عبارات مورد جستجو در ۴ گوهر پیدا شد:
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۱۱ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ خداى میفرماید شما را، أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها که امانتها با خداوندان دهید، وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ و چون حکم کنید، میان مردمان، أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ که براستى و داد حکم کنید، إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ بس نیک آمد آنچه خداى شما را بآن فرمود، إِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعاً بَصِیراً (۵۸) اللَّه شنوا است بینا همیشه.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، أَطِیعُوا اللَّهَ فرمان برید خداى را، وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ و فرمان برید رسول را، وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ و فرمان برید اولى الامر را از شما، فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ اگر در چیزى از دین مختلف شوید، فَرُدُّوهُ باز برید آن چیز که در آن اختلاف بود، إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ با خدا و با رسول، إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ اگر گرویدهاید بخداى و بروز رستاخیز، ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا (۵۹) آن بهشت شما را، و سرانجام آن نیکوتر.
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ نبینى ایشان را که میگویند و راست نمیگویند، أَنَّهُمْ آمَنُوا که ایشان گرویدهاند، بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ بآنچه فرو فرستادند بتو، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ و بآنچه فرو فرستادند پیش از تو، یُرِیدُونَ میخواهند.
أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ که حکم جویند و حکم خواهند از طاغوت، وَ قَدْ أُمِرُوا و فرمودهاند مردمان را، أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ که کافر شند بطاغوت، وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ و دیو میخواهد و میجوید، أَنْ یُضِلَّهُمْ که ایشان را بیراه کند، ضَلالًا بَعِیداً (۶۰) بیراهى از حق دور،وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ و چون ایشان را گویند، تَعالَوْا بیایند، إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ بحکم قرآن که خداى فرو فرستاد، وَ إِلَى الرَّسُولِ و بحکم رسول خداى، رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ بینى آن منافقان را، یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً (۶۱) که مىبرگردند از تو برگشتنى.
فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ چون بود آن گه که بایشان رسد، مُصِیبَةٌ رسیدنى بد، بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ بآنچه دستهاى ایشان پیش فرا فرستاد؟ ثُمَّ جاؤُکَ آن گه آیند بتو، یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ سوگند میخورند بخدا، إِنْ أَرَدْنا که مىنخواستیم، إِلَّا إِحْساناً مگر نیکویى، وَ تَوْفِیقاً (۶۲) و وفاق داشتن و نمودن میان دل و زبان.
أُولئِکَ الَّذِینَ ایشان آنند، یَعْلَمُ اللَّهُ که خداى میداند، ما فِی قُلُوبِهِمْ آنچه در دلهاى ایشان است، فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ روى گردان از ایشان، و فرا گذار از ایشان، وَ عِظْهُمْ و پند ده ایشان را، وَ قُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغاً (۶۳) و ایشان را سخنى بلیغ گوى بتهدید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، أَطِیعُوا اللَّهَ فرمان برید خداى را، وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ و فرمان برید رسول را، وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ و فرمان برید اولى الامر را از شما، فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ اگر در چیزى از دین مختلف شوید، فَرُدُّوهُ باز برید آن چیز که در آن اختلاف بود، إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ با خدا و با رسول، إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ اگر گرویدهاید بخداى و بروز رستاخیز، ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا (۵۹) آن بهشت شما را، و سرانجام آن نیکوتر.
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ نبینى ایشان را که میگویند و راست نمیگویند، أَنَّهُمْ آمَنُوا که ایشان گرویدهاند، بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ بآنچه فرو فرستادند بتو، وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ و بآنچه فرو فرستادند پیش از تو، یُرِیدُونَ میخواهند.
أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ که حکم جویند و حکم خواهند از طاغوت، وَ قَدْ أُمِرُوا و فرمودهاند مردمان را، أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ که کافر شند بطاغوت، وَ یُرِیدُ الشَّیْطانُ و دیو میخواهد و میجوید، أَنْ یُضِلَّهُمْ که ایشان را بیراه کند، ضَلالًا بَعِیداً (۶۰) بیراهى از حق دور،وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ و چون ایشان را گویند، تَعالَوْا بیایند، إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ بحکم قرآن که خداى فرو فرستاد، وَ إِلَى الرَّسُولِ و بحکم رسول خداى، رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ بینى آن منافقان را، یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً (۶۱) که مىبرگردند از تو برگشتنى.
فَکَیْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ چون بود آن گه که بایشان رسد، مُصِیبَةٌ رسیدنى بد، بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ بآنچه دستهاى ایشان پیش فرا فرستاد؟ ثُمَّ جاؤُکَ آن گه آیند بتو، یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ سوگند میخورند بخدا، إِنْ أَرَدْنا که مىنخواستیم، إِلَّا إِحْساناً مگر نیکویى، وَ تَوْفِیقاً (۶۲) و وفاق داشتن و نمودن میان دل و زبان.
أُولئِکَ الَّذِینَ ایشان آنند، یَعْلَمُ اللَّهُ که خداى میداند، ما فِی قُلُوبِهِمْ آنچه در دلهاى ایشان است، فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ روى گردان از ایشان، و فرا گذار از ایشان، وَ عِظْهُمْ و پند ده ایشان را، وَ قُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغاً (۶۳) و ایشان را سخنى بلیغ گوى بتهدید.
رشیدالدین میبدی : ۸- سورة الانفال- مدنیة
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ آن هنگام که فریاد میخواستید بخداوند خویش، فَاسْتَجابَ لَکُمْ پاسخ نیکو کرد شما را، أَنِّی مُمِدُّکُمْ شما را مدد مىپیوندم، بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ بهزار تن از فریشتگان، مُرْدِفِینَ ۹ پس خود فراکردگان.
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرى نکرد خداى تعالى مگر شادى شما را، وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ و آن را تا دلهاى شما آرام گیرد، وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و یارى دادن نیست مگر از نزدیک خداى، إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (۱۰) که اللَّه توانایى دانا.
إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ آن گه که خواب در سر شما مىکشد، أَمَنَةً مِنْهُ از خداى عز و جل بعطا، وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً و مىفروفرستد بر شما از آسمان باران، لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ تا شما را بآن پاک گرداند، وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ و از شما ببرد، رِجْزَ الشَّیْطانِ وساوس شیطان، وَ لِیَرْبِطَ عَلى قُلُوبِکُمْ و آن را تا قوى گرداند دلهاى شما، وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ (۱۱) و بر جاى بدارد پایها.
إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلائِکَةِ آن گه که پیغام داد خداوند بفریشتگان، أَنِّی مَعَکُمْ که من با شماام، فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا دل دهید مؤمنانرا و بر جاى دارید، سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ آرى من در افکنم در دلهاى کافران از شما بیم، فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ شما بر زبر گردنها مىبزنید، وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ (۱۲) و از ایشان دستها مىزنید.
ذلکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ آن از بهر آنست که خلاف کردند با خداى و رسول او، مَنْ یُشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
و هر که خلاف کند با خداى و رسول او،إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ (۱۳) اللَّه سخت عقوبت است، ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ اینست عذاب او این جهانى چشید آن را، وَ أَنَّ لِلْکافِرِینَ عَذابَ النَّارِ (۱۴) و کافران راست عذاب آتش.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً هر گه که ببینید کافران را که روى بشما نهند در جنگ، فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ (۱۵) پشتهاى خود ور ایشان مگردانید.
وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ و هر که روز جنگ پشت خود برگرداند بر دشمن، إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ مگر که برگردد ساز جنگ را أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَةٍ یا پناه جوى بقومى هم از مسلمانان، فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ باز گشت و خشم خداى برو، وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ و بازگشتنگاه او دوزخ، وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (۱۶) و بد جایگاه که آنست.
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ و نه شما کشتید ایشان را، وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ و لکن خداى کشت ایشان را، وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ و نه تو انداختى آن گه که انداختى، وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى و لکن خداى انداخت، وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً آن را کرد تا مؤمنانرا آزمون نیکو آزماید، إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۱۷) که اللَّه شنوایى است دانا.
ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ این همه هست بدرستى که خداى، مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرِینَ (۱۸) پست کننده و سست کننده است ساز کافران را.
إِنْ تَسْتَفْتِحُوا اگر برگزاردن و برگشادن میخواهید، فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ
اینک برگزاردن و برگشادن آمد بشما، وَ إِنْ تَنْتَهُوا و اگر باز شدید شما فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ آن شما را بهتر است، وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ و اگر باز گردید بازگردیم، وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ و سود ندارد شما را، فِئَتُکُمْ شَیْئاً بهم بودن شما و انبوهى شما هیچ چیز، وَ لَوْ کَثُرَتْ و هر چند که فراوان آید، وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ (۱۹) و اللَّه با گرویدگان است.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان، أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فرمان برید خدا را و رسول را، وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ و از رسول او بر مگردید، وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (۲۰) شما مىشنوید.
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قالُوا سَمِعْنا و چون ایشان مباشید که گفتند شنیدیم وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ (۲۱) و نمىشنوند و نمىپذیرند.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ بدترین همه جنبندگان و جانوران بنزدیک خداى، الصُّمُّ الْبُکْمُ آن کرانند، گنگاناند، الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ (۲۲) خرد ندارند که دریاوند.
وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً و اگر اللَّه خیرى دانستى در ایشان بدانش خویش لَأَسْمَعَهُمْ ایشان را حق شنوانیدند.
وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ و هر چند که ایشان بشنواند. لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (۲۳) برگردند و روى گردانند.
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرى نکرد خداى تعالى مگر شادى شما را، وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ و آن را تا دلهاى شما آرام گیرد، وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ و یارى دادن نیست مگر از نزدیک خداى، إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (۱۰) که اللَّه توانایى دانا.
إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ آن گه که خواب در سر شما مىکشد، أَمَنَةً مِنْهُ از خداى عز و جل بعطا، وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً و مىفروفرستد بر شما از آسمان باران، لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ تا شما را بآن پاک گرداند، وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ و از شما ببرد، رِجْزَ الشَّیْطانِ وساوس شیطان، وَ لِیَرْبِطَ عَلى قُلُوبِکُمْ و آن را تا قوى گرداند دلهاى شما، وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ (۱۱) و بر جاى بدارد پایها.
إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلائِکَةِ آن گه که پیغام داد خداوند بفریشتگان، أَنِّی مَعَکُمْ که من با شماام، فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا دل دهید مؤمنانرا و بر جاى دارید، سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ آرى من در افکنم در دلهاى کافران از شما بیم، فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ شما بر زبر گردنها مىبزنید، وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ (۱۲) و از ایشان دستها مىزنید.
ذلکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ آن از بهر آنست که خلاف کردند با خداى و رسول او، مَنْ یُشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
و هر که خلاف کند با خداى و رسول او،إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ (۱۳) اللَّه سخت عقوبت است، ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ اینست عذاب او این جهانى چشید آن را، وَ أَنَّ لِلْکافِرِینَ عَذابَ النَّارِ (۱۴) و کافران راست عذاب آتش.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً هر گه که ببینید کافران را که روى بشما نهند در جنگ، فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ (۱۵) پشتهاى خود ور ایشان مگردانید.
وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ و هر که روز جنگ پشت خود برگرداند بر دشمن، إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ مگر که برگردد ساز جنگ را أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَةٍ یا پناه جوى بقومى هم از مسلمانان، فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ باز گشت و خشم خداى برو، وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ و بازگشتنگاه او دوزخ، وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (۱۶) و بد جایگاه که آنست.
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ و نه شما کشتید ایشان را، وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ و لکن خداى کشت ایشان را، وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ و نه تو انداختى آن گه که انداختى، وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى و لکن خداى انداخت، وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً آن را کرد تا مؤمنانرا آزمون نیکو آزماید، إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۱۷) که اللَّه شنوایى است دانا.
ذلِکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ این همه هست بدرستى که خداى، مُوهِنُ کَیْدِ الْکافِرِینَ (۱۸) پست کننده و سست کننده است ساز کافران را.
إِنْ تَسْتَفْتِحُوا اگر برگزاردن و برگشادن میخواهید، فَقَدْ جاءَکُمُ الْفَتْحُ
اینک برگزاردن و برگشادن آمد بشما، وَ إِنْ تَنْتَهُوا و اگر باز شدید شما فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ آن شما را بهتر است، وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ و اگر باز گردید بازگردیم، وَ لَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ و سود ندارد شما را، فِئَتُکُمْ شَیْئاً بهم بودن شما و انبوهى شما هیچ چیز، وَ لَوْ کَثُرَتْ و هر چند که فراوان آید، وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ (۱۹) و اللَّه با گرویدگان است.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان، أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فرمان برید خدا را و رسول را، وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ و از رسول او بر مگردید، وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ (۲۰) شما مىشنوید.
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قالُوا سَمِعْنا و چون ایشان مباشید که گفتند شنیدیم وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ (۲۱) و نمىشنوند و نمىپذیرند.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ بدترین همه جنبندگان و جانوران بنزدیک خداى، الصُّمُّ الْبُکْمُ آن کرانند، گنگاناند، الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ (۲۲) خرد ندارند که دریاوند.
وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً و اگر اللَّه خیرى دانستى در ایشان بدانش خویش لَأَسْمَعَهُمْ ایشان را حق شنوانیدند.
وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ و هر چند که ایشان بشنواند. لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (۲۳) برگردند و روى گردانند.
رشیدالدین میبدی : ۹- سورة التوبة- مدنیة
۱۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ این مخاطبه با کعب مالک است که او در عفو جستن، خویشتن را عذر ننهاد چنان که منافقان، بلکه راست رفت باعتراف بجرم خویش، همچون دو یار خویش مراره و هلال. میگوید: اى شما که مؤمناناید از مثل این کار بپرهیزید و طریقت موافقت گزینید و خداى و رسول را بهمه حال، طاعت دار باشید که آنچه کردید سرانجام و عاقبت آن دیدید و وبال آن چشیدید. وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ ازین پس با صادقان باشید نه با منافقان یعنى با مهاجران غزا کنید و چون ایشان صادقان باشید. یقول اللَّه تعالى: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ
یعنى المهاجرین سعید بن جبیر گفت: کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ اى کونوا کابى بکر و عمر و اصحابهما. و قیل: نزلت هذه الایة فى اهل الکتاب، یقول اللَّه تعالى: اتّقوا اللَّه بطاعته، و کونوا مع الصادقین محمد و اصحابه. یأمرهم ان یکونوا معهم فى الجهاد و الشدّة و الرّخاء. ابن عباس و ابن مسعود در شواذّ خواندهاند: و کونوا من الصادقین و المعنى واحد. روى ابو عبیدة عن عبد اللَّه قال: انّ الکذب لا یصلح منه جدّ و لا هزل و لا أن یعد احدکم صبیّه شیئا ثمّ لا ینجز منه، ان شئتم اقرأوا: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، هل ترون فى الکذب رخصة.
ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ هذا نفى و المراد به النّهى کقوله: ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ. اهل مدینه اینجا انصاراند: اوس و خزرج.
وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ سکّان البوادى مزینه و جهینه و اشجع و اسلم و غفار.
عالمیان در حکم این آیت یکساناند، امّا ایشان را بذکر مخصوص کرد که ایشان به مصطفى ص نزدیکتر بودند و از شدن مصطفى ص به غزاء آگاهى داشتند که بر ایشان پوشیده نبود. میگوید: سزا نیست و روا نیست کس را خاصه اهل مدینه و اعراب که با پس نشینند از رسول خدا چون بغزا شود.
وَ لا یَرْغَبُوا اى و ان لا یرغبوا. بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ اى لا یرضوا لانفسهم بالخفض و الدّعة و رسول اللَّه (ص) فى الحرّ و المشقّة و ان یصونوا انفسهم بما لم یصن هو منه.
یقال: رغبت بنفسى عن هذا الامر، اى رفعت عنه. ذلِکَ این ذلک فصل است اندر میان دو سخن، چنان که آنجا گفت: ذلِکَ وَ مَنْ عاقَبَ، جایى دیگر گفت: هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ، کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها، این همه فصلاند. و قیل: معناه ذلک النّهى عن التّخلف. بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ عطش. وَ لا نَصَبٌ تعب یثقل على البدن تحمله.
وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ جوع شدید، من خمص بطنه یخمص اذا دقّ، یقال: رجل خمصان البطن و خمیص، اى ضامرة. وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً لا یقفون موقفا. یَغِیظُ الْکُفَّارَ یبغضهم. وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا قتلا و اسرا و مالا و کسرا غنیمة او هزیمة. إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ. قال ابن عباس: بکلّ روعة ینالهم فى سبیل اللَّه سبعین الف حسنة. إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ. وَ لا یُنْفِقُونَ فى الجهاد.
نَفَقَةً صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً یعنى تمرة فما فوقها وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً الى العدوّ مقبلین او مدبرین. إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ اثیب لهم.
لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ، بذلک اجرا. قال: فمن خرج فى سبیل اللَّه لم یضع قدما و لا یدا و لا جنبا و لا انفا و لا رکبة ساجدا و لا راکعا و لا ماشیا و لا نائما فى بقعة من بقاع اللَّه الّا اذن لها بالشهادة له و بالشفاعة، و ان اصابه نصب اعطاه اللَّه الغسل من نهر الحیوان فانقطع منه النصب. و صح
فى الخبر انّ من ارسل نفقة فى سبیل اللَّه و اقام فى بیته فله بکلّ درهم سبعمائة درهم و من غزا بنفسه و اقام فى وجهه ذلک فله بکلّ درهم یو القیمة سبعمائة الف درهم.
اشارت آیت آنست که هر که روى بطاعتى نهد از طاعات و عبادات حقّ، و قصد وى در آن درست باشد، خاست و نشست وى در آن، رنج و راحت وى در آن، حرکات و سکنات وى، همه حسنات بود و وى را بآن درجات ثواب بود، و بعکس این، هر که قصد معصیت کند. حرکات و سکنات و قیام و قعود وى در آن، همه معصیت باشد و وى را در آن بیم عقوبت بود.
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً لما نزل عیوب المنافقین لتخلّفهم عن الجهاد.
قال المؤمنون: و اللَّه لا نتخلّف عن غزوة یغزوها رسول اللَّه و لا سریّة ابدا، فلمّا قدم رسول اللَّه المدینة و امر بالسرایا الى العدوّ نفر المسلمون جمیعا و ترکوا رسول اللَّه وحده بالمدینة. فانزل اللَّه هذه الایة: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً. غزاء بر مسلمانان فرض کافّة بود تا آن را در این آیت با فرض کفایت آورد، اکنون غزاء و رحلت در طلب علم همچون بانگ نماز، بر کفایت است نه بر کافّة.
فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ اى قبیلة. مِنْهُمْ طائِفَةٌ اى جماعة.
لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ. اینجا دو قول گفتهاند مفسّران: یکى آنست که تفقّه و انذار با طائفه نفیر شود غازیان و مسافران که با رسول خدا به غزاء بودند، لانّهم کانوا اذا خرجوا مع رسول اللَّه کانوا فى صحبته یشهدون افعاله احواله و شمایله و اخلاقه و کان ذلک لهم تفقه فى الدین و اذا رجعوا، اخبروا النّاس بما شاهدوه من رسول اللَّه فى سفره، فیکون ذلک انذارا للنّاس.
قول دیگر آنست که تفقّه و انذار با مقیمان شود، حاضران مدینه. لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ یعنى لیتعلّموا القرآن و السّنن و الحدود، وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ الغائبین إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ و لیعلّموهم ما نزل من القرآن بعدهم و یخوّفوهم به. لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ما یجب اجتنابه. کلبى گفت: قبیله بنى اسد بن خزیمة همه به مدینه آمدند با عیال و اطفال ایشان فملأوا الطّرق بالعذرات و غلت الاسعار، فنزلت هذه الآیة.
اى لا ینبغى ان یحضروا باجمعهم، بل یحضر طائفة منهم فیتفقّهون و ینذرون قومهم و یعلّمونهم اذا رجعوا الیهم.
فصل
بدان که فقه، معرفت احکام دین است بخشیده بر دو قسم: فرض عین و فرض کفایت، امّا فرض عین: علم طهارت و نماز و روزه است که بر هر مکلّف واجب است شناختن آن و آموختن آن، ازینجا گفت مصطفى (ص): طلب العلم فریضة على کل مسلم.
و هر عبادت که گزاردن آن بر بنده واجب است هم چنین شناخت علم آن و دانستن حدود و شرایط آن بر وى واجب است، همچون علم زکاة، کسى را که مال دارد و علم حج، کسى که استطاعت دارد، بر وى واجب بود. هذا و امثاله.
امّا فرض الکفایة، هو ان یتعلّم حتى یبلغ درجة الاجتهاد و رتبة الفتیا فاذا قعد اهل بلد عن تعلّمه عصوا جمیعا و اذا قام من کلّ بلد واحد فتعلّمه، سقط الفرض عن الآخرین و علیهم تقلیده فیما یقع لهم من الحوادث.
روى ابن عباس قال قال: رسول اللَّه (ص): من یرد اللَّه به خیرا یفقهه فى الدین.
و عن ابى هریرة عنه (ص) قال: تجدون الناس معادن فخیارهم فى الجاهلیة خیارهم فى الاسلام اذا فقهوا.
عن ابى امامة عنه (ص) قال: فضل العالم على العابد کفضلى على ادناکم.
و قال الشافعى رضى اللَّه عنه: طلب العلم افضل من صلاة النافلة.
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ. بحکم این آیت، بهر ناحیتى قتال آن کافر از فریضه است که از سوى ایشان بود: بر شام، روم و بر یمن، حبشه و بر ما وراء النهر، ترک. و کان الحسن اذا سئل عن قتال الترک و الروم و الدیلم تلا هذه الآیة. ابن عباس گفت: این خطاب با اهل مدینه است، ایشان را قتال قریظه و نضیر و خیبر و فدک فرمودند.
وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً شدّة و عنفا و صبرا على جهادهم، و المعنى اشتدوا علیهم. وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ بالغلبة و النصرة. و در قرآن نظیر این جایها است وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ وَ لا تَهِنُوا فَما وَهَنُوا...
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ... الآیة این آیت در شأن منافقان آمد که سوره قرآن از زبان رسول خدا آن گه که فرو آمد و آن را بر خواند، آن منافق باستهزاء گفت فرا یاران خویش از منافقان: أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً. و گفتهاند آن منافقان با ضعفه مؤمنان گفت این سخن، بر سبیل استهزاء، و رب العزة او را جواب داد گفت: فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً باللّه و بصیرة فى دینهم، و اضاف الایمان الى السّورة لانّه یزید بسببها. وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ بنزول القرآن و الفرائض.
وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ شکّ و نفاق و بغض للاسلام و المسلمین.
فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ اى شکّا الى شکّهم و کفرا الى کفرهم. وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ. قال الزجاج: المرض فى القلب کلّ ما خرج به الانسان عن الصحة فى الدین. این آیت دلیل است که ایمان بنده افزاید و کاهد، بطاعت افزاید و بمعصیت کاهد، و ازینجا بود که عمر خطاب یاران رسول را گفتید: تعالوا حتّى نزداد ایمانا. و قال: لو وزن ایمان ابى بکر بایمان اهل الارض لرجحهم. و قال على بن ابى طالب (ع): یبدو الایمان لمظة فى القلب کلما ازداد الایمان ازدادت اللمظة.
و کتب الحسن الى عمر بن عبد العزیز: انّ للایمان سننا و شرایع و حدودا و فرایض من استکملها استکمل الایمان و من لم یستکملها لم یستکمل الایمان.
أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ یختبرون. فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ بالقحط و الشدّة و الامراض و الاوجاع و هى روائد الموت. ثُمَّ لا یَتُوبُونَ من النفاق و لا یتّعظون کما یتّعظ المؤمن بالمرض. و قیل: یفتنون بان یظهر اللَّه نفاقهم و یفضحهم فى کلّ مرّة او مرّتین ثم لا یتوبون عن نفاقهم و لا ینتهون على ما فیه خلاصهم. قال عکرمه: ینافقون ثم یؤمنون ثم ینافقون. و قیل: ینقضون عهدهم فى السنة مرة او مرتین ثمّ لا یتوبون من نقضهم. وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ بما صنع اللَّه بهم اذ کان رسول اللَّه (ص) اذا نقضوا عهودهم بعث الیهم السرایا فیقتلونهم. حمزه و یعقوب ا و لا ترون بتاء خوانند، خطاب با مؤمنان بود بر سبیل تعجّب، باقى بیا خوانند بر سبیل تقریع و توبیخ منافقان باعراض از توبه.
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ این آن بود که منافقان مىآمدند بمسجد مصطفى ص بنیوشیدن قرآن و پراکنده مىنشستند سر فرو داشته و خویشتن در مجلس رسول پوشیده داشته و میخواستند که از غزا، بازنشستن خود را عذرى پدید کنند و خویشتن را از فرمان بغزا ناآگاه شمرند، چون پوشیده مىنشستند که ما حاضر نبودیم و از فرمان خبر نداشتیم، آن گه با یکدیگر باشارت میگفتند: هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ هیچ کس از مؤمنان شما را دید؟ تا از آنجا بازگشتید و از طاعت خداى برگشتید. و گفتهاند: چون سوره از آسمان فرو آمدى ایشان در آن طعن میکردند و عیب آن مىجستند و با یکدیگر مىگفتند: أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً، پس ترسیدند که اگر مؤمنان کسى این سخن و طعن از ایشان بشنود و باز رساند، با یکدیگر گفتندید هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ. و بودى که از آسمان آیتى آمدى که ذکر فضیحت و عیب ایشان در آن آیت بودى، شنیدن آن برایشان گران آمدى و دشوار، خواستندید که بر خیزند و بگریزند تا آن نشنوند، با یکدیگر باشارت میگفتند که بنگرید تا هیچکس از ایشان شما را مىبیند تا بر خیزیم، اگر کسى ندیدید، ایشان برفتندید، اینست که رب العالمین گفت: ثُمَّ انْصَرَفُوا عن حضرة النبى ص مخافة الفضیحة. و قیل: انصرفوا عن الایمان. صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ اضلّهم مجازاة على فعلهم. و قیل: صرف اللَّه قلوبهم دعاء علیهم. بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ دین اللَّه و لا العمل به. قال ابن عباس: لا تقولوا اذا صلّیتم: انصرفنا، فان اللَّه عزّ و جلّ عیّر قوما فقال: ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ و لکن قولوا: قضینا الصلاة.
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ این تهنیت است و الزام حجت میگوید: آمد بشما پیغامبرى محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوى بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن خزیمة بن مدرکة بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، پیغامبرى هم از شما، بشرى چون شما، از نسب عرب، که سخن وى دانید و دریابید و صدق و امانت وى شناسید، یعنى ذلک شرف لکم و منقبة. کلبى گفت: ولدته العرب کلّها، لیس فى العرب بطن الا ولدته.
و قال النبى (ص): ما ولدنى من سفاح اهل الجاهلیة شىء ما ولدنى الا نکاح کنکاح الاسلام.
گفتهاند ربّ العالمین رسول که بخلق فرستاد هم از ایشان فرستاد از بهر آنکه جنس را بر جنس شفقت بیشتر بود. نه بینى که اگر کسى بهیمهاى را بیند که همى کشند، از آن اندوهگن نشود، و اگر آدمىاى را بیند که همى کشند، از آن غمگین و اندوهگن شود، و نیز هر جنس با جنس خود آرام گیرد و از هر چیز که نه جنس وى بود نفور باشد، اگر رسول فریشتهاى بودى با آدمى آرام نگرفتى و آدمى از آن نفور بودى، از جنس ما فرستاد تا ما را با وى انس و راحت بود نه وحشت و نفرت. و در شواذّ خواندهاند: من انفسکم بفتح فا، اى من اشرفکم و افضلکم. میگوید: پیغامبرى از گرامىتر و گرانمایهتر شما.
عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ اى شدید علیه عنتکم، و العنت الوقوع فى الهلاک و لقاء الشدّة و الاشراف علیها. حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ اى على ایمانکم و هداکم و صلاحکم.
بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ رءوف بالمطیعین، رحیم بالمذنبین، رءوف بمن رآه رحیم بمن لم یره. رأفت مه از رحمت است و رحیم بمعنى بیش از رءوف است، تقدیره: بالمؤمنین رحیم رءوف. میگوید: بمؤمنان بخشاینده است، سخت مهربان. و قال الحسین بن الفضل: لم یجمع اللَّه لاحد من الانبیاء بین الاسمین من أسمائه تعالى الّا للنّبى ص فانه قال: بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ و قال تعالى: إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ. و گفتهاند: نظم آیت چنین است: لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز حریص بالمؤمنین رءوف رحیم. علیه ما عنتم، لا یهمّه الّا ما شأنکم، ما اقمتم على سنته فانّه لا یرضیه عند القیام بالشفاعة الا دخولکم الجنة کقوله: من ترک مالا فاورثته و من ترک ذنبا او کلا فالىّ و علىّ. و گفتهاند: عمر بن خطاب هیچ آیت در مصحف اثبات نکردى تا نخست دو گواه بر آن گواهى دادندید که این قرآن است. مردى انصارى آمد و این دو آیت آورد عمر گفت: و اللَّه لا اسئلک علیها بینة کذلک کان رسول اللَّه (ص) فاثبتها. و قال ابىّ بن کعب: احدث القرآن باللّه عهدا، لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ... الى آخر الآیتین و فى قول بعضهم هى آیة آخر نزلت من السماء.
فَإِنْ تَوَلَّوْا یعنى المشرکین و المنافقین اعرضوا عن الایمان بک و صاروا علیک.
فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ اى الذى یکفینى کید من کادنى اللَّه. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ فوّضت امرى الیه و به وثقت.
وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ خصّ العرش بالذّکر لانه اعظم خلق اللَّه تعالى فیدخل فیه الاصغر، و العرش عند العرب سریر الملک. و فى الخبر الصحیح ان الجنّة مائة درجة ما بین درجتین کما بین السماء و الارض اعدّها اللَّه للمجاهدین فى سبیل اللَّه فاذا سألتم اللَّه فسئلوه الفردوس فانه وسط الجنّة و اعلى الجنّة و منها تفجر انهار الجنّة و فوقه عرش الرحمن تبارک و تعالى.
و روى انّ فاطمة (ع) اتت رسول اللَّه ص تساله خادما، فقال قولى: اللهم رب السماوات السبع و رب العرش العظیم ربنا و رب کلّ شىء منزل التوریة و الانجیل و القرآن العظیم فالق الحب و النوى اعوذ بک من شر کلّ ذى شرّ انت آخذ بناصیتها انت الاوّل فلا شىء قبلک و انت الآخر فلیس بعدک شىء و انت الظاهر فلیس فوقک شىء و انت الباطن فلیس دونک شىء اقض عنّا الدّین و اغننا من الفقر.
و روى فى بعض الاخبار انّ ملکا من الملائکة قال: یا ربّ انى ارید العرش فزدنى قوّتى حتى اطیر لعلّى ادرک العرش فخلق اللَّه له ثلثین الف جناح و طار ثلثین الف سنة. فقال اللَّه تعالى: هل بلغت الى اعلى العرش؟ فقال: لم تقطع بعد قائمة العرش فاستأذن ان یعود الى مکانه فاذن له.
یعنى المهاجرین سعید بن جبیر گفت: کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ اى کونوا کابى بکر و عمر و اصحابهما. و قیل: نزلت هذه الایة فى اهل الکتاب، یقول اللَّه تعالى: اتّقوا اللَّه بطاعته، و کونوا مع الصادقین محمد و اصحابه. یأمرهم ان یکونوا معهم فى الجهاد و الشدّة و الرّخاء. ابن عباس و ابن مسعود در شواذّ خواندهاند: و کونوا من الصادقین و المعنى واحد. روى ابو عبیدة عن عبد اللَّه قال: انّ الکذب لا یصلح منه جدّ و لا هزل و لا أن یعد احدکم صبیّه شیئا ثمّ لا ینجز منه، ان شئتم اقرأوا: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ، هل ترون فى الکذب رخصة.
ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ هذا نفى و المراد به النّهى کقوله: ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ. اهل مدینه اینجا انصاراند: اوس و خزرج.
وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ سکّان البوادى مزینه و جهینه و اشجع و اسلم و غفار.
عالمیان در حکم این آیت یکساناند، امّا ایشان را بذکر مخصوص کرد که ایشان به مصطفى ص نزدیکتر بودند و از شدن مصطفى ص به غزاء آگاهى داشتند که بر ایشان پوشیده نبود. میگوید: سزا نیست و روا نیست کس را خاصه اهل مدینه و اعراب که با پس نشینند از رسول خدا چون بغزا شود.
وَ لا یَرْغَبُوا اى و ان لا یرغبوا. بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ اى لا یرضوا لانفسهم بالخفض و الدّعة و رسول اللَّه (ص) فى الحرّ و المشقّة و ان یصونوا انفسهم بما لم یصن هو منه.
یقال: رغبت بنفسى عن هذا الامر، اى رفعت عنه. ذلِکَ این ذلک فصل است اندر میان دو سخن، چنان که آنجا گفت: ذلِکَ وَ مَنْ عاقَبَ، جایى دیگر گفت: هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ، کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها، این همه فصلاند. و قیل: معناه ذلک النّهى عن التّخلف. بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ عطش. وَ لا نَصَبٌ تعب یثقل على البدن تحمله.
وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ جوع شدید، من خمص بطنه یخمص اذا دقّ، یقال: رجل خمصان البطن و خمیص، اى ضامرة. وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً لا یقفون موقفا. یَغِیظُ الْکُفَّارَ یبغضهم. وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا قتلا و اسرا و مالا و کسرا غنیمة او هزیمة. إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ. قال ابن عباس: بکلّ روعة ینالهم فى سبیل اللَّه سبعین الف حسنة. إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ. وَ لا یُنْفِقُونَ فى الجهاد.
نَفَقَةً صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً یعنى تمرة فما فوقها وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً الى العدوّ مقبلین او مدبرین. إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ اثیب لهم.
لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ، بذلک اجرا. قال: فمن خرج فى سبیل اللَّه لم یضع قدما و لا یدا و لا جنبا و لا انفا و لا رکبة ساجدا و لا راکعا و لا ماشیا و لا نائما فى بقعة من بقاع اللَّه الّا اذن لها بالشهادة له و بالشفاعة، و ان اصابه نصب اعطاه اللَّه الغسل من نهر الحیوان فانقطع منه النصب. و صح
فى الخبر انّ من ارسل نفقة فى سبیل اللَّه و اقام فى بیته فله بکلّ درهم سبعمائة درهم و من غزا بنفسه و اقام فى وجهه ذلک فله بکلّ درهم یو القیمة سبعمائة الف درهم.
اشارت آیت آنست که هر که روى بطاعتى نهد از طاعات و عبادات حقّ، و قصد وى در آن درست باشد، خاست و نشست وى در آن، رنج و راحت وى در آن، حرکات و سکنات وى، همه حسنات بود و وى را بآن درجات ثواب بود، و بعکس این، هر که قصد معصیت کند. حرکات و سکنات و قیام و قعود وى در آن، همه معصیت باشد و وى را در آن بیم عقوبت بود.
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً لما نزل عیوب المنافقین لتخلّفهم عن الجهاد.
قال المؤمنون: و اللَّه لا نتخلّف عن غزوة یغزوها رسول اللَّه و لا سریّة ابدا، فلمّا قدم رسول اللَّه المدینة و امر بالسرایا الى العدوّ نفر المسلمون جمیعا و ترکوا رسول اللَّه وحده بالمدینة. فانزل اللَّه هذه الایة: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً. غزاء بر مسلمانان فرض کافّة بود تا آن را در این آیت با فرض کفایت آورد، اکنون غزاء و رحلت در طلب علم همچون بانگ نماز، بر کفایت است نه بر کافّة.
فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ اى قبیلة. مِنْهُمْ طائِفَةٌ اى جماعة.
لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ. اینجا دو قول گفتهاند مفسّران: یکى آنست که تفقّه و انذار با طائفه نفیر شود غازیان و مسافران که با رسول خدا به غزاء بودند، لانّهم کانوا اذا خرجوا مع رسول اللَّه کانوا فى صحبته یشهدون افعاله احواله و شمایله و اخلاقه و کان ذلک لهم تفقه فى الدین و اذا رجعوا، اخبروا النّاس بما شاهدوه من رسول اللَّه فى سفره، فیکون ذلک انذارا للنّاس.
قول دیگر آنست که تفقّه و انذار با مقیمان شود، حاضران مدینه. لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ یعنى لیتعلّموا القرآن و السّنن و الحدود، وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ الغائبین إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ و لیعلّموهم ما نزل من القرآن بعدهم و یخوّفوهم به. لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ما یجب اجتنابه. کلبى گفت: قبیله بنى اسد بن خزیمة همه به مدینه آمدند با عیال و اطفال ایشان فملأوا الطّرق بالعذرات و غلت الاسعار، فنزلت هذه الآیة.
اى لا ینبغى ان یحضروا باجمعهم، بل یحضر طائفة منهم فیتفقّهون و ینذرون قومهم و یعلّمونهم اذا رجعوا الیهم.
فصل
بدان که فقه، معرفت احکام دین است بخشیده بر دو قسم: فرض عین و فرض کفایت، امّا فرض عین: علم طهارت و نماز و روزه است که بر هر مکلّف واجب است شناختن آن و آموختن آن، ازینجا گفت مصطفى (ص): طلب العلم فریضة على کل مسلم.
و هر عبادت که گزاردن آن بر بنده واجب است هم چنین شناخت علم آن و دانستن حدود و شرایط آن بر وى واجب است، همچون علم زکاة، کسى را که مال دارد و علم حج، کسى که استطاعت دارد، بر وى واجب بود. هذا و امثاله.
امّا فرض الکفایة، هو ان یتعلّم حتى یبلغ درجة الاجتهاد و رتبة الفتیا فاذا قعد اهل بلد عن تعلّمه عصوا جمیعا و اذا قام من کلّ بلد واحد فتعلّمه، سقط الفرض عن الآخرین و علیهم تقلیده فیما یقع لهم من الحوادث.
روى ابن عباس قال قال: رسول اللَّه (ص): من یرد اللَّه به خیرا یفقهه فى الدین.
و عن ابى هریرة عنه (ص) قال: تجدون الناس معادن فخیارهم فى الجاهلیة خیارهم فى الاسلام اذا فقهوا.
عن ابى امامة عنه (ص) قال: فضل العالم على العابد کفضلى على ادناکم.
و قال الشافعى رضى اللَّه عنه: طلب العلم افضل من صلاة النافلة.
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ. بحکم این آیت، بهر ناحیتى قتال آن کافر از فریضه است که از سوى ایشان بود: بر شام، روم و بر یمن، حبشه و بر ما وراء النهر، ترک. و کان الحسن اذا سئل عن قتال الترک و الروم و الدیلم تلا هذه الآیة. ابن عباس گفت: این خطاب با اهل مدینه است، ایشان را قتال قریظه و نضیر و خیبر و فدک فرمودند.
وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً شدّة و عنفا و صبرا على جهادهم، و المعنى اشتدوا علیهم. وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ بالغلبة و النصرة. و در قرآن نظیر این جایها است وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ وَ لا تَهِنُوا فَما وَهَنُوا...
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ... الآیة این آیت در شأن منافقان آمد که سوره قرآن از زبان رسول خدا آن گه که فرو آمد و آن را بر خواند، آن منافق باستهزاء گفت فرا یاران خویش از منافقان: أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً. و گفتهاند آن منافقان با ضعفه مؤمنان گفت این سخن، بر سبیل استهزاء، و رب العزة او را جواب داد گفت: فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً باللّه و بصیرة فى دینهم، و اضاف الایمان الى السّورة لانّه یزید بسببها. وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ بنزول القرآن و الفرائض.
وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ شکّ و نفاق و بغض للاسلام و المسلمین.
فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ اى شکّا الى شکّهم و کفرا الى کفرهم. وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ. قال الزجاج: المرض فى القلب کلّ ما خرج به الانسان عن الصحة فى الدین. این آیت دلیل است که ایمان بنده افزاید و کاهد، بطاعت افزاید و بمعصیت کاهد، و ازینجا بود که عمر خطاب یاران رسول را گفتید: تعالوا حتّى نزداد ایمانا. و قال: لو وزن ایمان ابى بکر بایمان اهل الارض لرجحهم. و قال على بن ابى طالب (ع): یبدو الایمان لمظة فى القلب کلما ازداد الایمان ازدادت اللمظة.
و کتب الحسن الى عمر بن عبد العزیز: انّ للایمان سننا و شرایع و حدودا و فرایض من استکملها استکمل الایمان و من لم یستکملها لم یستکمل الایمان.
أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ یختبرون. فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ بالقحط و الشدّة و الامراض و الاوجاع و هى روائد الموت. ثُمَّ لا یَتُوبُونَ من النفاق و لا یتّعظون کما یتّعظ المؤمن بالمرض. و قیل: یفتنون بان یظهر اللَّه نفاقهم و یفضحهم فى کلّ مرّة او مرّتین ثم لا یتوبون عن نفاقهم و لا ینتهون على ما فیه خلاصهم. قال عکرمه: ینافقون ثم یؤمنون ثم ینافقون. و قیل: ینقضون عهدهم فى السنة مرة او مرتین ثمّ لا یتوبون من نقضهم. وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ بما صنع اللَّه بهم اذ کان رسول اللَّه (ص) اذا نقضوا عهودهم بعث الیهم السرایا فیقتلونهم. حمزه و یعقوب ا و لا ترون بتاء خوانند، خطاب با مؤمنان بود بر سبیل تعجّب، باقى بیا خوانند بر سبیل تقریع و توبیخ منافقان باعراض از توبه.
وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ این آن بود که منافقان مىآمدند بمسجد مصطفى ص بنیوشیدن قرآن و پراکنده مىنشستند سر فرو داشته و خویشتن در مجلس رسول پوشیده داشته و میخواستند که از غزا، بازنشستن خود را عذرى پدید کنند و خویشتن را از فرمان بغزا ناآگاه شمرند، چون پوشیده مىنشستند که ما حاضر نبودیم و از فرمان خبر نداشتیم، آن گه با یکدیگر باشارت میگفتند: هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ هیچ کس از مؤمنان شما را دید؟ تا از آنجا بازگشتید و از طاعت خداى برگشتید. و گفتهاند: چون سوره از آسمان فرو آمدى ایشان در آن طعن میکردند و عیب آن مىجستند و با یکدیگر مىگفتند: أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً، پس ترسیدند که اگر مؤمنان کسى این سخن و طعن از ایشان بشنود و باز رساند، با یکدیگر گفتندید هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ. و بودى که از آسمان آیتى آمدى که ذکر فضیحت و عیب ایشان در آن آیت بودى، شنیدن آن برایشان گران آمدى و دشوار، خواستندید که بر خیزند و بگریزند تا آن نشنوند، با یکدیگر باشارت میگفتند که بنگرید تا هیچکس از ایشان شما را مىبیند تا بر خیزیم، اگر کسى ندیدید، ایشان برفتندید، اینست که رب العالمین گفت: ثُمَّ انْصَرَفُوا عن حضرة النبى ص مخافة الفضیحة. و قیل: انصرفوا عن الایمان. صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ اضلّهم مجازاة على فعلهم. و قیل: صرف اللَّه قلوبهم دعاء علیهم. بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ دین اللَّه و لا العمل به. قال ابن عباس: لا تقولوا اذا صلّیتم: انصرفنا، فان اللَّه عزّ و جلّ عیّر قوما فقال: ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ و لکن قولوا: قضینا الصلاة.
لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ این تهنیت است و الزام حجت میگوید: آمد بشما پیغامبرى محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوى بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن خزیمة بن مدرکة بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، پیغامبرى هم از شما، بشرى چون شما، از نسب عرب، که سخن وى دانید و دریابید و صدق و امانت وى شناسید، یعنى ذلک شرف لکم و منقبة. کلبى گفت: ولدته العرب کلّها، لیس فى العرب بطن الا ولدته.
و قال النبى (ص): ما ولدنى من سفاح اهل الجاهلیة شىء ما ولدنى الا نکاح کنکاح الاسلام.
گفتهاند ربّ العالمین رسول که بخلق فرستاد هم از ایشان فرستاد از بهر آنکه جنس را بر جنس شفقت بیشتر بود. نه بینى که اگر کسى بهیمهاى را بیند که همى کشند، از آن اندوهگن نشود، و اگر آدمىاى را بیند که همى کشند، از آن غمگین و اندوهگن شود، و نیز هر جنس با جنس خود آرام گیرد و از هر چیز که نه جنس وى بود نفور باشد، اگر رسول فریشتهاى بودى با آدمى آرام نگرفتى و آدمى از آن نفور بودى، از جنس ما فرستاد تا ما را با وى انس و راحت بود نه وحشت و نفرت. و در شواذّ خواندهاند: من انفسکم بفتح فا، اى من اشرفکم و افضلکم. میگوید: پیغامبرى از گرامىتر و گرانمایهتر شما.
عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ اى شدید علیه عنتکم، و العنت الوقوع فى الهلاک و لقاء الشدّة و الاشراف علیها. حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ اى على ایمانکم و هداکم و صلاحکم.
بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ رءوف بالمطیعین، رحیم بالمذنبین، رءوف بمن رآه رحیم بمن لم یره. رأفت مه از رحمت است و رحیم بمعنى بیش از رءوف است، تقدیره: بالمؤمنین رحیم رءوف. میگوید: بمؤمنان بخشاینده است، سخت مهربان. و قال الحسین بن الفضل: لم یجمع اللَّه لاحد من الانبیاء بین الاسمین من أسمائه تعالى الّا للنّبى ص فانه قال: بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ و قال تعالى: إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ. و گفتهاند: نظم آیت چنین است: لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز حریص بالمؤمنین رءوف رحیم. علیه ما عنتم، لا یهمّه الّا ما شأنکم، ما اقمتم على سنته فانّه لا یرضیه عند القیام بالشفاعة الا دخولکم الجنة کقوله: من ترک مالا فاورثته و من ترک ذنبا او کلا فالىّ و علىّ. و گفتهاند: عمر بن خطاب هیچ آیت در مصحف اثبات نکردى تا نخست دو گواه بر آن گواهى دادندید که این قرآن است. مردى انصارى آمد و این دو آیت آورد عمر گفت: و اللَّه لا اسئلک علیها بینة کذلک کان رسول اللَّه (ص) فاثبتها. و قال ابىّ بن کعب: احدث القرآن باللّه عهدا، لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ... الى آخر الآیتین و فى قول بعضهم هى آیة آخر نزلت من السماء.
فَإِنْ تَوَلَّوْا یعنى المشرکین و المنافقین اعرضوا عن الایمان بک و صاروا علیک.
فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ اى الذى یکفینى کید من کادنى اللَّه. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ فوّضت امرى الیه و به وثقت.
وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ خصّ العرش بالذّکر لانه اعظم خلق اللَّه تعالى فیدخل فیه الاصغر، و العرش عند العرب سریر الملک. و فى الخبر الصحیح ان الجنّة مائة درجة ما بین درجتین کما بین السماء و الارض اعدّها اللَّه للمجاهدین فى سبیل اللَّه فاذا سألتم اللَّه فسئلوه الفردوس فانه وسط الجنّة و اعلى الجنّة و منها تفجر انهار الجنّة و فوقه عرش الرحمن تبارک و تعالى.
و روى انّ فاطمة (ع) اتت رسول اللَّه ص تساله خادما، فقال قولى: اللهم رب السماوات السبع و رب العرش العظیم ربنا و رب کلّ شىء منزل التوریة و الانجیل و القرآن العظیم فالق الحب و النوى اعوذ بک من شر کلّ ذى شرّ انت آخذ بناصیتها انت الاوّل فلا شىء قبلک و انت الآخر فلیس بعدک شىء و انت الظاهر فلیس فوقک شىء و انت الباطن فلیس دونک شىء اقض عنّا الدّین و اغننا من الفقر.
و روى فى بعض الاخبار انّ ملکا من الملائکة قال: یا ربّ انى ارید العرش فزدنى قوّتى حتى اطیر لعلّى ادرک العرش فخلق اللَّه له ثلثین الف جناح و طار ثلثین الف سنة. فقال اللَّه تعالى: هل بلغت الى اعلى العرش؟ فقال: لم تقطع بعد قائمة العرش فاستأذن ان یعود الى مکانه فاذن له.
رشیدالدین میبدی : ۵۸- سورة المجادلة- مدنیة
۲ - النوبة الاولى
قوله تعالى: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى ایشان که بگرویدند، إِذا قِیلَ لَکُمْ چون شما را گویند: تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ در مجلس فراختر نشیند، فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ جنبید و فراخ نشیند تا اللَّه شما را جاى فراخ کند.
وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا و چون شما را گویند: برجهید، برجهید یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ تا اللَّه بردارد ایشان را که گرویدند از شما. وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ و ایشان که دانش دادند ایشان را درجههاشان بردارد در مزد، هم گوینده و هم شنونده را در مجلس. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (۱۱). و اللَّه بآنچه شما میکنید داناست و از آن آگاه.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان! إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ چون خواهید که با رسول من راز کنید، فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً پیش از راز خویش صدقهاى فرا فرستید. ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ آن به است شما را وَ أَطْهَرُ و آن پاک دارندهتر بود دل مسلمانان را، فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا و اگر نمىیاوید چیزى که صدقه دهید، فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۲). اللَّه آمرزگار و بخشاینده آنچه گذشت بیامرزید.
أَ أَشْفَقْتُمْ بترسیدید؟ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ که پیش از راز خویش صدقهاى دهید؟ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا اکنون که نکردید، وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ و از شما توبه و عذر بپذیرفت فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ پس نماز بپاى دارید، وَ آتُوا الزَّکاةَ و زکاة مال دهید. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و فرمان برید خدا و رسول او را وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (۱۳). و اللَّه داناست بآنچه شما میکنید و آگاه.
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا نبینى ایشان را که بدوستى گرفتند و بپذیرفتند قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قومى را که اللَّه بر ایشان بخشم است. ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ نه از شمااند که مسلمانانید و نه از ایشانند که جهودانند. وَ یَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ و سوگند میخورند بدروغ، وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۱۴). و ایشان میدانند که دروغ زنانند.
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِیداً بساخت اللَّه ایشان را عذابى سخت، إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۱۵). که ایشان بدکردار قومىاند و بدکار که میکنند.
اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً سوگندان خویش سپر گرفتند فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ تا برگشتند از راه خداى. فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ (۱۶). ایشان راست عذابى خوار کننده.
لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ بکار نیاید ایشان را أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً نه مالهاى ایشان و نه فرزندان هیچیز أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (۱۷). ایشان در آتشند جاویدان.
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً آن روز که بر انگیزد اللَّه ایشان را همه فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ و او را سوگندان میخورند، همچنانک شما را سوگند میخورند درین جهان بدورغ. وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَیْءٍ و مىپندارند که بر چیزىاند أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ (۱۸). آگاه باشید که قومى دروغ زنانند.
اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ چیره شد بر ایشان دیو و زور گرفت فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ بر ایشان فراموش کرد یاد اللَّه و بایشان سست کرد و خوار. أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ ایشان سپاه دیواند أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ (۱۹).
آگاه باشید که سپاه دیو ایشانند که زیان کاران و نومیدان و کم آمدگاناند.
إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ایشان که خلاف میکنند با خداى و رسول او و در جز راه میروند. أُولئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ (۲۰). ایشانند که در گروه خوارتر همه خواراناند.
کَتَبَ اللَّهُ خداى نوشت لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی که من کم آرم و رسول من دشمن را. إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ (۲۱).
اللَّه تاونده است.
لا تَجِدُ قَوْماً نیاوى هرگز هیچ گروه یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ که گرویده باشند بخداى و روز رستاخیز یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ که دوستى میدارند با کسى که خلاف دارد و کژى با خداى و رسول او، وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ و هر چند پدران ایشان باشند، أَوْ أَبْناءَهُمْ یا پسران ایشان، أَوْ إِخْوانَهُمْ، یا برادران ایشان أَوْ عَشِیرَتَهُمْ یا خاندان ایشان أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ ایشان آنند که اللَّه ایمان در دلهاى ایشان نهاد و نوشت و او کند.
وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ و نیرویى داد ایشان را و یارى کرد پیغامى و بخشایشى از خود، وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ و در آرد ایشان را در بهشتهایى زیر آن جویها روان. خالِدِینَ فِیها ایشان جاویدان در آن. رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ اللَّه ازیشان خشنود وَ رَضُوا عَنْهُ و ایشان از اللَّه خشنود أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ ایشان که چنیناند، سپاه خداىاند أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۲۲) آگاهبید که سپاه خدا جاوید پیروزاند.
وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا و چون شما را گویند: برجهید، برجهید یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ تا اللَّه بردارد ایشان را که گرویدند از شما. وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ و ایشان که دانش دادند ایشان را درجههاشان بردارد در مزد، هم گوینده و هم شنونده را در مجلس. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (۱۱). و اللَّه بآنچه شما میکنید داناست و از آن آگاه.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اى گرویدگان! إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ چون خواهید که با رسول من راز کنید، فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً پیش از راز خویش صدقهاى فرا فرستید. ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ آن به است شما را وَ أَطْهَرُ و آن پاک دارندهتر بود دل مسلمانان را، فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا و اگر نمىیاوید چیزى که صدقه دهید، فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۲). اللَّه آمرزگار و بخشاینده آنچه گذشت بیامرزید.
أَ أَشْفَقْتُمْ بترسیدید؟ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ که پیش از راز خویش صدقهاى دهید؟ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا اکنون که نکردید، وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ و از شما توبه و عذر بپذیرفت فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ پس نماز بپاى دارید، وَ آتُوا الزَّکاةَ و زکاة مال دهید. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و فرمان برید خدا و رسول او را وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (۱۳). و اللَّه داناست بآنچه شما میکنید و آگاه.
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا نبینى ایشان را که بدوستى گرفتند و بپذیرفتند قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قومى را که اللَّه بر ایشان بخشم است. ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لا مِنْهُمْ نه از شمااند که مسلمانانید و نه از ایشانند که جهودانند. وَ یَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ و سوگند میخورند بدروغ، وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۱۴). و ایشان میدانند که دروغ زنانند.
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِیداً بساخت اللَّه ایشان را عذابى سخت، إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (۱۵). که ایشان بدکردار قومىاند و بدکار که میکنند.
اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً سوگندان خویش سپر گرفتند فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ تا برگشتند از راه خداى. فَلَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ (۱۶). ایشان راست عذابى خوار کننده.
لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ بکار نیاید ایشان را أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً نه مالهاى ایشان و نه فرزندان هیچیز أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (۱۷). ایشان در آتشند جاویدان.
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً آن روز که بر انگیزد اللَّه ایشان را همه فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ و او را سوگندان میخورند، همچنانک شما را سوگند میخورند درین جهان بدورغ. وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَیْءٍ و مىپندارند که بر چیزىاند أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ (۱۸). آگاه باشید که قومى دروغ زنانند.
اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ چیره شد بر ایشان دیو و زور گرفت فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ بر ایشان فراموش کرد یاد اللَّه و بایشان سست کرد و خوار. أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ ایشان سپاه دیواند أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ (۱۹).
آگاه باشید که سپاه دیو ایشانند که زیان کاران و نومیدان و کم آمدگاناند.
إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ایشان که خلاف میکنند با خداى و رسول او و در جز راه میروند. أُولئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ (۲۰). ایشانند که در گروه خوارتر همه خواراناند.
کَتَبَ اللَّهُ خداى نوشت لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی که من کم آرم و رسول من دشمن را. إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ (۲۱).
اللَّه تاونده است.
لا تَجِدُ قَوْماً نیاوى هرگز هیچ گروه یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ که گرویده باشند بخداى و روز رستاخیز یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ که دوستى میدارند با کسى که خلاف دارد و کژى با خداى و رسول او، وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ و هر چند پدران ایشان باشند، أَوْ أَبْناءَهُمْ یا پسران ایشان، أَوْ إِخْوانَهُمْ، یا برادران ایشان أَوْ عَشِیرَتَهُمْ یا خاندان ایشان أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ ایشان آنند که اللَّه ایمان در دلهاى ایشان نهاد و نوشت و او کند.
وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ و نیرویى داد ایشان را و یارى کرد پیغامى و بخشایشى از خود، وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ و در آرد ایشان را در بهشتهایى زیر آن جویها روان. خالِدِینَ فِیها ایشان جاویدان در آن. رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ اللَّه ازیشان خشنود وَ رَضُوا عَنْهُ و ایشان از اللَّه خشنود أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ ایشان که چنیناند، سپاه خداىاند أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۲۲) آگاهبید که سپاه خدا جاوید پیروزاند.