عبارات مورد جستجو در ۴ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۰
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سر فتنهٔ بزم و باده‌جویم کردی
سجاده‌نشین با وقارم دیدی
بازیچهٔ کودکان کویم کردی
عطار نیشابوری : باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید
شمارهٔ ۳۱
امروز چو من شفیته و مجنون کیست
بر خاک فتاده، با دلی پرخون، کیست
این خود نه منم، خدای میداند و بس
تا آنگاهی که بودم و اکنون کیست
ملک‌الشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۱
بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان‌روا
اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا
نیستی رنگم چنین و نیستی اشکم چنان
گر بر این دل نیستی عشق بتان فرمانروا
تا شدم با مهر آن نامهربان دلبر، قرین
تا شدم با عشق آن ناپارسا یار آشنا
مهربان بودم‌، به جان خود شدم نامهربان
پارسا بودم‌، به کار دین شدم ناپارسا
شد دژم جان من از نیرنگ آن‌ چشم دژم
شد دوتا پشت من از افسون آن زلف دوتا
از دل عاشق به عشق اندر درختی بردمد
کش برآید جاودان برگ و بر از رنج و عنا
تن اسیر عشق اگرکردم غمی گشتم غمی
دل به دست یار اگر دادم خطا کردم خطا
چاره ی خود را ندانم من به‌عشق اندرکنون
بنده ی مسکین چه داند کرد پیش پادشا
در بلای عشق اگر ماندم نیندیشم همی
کافرین شهریار از من بگرداند بلا
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۲
وقتی که مرا می طرب در سر بود
یکسر سخنم ز باده و دلبر بود
و امروز کزان حال همی اندیشم
گویی که بجای من کسی دیگر بود