عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۵۸ - آداب طواف
بدان که طواف همچون نماز است در وی طهارت تن و جامه و ستر عورت شرط است ولیکن سخن در وی مباح است و اول باید که سنت اضطباع به جای آرد و اضطباع آن بود که میان ازار در زیر دست راست کند و هردو کرانه وی بر کتف چپ افکند، پس خانه را بر جانب چپ کند و از ابتدای حجرالاسود طواف ابتدا کند چنان که میان خانه و میان وی سه گام باشد تا پای بر شادروان ننهد که آن حد خانه است و چون طواف ابتدا کند بگوید، «اللهم ایمانا بکو تصدیقا بکتابک و وفاء بعهدک و اتباعا لسنه نبیک محمد صلی الله علیه و سلم» و چون به در خانه رسد بگوید، «اللهم هذاالبیت بیتک و هذاالحرم حرمک، و هذاالامن امنک و هذا مقام خلیک العایذبک من النار» و چون به رکن عراقی رسد گوید، «اللهم انی اعوذ بک من الشرک و الشک و الکفر والنفاق و الشقاق و سوء الاخلاق و سوء المنظر فی الاهل و المال و الوالد» و چون به زیر ناودان رسد گوید، «اللهم اظلنی تحت ظل عرشک یوم الاظل عرشک اللهم اسقنی بکاس محمد صلی الله علیه و اله و سلم شربه لا اظما بعدها ابدا» و چون به رکن شامی رسد گوید، «اللهم اجعله حجا مبرورا وسعیا مشکورا و ذنبا مغفورا و تجاره لن تبور، یا عزیز یا غفور، رب اففروارحم و تجاوز عما تعلم انک انت الاعز الاکررم» و چون به رکن یمانی رسد گوید، «اللهم انی اعوذبک من الکفر و اغوذبک من الفقر و من عذاب القبر و من فتنه المحیا و الممات و اعوذ بک من الخزی فی الدنیا و الاخره اللهم ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا برحمتک عذاب القبر و عذاب النار» هفت بار همچنین بگردد و هر باری این دعاها می گوید و هر باری را شوطی گویند، در سه شوط به شتاب می رود جلدوار و به نشاط، و اگر به نزدیک خانه زحمت بود دورتر شود تا به شتاب تواند رفت و در چهار شوط بازپسین آهسته رود و هرباری حجر را بوسه دهد و دست به رکن یمانی فراز آورد و اگر نتواند از زحمت به دست اشارت کند، چون هفت شوط تمام شود میان خانه و سنگ بایستد و شکم و سینه جانب راست از روی بر دیوار خانه نهد و دو دست زیر سر خویش به دیوار باز نهاده یا در استار کعبه زند و این جای را ملتزم گویند و دعا اینجا مستجاب بود بگوید، «اللهم یارب البیت العتیق اعتق رقبتی من النار و اعذنی من کل سوء وقنعنی بما رزقنی و بارک لی فیما اتیتنی» و آنگاه صلوات دهد و استغفار کند و حاجتی که در دل دارد بخواهد آنگاه در پس مقام بایستد و دو رکعت نماز کند که آن را رکعتی الطواف گویند و تمامی طواف بدان بود، در رکعت اول الحمد و قل یا ایها الکافرون و در دوم الحمد و قل هو الله احد و پس از تماز دعا کند و تا هفت شوط بنگردد یک طواف تمام نشود و هر هفت باری این دو رکعت نماز کند، آنگاه تا به نزدیک حجر شود و بوسه دهد و ختم کند بدین و به سعی مشغول شود.
مفاتیح الجنان : زیارات مطلقه امام حسین (ع)
زیارت هفتم امام حسین (ع) (زیارت وارث)
شیخ طوسی در کتاب «مصباح» از صفوان جمّال روایت کرده: از امام صادق(علیه السلام) برای زیارت مولایمان حسین(علیه السلام) اجازه خواستم و تقاضا کردم، برای من جهت زیارت آن حضرت دستورالعملی ذکر کند که به آن صورت به زیارت بروم.
فرمود: ای صفوان، پیش از حرکت به سفر، سه روز روزه بگیر و روز سوم غسل کن، پس اهل و عیال خود را نزد خویش جمع کن و چنین بگو «اللّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ...» تا پایان دعا که پیش از این ذکر شد؛ آنگاه دعایی به من آموخت و فرمود وقتی به فرات برسی بگو.
با آب فرات غسل کن، به درستی که پدرم مرا از پدرانش خبر داد که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: همانا این فرزند من حسین، پس از من در کنار فرات کشته خواهد شد، هرکه او را زیارت کند و از فرات غسل نماید، گناهان او بریزد و مانند روزی شود که مادر او را به دنیا آورده است؛ چون غسل کنی در حال انجام غسل بگو:
بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزاً وَشِفاءً مِنْ کلِّ داءٍ وَسُقْمٍ وآفَةٍ وَعاهَةٍ، اللّهُمَّ طَهِّرْ بِهِ قَلْبِی، وَاشْرَحْ بِهِ صَدْرِی، وَسَهِّلْ لِی بِهِ أَمْرِی.
چون از غسل فارغ شوی دو جامه پاکیزه بپوش و در «مشرعه» دو رکعت نماز بخوان که آن همان مکانی است که حق تعالی درباره شأنش فرمود: «در زمین قطعه هایی است نزدیک یکدیگر و بوستان هاست از انواع انگور و کشتزار و باغستان هایی است از خرما، دو تا از یک ریشه رسته و غیر دو تا از یک اصل روییده شده، به یک آب، آب داده می شوند و بعضی از آن ها را بر بعض دیگر از میوه زیادتی می دهیم».
چون از نماز فارغ شوی، با حالتی آرام و همراه با وقار به سوی حائر حرکت کن و گام های خود را کوتاه بردار، به درستی که خدای تعالی برای هر گامی که برمی داری برایت حجّ و عمره می نویسد و با دل فروتن و دیده گریان راه برو و بسیار انجام ده ذکر: «اللّهُ أَکْبَرُ» و «لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» و ثنا بر خداوند و صلوات بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و به ویژه صلوات بر حسین(علیه السلام) را و بسیار کن لعنت بر قاتلان آن حضرت و بیزاری جستن از کسانی که در ابتدا، پایه ظلم و جور بر اهل بیت را بنا گذاشتند.
هرگاه به درگاه حائر رسیدی بایست و بگو:
اللّهُ أَکبَرُ کبِیراً، وَالْحَمْدُ لِلّهِ کثِیراً، وَسُبْحانَ اللّهِ بُکرَةً وَأَصِیلاً، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانا لِهذا وَمَا کنَّا لِنَهْتَدِی لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللّهُ، لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ.
پس بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خاتَِمَ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْمُرْسَلِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا حَبِیبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَمِیرَ الْمُؤمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک وَعَلَی الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلَْدِک، السَّلامُ عَلَیک یا وَصِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الصِّدِّیقُ الشَّهِیدُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا مَلائِکةَ اللّهِ الْمُقِیمِینَ فِی هذَا الْمَقامِ الشَّرِیفِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا مَلائِکةَ رَبِّی الْمُحْدِقِینَ بِقَبْرِ الْحُسَینِ علیه السلام، السَّلامُ عَلَیکمْ مِنِّی أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَالنَّهارُ.
پس می گویی:
السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، عَبْدُک وَابْنُ عَبْدِک، وَابْنُ أَمَتِک، الْمُقِرُّ بِالرِّقِّ، وَالتَّارِک لِلْخِلافِ عَلَیکمْ، وَالْمُوالِی لِوَلِیکمْ، وَالْمُعَادِی لِعَدُوِّکمْ، قَصَدَ حَرَمَک، وَاسْتَجارَ بِمَشْهَدِک، وَتَقَرَّبَ إِلَیک بِقَصْدِک، أَأَدْخُلُ یا رَسُولَ اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا نَبِی اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ أَأَدْخُلُ یا سَیدَ الْوَصِیینَ؟ أَأَدْخُلُ یا فاطِمَةُ سَیدَةَ نِساءِ الْعَالَمِینَ؟ أَأَدْخُلُ یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا مَوْلای یابْنَ رَسُولِ اللّهِ؟
پس اگر دلت فروتن و دیده ات گریان شد، نشانه ی اجازه ورود است، پس وارد شو و بگو:
الْحَمْدُ لِلّهِ الْواحِدِ الْأَحَدِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الَّذِی هَدانِی لِوِلایتِک، وَخَصَّنِی بِزِیارَتِک، وَسَهَّلَ لِی قَصْدَک.
آنگاه تا درگاه قبّه مطهره برو و برابر بالا سر بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عِیسی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلامُ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی،
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ عَلِی الْمُرْتَضی، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ خَدِیجَةَ الْکبْری، السَّلامُ عَلَیک یا ثارَ اللّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَأَطَعْتَ اللّهَ وَرَسُولَهُ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْک وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ؛
یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّک کنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجَاهِلِیةُ بِأَنْجَاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها، وَأَشْهَدُ أَنَّک مِنْ دَعائِمِ الدِّینِ، وَأَرْکانِ الْمُؤْمِنِینَ، وَأَشْهَدُ أَنَّک الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِی الرَّضِی الزَّکی الْهادِی الْمَهْدِی، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وَُلَْدِک کلِمَةُ التَّقْوی، وَأَعْلامُ الْهُدی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا،
وَأُشْهِدُ اللّهَ وَمَلائِکتَهُ وَأَنْبِیاءَهُ وَرُسُلَهُ أَنِّی بِکمْ مُؤْمِنٌ وَبِإِیابِکمْ مُوقِنٌ، بِشَرایعِ دِینِی، وَخَواتِیمِ عَمَلِی، وَقَلْبِی لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ، وَأَمْرِی لِأَمْرِکمْ مُتَّبِعٌ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ، وَعَلَی أَرْواحِکمْ، وَعَلَی أَجْسادِکمْ، وَعَلَی أَجْسامِکمْ، وَعَلَی شاهِدِکمْ، وَعَلَی غائِبکمْ، وَعَلَی ظاهِرِکمْ وَعَلَی باطِنِکمْ.
پس خود را به روی قبر بینداز و آن را ببوس و بگو:
بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیةُ، وَجَلَّتِ الْمُصِیبَةُ بِک عَلَینا وَعَلَی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَتَهَیأَتْ لِقِتالِک، یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، قَصَدْتُ حَرَمَک، وَأَتَیتُ إِلی مَشْهَدِک، أَسْأَلُ اللّهَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَک عِنْدَهُ، وَبِالْمَحَلِّ الَّذِی لَک لَدَیهِ أَنْ یصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ یجْعَلَنِی مَعَکمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ.
آنگاه برخیز و بالای سر «دو رکعت» نماز بخوان و در آن دو رکعت پس از سوره «حمد» هر سوره ای را که می خواهی قرائت کن و پس از نماز بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی صَلَّیتُ وَرَکعْتُ وَسَجَدْتُ لَک وَحْدَک لَاشَرِیک لَک، لِأَنَّ الصَّلاةَ وَالرُّکوعَ وَالسُّجُودَ لَاتَکونُ إِلّا لَک، لِأَنَّک أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَبْلِغْهُمْ عَنِّی أَفْضَلَ السَّلامِ وَالتَّحِیةِ، وَارْدُدْ عَلَی مِنْهُمُ السَّلامَ. اللّهُمَّ وَهَاتَانِ الرَّکعَتانِ هَدِیةٌ مِنِّی إِلی مَوْلای الْحُسَینِ بْنِ عَلِی عَلَیهِمَا السَّلامُ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَیهِ وَتَقَبَّلْ مِنِّی وَأْجُرْنِی عَلَی ذلِک بِأَ فْضَلِ أَمَلِی وَرَجائِی فِیک وَفِی وَلِیک یا وَلِی الْمُؤْمِنِینَ.
پس برخیز و به طرف پایین قبر آن حضرت برو و نزد سر علی بن الحسین(علیه السلام) بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ الْحُسَینِ الشَّهِیدِ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الشَّهِیدُ [وَابْنُ الشَّهیدِ]، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْمَظْلُومُ وَ ابْنُ الْمَظْلُومِ، لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ.
پس خود را بر قبرش بینداز و آن را ببوس و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ وَابْنَ وَلِیهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ وَجَلَّتِ الرَّزِیةُ بِک عَلَینا وَعَلَی جَمِیعِ الْمُسْلِمِینَ، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَأَبْرَأُ إِلَی اللّهِ وَ إِلَیک مِنْهُمْ.
سپس از دری که پایین پای علی بن الحسین(علیه السلام) است بیرون بیا و به سوی شهدا متوجه شو و بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَوْلِیاءَ اللّهِ وَأَحِبَّاءَهُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَصْفِیاءَ اللّهِ وَأَوِدَّاءَهُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ دِینِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْوَ لِی النَّاصِحِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ أَبِی عَبْدِ اللّهِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَأُمِّی طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیها دُفِنْتُمْ وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً، فَیالَیتَنِی کنْتُ مَعَکمْ فَأَفُوزَ مَعَکمْ.
آنگاه به سوی بالای سر امام حسین(علیه السلام) برگرد و برای خود و اهل و اولاد و پدر و مادر و برادران خود، بسیار دعا کن، زیرا در آن روضه مطهره دعای دعاکننده و درخواست درخواست کننده ردّ نمی شود.
نویسنده گوید: این زیارت، معروف به زیارت وارث است و مأخذش کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی می باشد که از کتب بسیار معتبر و معروف نزد علماست و من این زیارت را بدون واسطه، از همان کتاب شریف نقل کردم و پایان زیارت شهدا همان بود که ذکر شد: «فَیَالَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ».
پس این اضافه هایی که بعضی بعد از «فَاَفوزَ مَعَکم» ذکر نموده اند: «فِی الْجِنانِ مَعَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أََُولَئِکَ رَفِیقاً، السَّلامُ عَلَی مَنْ کانَ فِی الْحائِرِ مِنْکُمْ وَعَلَی مَنْ لَمْ یَکُنْ فِی الْحائِرِ مَعَکُمْ... إلی آخره» همۀ آن ها زیادی و اضافی است.
شیخ ما در کتاب «لؤلؤ مرجان» فرموده است: که این کلمات متضمّن چند دروغ واضح است، علاوه بر جسارت مرتکب شدن بدعت و جسارت افزودن بر فرمودۀ امام، این کم و زیاد کردن های بی سند و بی ربط چنان شایع و متعارف شده که چند هزار مرتبه در شب و روز، در عرصه گاه مرقد منوّر ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) و محضر فرشتگان مقرّب و محلّ طواف پیامبران مرسل به آواز بلند خوانده می شود و احدی به این خوانندگان ایراد نمی گیرد و از گفتن این دروغ و ارتکاب این معصیت نهی نمی کند و کم کم این کلمات، در مجموعه هایی که در زیارت و ادعیه نادانان از عوام جمع می کنند و گاهی اسمی برای آن می گذارند، راه پیدا کرده و به چاپ رسیده است؛ و از مجموعه این نادان، به مجموعه آن نادانان نقل شده و کار به جایی رسیده که بر بعضی از طلاّب نیز امر مشتبه شده است.
روزی طلبه ای را دیدم که آن دروغ های ناروا را برای شهدا می خواند، دست بر کتفش گذاشتم، ملتفت من شد، گفتم: از اهل علم چنین اکاذیب در چنین محضری قبیح نیست؟ گفت: مگر روایت نشده؟ تعجب کردم گفتم: نه؛ گفت: در کتابی دیدم، گفتم در کدام کتاب؟ گفت: «مفتاح الجنان»؛ ساکت شدم، چه اینکه کسی در بی اطلاعی کارش به اینجا رسد که جمع آوری بعضی عوام را کتاب بشمارد و مستند قرار دهد، قابل سخن گفتن نیست.
سپس شیخ مرحوم کلام را در این مقام طول داده و فرموده است: به حال خود گذاشتن عوام در امثال این امور جزئی و بدعت های مختصر مثل غسل اویس قَرَن و آش ابوالدرداء که تابع و مخلص حقیقی معاویه بوده و روزه صَمت که در روز سخن نگویند و غیر آن ها که احدی در مقام نهی برنیامده، سبب جسارت و جرأت شده است که در هر ماه و سال پیامبر و امام جدیدی پیدا می شود و دسته دسته از دین خدا بیرون می روند، پایان سخن میرزا حسین نوری در کتاب «لؤلؤ و مرجان» رفع مقامه.
این فقیر گوید: در فرمایش این عالم بزرگ که به مذاق شرع مقدس آگاه است، خوب تأمّل کن؛ چگونه این مطلب غمی بزرگ و عقده ای گلوگیر در دل او شده، چه او به طور کامل مفاسد این کار را می داند، به خلاف آنان که از علوم اهل بیت محروم و بی بهره ماندند و به دانستن سخنی درهم و برهم از اصطلاحات اکتفا کردند که امثال این مطالب را چیزی ندانند، بلکه تصحیح و تصویب کرده و بر وفق آن عمل کنند.
لا جرم کار به جایی می رسد که کتاب هایی همچون «مصباح المتهجد، اقبال، مهج الدعوات، جماع الاسبوع، مصباح الزائر، بلد الامین، جنی الواقیی، مفتاح الفلاح، مقیاس، ربیع الاسابیع، تحفی، زاد المعاد» و امثال این کتب متروک و مهجور شود و این مجموعه های احمقانه شایع شود که در دعای مجیر که از دعاهای معتبره مرویه است، در هشتاد موضع آن کلمه «بعفوک» زیاد کنند و کسی انکار نکند و در دعای جوشن که مشتمل بر صد فصل است، برای هر فصلی یک خاصیتی وضع کنند و با بودن این همه زیارت مأثوره، زیارت فاجعه انگیز جعل نمایند و با بودن این همه دعاهای معتبر روایت شده با مضامین عالیه و کلمات فصیحه بلیغه، دعایی بی ربط در کمال برودت جعل کنند و نام آن را دعای «حبّی» گذارند و از کنگره عرش آن را نازل کنند و چندان فضیلت برای آن وضع نمایند که انسان را متحیر و سراسیمه کنند.
از جمله [آن فضائل] آن که العیاذ بالله، جبرئیل از سوی حق سبحانه و تعالی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) گفته باشد: هر بنده ای که این دعا را با خود دارد، او را عذاب نکنم، اگرچه مستوجب دوزخ باشد و عمرش را به معصیت گذرانده و مرا هیچ وقت سجده نکرده باشد و عنایت کنم آن بنده را ثواب هفتاد هزار پیغمبر و ثواب هفتاد هزار زاهد و ثواب هفتاد هزار شهید و ثواب هفتاد هزار نمازگزار و ثواب پوشاندن هفتاد هزار برهنه و ثواب سیر کردن هفتاد هزار گرسنه و ثوابی مطابق ریگ های بیابان و ثواب هفتاد هزار بقعه زمین و ثواب مهر نبوت رسالت پناه، و ثواب عیسی روح الله و ابراهیم خلیل الله و اسماعیل ذبیح الله و موسی کلیم الله و یعقوب نبی الله و آدم صفی الله و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و دیگر فرشتگان، یا محمّد هرکه این دعای بزرگوار با عظمت را بخواند یا با خود بردارد، او را بیامرزم و شرم دارم که او را عذاب کنم... تا پایان! و سزاوار است، انسان از شنیدن این ها عوض خنده بگرید.
کتاب های دعای شیعه، به مرتبه ای متقن و محکم بوده که غالب آن ها که استنساخ می کردند، خودشان از اهل علم بودند و از روی نسخه هایی که به خط اهل علم و تصحیح شده علما بوده مقابله و تصحیح می نمودند و اگر اختلافی بود، در حاشیه اش به آن اختلاف اشاره می کردند؛ مثلاً در دعای مکارم الاخلاق «وبَلِّغْ بِإیمانی» در حاشیه اش اشاره می کنند، در نسخه ابن اشناس «وَابْلُغْ بِإیْمانی» است و در روایت ابن شاذان «اللّهُمَّ أبْلِغْ إیمانی» است؛ یا مثلاً فلان کلمه به خط ابن سکون چنین است و به خط شهید چنین
همچنین کار کتاب های معتبر دعا به جایی رسیده که منحصر به کتاب «مفتاح» شده که فی الجمله وصفش را شنیدی و این کتاب مرجع عوام و خواص و عرب و عجم شده و این نیست، جز از بی اعتنایی اهل علم به حدیث و اخبار و رجوع ننمودن به کتب علما و فقهای اهل بیت اطهار و نهی نکردن از امثال این بدعت ها و اضافات و دسیسه وضّاعان [آنان که از پیش خود جعل حدیث می کنند و به پیامبر و امام نسبت می دهند] و تحریف جاهلان و جلو نگرفتن از نااهلان و از تصرّفات بی خردان تا کار به جایی رسیده که دعاها موافق سلیقه ها تلفیق شده و زیارت ها و مفجعه ها و صلوات ها اختراع گشته و مجموعه های بسیار از دعاهای ساختگی و قلابی چاپ شده و بچّه مفتاح ها متولد گشته و کم کم سرایت کرده، به سایر کتب رسیده و شایع و رواج یافته است.
مثلاً کتاب «منتهی الآمال» این احقر را تازه طبع کرده اند، بعضی از خطّاطان آن، به سلیقه خود تصرّفاتی در آن نموده، از جمله در احوال مالک بن یسر ملعون نوشته: از دعای امام حسین(علیه السلام) هر دو دست او از کار افتاده بود الحمدلله؛ در تابستان همانند دو چوب خشک می گردید الحمدلله؛ در زمستان خون از آن ها می چکید الحمدلله و بر این حال خسران مال بود الحمدلله.
در این دو سطر عبارت، چهار لفظ «الحمدلله» را کاتب موافق سلیقه خود جزو عبارت کرده است و نیز در بعضی از مواضع کتاب پس از نام جناب زینب یا امّ کلثوم، به سلیقه خود لفظ خانم اضافه کرده که زینب خانم و امّ کلثوم خانم گفته شود، به خاطر آنکه از آن مخدّرات تجلیل شود و کاتب، حمید بن قحطبه را چون با او دشمن بوده، به علت بدی او حمید بن قحبه نوشته، ولی احتیاط نموده قحطبه را به عنوان نسخه بدل آن یادداشت کرده و عبد ربّه را صلاح دیده عبدالله نوشته و زحر بن قیس را که حاء بی نقطه است، در هر کجای کتاب بوده، به جیم نوشته و امّ سلمه را غلط دانسته و تا در امکانش بوده ام ام السلمه کرده، الی غیر ذلک.
غرضم از ذکر این مطلب در اینجا دو چیز بود: یکی آن که تصرفاتی که این شخص به سلیقه خود کرده، آن را کمال دانسته و خلافش را نقص فرض کرده، درحالی که آن چیزی که او کمال دانسته باعث نقصان شده است، بنابراین از اینجا قیاس کنیم به چیزهایی که ما از روی جهل و نادانی در دعاها داخل می کنیم یا به سلیقه ناقص خود بعض تصرفات می نماییم و آن را کمال فرض می کنیم، بدانیم که همان چیزها نزد اهلش سبب نقصان و بی اعتباری آن دعاها یا زیارت خواهد بود، پس شایسته است که ما به هیچ وجه در این باب مداخله نکنیم و هرچه دستورالعمل دادند، به همان رفتار کرده و از آن تخطّی ننمائیم؛
و دیگر غرضم آن بود که معلوم گردد هرگاه نسخه ای که نویسنده اش زنده و حاضر و نگهبان او باشد، با آن این گونه رفتار کنند، پس با سایر نسخه ها چه کردند و به کتاب های چاپی دیگر چه اعتماد است؟ مگر کتابی که از مصنّفات مشهور علمای معروف باشد و به نظر ثقه ای از علمای آن فن رسیده و امضا فرموده باشد.
در حال ثقه جلیل، فقیه پیشین در اصحاب ائمه(علیهم السلام) یونس بن عبدالرحمن روایت شده است: که کتابی در اعمال شبانه روز نوشته بود، جناب ابو هاشم جعفری آن کتاب را به نظر مبارک حضرت عسکری(علیه السلام) رساند، حضرت تمام آن را مطالعه و به دقت بررسی نمود، پس از آن فرمود: «هذا دِینی وَدِینُ آبائی کُلُّهُ وَهُوَ الْحَقُّ کُلُّهُ؛ این دین من و دین پدران من است و تمامش حق می باشد».
ملاحظه کن که ابو هاشم جعفری، با آن که بر کثرت علم و فقاهت و جلالت و دیانت جناب یونس مطّلع بوده، در عمل کردن به کتاب او اکتفا نکرده تا آن که آن را به نظر مبارک امام خود رسانید؛
و نیز روایت شده: از بورق شنجانی هراتی که مردی معروف به صدق و صلاح و ورع بوده، در سامره خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسید و کتاب «یوم و لیله» شیخ جلیل القدر فضل بن شاذان نیشابوری را به آن حضرت داد و گفت: فدایت شوم، می خواهم در این کتاب نظر فرمایی و ورق ورق آن را ملاحظه کنی؛ حضرت فرمود: «هذا صَحِیحٌ یَنْبَغی أَنْ تَعْمَلَ بِهِ؛ این کتاب صحیح است و شایسته است به آن عمل کنی» الی غیر ذلک؛
و این احقر با اینکه مذاق مردم این زمان و عدم اهتمامشان را در امثال این امور می دانستم، برای اتمام حجت سعی و کوشش بسیار کردم که دعاها و زیارات منقول در این کتاب حتی الامکان، از نسخه های اصل نقل شود و بر نسخه های متعددی عرضه گردد و به اندازه ای که از عهده برآید آن را تصحیح کنم تا عامل به آن از روی اطمینان عمل کند ان شاء الله، به شرط آن که کاتبان و ناسخان، در آن تصرف ننمایند و خوانندگان، اختراع و سلیقه های خود را کنار گذارند.
شیخ کلینی از عبدالرحیم قصیر نقل کرده: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض کرد: فدایت شوم، من از پیش خود دعایی اختراع کرده ام، حضرت فرمود: مرا از اختراع خود بگذار، یعنی آن را کنار گذار و برای من نقل مکن و اجازه نداد دعای جمع کرده اش را نقل کند و خود حضرت برای او دستور العملی عنایت فرمود.
شیخ صدوق از عبدالله بن سنان روایت کرده: امام صادق(علیه السلام) فرمود: به همین زودی به شما شبهه ای می رسد، پس می مانید بدون نشانه و راهنما و پیشوای هدایت گر و در آن شبهه نجات نمی یابد مگر کسی که دعای غریق را بخواند، گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می گویی:
یا اللّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ، یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
پس گفتم:
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
حضرت فرمود: خدای عزّوجل «مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ» است، ولی چنان که من می گویم بگو: «یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ».
تأمل در این دو حدیث شریف، برای بیداری کسانی که در دعاها به سلیقه خود، بعضی کلمات را زیاد می کنند و پاره ای تصرّفات می نمایند کافی است و الله العاصم.
فرمود: ای صفوان، پیش از حرکت به سفر، سه روز روزه بگیر و روز سوم غسل کن، پس اهل و عیال خود را نزد خویش جمع کن و چنین بگو «اللّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ...» تا پایان دعا که پیش از این ذکر شد؛ آنگاه دعایی به من آموخت و فرمود وقتی به فرات برسی بگو.
با آب فرات غسل کن، به درستی که پدرم مرا از پدرانش خبر داد که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: همانا این فرزند من حسین، پس از من در کنار فرات کشته خواهد شد، هرکه او را زیارت کند و از فرات غسل نماید، گناهان او بریزد و مانند روزی شود که مادر او را به دنیا آورده است؛ چون غسل کنی در حال انجام غسل بگو:
بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزاً وَشِفاءً مِنْ کلِّ داءٍ وَسُقْمٍ وآفَةٍ وَعاهَةٍ، اللّهُمَّ طَهِّرْ بِهِ قَلْبِی، وَاشْرَحْ بِهِ صَدْرِی، وَسَهِّلْ لِی بِهِ أَمْرِی.
چون از غسل فارغ شوی دو جامه پاکیزه بپوش و در «مشرعه» دو رکعت نماز بخوان که آن همان مکانی است که حق تعالی درباره شأنش فرمود: «در زمین قطعه هایی است نزدیک یکدیگر و بوستان هاست از انواع انگور و کشتزار و باغستان هایی است از خرما، دو تا از یک ریشه رسته و غیر دو تا از یک اصل روییده شده، به یک آب، آب داده می شوند و بعضی از آن ها را بر بعض دیگر از میوه زیادتی می دهیم».
چون از نماز فارغ شوی، با حالتی آرام و همراه با وقار به سوی حائر حرکت کن و گام های خود را کوتاه بردار، به درستی که خدای تعالی برای هر گامی که برمی داری برایت حجّ و عمره می نویسد و با دل فروتن و دیده گریان راه برو و بسیار انجام ده ذکر: «اللّهُ أَکْبَرُ» و «لا إِلهَ إِلّا اللّهُ» و ثنا بر خداوند و صلوات بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و به ویژه صلوات بر حسین(علیه السلام) را و بسیار کن لعنت بر قاتلان آن حضرت و بیزاری جستن از کسانی که در ابتدا، پایه ظلم و جور بر اهل بیت را بنا گذاشتند.
هرگاه به درگاه حائر رسیدی بایست و بگو:
اللّهُ أَکبَرُ کبِیراً، وَالْحَمْدُ لِلّهِ کثِیراً، وَسُبْحانَ اللّهِ بُکرَةً وَأَصِیلاً، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانا لِهذا وَمَا کنَّا لِنَهْتَدِی لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللّهُ، لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ.
پس بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خاتَِمَ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْمُرْسَلِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا حَبِیبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَمِیرَ الْمُؤمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک وَعَلَی الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلَْدِک، السَّلامُ عَلَیک یا وَصِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الصِّدِّیقُ الشَّهِیدُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا مَلائِکةَ اللّهِ الْمُقِیمِینَ فِی هذَا الْمَقامِ الشَّرِیفِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا مَلائِکةَ رَبِّی الْمُحْدِقِینَ بِقَبْرِ الْحُسَینِ علیه السلام، السَّلامُ عَلَیکمْ مِنِّی أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَالنَّهارُ.
پس می گویی:
السَّلامُ عَلَیک یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، عَبْدُک وَابْنُ عَبْدِک، وَابْنُ أَمَتِک، الْمُقِرُّ بِالرِّقِّ، وَالتَّارِک لِلْخِلافِ عَلَیکمْ، وَالْمُوالِی لِوَلِیکمْ، وَالْمُعَادِی لِعَدُوِّکمْ، قَصَدَ حَرَمَک، وَاسْتَجارَ بِمَشْهَدِک، وَتَقَرَّبَ إِلَیک بِقَصْدِک، أَأَدْخُلُ یا رَسُولَ اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا نَبِی اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ أَأَدْخُلُ یا سَیدَ الْوَصِیینَ؟ أَأَدْخُلُ یا فاطِمَةُ سَیدَةَ نِساءِ الْعَالَمِینَ؟ أَأَدْخُلُ یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ؟ أَأَدْخُلُ یا مَوْلای یابْنَ رَسُولِ اللّهِ؟
پس اگر دلت فروتن و دیده ات گریان شد، نشانه ی اجازه ورود است، پس وارد شو و بگو:
الْحَمْدُ لِلّهِ الْواحِدِ الْأَحَدِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الَّذِی هَدانِی لِوِلایتِک، وَخَصَّنِی بِزِیارَتِک، وَسَهَّلَ لِی قَصْدَک.
آنگاه تا درگاه قبّه مطهره برو و برابر بالا سر بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عِیسی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلامُ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی،
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ عَلِی الْمُرْتَضی، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ خَدِیجَةَ الْکبْری، السَّلامُ عَلَیک یا ثارَ اللّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَأَطَعْتَ اللّهَ وَرَسُولَهُ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْک وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ؛
یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّک کنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجَاهِلِیةُ بِأَنْجَاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها، وَأَشْهَدُ أَنَّک مِنْ دَعائِمِ الدِّینِ، وَأَرْکانِ الْمُؤْمِنِینَ، وَأَشْهَدُ أَنَّک الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِی الرَّضِی الزَّکی الْهادِی الْمَهْدِی، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وَُلَْدِک کلِمَةُ التَّقْوی، وَأَعْلامُ الْهُدی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا،
وَأُشْهِدُ اللّهَ وَمَلائِکتَهُ وَأَنْبِیاءَهُ وَرُسُلَهُ أَنِّی بِکمْ مُؤْمِنٌ وَبِإِیابِکمْ مُوقِنٌ، بِشَرایعِ دِینِی، وَخَواتِیمِ عَمَلِی، وَقَلْبِی لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ، وَأَمْرِی لِأَمْرِکمْ مُتَّبِعٌ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ، وَعَلَی أَرْواحِکمْ، وَعَلَی أَجْسادِکمْ، وَعَلَی أَجْسامِکمْ، وَعَلَی شاهِدِکمْ، وَعَلَی غائِبکمْ، وَعَلَی ظاهِرِکمْ وَعَلَی باطِنِکمْ.
پس خود را به روی قبر بینداز و آن را ببوس و بگو:
بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیةُ، وَجَلَّتِ الْمُصِیبَةُ بِک عَلَینا وَعَلَی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَتَهَیأَتْ لِقِتالِک، یا مَوْلای یا أَبا عَبْدِ اللّهِ، قَصَدْتُ حَرَمَک، وَأَتَیتُ إِلی مَشْهَدِک، أَسْأَلُ اللّهَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَک عِنْدَهُ، وَبِالْمَحَلِّ الَّذِی لَک لَدَیهِ أَنْ یصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ یجْعَلَنِی مَعَکمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ.
آنگاه برخیز و بالای سر «دو رکعت» نماز بخوان و در آن دو رکعت پس از سوره «حمد» هر سوره ای را که می خواهی قرائت کن و پس از نماز بگو:
اللّهُمَّ إِنِّی صَلَّیتُ وَرَکعْتُ وَسَجَدْتُ لَک وَحْدَک لَاشَرِیک لَک، لِأَنَّ الصَّلاةَ وَالرُّکوعَ وَالسُّجُودَ لَاتَکونُ إِلّا لَک، لِأَنَّک أَنْتَ اللّهُ لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَبْلِغْهُمْ عَنِّی أَفْضَلَ السَّلامِ وَالتَّحِیةِ، وَارْدُدْ عَلَی مِنْهُمُ السَّلامَ. اللّهُمَّ وَهَاتَانِ الرَّکعَتانِ هَدِیةٌ مِنِّی إِلی مَوْلای الْحُسَینِ بْنِ عَلِی عَلَیهِمَا السَّلامُ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَیهِ وَتَقَبَّلْ مِنِّی وَأْجُرْنِی عَلَی ذلِک بِأَ فْضَلِ أَمَلِی وَرَجائِی فِیک وَفِی وَلِیک یا وَلِی الْمُؤْمِنِینَ.
پس برخیز و به طرف پایین قبر آن حضرت برو و نزد سر علی بن الحسین(علیه السلام) بایست و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ الْحُسَینِ الشَّهِیدِ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الشَّهِیدُ [وَابْنُ الشَّهیدِ]، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْمَظْلُومُ وَ ابْنُ الْمَظْلُومِ، لَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً ظَلَمَتْک، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ.
پس خود را بر قبرش بینداز و آن را ببوس و بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ وَابْنَ وَلِیهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ وَجَلَّتِ الرَّزِیةُ بِک عَلَینا وَعَلَی جَمِیعِ الْمُسْلِمِینَ، فَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً قَتَلَتْک، وَأَبْرَأُ إِلَی اللّهِ وَ إِلَیک مِنْهُمْ.
سپس از دری که پایین پای علی بن الحسین(علیه السلام) است بیرون بیا و به سوی شهدا متوجه شو و بگو:
السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَوْلِیاءَ اللّهِ وَأَحِبَّاءَهُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَصْفِیاءَ اللّهِ وَأَوِدَّاءَهُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ دِینِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْوَ لِی النَّاصِحِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَنْصارَ أَبِی عَبْدِ اللّهِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَأُمِّی طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیها دُفِنْتُمْ وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً، فَیالَیتَنِی کنْتُ مَعَکمْ فَأَفُوزَ مَعَکمْ.
آنگاه به سوی بالای سر امام حسین(علیه السلام) برگرد و برای خود و اهل و اولاد و پدر و مادر و برادران خود، بسیار دعا کن، زیرا در آن روضه مطهره دعای دعاکننده و درخواست درخواست کننده ردّ نمی شود.
نویسنده گوید: این زیارت، معروف به زیارت وارث است و مأخذش کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی می باشد که از کتب بسیار معتبر و معروف نزد علماست و من این زیارت را بدون واسطه، از همان کتاب شریف نقل کردم و پایان زیارت شهدا همان بود که ذکر شد: «فَیَالَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ».
پس این اضافه هایی که بعضی بعد از «فَاَفوزَ مَعَکم» ذکر نموده اند: «فِی الْجِنانِ مَعَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أََُولَئِکَ رَفِیقاً، السَّلامُ عَلَی مَنْ کانَ فِی الْحائِرِ مِنْکُمْ وَعَلَی مَنْ لَمْ یَکُنْ فِی الْحائِرِ مَعَکُمْ... إلی آخره» همۀ آن ها زیادی و اضافی است.
شیخ ما در کتاب «لؤلؤ مرجان» فرموده است: که این کلمات متضمّن چند دروغ واضح است، علاوه بر جسارت مرتکب شدن بدعت و جسارت افزودن بر فرمودۀ امام، این کم و زیاد کردن های بی سند و بی ربط چنان شایع و متعارف شده که چند هزار مرتبه در شب و روز، در عرصه گاه مرقد منوّر ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) و محضر فرشتگان مقرّب و محلّ طواف پیامبران مرسل به آواز بلند خوانده می شود و احدی به این خوانندگان ایراد نمی گیرد و از گفتن این دروغ و ارتکاب این معصیت نهی نمی کند و کم کم این کلمات، در مجموعه هایی که در زیارت و ادعیه نادانان از عوام جمع می کنند و گاهی اسمی برای آن می گذارند، راه پیدا کرده و به چاپ رسیده است؛ و از مجموعه این نادان، به مجموعه آن نادانان نقل شده و کار به جایی رسیده که بر بعضی از طلاّب نیز امر مشتبه شده است.
روزی طلبه ای را دیدم که آن دروغ های ناروا را برای شهدا می خواند، دست بر کتفش گذاشتم، ملتفت من شد، گفتم: از اهل علم چنین اکاذیب در چنین محضری قبیح نیست؟ گفت: مگر روایت نشده؟ تعجب کردم گفتم: نه؛ گفت: در کتابی دیدم، گفتم در کدام کتاب؟ گفت: «مفتاح الجنان»؛ ساکت شدم، چه اینکه کسی در بی اطلاعی کارش به اینجا رسد که جمع آوری بعضی عوام را کتاب بشمارد و مستند قرار دهد، قابل سخن گفتن نیست.
سپس شیخ مرحوم کلام را در این مقام طول داده و فرموده است: به حال خود گذاشتن عوام در امثال این امور جزئی و بدعت های مختصر مثل غسل اویس قَرَن و آش ابوالدرداء که تابع و مخلص حقیقی معاویه بوده و روزه صَمت که در روز سخن نگویند و غیر آن ها که احدی در مقام نهی برنیامده، سبب جسارت و جرأت شده است که در هر ماه و سال پیامبر و امام جدیدی پیدا می شود و دسته دسته از دین خدا بیرون می روند، پایان سخن میرزا حسین نوری در کتاب «لؤلؤ و مرجان» رفع مقامه.
این فقیر گوید: در فرمایش این عالم بزرگ که به مذاق شرع مقدس آگاه است، خوب تأمّل کن؛ چگونه این مطلب غمی بزرگ و عقده ای گلوگیر در دل او شده، چه او به طور کامل مفاسد این کار را می داند، به خلاف آنان که از علوم اهل بیت محروم و بی بهره ماندند و به دانستن سخنی درهم و برهم از اصطلاحات اکتفا کردند که امثال این مطالب را چیزی ندانند، بلکه تصحیح و تصویب کرده و بر وفق آن عمل کنند.
لا جرم کار به جایی می رسد که کتاب هایی همچون «مصباح المتهجد، اقبال، مهج الدعوات، جماع الاسبوع، مصباح الزائر، بلد الامین، جنی الواقیی، مفتاح الفلاح، مقیاس، ربیع الاسابیع، تحفی، زاد المعاد» و امثال این کتب متروک و مهجور شود و این مجموعه های احمقانه شایع شود که در دعای مجیر که از دعاهای معتبره مرویه است، در هشتاد موضع آن کلمه «بعفوک» زیاد کنند و کسی انکار نکند و در دعای جوشن که مشتمل بر صد فصل است، برای هر فصلی یک خاصیتی وضع کنند و با بودن این همه زیارت مأثوره، زیارت فاجعه انگیز جعل نمایند و با بودن این همه دعاهای معتبر روایت شده با مضامین عالیه و کلمات فصیحه بلیغه، دعایی بی ربط در کمال برودت جعل کنند و نام آن را دعای «حبّی» گذارند و از کنگره عرش آن را نازل کنند و چندان فضیلت برای آن وضع نمایند که انسان را متحیر و سراسیمه کنند.
از جمله [آن فضائل] آن که العیاذ بالله، جبرئیل از سوی حق سبحانه و تعالی به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) گفته باشد: هر بنده ای که این دعا را با خود دارد، او را عذاب نکنم، اگرچه مستوجب دوزخ باشد و عمرش را به معصیت گذرانده و مرا هیچ وقت سجده نکرده باشد و عنایت کنم آن بنده را ثواب هفتاد هزار پیغمبر و ثواب هفتاد هزار زاهد و ثواب هفتاد هزار شهید و ثواب هفتاد هزار نمازگزار و ثواب پوشاندن هفتاد هزار برهنه و ثواب سیر کردن هفتاد هزار گرسنه و ثوابی مطابق ریگ های بیابان و ثواب هفتاد هزار بقعه زمین و ثواب مهر نبوت رسالت پناه، و ثواب عیسی روح الله و ابراهیم خلیل الله و اسماعیل ذبیح الله و موسی کلیم الله و یعقوب نبی الله و آدم صفی الله و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و دیگر فرشتگان، یا محمّد هرکه این دعای بزرگوار با عظمت را بخواند یا با خود بردارد، او را بیامرزم و شرم دارم که او را عذاب کنم... تا پایان! و سزاوار است، انسان از شنیدن این ها عوض خنده بگرید.
کتاب های دعای شیعه، به مرتبه ای متقن و محکم بوده که غالب آن ها که استنساخ می کردند، خودشان از اهل علم بودند و از روی نسخه هایی که به خط اهل علم و تصحیح شده علما بوده مقابله و تصحیح می نمودند و اگر اختلافی بود، در حاشیه اش به آن اختلاف اشاره می کردند؛ مثلاً در دعای مکارم الاخلاق «وبَلِّغْ بِإیمانی» در حاشیه اش اشاره می کنند، در نسخه ابن اشناس «وَابْلُغْ بِإیْمانی» است و در روایت ابن شاذان «اللّهُمَّ أبْلِغْ إیمانی» است؛ یا مثلاً فلان کلمه به خط ابن سکون چنین است و به خط شهید چنین
همچنین کار کتاب های معتبر دعا به جایی رسیده که منحصر به کتاب «مفتاح» شده که فی الجمله وصفش را شنیدی و این کتاب مرجع عوام و خواص و عرب و عجم شده و این نیست، جز از بی اعتنایی اهل علم به حدیث و اخبار و رجوع ننمودن به کتب علما و فقهای اهل بیت اطهار و نهی نکردن از امثال این بدعت ها و اضافات و دسیسه وضّاعان [آنان که از پیش خود جعل حدیث می کنند و به پیامبر و امام نسبت می دهند] و تحریف جاهلان و جلو نگرفتن از نااهلان و از تصرّفات بی خردان تا کار به جایی رسیده که دعاها موافق سلیقه ها تلفیق شده و زیارت ها و مفجعه ها و صلوات ها اختراع گشته و مجموعه های بسیار از دعاهای ساختگی و قلابی چاپ شده و بچّه مفتاح ها متولد گشته و کم کم سرایت کرده، به سایر کتب رسیده و شایع و رواج یافته است.
مثلاً کتاب «منتهی الآمال» این احقر را تازه طبع کرده اند، بعضی از خطّاطان آن، به سلیقه خود تصرّفاتی در آن نموده، از جمله در احوال مالک بن یسر ملعون نوشته: از دعای امام حسین(علیه السلام) هر دو دست او از کار افتاده بود الحمدلله؛ در تابستان همانند دو چوب خشک می گردید الحمدلله؛ در زمستان خون از آن ها می چکید الحمدلله و بر این حال خسران مال بود الحمدلله.
در این دو سطر عبارت، چهار لفظ «الحمدلله» را کاتب موافق سلیقه خود جزو عبارت کرده است و نیز در بعضی از مواضع کتاب پس از نام جناب زینب یا امّ کلثوم، به سلیقه خود لفظ خانم اضافه کرده که زینب خانم و امّ کلثوم خانم گفته شود، به خاطر آنکه از آن مخدّرات تجلیل شود و کاتب، حمید بن قحطبه را چون با او دشمن بوده، به علت بدی او حمید بن قحبه نوشته، ولی احتیاط نموده قحطبه را به عنوان نسخه بدل آن یادداشت کرده و عبد ربّه را صلاح دیده عبدالله نوشته و زحر بن قیس را که حاء بی نقطه است، در هر کجای کتاب بوده، به جیم نوشته و امّ سلمه را غلط دانسته و تا در امکانش بوده ام ام السلمه کرده، الی غیر ذلک.
غرضم از ذکر این مطلب در اینجا دو چیز بود: یکی آن که تصرفاتی که این شخص به سلیقه خود کرده، آن را کمال دانسته و خلافش را نقص فرض کرده، درحالی که آن چیزی که او کمال دانسته باعث نقصان شده است، بنابراین از اینجا قیاس کنیم به چیزهایی که ما از روی جهل و نادانی در دعاها داخل می کنیم یا به سلیقه ناقص خود بعض تصرفات می نماییم و آن را کمال فرض می کنیم، بدانیم که همان چیزها نزد اهلش سبب نقصان و بی اعتباری آن دعاها یا زیارت خواهد بود، پس شایسته است که ما به هیچ وجه در این باب مداخله نکنیم و هرچه دستورالعمل دادند، به همان رفتار کرده و از آن تخطّی ننمائیم؛
و دیگر غرضم آن بود که معلوم گردد هرگاه نسخه ای که نویسنده اش زنده و حاضر و نگهبان او باشد، با آن این گونه رفتار کنند، پس با سایر نسخه ها چه کردند و به کتاب های چاپی دیگر چه اعتماد است؟ مگر کتابی که از مصنّفات مشهور علمای معروف باشد و به نظر ثقه ای از علمای آن فن رسیده و امضا فرموده باشد.
در حال ثقه جلیل، فقیه پیشین در اصحاب ائمه(علیهم السلام) یونس بن عبدالرحمن روایت شده است: که کتابی در اعمال شبانه روز نوشته بود، جناب ابو هاشم جعفری آن کتاب را به نظر مبارک حضرت عسکری(علیه السلام) رساند، حضرت تمام آن را مطالعه و به دقت بررسی نمود، پس از آن فرمود: «هذا دِینی وَدِینُ آبائی کُلُّهُ وَهُوَ الْحَقُّ کُلُّهُ؛ این دین من و دین پدران من است و تمامش حق می باشد».
ملاحظه کن که ابو هاشم جعفری، با آن که بر کثرت علم و فقاهت و جلالت و دیانت جناب یونس مطّلع بوده، در عمل کردن به کتاب او اکتفا نکرده تا آن که آن را به نظر مبارک امام خود رسانید؛
و نیز روایت شده: از بورق شنجانی هراتی که مردی معروف به صدق و صلاح و ورع بوده، در سامره خدمت امام حسن عسکری(علیه السلام) رسید و کتاب «یوم و لیله» شیخ جلیل القدر فضل بن شاذان نیشابوری را به آن حضرت داد و گفت: فدایت شوم، می خواهم در این کتاب نظر فرمایی و ورق ورق آن را ملاحظه کنی؛ حضرت فرمود: «هذا صَحِیحٌ یَنْبَغی أَنْ تَعْمَلَ بِهِ؛ این کتاب صحیح است و شایسته است به آن عمل کنی» الی غیر ذلک؛
و این احقر با اینکه مذاق مردم این زمان و عدم اهتمامشان را در امثال این امور می دانستم، برای اتمام حجت سعی و کوشش بسیار کردم که دعاها و زیارات منقول در این کتاب حتی الامکان، از نسخه های اصل نقل شود و بر نسخه های متعددی عرضه گردد و به اندازه ای که از عهده برآید آن را تصحیح کنم تا عامل به آن از روی اطمینان عمل کند ان شاء الله، به شرط آن که کاتبان و ناسخان، در آن تصرف ننمایند و خوانندگان، اختراع و سلیقه های خود را کنار گذارند.
شیخ کلینی از عبدالرحیم قصیر نقل کرده: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض کرد: فدایت شوم، من از پیش خود دعایی اختراع کرده ام، حضرت فرمود: مرا از اختراع خود بگذار، یعنی آن را کنار گذار و برای من نقل مکن و اجازه نداد دعای جمع کرده اش را نقل کند و خود حضرت برای او دستور العملی عنایت فرمود.
شیخ صدوق از عبدالله بن سنان روایت کرده: امام صادق(علیه السلام) فرمود: به همین زودی به شما شبهه ای می رسد، پس می مانید بدون نشانه و راهنما و پیشوای هدایت گر و در آن شبهه نجات نمی یابد مگر کسی که دعای غریق را بخواند، گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می گویی:
یا اللّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ، یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
پس گفتم:
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِک.
حضرت فرمود: خدای عزّوجل «مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبْصَارِ» است، ولی چنان که من می گویم بگو: «یَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَی دِینِکَ».
تأمل در این دو حدیث شریف، برای بیداری کسانی که در دعاها به سلیقه خود، بعضی کلمات را زیاد می کنند و پاره ای تصرّفات می نمایند کافی است و الله العاصم.