عبارات مورد جستجو در ۷ گوهر پیدا شد:
ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۵۸ - صفت شهر مکه شرفها الله تعالی
صفت شهر مکه شرفها الله تعالی : شهر مکه اندر میان کوه‌ها نهاده است بلند و هر جانب که به شهر روند تا به مکه برسند نتوان دید و بلندترین کوهی که به مکه نزدیک است کوه ابوقیس است و آن چون گنبدی گرد است چنان که اگر از پای آن تیری بیاندازند بر سر رسد و در مشرقی شهر افتاده است چنان که چون در مسجد حرام باشند به دی ماه آفتاب از سر آن بر آید و بر سر آن میلی است از سنگ برآورده گویند ابراهیم علیه السلام برآورده است. وا ین عرصه که در میان کوه است شهر است دو تیر پرتاب در دو بیش نیست، و مسجد حرام به میانه این فراخنای اندر است و گرد بر گرد مسجد حرام شهر است و کوچه‌ها و بازارها، و هرکجا رخنه ای به میان کوه در است دیوار باره ساخته‌اند و دروازه برنهاده، و اندر شهر هیچ درخت نیست مگر بر در مسجد حرام که سوی مغرب است که آن راباب ابراهیم خوانند. بر سر جاهی درختی چند بلند است وبزرگ شده، و از مسجد حرام بر جانب مشرق بازاری بزرگ کشیده است از جنوبسوی شمال و برسر بازار جنوب کوه ابوقبیس است و دامن کوه ابوقبیس صفاست و آن چنان است که دامن را همچون درجات بزرگ کرده‌اند و سنگ‌ها به ترتیب رانده کهبر آن آستان‌ها روند خلق و دعا کونند و آنچه می‌گویند صفا و مروه کنند آن است. و به آخر بازار از جانب شمال کوه مروه است و ان اندک بالای است و بر او خانه ای بسیار ساخته‌اند و د رمیآن شهخر است. و در این بازار بدوند از این سر تابدانسزر، و چون کسی عمره خواهد کرد از جای دور آید به نیم فرسنگی مکه هر جا میل‌ها کرده‌اند و مسجد‌ها ساخته‌اند که عمره خواهد کرد از جای دور آید به نیم فرسنگی مکه هر جا مطل‌ها کرده‌اند و مسجدها ساخته که عمره را از آن جا احرام گیرند، و احرام گرفتن آن باشد که جامه دوخته از تن بیرون کنند و ازاری بر میان بندند و ازاری دیگر یا جادری برخویشتن در پیچند و به آوازی بلند می‌گویند که لبی: اللهم لبیک و سوی مکه می‌آیند. و اگر کسی به مکه باشد و خواهد کهعمره کند تابدان میل بوردن و از آن جا اغحرام گیرد و لبیک می‌زند و همکه درآید به نیت عمره و چونبه شهر آید به مسجد حرام درآید و نزدیک خانه بود و بر دست راست بگردد چنان که خانه بر دست چپ او باشد و بدان رکن شود که حجرالاسود در اوست و حجر را بوسه دهد و از حجر بگذرد و بر همان ولا بگردد و باز به حجر رسد و بوسه دهد یک طوف باشد و براین ولا هفت طوف کند سه بار به تعجیل بدوود و چهار بار آهسته برود و چون طواف تمام شد به مقام ابراهیم علیه السلام رود که برابر خانه است و از پس مقام بایستد چنان که مقام مابین او و خانه باشد و آن جا دو رکعت نماز بکند آن را نماز طواف گویند. پس از آن در خانه زمزم شود و از آب بخورد یا به روی بمالد و از مسجد حرام به باب الصفا بیرون شود و آن دری است از درهای مسجد که چون از آن جا بیرون شوند کوه صفاست، بر آن آستانه های کوه صفا شود، و روی به خانه کند و دعا کند و دعا که معلوم است، چون خوانده باشد فرود آید و د رایمن بازار سوی مروه برود و آن چنان باشد که از جنوب سوی شمال رود. و در این بازا رکه می‌رود بر درهای مسجد حرام می‌گردد، و اندر این بازار آن جا که رسول علیه الصلوة و السلام سعی کرده است و شتافته و دیگران را شتاب فرموده گامی پنجاه باشد، بر دو طرف این موضع چهار مناره است از دو جانب که مردم مکه از کوه صفا به میان آن دو مناره رسند از آن جا بشتابند تا میان دو مناره دیگر که از آن طرف بازار باشد و بعد از آن دو مناره رسند از آن جا بشتابند تا میان دو مناره دیگ رکه از آن طرف بازار باشد و بعد از آن آهسته روند تا به کوه مروه و چون به آستانه‌ها رسند بران جا روند و آن دعا که معلوم است بخوانند و بازگردند ود یگربار در همین روز درآیند چنان که چهار بار از صفا به مروه شوند و سه بار از مروه به صفا چنان که هفت بار از آن بازار گذشته باشند. چون از کوه مروه فرود آیند همان جا بازاری است بیست دکان روبروی باشند همه حجام نشسته موی سر تراشند، چون عمره تمام شد و از حرم بیرون آیند. در این بازار بزرگ که سوی مشرق است و آن را سوق العطارین گویند بناهای نیکوست و همه داروفروشان باشند، و در مکه دو گرمابه است فرش آن سنگ سبز که فسان می‌سازند، و چنان تقدیر کردم که در مکه دو هزار مرد شهری بیش نباشد باقی قریب پانصد مرد غربا و مجاوران باشنئد. در آن وقت خود قحط بود و شانزده من گندم به یک دینار مغربی بود، و مبلغی از آن جا رفته بودند.
و اندر شهر مکه اهل هر شهری را زا بلاد خراسان و ماوراءالنهر و عراق و غیره سراها بوده اما اکثر آن خراب بود و ویران، و خلفای بغداد عمارت های بسیار وبناهای نیکو کرده‌اند آن جا و در آن وقت که ما رسیدیم بعضی از آن خراب شده بود و بعضی ملک ساخته بودند. آب چاه های مکه همه شور و تلخ باشد چنان که نتوان خورد اما حوض‌ها و مصانع بزرگ بسیار کرده‌اند که هر یک از آن به مقدار ده هزار دینار برآمده باشد و آن وقت به آب باران که از دره‌ها فرو می‌آید پر می‌کرده‌اند و در آن تاریخ که ما آن جا بودیم تهی بودند، و یکی که امیر عدن بود و او را پسر شاد دل می‌گفتند آبی در زیر زمین به مکه آورده بود و اموال بسیار بر آن صرف کرده و در عرفات بر آن کشت وزرع کرده بودند و آن آب را بر آن جا بسته بودند و پالیزها ساخته و الا اندکی به مکه می‌آمد و به شهر نمی رسید و حوضی ساخته‌اند که آن آب در آن جا جمع می‌شود و سقایان آن را برگیرند و به شهر آورند و فروشند، و به راه رفته به نیم فرسنگی چاهی است که آن را بیرالزاهد گویند و آن جا مسجدی نیکوست آب آن چاه خوش است و سقایان از آن جا نیز بیاورند و به شهر بفروشند.
هوای مکه عظیم گرم باشد و آخر بهمن ماه قدیم خیار و بادرنگ و بادنجان تازه دیدم آن جا، و این نوبت چهارم که به مکه رسیدم غره رجب سنه اثنی و اربعین و اربعمایه تا بیستم ذی الحجه به مکه مجاور بودم. پانزدهم فروردین قدیم انگور رسیده بود و از رستا به شهر آورده بودند و در بازار می‌فروختند و اول اردیبهشت خربزه فراوان رسیده بود و خود همه میوه‌ها به زمستان آن جا یافت شود و هرگز خالی نباشد.
ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۶۰ - صفت مسجد الحرام و بیت کعبه
صفت مسجد الحرام و بیت کعبه :گفته ایم که خانه کعبه در میان مسجد حرام و در میان شهر مکه در طول آن است از مشرق به مغرب. و عرض آن شمال به جنوب. اما دیوار مسجد قائمه نیست و رکن‌ها در مالیده است تا به مدوری مایل است زیرا که چون در مسجد نماز کنند از همه جوانب روی به خانه باید کرد، و آن جا که مسجد طولانی تر است از باب الندوه که سوی شمال است تا به باب بنی هاشم چهارصد و بیست و چهار ارش است، و عرضش از باب اندوه که سوی شمال است تا به باب الصفا که سوی جنوب است و فراخ تر جایش سیصد و چهار ارش است وسبب مدوری جای تنگ تر نماید جای فراخ تر، و همه گرد. برگرد مسجد سه رواق است به پوشش به عمودهای رخام برداشته‌اند و میان سرای را چهار سو کرده و درازی پوشش که به سوی ساحت مسجد است به چهل و پنج طاق است پهنایش به بیست و سه طاق و عمودهای رخام تمامت صد و هشتاد و چهار است و گفتند این همه عمودها را خلفای بغداد فرمودند از جانب شام به راه دریا بردن و گفتند چون این عمودها به مکه رسانیدند آن ریسمان‌ها که در کشتی‌ها و گردونه‌ها بسته بودند و پاره شده بود چون بفروختند از قیمت آن شصت هزار دینار مغربی حاصل شد و از جمله آن عمودها یکی در آن جاست که باب الندوه گویند ستونی سرخ رخامی است. گفتند این ستون را همسنگ دینار خریده‌اند و به قیاس آن یک ستون سه هزار من بود. مسجد حرام را هیجده در است همه به طاق‌ها ساخته‌اند بر سر ستون های رخام و بر هیچ کدام دری نشانده‌اند که فراز توان کرد، برجانب مشرق چهار در است، از گوشه شمالی باب النبی و آن به سه طاق است بسته، و هم بر این دیوار گوشه جنوبی دری دیگر است که آن را هم باب النبی گویند و میان آن دو درصد ارش بیش است و این در به دو طاق است، و چون از این در بیرون شوی بازار عطاران است که خانه رسول علیه السلام در آن کوی بوده است و بدان در به نماز اندر مسجد شدی. و چون از این در بگذری هم بر این دیوار مشرقی باب علی علیه السلام است و این آن در است امیرالمومنین علی علیه السلام در مسجد رفتی به نماز و این در به سه طاق است. و چون از این در بگذری بر گوشه مسجد مناره ای دیگر است بر سر سعی از آن مناره که به باب بنی هاشم است تا بدین جا بیاید شتافتن و این مناره هم از آن چهارگانه مذکور است. و بر دیوار جنوبی که آن طول مسجد است هفت در است. نخستین بر رکن که نیمگرد کرده‌اند باب الدقانین است و آن به دو طاق است. و چون اندکی به جانب غربی بر وی دری دیگر است به دو طاق و آن را باب الفسانین گویند، و همچنان قدری دیگر بروند باب الصفا گویند. و این در را پنج طاق است و از همه این طاق میانین بزرگ تر است و جانب او دو طاق کوچک. و رسول الله علیه السلام از این در بیرون آمده است که به صفا شود و دعا کند و عتبه این طاق میانین سنگی سپید است عظیم و سنگی سیاه بوده است که رسول علیه السلام گرفتند و الصلوة پای مبارک خود بر آن جا نهاده است و آن سنگ نقش قدم متبرک او علیه السلام گرفته و آن نشان قدم را از آن سنگ سیاه ببریده‌اند و در آن سنگ سپید ترکیب کرده چنان که سرانگشت های پا اندرون مسجد دارد و حجاج بعضی روی بر آن نشان قدم نهند و بعضی پای تبرک را و من روی بر آن نشان نهادن واجب تر دانستم. و ازباب الصفا سوی مغرب مقداری دیگر بروند باب السطوی است به دو طاق.
و برابر این سرای ابوجهل است که اکنون مستراح است. بر دیوار مغربی که آن عرض مسجد است سه در است. نخست آن گوشه ای که با جنوب دارد باب عروه به دو طاق است. به میانه این ضلع باب ابراهیم علیه السلام است به سه گوشه طاق و بر دیوار شمالی که آن طول مسجد است چهار در است بر گوشه مغربی باب الوسیط است به یک طاق. چون از آن بگذری سوی مشرق باب العجله است به یک طاق. و چون از آن بگذری به میانه ضلع شمالی باب الندوه به دو طاق. و چون از آن بگذری باب المشاوره است به یک طاق. و چون به گوشه مسجد رسی شمالی مشرقی دری است باب بنی شیبه گویند، و خانه کعبه به میان ساحت مسجد است مربع طولانی که طولش از شمال به جنوب است و عرضش از مشرق به مغرب و طولش سی ارش است و عرض شانزده و در خانه سوی مشرق است. و چون در خانه روند رکن عراق بر دست راست باشد و رکن حجرالاسود بر دست چپ، و رکن مغربی جنوبی را رکن یمانی گویند و رکن شمالی مغربی را رکن شامی گویند، و حجرالاسود در گوشه دیوار به سنگی بزرگ اندر ترکیب کرده‌اند و در آن جا نشانده چنان که حجرالاسود در گوشه دیوار به سنگی بزرگ اندر ترکیب کرده‌اند و در آن جا نشانده چنان که چون مردی تمام قامت بایستد با سینه او مقابل باشد. و حجرالاسود به درازی یک دستی و چهارانگشت باشد و به عرض هشت انگشت باشد و شکلش مدور است، و از حجرالاسود تا در خانه چهار ارش است و آن جا را که میان حجرالاسود و در خانه است ملتزم گویند. و در خانه از زمین به چهار ارش برتر است چنان که مردی تمام قامت بر زمین ایستاده بر عتبه رسد و نردبان ساخته‌اند از چوب چنان که به وقت حاجت در پیش نهند تا مردم بر آن برروند و در خانه روند و آن چنان است که به فراخی ده مرد بر پهلوی هم به آن جا برتوانند رفت و فرود آیند، و زمین خانه بلند است بدین مقدار که گفته شد.
قدسی مشهدی : ساقی‌نامه
بخش ۱۲
بر آتش بود عود در گلخنش
مشام آرزومند پیرامنش
خضر کرده آبش ز سرچشمه صاف
هوایش به عمر ابد در مصاف
چو آیینه سنگش مصفا بود
ز جامش چو می نشئه پیدا بود
به وصف جدارش کنم چون تلاش
جواهرتراشم، نه کاشی‌تراش
به صحنش بود گرم، بازار نور
بود آتشش از تجلای طور
به حمام شاه جهان از قدیم
خَضِر آورد آب و آتش کلیم
کند حرف زیبش چو اندیشه سر
عرق‌وار ریزد گهر بر گهر
به هم آتش و آب درساخته
وز آن نقش گرمابه برساخته
گرش در ندارد خزینه، به جاست
ز سیم روان ایستادن خطاست
گروهی به خدمت ز کارآگهی
همه کیسه‌ها پر ز دست تهی
تهی‌کیسگان را در او جا خوش است
بود گنج، اما زرش آتش است
چو دست کریمان گشاده درش
غلو کرده شاه و گدا بر سرش
گشوده دری با دل سوزناک
به تکلیف ناپاک و اخراج پاک
ز هر جانبش حوض صافی سرشت
دهد یاد از سلسبیل بهشت
بر اطراف حوضش ز بس انبساط
به آب طرب، غسل کرده نشاط
ز آبش بتانند آشفته حال
که ناگه نشوید سیاهی ز خال
ز روزن کند گر به آبش نگاه
غبار سَبَل شوید از چشم، ماه
درون و برون را سحاب و چمن
که شوید غم از دل، غبار از بدن
ز شبنم عنان بهارش به دست
چو فصل خزان لیک عریان‌پرست
جهانی در او غوطه‌زن سربه‌سر
همه تا به گردن در آب گهر
ندانم به این رونق احتساب
چه سان مرمرش کرده در سر شراب
گدایی که آید بدین خانقاه
بود بی کلاه و کمر پادشاه
گرفته چنان شعله‌اش طبع آب
که دودش به سنبل دهد آب و تاب
بود آهکش از سفیداب صبح
به نور و صفا برده است آب صبح
طلسمی خرد ز آتش و آب بست
که بر خاکش از باد غم نیست دست
بر اهل زمین و زمان روشن است
که خورشید، یک جامش از روزن است
کی آنجاست بخشنده‌تر، کس ز کس؟
تواضع به یک تاس آب است و بس
ز جمعیت آب و آتش به هم
ز هر خاطری فرد افتاده غم
هوایش چو باد خطا مشک‌بوی
کند چون خطایی ز تن پاک موی
صلا گر زند بر خواص و عوام
چه حیرت، که گرمابه‌اش گشته نام
اشارت به احضار جمع است و بس
دم آب هرجا کند گرم، کس
برآیند ازین کعبه اهل صفا
درآیند هریک به کیشی جدا
ز فیضش دماغ جهانی ترست
مزاجش، مزاج می احمر است
مکش گو خرد دست ازان خانه باز
که در وی توان کرد پایی دراز
چو داغ دل عاشقان خراب
خراب است بی فیض آتش، خراب
جهان را شبیهی چو حمام نیست
که در وی بسی جای آرام نیست
چو گیرد سحاب از بخارش رواج
نیفتد به بحرش دگر احتیاج
ز مال جهان هیچش اسباب نیست
کمالش به جز آتش و آب نیست
جز این منبع عیش شاه و گدا
که دیده‌ست در زیر گنج اژدها؟
به گرمی گرو برده است از شراب
کز اعجازش آتش نمیرد در آب
هوایش ز بس می‌کند نشئه سر
حریفان دماغ از عرق کرده تر
فسون را به نیرنگ گوید سبق
به تردستی از خشت گیرد عرق
ز گرمی در و بام او قطره‌بار
که دیده‌ست یک جا تموز و بهار؟
چه جادوگری فرشش آموخته؟
که در سنگ آتش برافرخته
شنیدم ز هر خشتش این ساز را
که من مکتبم، مشق آواز را
کند استخوان شکسته علاج
هوایش بود مومیایی‌مزاج
کند گر در او جای، رویینه‌تن
ملایم‌تر از موم سازد بدن
عزیزست گرمابه هر جایگاه
به تخصیص گرمابه پادشاه
تر و گرم، دیو از کسی شست دست
که احرام مسجد ز گرمابه بست
دهد مرد را از طریق فلاح
پی عزم میدان مسجد، سلاح
زدم حرف گرمابه بس بی‌دریغ
دگر زین سخن مُهر بِه، سنگ و تیغ
***
زهی مسجد پادشاه جهان
که دارد ز بیت‌المقدس نشان
خوشا قدر این خانه کز احترام
بود ثانی اثنین بیت‌الحرام
مقدس حریمی چو قدس خلیل
به وصفش زبان وقف ذکر جمیل
شمارند با کعبه‌اش توامان
که دیده‌ست مسجد به این عز و شان؟
شرافت همین بس، که اهل حجاز
به این مسجد آرند روی نیاز
بر این در دعا کرد صبح و دمید
بنایی به این میمنت کس ندید
ندیده بهشتی چنین، هیچ‌کس
که دربانی‌اش کرده رضوان هوس
ز بالای منبر، خروشان خطیب
چو در گلشن از شاخ گل عندلیب
مقیم درش را برای نجات
کفاف است موج حصیرش برات
شب و روزش از پرتو مهر و ماه
دو گازُر، پی نامه‌های سیاه
ز بس حاجت اینجا روا می‌شود
کفیل اجابت، دعا می‌شود
که دیده چنین مسجدی محترم؟
فضای حریمش محیط حرم
بود از حرم عزتش بیشتر
خدا را به این خانه باشد نظر
کند دسته مژگان خود آفتاب
که جاروب‌کش یابد اینجا خطاب
نمایان در او کعبه وقت نماز
ز محراب، در بر حرم کرده باز
بود حلقه در کعبه فریادرس
بر این در بود حلقه ذکر و بس
ملک گرد شمعش ز پروانه بیش
زد از نقش فرشش فلک فال خویش
بود کعبه‌اش توامان در حسب
به بیت‌المقدس رساند نسب
به توفیق محراب کرد از دو سوی
به یک قبله پشت و به یک قبله روی
نهال دعایش دهد بر، مراد
درین خانه، باشد اثر خانه‌زاد
ز بیت‌المقدس دهندش درود
کند کعبه در پیش سنگش سجود
ملک خواهد اینجا ز روی نیاز
به قصد تقرّب، گزارد نماز
به حسن و صفا در بساط زمین
ندیده کسی مسجدی این‌چنین
بود خانه کعبه همسایه‌اش
بود بیت معمور در سایه‌اش
ز طوبی تراشیده رضوان درش
فلک اولین پایه از منبرش
به فرشش گذاری چو روی امید
شود نامه چون سنگ مرمر سفید
به تعمیر فرشش سزد بی‌درنگ
که آرد به دوش از صفا، مروه سنگ
فضایش بود مشرقستان طور
ستون‌های مرمر، علم‌های نور
جدارش چو گوهر سراسر سفید
صدف‌وار از سنگ مرمر سفید
چنین مرمری کس ندارد به یاد
تو گویی که مشرق درین خانه زاد
مگر کعبه را زین عمارت، نگاه
شناسد به سنگ سفید و سیاه
به هندم قوی شد ازان رو امید
که خاک سیه راست بخت سفید
اثر بی‌شمارست و در انتظار
دعای که اینجا نیاید به کار؟
اگر پاک، اگر راست، اینجاش جاست
چه دل‌های پاک و چه صف‌های راست
چه حیرت گر این مسجد باصفا
کند حلقه در گوش خود کعبه را
چو شاه جهان در محل نماز
به محراب آورد روی نیاز
ازین روی شاید اگر خاص و عام
بخوانند ذوقبلتینش به نام
نشسته به مسجد شهنشاه دین
بلی هست محراب مسجدنشین
میسر در آن، دیدن پادشاه
که باشد ز مسجد سوی قبله راه
جهان را دو چشمند مردم‌نشین
یکی خانه کعبه و دیگر این
به وقت دعای شه از هر طرف
ملایک چو پاکان زده صف به صف
زند چون موذن به طاعت صلا
اثر می‌کند انتظار دعا
چه گویم ز قدرش که چون است و چند
که گوید موذن به بانگ بلند
نداند جز اخلاص در وی دعا
در آب و گلش نیست بوی ریا
به فرموده شاه گردون وقار
فلک، ثانی کعبه کرد آشکار
ندیده چنین مسجدی کس به خواب
که تا کعبه کرده‌ست رفع حجاب
چراغش که قندیل ازان برفروخت
به جز روغن فیض چیزی نسوخت
دلیلش بود روشن و روشناس
چو فانوس با آن که دارد لباس
مفاتیح الجنان : ذکر مساجد معظمه در مدینه منوره
ذکر مساجد معظمه در مدینه منوره
از جمله [آن ها] مسجد قباست که از آغاز بر پایه پرهیزکاری بنا شده؛ روایت شده: هرکه به آن مسجد برود و دو رکعت نماز بگذارد با ثواب عمره باز می گردد. پس به آن مسجد شریف برو و دو رکعت نماز تحیت مسجد بجا آور و «تسبیح حضرت زهرا» (سلام الله علیها) را بخوان و زیارت جامعه را که اوّلش«السَّلامُ عَلَی أولیاء اللَّه» است قرائت کن، ما آن را «زیارت اول جامعه» قرار می دهیم و در اواخر باب ان شاء الله تعالی خواهد آمد. پس خدا را بخوان و بگو:«یَا کائِناً قَبْلَ کُلِّ شَیءٍ» و این دعایی است طولانی و نقلش منافی با اختصار است، هرکه خواهد به باب مَزار کتاب «بحار الاَنوار» مراجعه کند؛
و در «مشربه اُمّ ابراهیم» [یعنی غرفه مادر حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)] که مسکن و محلّ نماز رسول حق بوده نماز بگذار و نیز نماز بخوان.
 در «مسجد فضیخ» که نزدیک مسجد قباست و آن را «مسجد ردّ شمس» هم می گویند.
 همچنین در «مسجد فتح» که «مسجد احزاب» می خوانند. زمانی که در «مسجد فتح» از نماز فارغ شدی بگو:
یا صَرِیخَ الْمَکرُوبِینَ، وَیا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ، وَیا مُغِیثَ الْمَهْمُومِینَ، اکشِفْ عَنِّی ضُرِّی وَهَمِّی وَکرْبِی وَغَمِّی کمَا کشَفْتَ عَنْ نَبِیک صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ هَمَّهُ، وَکفَیتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ، وَاکفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
در «خانه حضرت سجّاد» (علیه السلام)، و «امام صادق» (علیه السلام) و «مسجد سلمان» (ره) و «مسجد امیر المؤمنین» (علیه السلام) که مقابل «قبر حمزه» (ره) است و «مسجد مباهله» تا جایی که بتوانی نماز بخوان و به آنچه خواهی دعا کن.
مفاتیح الجنان : ذکر مساجد معظمه در مدینه منوره
تکالیف زوار در مدینه طیبه
مؤلّف گوید: ما در کتاب «هدیة الزائرین» در بیان تکالیف زائران در مدینه طیبه نوشتیم: از چیزهایی که برای ایشان مهم است این است که تا در مدینه معظّمه هستند فرصت را غنیمت دانسته، در «مسجد رسول خدا»(صلی اللّه علیه و آله) بسیار نماز بجای آورند که نماز در آنجا برابر ده هزار نماز است که در جای دیگر خوانده شود و بهترین مکان های مسجد، «روضه شریفه» است که بین قبر و منبر قرار دارد.
بدان که شیخ ما حاجی نوری در «تحیه» فرموده است: ارزش جای جسد مبارک پیامبر(صلی اللّه علیه و آله) و ائمۀما(صلوات اللَّه علیهم اجمعین) از کعبه معظّمه به اتفاق جمیع فقها  چنان که شهید (ره) در کتاب «قواعد» به آن تصریح نموده  اشرف است.
در حدیث حَسَن، از حضرمی روایت شده است: که امام صادق(علیه السلام) مرا امر فرمود: در «مسجد رسول خدا»(صلی اللّه علیه و آله) تا می توانم بسیار نماز بخوانم و فرمود: همیشه ترا میسّر نمی گردد به این مکان شریف بیایی. . . تا آخر خبر.
شیخ(رحمة الله علیه) در کتاب «تهذیب» به سند معتبر از مرازم روایت کرده است: که امام صادق(علیه السلام) فرمود: روزه گرفتن در «مدینه» و نماز خواندن نزد ستون ها واجب نیست، بلکه واجب همان نمازهای پنج گانه و روزه ماه رمضان است، ولی اگر کسی بخواهد روزه بگیرد برای او بهتر است؛ و فرمود در این مسجد شریف تا بتوانید بسیار نماز بخوانید که برای شما بهتر است. بدانید آدمی گاه می شود که در دنیا زیرک است و مردم او را مدح می کنند که فلانی چه بسیار زیرک است، پس امر کسی که در کار آخرت زیرک باشد چگونه است؟
و رسول خدا و ائمه بقیع(صلوات اللَّه علیهم اجمعین) را در هر روز به اندازه ای که برای تو ممکن است به طور مکرّر زیارت کن و هرگاه «حجره رسول الهی» را مشاهده کردی بر آن حضرت سلام بده و تا در مدینه هستی مواظب خود باش و خویش را از گناهان و مظالم حفظ کن و تدبّر و تفکر کن در شرافت آنجا، به خصوص در «مسجد شریف» که قدم های مبارک رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله) بر آن زمین ها گذاشته شده و آن بزرگوار در کوچه و بازار آن رفت و آمد کرده و در آن مسجد نماز خوانده و آنجا جایگاه وحی و تنزیل است و جبریل امین و ملائکه مقرّب در آنجا نازل می شدند و چه خوب گفته شده:
أَرْضٌ مَشَی جِبْرِیلُ فِی عَرَصَاتِهَا
وَ اللَّهُ شَرَّفَ أَرْضَهَا وَ سَمَاءَهَا
زمینی که جبریل در عرصاتش راه رفته
و خدا زمین و آسمانش را شریف گردانده
و تا ممکن شود در مدینه صدقه بده، به خصوص در مسجد و مخصوصا به سادات و ذرّیه رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله) که ثواب جزیل و اجر عظیم بر آن مترتّب است.
علاّمه مجلسی فرموده: در روایت معتبر وارد شده: درهمی که در آنجا صدقه دهند برابر است با ده هزار درهم صدقه در جای دیگر و اگر برایت ممکن باشد مجاورت آن شهر پاک را اختیار کن که مجاورت در مدینه مستحب است و احادیث مستفیضه در فضیلت آن وارد شده است.
سَقَی اللَّهُ قَبْرا بِالْمَدِینَةِ غَیثَهُ
فَقَدْ حَلَّ فِیهِ الْأَمْنُ بِالْبَرَکاتِ
خدا قبری را در مدینه با بارانش سیراب کند
که در آن فرود آمده امنیت با برکت ها
نَبِی الْهُدَی صَلَّی عَلَیهِ مَلِیکهُ
وَبَلَّغَ عَنَّا رُوحَهُ التُّحَفاتِ
پیامبر هدایت که خدایش بر او درود فرستد
و برساند از ما به روان او هدیه ها
وَ صَلَّی عَلَیهِ اللَّهُ مَا ذَرَّ شَارِقٌ
وَلاحَتْ نُجُومُ اللَّیلِ مُبْتَدِراتِ
درود فرستد خدا بر او تا خورشید می تابد
و می درخشد ستارگان شب شتابان
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
فضیلت مسجد کوفه
آگاه باش که کوفه یکی از آن چهار شهری است که حق تعالی آن را اختیار فرموده و «طور سینین» تفسیر به آن شده و در روایت آمده است که: کوفه حرم خدا و حرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و حرم امیرمؤمنان است و یک درهم صدقه در آن، به صد درهم در جای دیگر و دو رکعت نماز در آن به صدر رکعت محاسبه می شود.
فضیلت مسجد کوفه زیاده از آن است که ذکر شود و در بیان شرافت آن کافی است که یکی از چهار مسجدی است که شایسته است برای درک فیوضاتشان به شتاب به سوی آن ها کوچ کرد و یکی از محل هایی است که مسافر، بین قصر و اتمام نماز در آن آزاد است و نماز واجب در آن برابر حجّ مقبول و معادل هزار نماز است که در جای دیگر خوانده شود.
در روایات وارد شده است که: مسجد کوفه محلّ نماز پیامبران است و جایگاه نماز حضرت مهدی(عج) خواهد شد و در روایتی است: که هزار پیامبر و هزار جانشین پیامبر در آن، نماز خوانده اند و از بعضی روایات استفاده می شود که مسجد کوفه از مسجد اقصی که در بیت المقدس است برتر است.
ابن قولویه از حضرت امام باقر(علیه السلام) روایت کرده: اگر مردم بدانند مسجد کوفه چه اندازه فضیلت دارد، هر آینه از شهرهای دور، تهیه زاد و راحله کنند و به سوی این مسجد بیایند و نیز فرمود: نماز واجب در آن، برابر است با حجّ مقبول و نماز مستحب برابر است با عمره مقبوله، به بیان روایت دیگر نماز واجب و مستحبّ در آن همانند حج و عمره ای است که با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بجا آورده شود.
شیخ کلینی و غیر او از بزرگان روایت کرده اند از هارون بن خارجه که امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: ای هارون بین تو و مسجد کوفه چه اندازه مسافت است، یک میل می شود؟ گفتم: نه؛ فرمود: همه نمازهای خود را در آنجا می خوانی؟ گفتم نه؛ فرمود: اگر من نزدیک آن مسجد بودم امید داشتم از من یک نماز در آن فوت نمی شد؛ هیچ می دانی که برتری و مزیت آن مکان چیست؟
نبوده بنده ی صالحی نه پیامبری مگر آنکه در مسجد کوفه نماز خوانده، حتی در شبی که رسول خدا را به معراج می بردند، جبرئیل به آن حضرت عرضه داشت: می دانی کجایی؟ اکنون در برابر مسجد کوفه ای؛ فرمود: از پروردگارم اجازه بخواه تا در آن مسجد بروم و دو رکعت نماز بخوانم؛ جبرئیل از حضرت حق اذن خواست، حق تعالی مرحمت فرمود، پس آن حضرت را فرود آورد و در آن دو رکعت نماز خواند.
به درستی که جانب راست آن باغی است از باغ های بهشت و وسط آن باغی از باغ های بهشت و پشت آن باغی از باغ های بهشت، همانا نماز واجب در آن برابر است با هزار نماز و نماز مستحب در آن برابر است با پانصد نماز و نشستن در آن، بدون تلاوت قرآن و ذکر، عبادت است و اگر مردم بدانند چه اندازه فضیلت در آن است به سوی آن بیایند، گرچه به روش کودکان خود را به زمین کشند؛
و در روایت دیگر آمده: نماز واجب در آن برابر حج است و نماز مستحب به اندازه عمره و در «ذیل زیارت هفتم» حضرت امیر اشاره به برتری و مزیت این مسجد شریف گذشت و از پاره ای روایات استفاده می شود که جانب راست این مسجد از جانب چپ آن افضل است.
مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
عمل ستون پنجم مسجد کوفه
از جمله مواضع ممتاز مسجد کوفه «ستون پنجم» است که باید کنار آن نماز بخوانند و حاجات خود را از خدا بطلبند زیرا در روایات معتبر وارد شده: محلّ نماز حضرت ابراهیم خلیل بوده و با روایات دیگر منافات ندارد، زیرا ممکن است آن حضرت در همه این مواضع نماز خوانده باشد.
در حدیث معتبر از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: ستون پنجم مقام جبرییل است و از روایت بخش گذشته استفاده می شود که مقام امام مجتبی(علیه السلام) است، در نهایت آنچه از احادیث فهمیده می شود، این است که، محل ستون هفتم و پنجم از سایر مکان های مسجد برجسته و برتر است.
سید ابن طاووس گفته: نزد ستون پنجم دو رکعت نماز بخوان به «حمد» و هر سوره ای که خواهی و پس از سلام و تسبیح بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِجَمِیعِ أَسْمائِک کلِّها مَا عَلِمْنا مِنْها وَمَا لَانَعْلَمُ، وَأَسْأَلُک بِاسْمِک الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ الْکبِیرِ الْأَکبَرِ الَّذِی مَنْ دَعاک بِهِ أَجَبْتَهُ، وَمَنْ سَأَلَک بِهِ أَعْطَیتَهُ، وَمَنِ اسْتَنْصَرَک بِهِ نَصَرْتَهُ، وَمَنِ اسْتَغْفَرَک بِهِ غَفَرْتَ لَهُ، وَمَنِ اسْتَعانَک بِهِ أَعَنْتَهُ، وَمَنِ اسْتَرْزَقَک بِهِ رَزَقْتَهُ، وَمَنِ اسْتَغاثَک بِهِ أَغَثْتَهُ، وَمَنِ اسْتَرْحَمَک بِهِ رَحِمْتَهُ، وَمَنِ اسْتَجارَک بِهِ أَجَرْتَهُ، وَمَنْ تَوَکلَ عَلَیک بِهِ کفَیتَهُ، وَمَنِ اسْتَعْصَمَک بِهِ عَصَمْتَهُ، وَمَنِ اسْتَنْقَذَک بِهِ مِنَ النَّارِ أَنْقَذْتَهُ؛
وَمَنِ اسْتَعْطَفَک بِهِ تَعَطَّفْتَ لَهُ، وَمَنْ أَمَّلَک بِهِ أَعْطَیتَهُ، الَّذِی اتَّخَذْتَ بِهِ آدَمَ صَفِیاً، وَنُوحاً نَجِیاً، وَ إِبْراهِیمَ خَلِیلاً، وَمُوسی کلِیماً، وَعِیسی رُوحاً، وَمُحَمَّداً حَبِیباً، وَعَلِیاً وَصِیاً صَلَّی اللّهُ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ أَنْ تَقْضِی لِی حَوائِجِی، وَتَعْفُوَ عَمَّا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِی، وَتَتَفَضَّلَ عَلَی بِما أَنْتَ أَهْلُهُ وَلِجَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ لِلدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، یامُفَرِّجَ هَمِّ الْمَهْمُومِینَ، وَیا غِیاثَ الْمَلْهُوفِینَ، لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَک یا رَبَّ الْعالَمِینَ.
نویسنده گوید: از امام صادق(علیه السلام) روایت شده: به بعضی از اصحاب خود فرمودند: نزد ستون پنجم دو رکعت نماز بخوان که آن مصلاّی ابراهیم است و بگو: «السَّلامُ عَلَی أَبِینا آدَمَ وَ أُمِّنا حَوَّاءَ. . »تا آخر، نزدیک به آنچه که کنار ستون هفتم، به طرف قبله خواندی.