عبارات مورد جستجو در ۴ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۴۸
نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۸۳
جان به لب از شوق و می آرند پیغامم دروغ
دوست دور و نامه می سازند بر نامم دروغ
راهب بتخانه را عز کرامت کی دهند
هست کشفم مکر و استدراج و الهامم دروغ
بسته طامات رعنایان ره گردیده ام
چون روم دنبال حق افکنده در دامم دروغ
محو نیرنگ مجازم ذوقم از تحقیق نیست
راست چون گویم که شیرینست در کامم دروغ
رو به سوی قبله دارم دل به سوی سومنات
در نهان کفرم یقین در ظاهر اسلامم دروغ
رام از افسانه و افسون هرکس می شوم
گر خوشم آید سخن اندازد از بامم دروغ
چهره رنگین کرده عکس ساغر و پیمانه ام
پرتو مهر شفق افکنده بر شامم دروغ
همچو طفل بی پدر می گریم از حرمان بخت
می دهد مادر نوید نقل و بادامم دروغ
چون سپندم بر سر آتش «نظیری » بی قرار
گر کسی در عشق گوید هست آرامم دروغ
دوست دور و نامه می سازند بر نامم دروغ
راهب بتخانه را عز کرامت کی دهند
هست کشفم مکر و استدراج و الهامم دروغ
بسته طامات رعنایان ره گردیده ام
چون روم دنبال حق افکنده در دامم دروغ
محو نیرنگ مجازم ذوقم از تحقیق نیست
راست چون گویم که شیرینست در کامم دروغ
رو به سوی قبله دارم دل به سوی سومنات
در نهان کفرم یقین در ظاهر اسلامم دروغ
رام از افسانه و افسون هرکس می شوم
گر خوشم آید سخن اندازد از بامم دروغ
چهره رنگین کرده عکس ساغر و پیمانه ام
پرتو مهر شفق افکنده بر شامم دروغ
همچو طفل بی پدر می گریم از حرمان بخت
می دهد مادر نوید نقل و بادامم دروغ
چون سپندم بر سر آتش «نظیری » بی قرار
گر کسی در عشق گوید هست آرامم دروغ
مهدی اخوان ثالث : آخر شاهنامه
وداع
سکوت صدای گامهایم را باز پس میدهد
با شب خلوت به خانه میروم
گلهای کوچک از سگها بر لاشهٔ سیاه خیابان میدوند
خلوت شب آنها را دنبال میکند
و سکوت نجوای گامهاشان را میشوید
من او را به جای همه بر میگزینم
و او میداند که من راست میگویم
او همه را به جای من بر میگزیند
و من میدانم که همه دروغ میگویند
چه میترسد از راستی و دوست داشته شدن، سنگدل
بر گزیننده ی دروغها
صدای گامهای سکوت را میشنوم
خلوتها از با همی سگها به دروغ و درندگی بهترند
سکوت گریه کرد دیشب
سکوت به خانهام آمد
سکوت سرزنشم داد
و سکوت ساکت ماند سرانجام
چشمانم را اشک پر کرده است
با شب خلوت به خانه میروم
گلهای کوچک از سگها بر لاشهٔ سیاه خیابان میدوند
خلوت شب آنها را دنبال میکند
و سکوت نجوای گامهاشان را میشوید
من او را به جای همه بر میگزینم
و او میداند که من راست میگویم
او همه را به جای من بر میگزیند
و من میدانم که همه دروغ میگویند
چه میترسد از راستی و دوست داشته شدن، سنگدل
بر گزیننده ی دروغها
صدای گامهای سکوت را میشنوم
خلوتها از با همی سگها به دروغ و درندگی بهترند
سکوت گریه کرد دیشب
سکوت به خانهام آمد
سکوت سرزنشم داد
و سکوت ساکت ماند سرانجام
چشمانم را اشک پر کرده است
نهج البلاغه : حکمت ها
نفرين امیر المؤمنین عليه السلام
وَ قَالَ عليهالسلام لِأَنَسِ بْنِ مَالِكٍ وَ قَدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَ اَلزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى اَلْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُمَا شَيْئاً مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم فِي مَعْنَاهُمَا فَلَوَى عَنْ ذَلِكَ فَرَجَعَ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي أُنْسِيتُ ذَلِكَ اَلْأَمْرَ
فَقَالَ عليهالسلام إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اَللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَمِعَةً لاَ تُوَارِيهَا اَلْعِمَامَةُ قال الرضي يعني البرص فأصاب أنسا هذا الداء فيما بعد في وجهه فكان لا يرى إلا مبرقعا
فَقَالَ عليهالسلام إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فَضَرَبَكَ اَللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَمِعَةً لاَ تُوَارِيهَا اَلْعِمَامَةُ قال الرضي يعني البرص فأصاب أنسا هذا الداء فيما بعد في وجهه فكان لا يرى إلا مبرقعا