عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۵۶
گفتی غرضت ز بندگی چیست بگو
درویشی و کهنه ژندگی چیست بگو
عشق تو حیات و زندگی می بخشد
خوشتر ز حیات و زندگی چیست بگو
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۲
دشمن چو توانا شود و خونخواره
با او نبود غیر مدارا چاره
هر چند که او کشد فروهل تو بلطف
تا رشته عافیت نگردد چاره
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۵
عالم شب و روزیست درین حادثه گاه
وان روز و شبت موی سپیداست و سیاه
چون شب بگذشت و روز شد باز پدید
برخیز که چشم همرهانست براه
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶۶
ما میوه این چمن چشیدیم همه
ور بار دلی بود کشیدیم همه
دیدیم هر آنچه دیدنی بود دلا
نادیده همان گیر که دیدیم همه
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۴
اهلی ز جهان چو قسمت خویش خوری
گر کوشی وگرنه کی کم و بیش خوری
بگریز ز خلق زانکه زنبور و شند
گر نوش طلب کنی همه نیش خوری
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۷۵
اهلی بسخن کجا رسیدی باری
زان حسن نهانی چه شنیدی باری
سیمرغ ستایی تو و سیمرغ که دید؟
ور دید کسی تو خود ندیدی باری
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۰
ایخاک چرا چو آتش از جا شده‌ای
گویا که نه از آدم و حوا شده‌ای
زادی ز پدر به وضع حمل از مادر
بنگر که خود از چه وضع پیدا شده‌ای
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۵
هر سبزه گل که بر دمد ز آب و گلی
خطیست بخون مردمانش سجلی
پیداست ز داغ لاله کز روی زمین
کس زیر زمین نرفت بیداغ دلی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸۶
من گر چه نمیزنم دم از دانایی
صاحبنظرم بدیده بینایی
عیش و مزه جهان چشیدم همه عمر
در هیچ نبود لذت تنهایی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹۴
گر منکر حشر و نشر و رستاخیزی
در نقش غلط ز عقل رنگ آمیزی
هر شامگهت روز پسین است ز خواب
هر صبح، قیامتی که بر میخیزی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۰۲
گر بخت مدد کند که بویی ببری
برخیزی و ره بجستجویی ببری
میدان فلک پر است از گوی مراد
باشد که تو از میانه گویی ببری
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۳
اهلی بدر آ ز گوشه تنهایی
می نوش و بعیش کوش اگر دانایی
در دنیی اگر ز عیش دنیا دوری
دنیا چکنی چکاره دنیایی؟
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۴
گر خاک رهش بدیده ام گل کردی
کی تخم امید میوه دل کردی
گر چرخ ز انجم نشدی دانه فشان
کی خرمن مهر و ماه حاصل کردی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱۷
از عشق اگر جگر کبابی باشی
به کز پی عقل در سرابی باشی
در سایه مقبلی اگر خاک شوی
بهتر که بخود سر آفتابی باشی
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۰
ای کز مه خود چو سایه بی نور تری
نزدیک تری و ز همه مهجور تری
از کعبه مقصود چو رو تافته یی
هر چند که میروی ازو دور تری
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۶۲۳
گفتی ز زبان سبزه زار و لب جوی
کز آب حیات عمر جاوید مجوی
این باد هواست در پی باد مپوی
می آب بقاست میخور و هیچ مگوی
اهلی شیرازی : معمیات
بخش ۹ - افصح
نشان خدنگ از رهی باز جست
ببین در دلش کو نشان درست
اهلی شیرازی : معمیات
بخش ۱۳ - ثابت
در قافله که نقد نام همه است
در نظم وجود ما نظام همه است
گر چار مشان قافله سالار شود
ثابت شود آن نام که کام همه است
اهلی شیرازی : معمیات
بخش ۱۹ - پیری
هرگز نکند فلک بکس پروایی
رحمی نکند بعاشق شیدایی
بار تو کوه را در آن یارا نیست
کرده ست رقم بنام بی یارایی
اهلی شیرازی : معمیات
بخش ۲۰ - پهلوان
عاشق که مراد خویش جوید مادام
هرگز نرسد ز وصل دلدار بکام
پروانه که سوخت جان خویش از پی وصل
آنسوخته را شه مه اقبال تمام