عبارات مورد جستجو در ۹ گوهر پیدا شد:
نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۴۶ - وصیت کردن مهین بانو شیرین را
مهین بانو دلش دادی شب و روز
بدان تا نشکند ماه دل افروز
یکی روزش به خلوت پیش خود خواند
که عمرش آستین بر دولت افشاند
کلید گنجها دادش که بر گیر
که پیشت مرد خواهد مادر پیر
در آمد کار اندامش به سستی
به بیماری کشید از تن درستی
چو روزی چند بر وی رنج شد چیر
تن از جان سیر شد جان از جهان سیر
جهان از جان شیرینش جدا کرد
به شیرین هم جهان هم جان رها کرد
فرو شد آفتابش در سیاهی
بنه در خاک برد از تخت شاهی
چنین است آفرینش را ولایت
که باشد هر بهاری را نهایت
نیامد شیشه‌ای از سنگ در دست
که باز آن شیشه را هم سنگ نشکست
فغان زین چرخ کز نیرنگ سازی
گهی شیشه کند گه شیشه‌بازی
به اول عهد زنبور انگبین کرد
به آخر عهد باز آن انگبین خورد
بدین قالب که بادش در کلاهست
مشو غره که مشتی خاک را هست
ز بادی کو کلاه از سر کند دور
گیاه آسوده باشد سرو رنجور
بدین خان کو بنا بر باد دارد
مشو غره که بد بنیاد دارد
چه می‌پیچی درین دام گلو پیچ
که جوزی پوده بینی در میان هیچ
چو روباهان و خرگوشان منه گوش
به روبه بازی این خواب خرگوش
بسا شیر شکار و گرگ جنگی
که شد در زیر این روبه پلنگی
نظر کردم ز روی تجربت هست
خوشیهای جهان چون خارش دست
به اول دست را خارش خوش افتد
به آخر دست بر دست آتش افتد
همیدون جام گیتی خوشگوار است
به اول مستی و آخر خمار است
رها کن غم که دنیا غم نیرزد
مکن شادی که شادی هم نیرزد
اگر خواهی جهان در پیش کردن
شکم‌واری نخواهی بیش خوردن
گرت صد گنج هست ار یک درم نیست
نصیبت زین جهان جز یک شکم نیست
همی تا پای دارد تندرستی
ز سختی‌ها نگیرد طبع سستی
چو برگردد مزاج از استقامت
به دشواری به دست آید سلامت
دهان چندان نماید نوش خندی
که یابد در طبیعت نوشمندی
چو گیرد ناامیدی مرد را گوش
کند راه رهائی را فراموش
جهان تلخ است خوی تلخناکش
به کم خوردن توان رست از هلاکش
مشو پر خواره چون کرمان در این گور
به کم خوردن کمر دربند چون مور
ز کم خوردن کسی را تب نگیرد
ز پر خوردن به روزی صد بمیرد
حرام آمد علف تاراج کردن
به دارو طبع را محتاج کردن
چو باشد خوردن نان گلشکروار
نباشد طبع را با گلشکر کار
چو گلبن هر چه بگذاری بخندد
چو خوردی گر شکر باشد بگندد
چو دنیا را نخواهی چند جوئی
بدو پوئی بد او چند گوئی
غم دنیا کسی در دل ندارد
که در دنیا چو ما منزل ندارد
درین صحرا کسی کو جای گیر است
ز مشتی آب و نانش ناگزیر است
مکن دلتنگی ای شخصت گلی تنگ
که بد باشد دلی تنگ و گلی تنگ
جهان از نام آنکس ننگ دارد
که از بهر جهان دلتنگ دارد
غم روزی مخور تا روز ماند
که خود روزی رسان روزی رساند
فلک با این همه ناموس و نیرنگ
شب و روز ابلقی دارد کهن لنگ
بر این ابلق که آمد شد گزیند
چو این آمد فرود آن بر نشیند
در این سیلاب غم کز ما پدر برد
پسر چون زنده ماند چون پدر مرد
کسی کو خون هندوئی بریزد
چو وارث باشد آن خون برنخیزد
چه فرزندی تو با این ترکتازی
که هندوی پدرکش را نوازی
بزن تیری بدین کوژ کمان پشت
که چندین پشت بر پشت ترا کشت
فلک را تا کمان بی‌زه نگردد
شکار کس در او فربه نگردد
گوزنی را که ره بر شیر باشد
گیا در زیر پی شمشیر باشد
تو ایمن چون شدی بر ماندن خویش
که داری باد در پس چاه در پیش
مباش ایمن که این دریای خاموش
نکرد است آدمی خوردن فراموش
کدامین ربع را بینی ربیعی
کزان بقعه برون ناید بقیعی
جهان آن به که دانا تلخ گیرد
که شیرین زندگانی تلخ میرد
کسی کز زندگی با درد و داغ است
به وقت مرگ خندان چون چراغ است
سرانی کز چنین سر پرفسوسند
چون گل گردن زنان را دست بوسند
اگر واعظ بود گوید که چون کاه
تو بفکن تا منش بردارم از راه
و گر زاهد بود صد مرده کوشد
که تو بیرون کنی تا او بپوشد
چو نامد در جهان پاینده چیزی
همه ملک جهان نرزد پشیزی
ره آورد عدم ره توشه خاک
سرشت صافی آمد گوهر پاک
چنین گفتند دانایان هشیار
که نیک و بد به مرگ آید پدیدار
بسا زن نام کانجان مرد یابی
بسا مردا که رویش زرد یابی
خداوندا چو آید پای بر سنگ
فتد کشتی در آن گردابه ی تنگ
نظامی را به آسایش رسانی
ببخشی و به بخشایش رسانی
عنصرالمعالی : قابوس‌نامه
باب شانزدهم: اندر آیین گرمابه رفتن
بدان ای پسر که چون بگرمابه روی بر سیری مرو، که زیان دارد و در گرمابه نیز بجماع کردن مشغول مباش البته، خاصه در گرمابهٔ گرم.
محمد بن زکریا الرازی گوید: عجب کسی که در گرمابه جماع کند و مفاجا در وقت نمیرد. اما گرمابه سخت خوب چیزی است و شاید گفت که تا حکیمان بناها نهاده‌اند از گرمابه چیزی بهتر نساخته‌اند، لیکن با همه نیکی هر روز یک‌بار نشاید رفت، تا هم تن را سود دارد و هم بعیب منسوب نگردند و برعنائی و هر روزی سود ندارد بل کی زیان دارد که اعصاب و مفصلها نرم کند و سختی وی ببرد و طبیعت عادت کند هر روز بگرمابه شدن، چون یکروز نیابد آن روز چون بیماری باشد و اندامها درشت شود؛ پس چنان باید که هر دو روزی یک‌بار شوی و چون زمستان و تابستان در گرمابه روی اول در خانهٔ سرد یک زمان توقف کن، چنانک طبع از وی حظی بیابد، آنگاه در خانهٔ میانه رو و آنجا یک زمان بنشین، تا از آن خانه نیز بهره بیابی، آنگاه در خانهٔ گرم رو و آنجا یک زمان بنشین، تا حظ خانهٔ گرم نیز بیابی، چون گرمی گرمابه در تو اثر کرد در خلوت خانه رو و سر آنجا بشوی و باید که در گرمابه بسیار مقام نکنی و آب سخت گرم و سخت سرد بر خود نریزی، باید که معتدل باشد و اگر گرمابه خالی باشد غنیمتی بزرگ باشد، که حکما گرمابه خالی را غنیمتی دانند از جمله غنیمت ها؛ چون از گرمابه بیرون آیی موی را سخت خشک باید کردن، آنگاه بیرون رفتن، که موی تر براه رفتن نه کار خردمندان باشد و از آن محتشمان و نیز از گرمابه بیرون آمده با موی تر پیش محتشمان رفتن نشاید که در شرط ادب نیست. نفع و ضرر گرمابه گفتم، اینست جمله؛ اما در گرمابه آب خوردن و فقاع خوردن از آن پرهیز کن که سخت زیان دارد و باستسقا ادا کند، مگر مخمور باشی، آنگاه روا بود که سخت اندک بخورد تسکین خمار را، تا زیان کمتر دارد، و الله اعلم بالصواب.
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۱۳ - فصل اول (آداب قضای حاجت)
باید که اگر در صحرا بود از چشم خلق دور شود و اگر تواند در پس دیواری شود و عورت پیش از نشستن برهنه نکند و روی سوی آفتاب و ماه نکند و قبله را پس پشت نکند و روی فراقبله نکند مگر در بنایی باشد که آن روا بود، ولکن اولیتر آن بود که قبله بر چپ و راست بود و جایی که مردمان آنجا گرد آیند حدث نکند و در آب ایستاده بول نکند و در زیر درخت میوه دار حدث نکند و در هیچ سوراخ حدث و بول نکند و در زمین سخت و در برابر باد بول نکند تا بشنج به وی بازنیاید و بر پای ایستاده بول نکند الا به عذری، و در نشستن اعتماد بر پای چپ کند و جایی که آنجا وضو و غسل کنند، بول نکند چون در طهارت جای شود پای چپ در پیش نهد و چون بیرون آید پای راست، و هیچ چیز که نام خدای تعالی بر وی نبشته بود با خود ندارد و سر برهنه به قضای حاجت نشود و چون در شود بگوید، «اعوذبالله من الرجس النجس الخبیث المخبث، من الشیطان الرجیم» و چون بیرون آید بگوید، «الحمدلله الذی اذهب عنی ما یوذینی و ابقی علی ما ینفعنی».
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۱۴ - فصل دیگر(در استنجا)
باید که سه کلوخ یا سه سنگ راست کرده باشد پیش از قضای حاجت، چون فارغ شود به دست چپ بگیرد و بر جایی نهد که پلید نباشد، آنگاه می راند تا به موضع نجاست و آنجا می گرداند و نجاست می رباید چنان که فراتر نبرد نجاست را، این چنین سه سنگ به کار دارد و اگر پاک نشود دو دیگر به کار دارد تا طاق بود آنگاه سنگی بزرگتر به دست راست بگیرد و قضیب به دست چپ بگیرد و بر آن سنگ فراز آورد سه بار یا به دیواری فراز آورد به سه جای و دست چپ جنباند نه دست راست؛ و اگربدین قناعت کند کفایت کند، لیکن اولیتر آن بود که جمع کند میان آب و سنگ و چون آب به کار خواهد داشت از این جای برخیزد و جای دیگر شود که آب بر وی نبشنجد و به دست راست آب می ریزد و به دست چپ می مالد به کف دست، چنان که بداند که هیچ اثر نماند چون دانست که آب بسیار نریزد و نیرو نکند تا آب به باطن رسد، ولیکن به وقت استنجا خویشتن سست فروگذارد و هرچه بدین مقدار آب به وی نرسد آن از باطن است و آنرا حکم نجاست نیست تا وسوسه را به خود راه ندهد و همچنین در استبرا سه بار دست به زیر قضیب فرو آورد و سه بار بیفشاند و سه گام فرا رود و سه بار تنحنح کند و بسیش از این خویشتن را رنجه ندارد که وسواس به وی راه یابد اگر این کرده باشد و هر زمان می پندارد که از استنجا تری پدید آمد، آب بر ازار پای ریزد تا گوید از آن است و رسول (ص) بدین فرموده است برای وسواس را.
و چون از استنجا فارغ شود، دست به دیوار درمالد یا بر زمین، آنگاه بشوید تا هیچ به وی نماند و بگوید در وقت استنجا، « اللهم طهر قلبی من النفاق- حصن فرجی من الفواحش ».
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۱۷ - قسم سیم
و آن دو نوع است: نوع اول شوخهاست، چون شوخ که در میان موی سر و محاسن باشد و این به شانه و آب و گل و گرمابه ازالت توان کرد و هرگز در سفر و حضر شانه از رسول (ص) جدا نبودی و پاک داشتن خود را از آن شوخها سنت است و دیگر آن که در گوشه چشم گرد آید، در وقت وضو به انگشت پاک باید کردن و دیگر آن که در گوش است، چون از گرمابه برآیی آن را تعهد باید کردن و دیگر آنچه در بینی باشد و بر دندان باشد از زردی و این به مسواک و مضمضه و استنشاق بشود ودیگر آنچه بر بند انگشتان گرد آید و بر پشت پای و پاشنه و آنچه در سر ناخن بود و آنچه بر همه تن باشد، ازالت این همه سنت است.
و بدان که بر جایی که شوخ باشد طهارت باطل نشود و آن آب را از پوست مانع نباشد مگر که بسیار شود در زیر ناخن بر خلاف عادت، آنگاه باشد که مانع بود و پاکی این شوخها با آب گرمابه سنت است.
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۱۸ - فصل(واجبها و سنتهای گرمابه)
هر که در گرمابه شود، بر وی چهار چیز واجب است و ده سنت:
دو واجب در عورت وی که از ناف تا زانو از چشمها نگاه دارد و از دست خادم نیز نگاه دارد که بسودن آن از دیدن فراتر است و دو در عورت دیگران که چشم خویش نگاه دارد و اگر کسی عورت برهنه کند بر وی حسبت کند چون بیمی نباشد، چه اگر نکند عاصی گردد و هرکه این نکند عاصی از گرمابه بیرون آید و از این عمر حکایت کرده اند که در گرمابه نشسته بود روزی، روی در دیوار و چیزی به چشم باز بسته و بر زنان همین واجب بود و نهی آمده است زنان را به گرمابه گذاشتن اصلا، الا به عذری ظاهر.
و اما سنتها که نیت کند که سنت پاکی به جای آرد تا به وقت نماز آراسته باشد، نه برای چشم خلق را و سیم گرمابه بان از نخست بدهد تا او را دل خوش بود به آب ریختن وی و بداند که چه به وی می دهد پس پای چپ در پیش نهد که در شود و بگوید، «بسم الله الرحمن الحیم اعوذ بالله من الرجس النجس الخبیث المخبث من الشیطان الرجیم»، چه گرمابه جای شیطان است، پس جهد کند که گرمابه خالی کنند برای وی یا وقتی شود که خالی تر باشد پس زود در خانه گرم شود تا بیشتر عرق کند و چون در شود دست بشوید در وقت و آب بسیار نریزد، چندان ریزد که اگر گرمابه بان ببیند کراهیتش نیاید و چون در شود سلام نکند و اگر دست فراگیرد باکی نبود و اگر کسی سلام کند جواب دهد که، «عافاک الله» و سخن بسیار نگوید و اگرقرآن خواند آواز برندارد و اگر شیطان استعاذت کند به آواز روا بود و وقت نماز شام و فرو شدن آفتاب و میان نماز شام و نماز خفتن به گرمابه نرود که این وقت انتشار شیطان باشد و چون در خانه گرم شود از آتش دوزخ یاد کند و یک ساعت زیادتر بنشیند تا بداند که در زندان دوزخ چون خواهد بود، بلکه عاقل آن بود که در هرچه نگاه کند از آخرت یاد کند تا اگر تاریکی بیند از ظلمت گور یاد آورد، و اگر ماری بیند از مارهای دوزخ یاد کند و اگر صورتی زشت بیند از منکر و نکیر و زبانیه و اگر آوازی هولناک شنید از نفخه یاد آورد، و اگر رد و قبولی بیند از رد و قبول روز قیامت یاد کند، سنتهای شرعی این است.
اما از جهت طب گفته اند، هر ماهی یک بار آهک به کار داشتن سودمند بود و چون بیرون آید آب سرد بر پای ریزد از نقرس ایمن شود و درد سر نخیزد و آب سرد بر سر نریزد و چون از گرمابه بیرون آید به تابستان و بخسبد، به جای شربتی کار کند.
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۱۹ - فصل(نوع دوم طهارت از فضلات تن)
اما جنس دیگر پاکی است از فضلات تن و آن هفت است:
اول: موی سر است و ستردن اولیتر به پاکی نزدیکتر، مگر اهل شرف را اما بعضی ستردن و بعضی رها کردن و هرجایی موی پراکنده گذاشتن عادت لشگریان است و کراهیت و نهی آمده است از آن.
دوم: سبلت با لب راست کردن سنت است و فرو گذاشتن نهی است.
سوم: موی زیر دست در چهل روز یک بار کندن سنت است و چون در ابتدا عادت کند آسان باشد اگر عادت نکرده باشد ستردن اولیتر تا خویشتن را تعذیب نکرده باشند.
چهارم: موی عانه است و ازالت آن به آهک یا به ستردن سنت است و باید که از چهل روز تاخیر نکند.
پنجم: ناخن بازکردن سنت است تا شوخ در وی گرد نیاید، پس اگر گرد آید اندکی، طهارت باطل نشود، چه رسول (ص) آن شوخ بدید در ناخن گروهی و بفرمود تا ناخن باز کنند و قضای نماز نفرمود در خبر است که چون ناخن دراز شود نشستگاه شیطان بود و باید که ابتدا بدان انگشت کند که فاضلتر است و دست از پای فاضلتر و راست از چپ؛ و آن انگشت که اشارت شهادت به وی رسد فاضلتر است، ابتدا به وی کند، و آنگاه از جانب راست وی می شود تا به وی رسد و هر دو دست روی در روی چون خلقه تقدیر کند، پس از انگشت شهادت راست ابتدا کند و می شود تا به کهین راست، پس از کهین چپ ابتدا کند تا راست ختم کند.
ششم: ناف بریدن است و آن وقت ولادت باشد.
هفتم: ختنه کردن است مرد و زن را.
غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۵ - اما آداب آب خوردن
آن است که کوزه به دست راست گیرد و گوید بسم الله و باریک درکشد و بر پای نخورد و ابتدا به کوزه فرو نگرد تا خاشاکی و حیوانی نباشد در وی و اگر جشایی از گلو برآید دهان از کوزه بگرداند و اگر یک بار بیش خورد سه بار خورد و هر باری بسم الله بگوید و به آخر الحمدلله، و زیر کوزه گوش دارد تا آب به جایی نچکاند و چون تمام بخورد بگوید، « الحمدلله الذی جعله عذابا فراتا برحمته ولم یجعله ملحا اجاجا بذنوبنا ».
مفاتیح الجنان : مفاتیح الجنان
اعمال هر ماه نو
اما اعمال هر ماه نو؛ چند عمل است:
اوّل:
خواندن دعاهای نقل شده در وقت دیدن هلال که بهترین آن ها دعای «چهل و سوّم صحیفه کامله» است که همراه با «اعمال اول ماه رمضان» ذکر شد.
دوم:
خواندن «هفت مرتبه» سوره «حمد» برای دفع درد چشم.
سوم:
اندکی پنیر خوردن، چه روایت شده: هرکه خود را به خوردن آن در اول هر ماه مقید کند، امید است در آن ماه حاجتش ردّ نشود.
چهارم:
در شب اوّل دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت پس از سوره «حمد» سوره «اَنعام» را قرائت کند و از خداوند بخواهد او را از هر ترس و دردی ایمن گرداند و در آن ماه حادثه ای را نبیند که ناپسند او باشد.
پنجم:
در روز اوّل دو رکعت نماز بخواند، در رکعت اول پس از سوره «حمد» «سی مرتبه» سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از سوره «حمد» «سی مرتبه» سوره «قدر» بخواند و پس از نماز صدقه بدهد؛ چون چنین کند، سلامتی اش را در آن ماه از خدا خریده است. از بعضی روایات استفاده می شود که پس از نماز چنین بخواند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا، کلٌّ فِی کتَابٍ مُبِینٍ.» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، «وَ إِنْ یمْسَسْک اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلّا هُوَ، وَ إِنْ یرِدْک بِخَیرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ، یصِیبُ بِهِ مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ، وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، «سَیجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یسْراً»، «مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ»، «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ»، «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ»، «لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»، «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ»، «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً، وَ أَنْتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ».