عبارات مورد جستجو در ۲ گوهر پیدا شد:
فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۸
آنچه را با کارگر سرمایه داری می کند
با کبوتر پنجه باز شکاری می کند
می برد از دسترنجش گنج اگر سرمایه دار
بهر قتلش از چه دیگر پافشاری می کند؟
سال و مه در انتظار قرص نان شب تا به صبح
دیده زارع چرا اختر شماری می کند؟
تا به کی، ارباب یارب بر خلاف بندگی
چون خدایان بر دهاقین کردگاری می کند؟
خاکپای آن تهی دستم که در اقلیم فقر
بی نگین و تاج و افسر، شهر یاری می کند
بر لب دریاچه های پارک، ای مالک مخند
بین چسان از گریه دهقان آبیاری می کند!
نیشهای نامه طوفان به قلب خائنین
راست پنداری که کار زخم کاری می کند
نوک کلک حق نویس تیز و تند فرخی
با طرفداران خارج ذوالفقاری می کند
فرخی یزدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۴
گر بدین سان آتش کین شعله ور خواهی نمود
ملک را در مدتی کم پر شرر خواهی نمود
با چنین رولها که بی باکانه بازی می کنی
پیر و برنا را گرفتار خطر خواهی نمود
اندر این شمشیر بازی از طریق دوستی
پیش دشمن سینه ما را سپر خواهی نمود
پافشاری می کنی از بس به تحکیم مقام
مملکت را سربسر زیر و زبر خواهی نمود
با چنین سختی که بنوازی تو کوس هرج و مرج
گوش گردون را از این آواز کر خواهی نمود
دست دهقان را به داس خونچکان خواهی رساند
کارفرما را اسیر کارگر خواهی نمود
آخر ای سرمایه دار این سودها را پایه نیست
با زبر دستی در این سودا ضرر خواهی نمود