عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۵۶
هر دل که درو عشق نگاری نبود
مرده شمرش که زنده باری نبود
هر دل که درو نباشد از عشق اثر
در هیچ حسابی و شماری نبود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۵۸
در عشق تو جان بازم خود سر چه بود
چون نیست غم تو سرسری سر چه بود
گفتی که به ترک سر توانی گفتن
گر زآنک تو سر درآوری سر چه بود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۶۲
در عالم عشق کفر ایمان باشد
آنجای گناه و توبه یکسان باشد
جایی که عبادت می و مستی دانند
آنجای نماز و روز عصیان باشد
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۶۹
عشق ارچه بدن را به جنون آراید
از عشق همیشه جان و عقل افزاید
دیوانگیی که عقل کل عاشق اوست
گر عشق کند بندگی او شاید
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۷۲
این شیوهٔ عشق هر خسی را نبود
وین واقعه هر بلهوسی را نبود
منکر چه شوی به حالت زنده دلان
نه هرچ تو را نیست کسی را نبود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۸۰
هر دل که زعشق او امانش نبود
جز بر در شاهد آستانش نبود
فی الجمله سماعی که درو شاهد نیست
مانند بتی بود که جانش نبود
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۸۲
عشق آن نبود که آرزو می زاید
وز خط خوش و خال نکو می زاید
در حجرهٔ امکان تو زان سوی دو کون
شمعی است کی نور عشق ازو می زاید
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۹۳
عشق آفت نقصان نپذیرد هرگز
وین آینه زنگار نگیرد هرگز
هرگه که دل از دوست جفایی بیند
بیمار شود ولی نمیرد هرگز
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۹۹
ای عشق نه سودای کسی باشد خوش
یا ولولهٔ هم نفسی باشد خوش
عشق آن باشد کز تو تو را بستاند
گر نه چو تو باشی هوسی باشد خوش
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۱
در دایرهٔ وجود بی سهو و سقط
دلها همه دور نیست چون نقطه زخط
در مرکز عهد اوّل از خطّ ازل
جانها همه دایره است و عشق تو نقط
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۳
عشق است زهرچه آن نشاید مانع
گر عشق نبودی ننمودی صانع
دانی که حروف عشق را معنی چیست
عین عابد و شین شاکر و قافش قانع
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۰۴
بی کامی به زکامرانی بی عشق
خود هیچ بود حال جوانی بی عشق
در عشق بمردن به یقین می دانم
خوش تر باشد که زندگانی بی عشق
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۱۷
آن کس که زباد غم بلرزید منم
آن کس که به جز عشق نورزید منم
گر هر کس را جوی جهانی ارزد
آن را که جهان جوی نیرزید منم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۲۸
از عشق شود ادیب عاقل مجنون
وز عشق شود عافیت از پرده برون
زنهار به عشق در ملامت نکنی
چون عشق آمد نه صبر ماند نه سکون
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۴۴
ای دل برو از عقیلهٔ عقل برَه
تسلیم شو وز حیلهٔ عقل برَه
تا با عقل عقیله حاصل داری
عاشق شو و از عقیلهٔ عقل برَه
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۴۸
در عشق دلی باید و جانی زنده
کان را باید به درد دل سازنده
ور زانک تو کنج عافیت می طلبی
رو رو که تو عشق را نشایی بنده
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۰
عشق آن نبود که نیک دانی خود را
یا در یک دل مقام سازی صد را
عشق آن باشد که از خود آگه گردی
وانگه تو فدای یار سازی خود را
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۳
در عالم عشق عقل گمره گردد
در بیشهٔ عشق شیر روبَه گردد
هرگه که زرسم عشق آگه گردد
با او سخن دراز کوته گردد
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۶
در عشق حمول و حمله کش می باشم
وندر صف عاشقان کش می باشم
با نیک و بد جهان مرا کاری نیست
با آنک خوش است نیک خوش می باشم
اوحدالدین کرمانی : الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شمارهٔ ۱۶۹
عشق است که کوه را به پستی آرد
وز کعبه به سوی بت پرستی آرد
بی درد هزار داغ بر سینه نهد
بی باده هزار سر به مستی آرد