عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
وحشی بافقی : غزلیات
غزل ۸۴
وقت برقع ز رخ کشیدن نیست
رخ بپوشان که تاب دیدن نیست
بر من خسته بین و تند مران
که مرا قوت دویدن نیست
با که گویم غمت که در مجلس
زهرهٔ گفتن وشنیدن نیست
من خود از حیرت تو خاموشم
حاجت منع و لب گزیدن نیست
میرمد وحشی آن غزال از من
هرگزش میل آرمیدن نیست
احمد شاملو : باغ آینه
خوابِ وجين‌گر
خواب چون درفکند از پایم
خسته می‌خوابم از آغازِ غروب
لیک آن هرزه علف‌ها که به دست
ریشه‌کن می‌کنم از مزرعه، روز،
می‌کَنَم‌ْشان شب در خواب، هنوز...
۱۳۳۸ (؟)