عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
با طبع بلند قصر قیصر هیچ است
دارایی دارا و سکندر هیچ است
با خانه به دوشی ببر همت ما
صد قافله گنج خانه ی زر هیچ است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳
هر خواجه که خیل و حشمش بیشتر است
درد و غم و رنج و المش بیشتر است
دنیا نبود جای سرور و شادی
هر پیشتری درد و غمش بیشتر است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
در مسلک ما طریق مطلوب خوش است
دلجوئی مردمان مغلوب خوش است
کافی نبود برای ما نیت خوب
با نیت خوب کرده خوب خوش است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۲
تحکیم اساس بر مؤسس فرض است
این اصل بهر منعم و مفلس فرض است
بر فرض وکیل هم خطا پیشه بود
بر جامعه احترام مجلس فرض است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
در ملک وجود خودنمائی غلط است
در بندگی اظهار خدائی غلط است
بیگانگی آموز که با مسلک راست
با خلق زمانه آشنائی غلط است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸
طوفان که ز راستی به عالم علم است
ویرانه کن بنای جور و ستم است
محبوب از آن بود که حق یا باطل
در مسلک خود همیشه ثابت قدم است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
در کشور ما که مهد اندوه و غم است
در آن دل و جان شاد بسیار کم است
از همقدمان خود عقب خواهد ماند
هر کس که درین زمانه ثابت قدم است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲
قانون که اصول واجب التعظیم است
ما را به اطاعتش سر تسلیم است
گوید که بنای زندگانی بشر
بر روی قواعد امید و بیم است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵
دل خسته ز آزار دل آزاران است
جان رنجه ز بیداد ستمکاران است
تنبیه و مجازات خیانت کاران
در جامعه پاداش نکوکاران است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰
تا عمر بود، درستی آئین من است
بدخواه کژی، مسلک دیرین من است
آزادی و خیر خواهی نوع بشر
مقصود و مرام و مسلک و دین من است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۸
در ملک جهان زوال مال همه است
هنگام خوشی منال مال همه است
پامال غنی بود تهی دست چرا
گر نعمت و جاه و مال، مال همه است
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲
دنیا که مقر حکمفرمائی توست
سعی و عملش اصل خودآرائی تست
در پیش مدیر این تجارتخانه
سهم تو بقدر فهم و دانائی تست
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۳
تا پایه معرفت نهادیم ز دست
یک سر به ره جهل فتادیم ز دست
چون کودک خرد بهر جوز و خرما
در و گهر ابلهانه دادیم ز دست
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵
آن جعبه که رأی خلق گنجینه اوست
بی مهری روزگار از کینه اوست
فرمان سعادت و شقاوت دارد
این راز نهفته ای که در سینه اوست
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
یا دوست دشمنند یا دشمن دوست
از دست رها مکن چو من دامن دوست
پرهیز نما ز دوستانی که ز جهل
گر خوار شوی چو خار در گلشن دوست
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
این فقر و فنا برای ما مایل کیست
وز خواری ما بهر غنی حاصل چیست
گر عقده آز اغنیا آسان شد
دانی که علاج فقرا مشکل نیست
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲
این زمزمه های شوم را قائل کیست
واین نغمه ناپسند را حاصل چیست
در گفتن حرف حق اثر هست اما
گوینده چو با اراده باطل نیست
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
آنکس که ز راه جور شد شادان کیست
ور هست یقین زدوده انسان نیست
گر عاطفه نیست امتیاز بشری
پس فرق میان آدم و حیوان چیست
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
در مسلک ما که عزت و ذلت نیست
سلطان و فقیر و کثرت و قلت نیست
هر کس که به دست خویشتن کار نکرد
صالح به نمایندگی ملت نیست
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۷۷
جز ایزد پاک حاکم عادل نیست
جز موجد خاک، قاضی قابل نیست
یکبار توان قاتل صد تن را کشت
زآنرو که مجازات بشر کامل نیست