عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۰
بگذار بدی که در من از وی صد نیست
چد بد که مرا امید نیکی خود نیست
افسوس که خلق را امید نیک است
اندر من و سرمایهٔ من جز بد نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۲
چون می دانی که بودنیها بوده است
این پرده دریدن کسان بیهوده است
فی الجمله هر آن کسی که او پاک تر است
چون در نگری به چیزکی آلوده است
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۳
در حرف وجود جز خرد را مپسند
تا هست حریف نیک، بد را مپسند
خواهی که جهانیان تو را بپسندند
می باش پسندیده و خود را مپسند
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۶
دین داری را ز بت پرستی بشناس
هشیاری را اگر نه مستی بشناس
دانم که مرا نمی شناسی به یقین
باری خود را چنانک هستی بشناس
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۱۹
چون یک نفس از وجود خود برگذرم
خود را به دمی هزار منزل بُبَرم
پس باز به یک نظر که با خود نگرم
یک ساعته راه را به سالی سپَرم
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۷
نزدیک کسی که عاقل و هشیار است
آزردن یک مور و مگس بسیار است
آزار کسی مخواه و بی بیم بزی
بی بیم بود کسی که بی آزار است
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۸
بیگانه و آشنایی خویش توی
راحت ده رنج و مرهم ریش توی
بر کار تو چندانک نظر می فکنم
درویش و امیر تو میر و درویش توی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۲۹
تو آلت فعل و در میان هیچ نئی
وز فاعل و فعل جز نشان هیچ نئی
تو عالمی و مراد از عالم تو
چون درنگری درین میان هیچ نئی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۳
گر زانک شنیده ای زمردان دو سه پند
هر چیزی را به قدر آن چیز پسند
هستند سپند و مشک یک رنگ اما
پیداست مقام مشک و مقدار سپند
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۷
تا بستهٔ جان و خستهٔ تن باشم
در دوستی ات به کام دشمن باشم
از خود چو برون شوم تو را می بینم
پس پرده میان من و تو من باشم
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۹
ای دل چو به کوی وصل گشتی دمساز
در کوی خرابات خرد را درباز
یک بند مسلسل است بنیاد قدیم
آن هستی نفس تست او را در باز
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۱
گر صید عدم شوی زخود رسته شوی
گر در صفت خویش روی بسته شوی
می دان که وجود تو حجاب ره تست
با خود منشین که هر زمان خسته شوی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۳
این ره نبرد مگر به سر ناپاکی
شوخی، شنگی، قلندری، بی باکی
خاکت بر سر حدیث سر چند کنی
آنجا که هزار سر نیرزد خاکی
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۴۹
اندیشهٔ مرگت زچه بگداخت جگر
طبّ تو مزاج مرگ نشناخت مگر
انگار که نطفه ای نینداخت پدر
پندار که گلخنی نپرداخت قدَر
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۲
شک نیست از آنجا که طریق خرد است
برپای تو بند تو هم از دست خود است
.........................................
از حق همه نیکوست و نفس تو بد است
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۶۷
دلدار طلب مکن که دلدار نماند
بی یار نشین که در جهان یار نماند
دامن درکش به گوشه ای خوش بنشین
انگار که در زمانه دیّار نماند
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۷۳
هشیار دلم در آمد از مستیها
شد باخبر از بلند وز پستیها
در حال زمانه چون نظر کردم گفت
هم نیستیم به است ازین هستیها
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۷۴
تا رخت جهان همی بود بر خرِما
خالی نبود ز رنج و راحت سرما
مادام که در سرای دنیا باشیم
سرما سرِما خارد و گرما گرِما
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۷۶
میدان فراخ عمر بی تنگی نیست
رهوار نشاط نیز بی لنگی نیست
دشوار توان طلب مدام آسانی
کز دهر دورنگ امید یک رنگی نیست
اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۷۷
عاشق چو به کار خویشتن در نگریست
دلشاد بشد زنیک و ز بد بگریست
در مملکت جهان نظر هیچ نکرد
یعنی که به جا رها کنم حاصل چیست