّی است نهان که آن به گفتن ناید
جان ده که مگر ازو بیابی بویی
کاین کار به خوردن و به خفتن ناید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۲ - الاسرار
تا خواجه ز نور خویش منفک نشود
در عالم اهل دیده بی شک نشود
رو دیده به دست آر که اسرار خدا
با عقل مزوِّر تو مدرَک نشود
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۵ - الاسرار
او را زدرون خانه دردی باید
کز قصّه شنیدن این گهر نگشاید
در خانه اگر تو را بود چشمهٔ آب
به از رودی که از آن زجایی آید
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۱۹۸ - الاسرار
هر دل که خبردار شد از اسرارش
گر نور بود سوخته شد در نارش
گر شبه سلامتی کسی را بینی
زان است که او بی خبر است از کارش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰۱ - الاسرار
چون آینه کرد صفّه ای را نقّاش
تا نقش سه صفّه رو نماید زصفاش
هستی تو چهار صفّهٔ چین علوم
یا قابل نقش باش یا آینه باش
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰۲ - الاسرار
این راز درونی مشمر کاری خُرد
کاینجای نه صاف می گذارند نه دُرد
دنیا داری و عاقبت خواهی بُرد
این به باشد چو عاقبت خواهی مُرد
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰۴ - العرفان
از بهر شناختن نکو کن خود را
زیرا که سزا نکو بود نیکو را
بس نادره رسمی است که در راه طلب
تا بی تو نباشی نشناسی او را
اوحدالدین کرمانی : الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
شمارهٔ ۲۰۵ - القضا و القدر
واقف نشود کسی بر اسرار قضا
بس بوالعجب است کار و بازار قضا
در کوی حقیقت همگان معذورند
کس نیست که او نیست گرفتار قضا