عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۶
ای ملت آرین وفاداری کن
در خدمت نوع خود فداکاری کن
اکنون که به بحر ناز و نعمت غرقی
قحطی زدگان روس را یاری کن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۷
ای دوست کلاه خویش را قاضی کن
در آتیه کار بهتر از ماضی کن
فرصت مده از دست و به هر قیمت هست
افکار عموم را ز خود راضی کن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۸
از آز بپرهیز و امیری می کن
با گرسنگی سخن ز سیری می کن
در جامعه گر تو سرفرازی خواهی
از پای فتاده دستگیری می کن
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۵
با دشمن اگر پاره کنی سلسله به
وز دوست به پیش دوست سازی گله به
گر خارجه خوب باشد و داخله بد
از خارجه خوب بد داخله به
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۸
با هم رفقا که یار و جفتند همه
بنشسته و گفتند و شنفتند همه
شد راستی از خواندن آرا معلوم
کز حیله به هم دروغ گفتند همه
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۰
آن دسته که در نزد تو پیشند همه
با حرف رفیق نوش و نیشند همه
آید چو میان پای عمل می دانند
یکسر پی جلب نفع خویشند همه
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۶
از باده کبر مست و مخمور مشو
وز راه سلامت و خرد دور مشو
روزی دو جهان اگر به کام تو شود
از شادی این دو روزه مغرور مشو
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۷
ای دوست برای دست و پا مشت تو کو
دشمن به تو گر روی کند پشت تو کو
تا عقده گشای دل مردم گردی
چون شانه مشاطه سرانگشت تو کو
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۸
ای توده گرفتار جهالت شده ای
گم کشته وادی ضلالت شده ای
هرکس که کنی وکیل گر جنس تو نیست
بیچون و چرا بدان که آلت شده ای
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۵
دی عامل اختلاس اموال شدی
دوشینه خداوند زر و مال شدی
امروز چو بازار تو گردید کساد
چون تاجر ورشکسته دلال شدی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۶
دیدی بخلاف عزم و تصمیم شدی
از حمله ارتجاع در بیم شدی
با اینهمه اظهار شهامت آخر
در پیش قوای خصم تسلیم شدی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۷
آنانکه کنند با دو صد طنازی
دایم به مقدرات ایران بازی
ای کاش کنند وقت خود را مصرف
یک لحظه به فابریک آدم سازی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۹
هر کس بطریق خاص شد یار کسی
یا بوالهوسانه محو دیدار کسی
طوفان که بود مقصد او نفع عموم
هرگز نشود عبث طرفدار کسی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۱
در اول عشق باده نوشی اولی
در آخر عمر می فروشی اولی
تا دوره فترت است همچون خم می
با خوردن خون دل خموشی اولی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۲
خواهی تو چو مشت بسته را وانکنی
خود را ببر جامعه رسوا نکنی
هر جا که سخن کنی تو با دقت باش
هشدار که اشتباه بی جا نکنی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۳
امروز اگر خطا سراپا نکنی
از دست وکیل ناله فردا نکنی
رأی تو قباله است آن را ای دوست
هشدار برای دشمن امضا نکنی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۴
آن را که ز مهر خویش پرورده کنی
او را همه عمر بنده و برده کنی
اقرار نمایند به خداوندی تو
هر بنده که حاجتش برآورده کنی
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۶
می کوش که پامال جهالت نشوی
سرگشته وادی ضلالت نشوی
ری مرکز دستان زبردستان است
هشدار که بی اراده آلت نشوی
فرخی یزدی : دیگر سروده‌ها
شمارهٔ ۲ - خطاب به تاریخ
راستی نبود به جز از افسانه و غیر از دروغ
آنچه ای تاریخ وجدان کش حکایت می کنی
بی جهت از خادم مغلوب گویی ناسزا
بی سبب از خائن غالب حمایت می کنی
پیش چشم مردمان چون شب بود رویت سیاه
زانکه در هر روز ای جانی جنایت می کنی
از رضا جز نارضایی حکم فرما گرچه نیست
بعد از این از او هم اظهار رضایت می کنی
فرخی یزدی : دیگر سروده‌ها
شمارهٔ ۲۳ - رباعی مستزاد
دانی که بود سپید رو نیک عمل
پیش رفقا
یا کیست سیه نام در انظار ملل
از حب طلا
آن کارگری که می خورد نان جوین
با زحمت دست
وان محتشمی که می خورد شیر و عسل
بی محنت پا