عبارات مورد جستجو در ۴ گوهر پیدا شد:
رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۵ - النوبة الثانیة
قوله تعالى الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا این الذین همان گروهند که لِلَّذِینَ اتَّقَوْا در آیت اول اشارت به ایشانست میگوید گفتار ایشان اینست که رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا و کردار ایشان الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ این آیت بیان گفت ایشان و آن آیت نعت کرد ایشان گفتار بجاى اساس است و کردار بجاى بنا، و اساس بىبنا بکار نیاید و بناى بىاساس پاى ندارد. یعنى که تا هر دو خصلت سر درهم ندهند بنده بدرجه ایمان نرسد، و انّنا آمنّا در حق وى محقق نشود.
فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا میگوید خداوند ما! بیامرز گناهان ما. وَ قِنا عَذابَ النَّارِ اى احفظنا من الشهوات و الذنوب المودّیة الى النار: و مگذار ما را فرا کارى و گفتى که سرانجام آن آتش بود.
الصَّابِرِینَ مکسور است بآن لام که در لِلَّذِینَ اتَّقَوْا است. و صبر در لغت عرب حبس است. و مصبوره که مصطفى از خوردن گوشت او نهى کرده است، آن جانور است که در جاهلیت او را در جایى بیافتند و وى را مىزدند تا مردار گشت هم موقوده است و هم مصبوره. پس معنى الصَّابِرِینَ آنست که گله و نالش فرو خود گیرند و بیرون ندهند. مفسران گفتند الصَّابِرِینَ ای على ما امر اللَّه عز و جل و فرائضه، و الصابرین على دینهم و على ما اصابهم. یعنى که شکیبایاناند بر گذاردن فرمان اللَّه، و بجاى آوردن فرائض و لوازم. و شکیبایاناند بهر چه بایشان رسد از رنجها و مصیبتها و بىکامیها.
وَ الصَّادِقِینَ یعنى فى الاعتقاد و القول و العمل، و ذلک غایة الایمان، راست گویان و راست روان و راست کاران، در دل با صدق اعتقادند، و در زبان با صدق گفتارند، و در ارکان با صدق کردارند. وَ الْقانِتِینَ اى المطیعین للَّه، و الدائمى العبادة فى السرّ و الجهر خداى را فرمان برداراناند، و همیشه وى را پرستندگان چه در نهان و چه در آشکارا در همه حال چنانند. وَ الْمُنْفِقِینَ یعنى من الحلال فى طاعة اللَّه، هزینه کنندگان و صدقه دهندگانند، و آنچه دهند حلال دهند، و در راه خدا دهند، نعمت اللَّه در طاعت اللَّه خرج کننده وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ.
یعنى المصلّین من آخر اللیل، نماز کنندگاناند در سه یک بازپسین از شب. جماعتى از مفسران بر آنند که این مستغفران ایشاناند که نماز بامداد بجماعت گذارند و ذکر استغفار در قرآن سى و سه جایست. و معنى استغفار آمرزش خواستن است و آنچه بنده گوید «استغفر اللَّه و اتوب الیه» عزم است بر استغفار نه حقیقت استغفار.
ربیع خثیم کسى را دید که میگفت: استغفر اللَّه و اتوب الیه. گفت: اى جوانمرد تو مىگویى که من از اللَّه آمرزش میخواهم وز معصیت با طاعت وى میگردم، نى اگر نکنى دروغ باشد این سخن و گناهی دیگر. آن مرد گفت: یا ربیع! اکنون چون گویم؟ گفت بگو «اللّهمّ اغفر لى و تب على» شهر حوشب گفت: این معنى در خبر است که مصطفى ص کسى را دید که همان سخن میگفت، جواب وى همین داد که ربیع خثیم داد.
وهب ابن منبه گفت که در زبور داود خواندهام که «یا داود! بشنو از من که من حقام، و حق میگویم، اگر بنده از بندگان من بپرى دنیا گناه دارد پس پشیمان شود باندازه یک دوشش پستان، و از من که خدایم آمرزش خواهد یک بار، راست، و من دانم از دل وى که آن صدق است، و نمىخواهد که با سر گناه رود، یا داود! من آن گناهان از وى زودتر از آن بیفکنم که قطرات باران که از هوا بزمین افتد.
و عن عبد الرحمن ابن دلهم: ان رجلا قال یا رسول اللَّه علمنى عملا ادخل به الجنة، قال: «لا تغضب و لک الجنة»، قال: یا رسول اللَّه زدنى: قال «لا تسأل الناس شیئا و لک الجنة» قال زدنى، قال استغفر اللَّه فى الیوم سبعین مرة یغفر لک ذنب سبعین عاما. قال یا رسول اللَّه لیس لى ذنب سبعین عاما، قال فلامّک، قال لیس لامّى، قال فلابیک قال و لیس لابى قال فلاهل بیتک، قال لیس لاهل بیتى، قال فلجیرانک.
و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه رأس الاستغفار کل یوم الف مره.
این سه خبر که گفتیم در استغفار اشارة است بسه مقام از مقامات راه دین بر ترتیب: اول مقام سابقانست، ایشان را یک بار استغفار فرمود که گفتشان با کمال صدقست و حقیقت اخلاص. و در خبر است که «اخلص العمل یجزک منه القلیل»
، دوم مقام مقتصدانست، از اللَّه بهشت خواستند ایشان را هفتاد بار استغفار فرمود. سوم مقام ظالمانست، معیشت دنیا و روزى فراخ خواستند، ایشان را هزار بار فرمود. و کلید روزى فراخ استغفار بسیار ساخت. مصطفى گفت: «من استبطأ رزقه، فلیکثر من الاستغفار.»
در آثار بیارند که یکى از فرزندان عباس نام وى ابو جعفر از بنى مروان بگریخت که قصد وى میکردند، باعرابى فرود آمد، و روزگارى در توارى با آن اعرابى بماند. پس که اعرابى بیامد، وى را گفت: اگر شنوى که خلافت ما را راست شد و بر ما قرار گرفت قصد حضرت ما کن تا با تو نیکویى کنیم. اعرابى بعد از روزگارى بیامد بحضرت او، و خلافت بر وى راست شده و از وى طلب معیشت کرد ابو جعفر گفت: من ترا چیزى بیاموزم اگر بکاردارى پیش از یک سال اللَّه ترا مستغنى گرداند. اعرابى گفت آن چیست؟ گفت هر روز هزار بار استغفار کن. و عیال خود را هم چنین بفرماى تا هزار بار استغفار کند. اعرابى رفت و وصیت امیر المؤمنین بر کار گرفت، نه بسى بر آمد که بمال دفین در افتاد، عاملان امیر المؤمنین از وى خمس خواستند برخاست و بحضرت خلافت باز آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! من وصیت تو بر کار گرفتم، و بمال فراوان دفین در افتادم، اکنون عاملان تو خمس میخواهند، امیر المؤمنین گفت: مال چند باشد؟ گفت سى و شش هزار درهم امیر المؤمنین ساعتى سر در پیش افگند، آن گه گفت یا اعرابى رو که آن مال همه آن تو است، و کس را نیست که از تو خمس خواهد. پس آن گه از ابو جعفر پرسیدند که این از کجا گفتى؟
گفت از قول خداوند عز و جل اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً الى قوله وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً میگوید استغفار کنید تا روزى شما فراخ و روان شود، مصطفى ص گفت «رأس الاستغفار کل یوم الف مرة»
دانستم که هر که بحکم این خبر و بر وفق این آیت استغفار کند روزى وى فراخ شود، که اللَّه تعالى و عده خود خلاف نکند.
«وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» جعفر بن محمد ع گفت: «من صلى من اللیل ثم استغفر فى آخره سبعین مرة کتب من المستغفرین بالاسحار»
ابن عمر نماز شب کردى تا بوقت سحر و بعد از سحر استغفار کردى تا بوقت صبح. و این تخصیص بوقت سحر بآنست که عبادت در آن وقت بر تن دشوارتر بود و وقت صافىتر و دل حاضرتر و رقیقتر . داود علیه السلام از جبرئیل پرسید که در شب کدام ساعت فاضلتر؟ گفت: این ندانم و لکن هر شب بوقت سحر عرش عظیم در اهتزاز و جنبش مىآید.
روى عن النبى ص قال: «انّ ثلاثة اصوات یجیبهم اللَّه: صوت الدیک، و صوت الّذی یقرأ القرآن، و صوت المستغفرین بالاسحار.»
و عن معاذ بن جبل قال: قال اللَّه تبارک و تعالى حقت محبتى بعبادى الذین یعمّرون مساجدى، و یکثّرون ذکرى، و یستغفرون بالاسحار، اولئک الذین اذا اردت نقمةً بعبادى خففت بهم نقمتى من عبادى.
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الایة، مصطفى ص گفت هر که این آیت برخواند آن ساعت که در خواب میشود تا آنجا که گفت لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ أَنَا عَلى ذلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ رب العالمین هفتاد هزار فرشته بر وى گمارد تا از بهر وى استغفار میکنند تا بقیامت. و بخبرى دیگر مىآید هر که این آیت برخواند و بآخر گوید
«و انا اشهد بما شهد اللَّه و استودع اللَّه هذه الشهادة، فهی لى عند اللَّه ودیعةٌ.»
روز قیامت این خواننده را بیارند و ربّ العالمین گوید: انّ لعبدى هذا عهداً و انا احقّ من وافى بالعهد، ادخلوا عبدى الجنة
: گوید این بنده را با من عهدیست و کیست از من سزاوارتر بوفاء عهد، فرود آرید بنده مرا ببهشت.
زبیر ابن العوام گفت عشیه عرفه نزدیک مصطفى فرا رفتم تا بدانم که چه میخواند گفتا شَهِدَ اللَّهُ مىخواند تا بآخر، آن گه میگفت و انا على ذلک من الشاهدین هم چنان باز پس میخواند تا بوقت افاضت. حکایت کنند که مردى شهد اللَّه برخواند، آن گه گفت بار خدایا ودیعت منست بنزدیک تو تا روز حاجتم باز دهى، پس بوقت وفات آن مرد گویند زبانش گشاده گشت و میخواند شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ تا باین کلمه شهادت فروشد و در آن حال هاتفى آواز داد که «هذه ودیعتک رددناها الیک». کلبى گفت سبب نزول این آیت آن است که، دو حبر از احبار شام آمدند نزدیک مصطفى ص چون چشم ایشان بر مدینه افتاد، یکدیگر را گفتند چه نیکو ماند این مدینه بمدینة آن پیغامبر که در آخر الزمان بیرون آید. پس چون مصطفى را دیدند، او را بآن صفت و نعت دیدند که خوانده بودند و دانسته، گفتند: «انت محمد؟» تو محمدى؟ جواب داد که: آرى من محمدم، گفتند «تو احمدى؟» گفت «آرى من احمدم» گفتند ترا از شهادتى پرسیم اگر ما را از آن خبر دهى و بیان کنى ناچار بتو ایمان آریم و بگرویم، رسول خدا گفت: بپرسید آنچه خواهید.
گفتند: «اخبرنا عن اعظم شهادة فى کتاب اللَّه عز و جل» ما را بخبر کن که کدام شهادة است بزرگوارتر و عظیمتر در کتاب خداى، جبرئیل آمد و آیت آورد شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ..
قرائت بو جعفر: شهداء اللَّه است ممدود و منصوب بر صفت یا بر حال، و چون این قرائت خوانى پیوسته باید خواند بِالْأَسْحارِ و بانه. اما قرّاء ثمانیة همه فعل خوانند شَهِدَ اللَّهُ، میگوید گواهى داد اللَّه که جز او هیچ خدا نیست، گواهى داد خود را بخود پیش از گواهى خلق او را، بىنیاز بگواهى خود از گواهى جز از خود، بسزاء حق خویش بیش از پیدایى خلق خویش.
قال المفسرون شَهِدَ اللَّهُ اى بیّن و اظهر بما نصب من الادلّة على توحیده.
مفسران گفتند: معنى شهادت بیان کردن است و بیرون دادن آنچه نهفته بود، یعنى که دلائل توحید بر عالمیان روشن کرد تا هر که نظر کرد بآن هیکل علوى، و درین مرکز سفلى، و درین آیات و روایات قدرت وى، و در زمین، و در سماوات، در برّ و در بحر، در هواء و در فضا، دلیل گرفت بر صانع با جلال و قادر بر کمال عز جلاله و عظم شانه.
حاصل معنى آنست: که «لا تستوحش من تکذیب الکافرین لک فقد اظهرک اللَّه من الآیات ما ینبى انه تعالى شاهد لک بصدق دعواک.» وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ اى و شهدت الملائکة گفتهاند: که شهادت اللَّه اخبار و اعلام است، و شهادت فرشتگان و اولوا العلم اقرار است، چنان که گفتهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا
اى اقررنا. و این شهادة ایشان که معطوف است بر شهادت اللَّه نه از روى معنى است که از روى لفظ است، چنان که جاى دیگر گفت انّ اللَّه و ملائکته یصلّون على النبى ص و شهادت علماء که در شهادة خود بست و در شهادت فرشتگان دلیل است بر فضل علماء و شرف ایشان مصطفى ص گفت «ساعةٌ من عالم یتکئُ على فراشه ینظر فى علمه خیرٌ من عبادة العابد سبعین عاما».
و روى انه قال: خیار امتى علمائها و خیار علمائها رحمائها، الا و ان اللَّه تعالى یغفر للعالم اربعین ذنبا قبل ان یغفر للجاهل ذنبا واحدا، ألا و ان العالم الرحیم یجیء یوم القیامة و ان نوره أضاء ما بین المشرق و المغرب.
قائِماً بِالْقِسْطِ. ترتیب آیت آنست که شهد اللَّه قائما بالقسط نصب است بر حال، یعنى که ایستاده بعدل. قائم و قیّوم و قیّام و قیّم همه نامهاى خداوند عز و جلاند، و معنى آن پائنده بر حال بیک نعت، نه حال گردد و نه نعت تغییر پذیرد.
و گفتهاند که معنى قائِماً بِالْقِسْطِ آنست که مدبّر رازق، مجاز بالاعمال. یقال فلان قائم بامر فلان اى مدبّر له متعهد لاسبابه، و قائم بحق فلان اى مجاز له.. قسط نامیست داد را، و اقساط مصدرست و قسوط مصدر قاسط است، یقال معنى قسط اى اخذ قسط غیره و هو جور، و اقسط اى اعطی غیره قسطه، و ذلک عدل.
لا إِلهَ إِلَّا هُوَ اول این کلمه شهادت است و آخر آیت همان کلمت، یعنى که اول بجاى دعوى و شهادتست و آخر بجاى حکم جعفر ابن محمد ع گفت: اول وصف و توحید است و آخر رسم و تعلیم. و گفتهاند: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ در آخر آیت از آن باز آورد که الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ از پس آن بود، و مخلوق را باین هر دو نام خوانند، یعنى که عزت او نه چون عزّ مخلوقاتست و حکمت او نه همچون حکمت ایشان، هر چند که هم نامى هست همسانى نیست، که هیچ خدا جز ازو نیست تا هم سانى میان ایشان باشد. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ در پیش داشت تا این معنى را تنبیه کند.
الْعَزِیزُ عزیز در اصل شدید است و عزّت شدّت است و غلبه. پارسى عزت زور است عرب گوید عز على اى شقّ علی. عزیز علیه ما عنتّم اى شدید شاق.
و عزنی فى الخطاب اى غلبنى و شادنى
یعزّ علىّ فراقى لکم
و ان کان سهلا علیکم یسیرا
و اصل حکیم زیرکست و حکمت به است از علم، حکمت نامیست علم محکم درواخ را که اختلاف نپذیرد و بران تهمت نبود و در آن گمان نیامیزد.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ. الایة... کسایى خوانده است تنها إِنَّ الدِّینَ بنصب الف معطوف در آن که شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ، و إِنَّ الدِّینَ و کسانى آن از کس نشنیده است و بر کس نخوانده، جز زان که قرائت ابن عباس است. معنى آنست که دین معروف که آن را ملّت و کیش خوانند. آن نزدیک خدا اسلام است، و اگر تفصیل آن خواهى که بدانى، قول و عمل و نیت است، و اگر روشنتر و گشادهتر خواهى پنج چیز است: یکى قرآن و حکم آن، دیگر رسول و سنت وى، سدیگر اجماع علماء اهل سنت، چهارم آثار پیشینیان، پنجم قیاس سمعى. این همان دینست که رب العالمین گفت وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً. و بعضى مفسران گفتهاند که این جواب مشرکان است، که هر کسى ازیشان بآنچه داشت از ملت و کیش فخر مىآورد، و میگفت لا دین الا دیننا و هو دین اللَّه. پس ربّ العالمین ایشان را دروغ زن کرد باین آیت و گفت: نه چنان است که ایشان مىگویند، انّ الدین عند اللَّه السلام الذى جاء به محمد ص. و دین را چند معنى است: فرمان دارى، و ولایتدارى، و پاداش، و شمار، و عادت و این همه در دین ملت داخلاند.
و اصل اسلام خویشتن فرادست دادن است، و فرماینده را خویشتن بیفکندن است، و اختیار خود برگرفتن، و کسى در دست کسى دهند که او را چنانک خواهى میکن او را، گویند او را مسلّم در دست وى نهادند و اسلام و استسلام هر دو یکسان است:
فالآن قد جئت مستسلما
فما شئت فافعل بمستسلم
قوله: وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ ایشان که مختلف شدند جهوداناند، و کتاب توریت است، و علم اینجا قرآن است. و گفتهاند که محمد است. و از بهر آن او را علم نام نهادند که معلوم ایشان بود بنعت و صفت وى بیش از بعثت وى. میگوید تا نیامده بود یک گروه بودند بیک قول که او آمدنى است و بودنى براستى، و چون بیامد دو گروه شدند: قومى گفتند که استوارست، قومى گفتند که نیست. آن گه گفت بَغْیاً بَیْنَهُمْ یعنى این اختلاف که افتاد بحسدى بود که در میان ایشان بوده. حسد آنست که در دلست، چون بگفت و کرد آید بغى است.
وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ قیل: یعنى بمحمد و القرآن فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ اى سریع التعریف للعامل عمله.
فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ میگوید: اگر این جهودان با تو خصومت کنند، در کار دین. تو بگوى من قرار دادم و سپردم خودى خود و کردار خود و دل خود و نیت خود از براى خداى وَ مَنِ اتَّبَعَنِی و مهاجر و انصار که بر پى من ایستادهاند، همین کردند که من کردم. و آنچه گفت: أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ مراد وجه مفرد نیست که همه تن و جمله جوارح مرادست. اما وجه با آن مخصوص کرد که شریف ترین جوارح است و عظیمتر همه، چون وجه بخضوع درآید همه جوارح تبع وى بود، وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ و گو جهودان و ترسایان را که توریت و انجیل ایشان را دادند وَ الْأُمِّیِّینَ و امیان عرب یعنى مشرکان، ایشان که کتاب نداشتند. أَ أَسْلَمْتُمْ؟: لفظ استفهام است و معنى امر، چنان که جاى دیگر گفت فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؟ و جاى دیگر فَهَلْ أَنْتُمْ شاکِرُونَ؟ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؟ أَ أَسْلَمْتُمْ خود را بیوکنید.
فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا مصطفى ص این آیت بریشان خواند یعنى بر اهل کتاب ایشان گفتند «اسلمنا» ما مسلمان شدیم. رسول خدا گفت: جهودان را
«أ تشهدون انّ عیسى کلمة من اللَّه و عبده و رسوله؟»
ایشان گفتند: معاذ اللَّه که عیسى بنده باشد. این است که رب العالمین گفت: وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ. بلاغ اسم است و تبلیغ مصدر. میگوید: اگر ایشان از اسلام و دین برگردند، بر تو جز تبلیغ رسالت نیست، و راه نمودن کار تو نیست: لیس علیک هداهم» و این آیت پیش از نزول آیت قتال فرود آمد، پس چون آیت قتال فرود آمد این آیت منسوخ گشت.
وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ یعنى بصیر بمن آمن بک و صدّقک و بمن کفر بک و کذّبک. مومن و کافر را مىبیند، و اعمال همه مىداند، و فردا همه را پاداش مىدهد، هر کسى را سزاء خویش و جزاء خویش، چنان که گفت «و وفیّت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون.»
فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا میگوید خداوند ما! بیامرز گناهان ما. وَ قِنا عَذابَ النَّارِ اى احفظنا من الشهوات و الذنوب المودّیة الى النار: و مگذار ما را فرا کارى و گفتى که سرانجام آن آتش بود.
الصَّابِرِینَ مکسور است بآن لام که در لِلَّذِینَ اتَّقَوْا است. و صبر در لغت عرب حبس است. و مصبوره که مصطفى از خوردن گوشت او نهى کرده است، آن جانور است که در جاهلیت او را در جایى بیافتند و وى را مىزدند تا مردار گشت هم موقوده است و هم مصبوره. پس معنى الصَّابِرِینَ آنست که گله و نالش فرو خود گیرند و بیرون ندهند. مفسران گفتند الصَّابِرِینَ ای على ما امر اللَّه عز و جل و فرائضه، و الصابرین على دینهم و على ما اصابهم. یعنى که شکیبایاناند بر گذاردن فرمان اللَّه، و بجاى آوردن فرائض و لوازم. و شکیبایاناند بهر چه بایشان رسد از رنجها و مصیبتها و بىکامیها.
وَ الصَّادِقِینَ یعنى فى الاعتقاد و القول و العمل، و ذلک غایة الایمان، راست گویان و راست روان و راست کاران، در دل با صدق اعتقادند، و در زبان با صدق گفتارند، و در ارکان با صدق کردارند. وَ الْقانِتِینَ اى المطیعین للَّه، و الدائمى العبادة فى السرّ و الجهر خداى را فرمان برداراناند، و همیشه وى را پرستندگان چه در نهان و چه در آشکارا در همه حال چنانند. وَ الْمُنْفِقِینَ یعنى من الحلال فى طاعة اللَّه، هزینه کنندگان و صدقه دهندگانند، و آنچه دهند حلال دهند، و در راه خدا دهند، نعمت اللَّه در طاعت اللَّه خرج کننده وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ.
یعنى المصلّین من آخر اللیل، نماز کنندگاناند در سه یک بازپسین از شب. جماعتى از مفسران بر آنند که این مستغفران ایشاناند که نماز بامداد بجماعت گذارند و ذکر استغفار در قرآن سى و سه جایست. و معنى استغفار آمرزش خواستن است و آنچه بنده گوید «استغفر اللَّه و اتوب الیه» عزم است بر استغفار نه حقیقت استغفار.
ربیع خثیم کسى را دید که میگفت: استغفر اللَّه و اتوب الیه. گفت: اى جوانمرد تو مىگویى که من از اللَّه آمرزش میخواهم وز معصیت با طاعت وى میگردم، نى اگر نکنى دروغ باشد این سخن و گناهی دیگر. آن مرد گفت: یا ربیع! اکنون چون گویم؟ گفت بگو «اللّهمّ اغفر لى و تب على» شهر حوشب گفت: این معنى در خبر است که مصطفى ص کسى را دید که همان سخن میگفت، جواب وى همین داد که ربیع خثیم داد.
وهب ابن منبه گفت که در زبور داود خواندهام که «یا داود! بشنو از من که من حقام، و حق میگویم، اگر بنده از بندگان من بپرى دنیا گناه دارد پس پشیمان شود باندازه یک دوشش پستان، و از من که خدایم آمرزش خواهد یک بار، راست، و من دانم از دل وى که آن صدق است، و نمىخواهد که با سر گناه رود، یا داود! من آن گناهان از وى زودتر از آن بیفکنم که قطرات باران که از هوا بزمین افتد.
و عن عبد الرحمن ابن دلهم: ان رجلا قال یا رسول اللَّه علمنى عملا ادخل به الجنة، قال: «لا تغضب و لک الجنة»، قال: یا رسول اللَّه زدنى: قال «لا تسأل الناس شیئا و لک الجنة» قال زدنى، قال استغفر اللَّه فى الیوم سبعین مرة یغفر لک ذنب سبعین عاما. قال یا رسول اللَّه لیس لى ذنب سبعین عاما، قال فلامّک، قال لیس لامّى، قال فلابیک قال و لیس لابى قال فلاهل بیتک، قال لیس لاهل بیتى، قال فلجیرانک.
و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه رأس الاستغفار کل یوم الف مره.
این سه خبر که گفتیم در استغفار اشارة است بسه مقام از مقامات راه دین بر ترتیب: اول مقام سابقانست، ایشان را یک بار استغفار فرمود که گفتشان با کمال صدقست و حقیقت اخلاص. و در خبر است که «اخلص العمل یجزک منه القلیل»
، دوم مقام مقتصدانست، از اللَّه بهشت خواستند ایشان را هفتاد بار استغفار فرمود. سوم مقام ظالمانست، معیشت دنیا و روزى فراخ خواستند، ایشان را هزار بار فرمود. و کلید روزى فراخ استغفار بسیار ساخت. مصطفى گفت: «من استبطأ رزقه، فلیکثر من الاستغفار.»
در آثار بیارند که یکى از فرزندان عباس نام وى ابو جعفر از بنى مروان بگریخت که قصد وى میکردند، باعرابى فرود آمد، و روزگارى در توارى با آن اعرابى بماند. پس که اعرابى بیامد، وى را گفت: اگر شنوى که خلافت ما را راست شد و بر ما قرار گرفت قصد حضرت ما کن تا با تو نیکویى کنیم. اعرابى بعد از روزگارى بیامد بحضرت او، و خلافت بر وى راست شده و از وى طلب معیشت کرد ابو جعفر گفت: من ترا چیزى بیاموزم اگر بکاردارى پیش از یک سال اللَّه ترا مستغنى گرداند. اعرابى گفت آن چیست؟ گفت هر روز هزار بار استغفار کن. و عیال خود را هم چنین بفرماى تا هزار بار استغفار کند. اعرابى رفت و وصیت امیر المؤمنین بر کار گرفت، نه بسى بر آمد که بمال دفین در افتاد، عاملان امیر المؤمنین از وى خمس خواستند برخاست و بحضرت خلافت باز آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! من وصیت تو بر کار گرفتم، و بمال فراوان دفین در افتادم، اکنون عاملان تو خمس میخواهند، امیر المؤمنین گفت: مال چند باشد؟ گفت سى و شش هزار درهم امیر المؤمنین ساعتى سر در پیش افگند، آن گه گفت یا اعرابى رو که آن مال همه آن تو است، و کس را نیست که از تو خمس خواهد. پس آن گه از ابو جعفر پرسیدند که این از کجا گفتى؟
گفت از قول خداوند عز و جل اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً الى قوله وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً میگوید استغفار کنید تا روزى شما فراخ و روان شود، مصطفى ص گفت «رأس الاستغفار کل یوم الف مرة»
دانستم که هر که بحکم این خبر و بر وفق این آیت استغفار کند روزى وى فراخ شود، که اللَّه تعالى و عده خود خلاف نکند.
«وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» جعفر بن محمد ع گفت: «من صلى من اللیل ثم استغفر فى آخره سبعین مرة کتب من المستغفرین بالاسحار»
ابن عمر نماز شب کردى تا بوقت سحر و بعد از سحر استغفار کردى تا بوقت صبح. و این تخصیص بوقت سحر بآنست که عبادت در آن وقت بر تن دشوارتر بود و وقت صافىتر و دل حاضرتر و رقیقتر . داود علیه السلام از جبرئیل پرسید که در شب کدام ساعت فاضلتر؟ گفت: این ندانم و لکن هر شب بوقت سحر عرش عظیم در اهتزاز و جنبش مىآید.
روى عن النبى ص قال: «انّ ثلاثة اصوات یجیبهم اللَّه: صوت الدیک، و صوت الّذی یقرأ القرآن، و صوت المستغفرین بالاسحار.»
و عن معاذ بن جبل قال: قال اللَّه تبارک و تعالى حقت محبتى بعبادى الذین یعمّرون مساجدى، و یکثّرون ذکرى، و یستغفرون بالاسحار، اولئک الذین اذا اردت نقمةً بعبادى خففت بهم نقمتى من عبادى.
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الایة، مصطفى ص گفت هر که این آیت برخواند آن ساعت که در خواب میشود تا آنجا که گفت لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ أَنَا عَلى ذلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ رب العالمین هفتاد هزار فرشته بر وى گمارد تا از بهر وى استغفار میکنند تا بقیامت. و بخبرى دیگر مىآید هر که این آیت برخواند و بآخر گوید
«و انا اشهد بما شهد اللَّه و استودع اللَّه هذه الشهادة، فهی لى عند اللَّه ودیعةٌ.»
روز قیامت این خواننده را بیارند و ربّ العالمین گوید: انّ لعبدى هذا عهداً و انا احقّ من وافى بالعهد، ادخلوا عبدى الجنة
: گوید این بنده را با من عهدیست و کیست از من سزاوارتر بوفاء عهد، فرود آرید بنده مرا ببهشت.
زبیر ابن العوام گفت عشیه عرفه نزدیک مصطفى فرا رفتم تا بدانم که چه میخواند گفتا شَهِدَ اللَّهُ مىخواند تا بآخر، آن گه میگفت و انا على ذلک من الشاهدین هم چنان باز پس میخواند تا بوقت افاضت. حکایت کنند که مردى شهد اللَّه برخواند، آن گه گفت بار خدایا ودیعت منست بنزدیک تو تا روز حاجتم باز دهى، پس بوقت وفات آن مرد گویند زبانش گشاده گشت و میخواند شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ تا باین کلمه شهادت فروشد و در آن حال هاتفى آواز داد که «هذه ودیعتک رددناها الیک». کلبى گفت سبب نزول این آیت آن است که، دو حبر از احبار شام آمدند نزدیک مصطفى ص چون چشم ایشان بر مدینه افتاد، یکدیگر را گفتند چه نیکو ماند این مدینه بمدینة آن پیغامبر که در آخر الزمان بیرون آید. پس چون مصطفى را دیدند، او را بآن صفت و نعت دیدند که خوانده بودند و دانسته، گفتند: «انت محمد؟» تو محمدى؟ جواب داد که: آرى من محمدم، گفتند «تو احمدى؟» گفت «آرى من احمدم» گفتند ترا از شهادتى پرسیم اگر ما را از آن خبر دهى و بیان کنى ناچار بتو ایمان آریم و بگرویم، رسول خدا گفت: بپرسید آنچه خواهید.
گفتند: «اخبرنا عن اعظم شهادة فى کتاب اللَّه عز و جل» ما را بخبر کن که کدام شهادة است بزرگوارتر و عظیمتر در کتاب خداى، جبرئیل آمد و آیت آورد شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ..
قرائت بو جعفر: شهداء اللَّه است ممدود و منصوب بر صفت یا بر حال، و چون این قرائت خوانى پیوسته باید خواند بِالْأَسْحارِ و بانه. اما قرّاء ثمانیة همه فعل خوانند شَهِدَ اللَّهُ، میگوید گواهى داد اللَّه که جز او هیچ خدا نیست، گواهى داد خود را بخود پیش از گواهى خلق او را، بىنیاز بگواهى خود از گواهى جز از خود، بسزاء حق خویش بیش از پیدایى خلق خویش.
قال المفسرون شَهِدَ اللَّهُ اى بیّن و اظهر بما نصب من الادلّة على توحیده.
مفسران گفتند: معنى شهادت بیان کردن است و بیرون دادن آنچه نهفته بود، یعنى که دلائل توحید بر عالمیان روشن کرد تا هر که نظر کرد بآن هیکل علوى، و درین مرکز سفلى، و درین آیات و روایات قدرت وى، و در زمین، و در سماوات، در برّ و در بحر، در هواء و در فضا، دلیل گرفت بر صانع با جلال و قادر بر کمال عز جلاله و عظم شانه.
حاصل معنى آنست: که «لا تستوحش من تکذیب الکافرین لک فقد اظهرک اللَّه من الآیات ما ینبى انه تعالى شاهد لک بصدق دعواک.» وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ اى و شهدت الملائکة گفتهاند: که شهادت اللَّه اخبار و اعلام است، و شهادت فرشتگان و اولوا العلم اقرار است، چنان که گفتهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا
اى اقررنا. و این شهادة ایشان که معطوف است بر شهادت اللَّه نه از روى معنى است که از روى لفظ است، چنان که جاى دیگر گفت انّ اللَّه و ملائکته یصلّون على النبى ص و شهادت علماء که در شهادة خود بست و در شهادت فرشتگان دلیل است بر فضل علماء و شرف ایشان مصطفى ص گفت «ساعةٌ من عالم یتکئُ على فراشه ینظر فى علمه خیرٌ من عبادة العابد سبعین عاما».
و روى انه قال: خیار امتى علمائها و خیار علمائها رحمائها، الا و ان اللَّه تعالى یغفر للعالم اربعین ذنبا قبل ان یغفر للجاهل ذنبا واحدا، ألا و ان العالم الرحیم یجیء یوم القیامة و ان نوره أضاء ما بین المشرق و المغرب.
قائِماً بِالْقِسْطِ. ترتیب آیت آنست که شهد اللَّه قائما بالقسط نصب است بر حال، یعنى که ایستاده بعدل. قائم و قیّوم و قیّام و قیّم همه نامهاى خداوند عز و جلاند، و معنى آن پائنده بر حال بیک نعت، نه حال گردد و نه نعت تغییر پذیرد.
و گفتهاند که معنى قائِماً بِالْقِسْطِ آنست که مدبّر رازق، مجاز بالاعمال. یقال فلان قائم بامر فلان اى مدبّر له متعهد لاسبابه، و قائم بحق فلان اى مجاز له.. قسط نامیست داد را، و اقساط مصدرست و قسوط مصدر قاسط است، یقال معنى قسط اى اخذ قسط غیره و هو جور، و اقسط اى اعطی غیره قسطه، و ذلک عدل.
لا إِلهَ إِلَّا هُوَ اول این کلمه شهادت است و آخر آیت همان کلمت، یعنى که اول بجاى دعوى و شهادتست و آخر بجاى حکم جعفر ابن محمد ع گفت: اول وصف و توحید است و آخر رسم و تعلیم. و گفتهاند: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ در آخر آیت از آن باز آورد که الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ از پس آن بود، و مخلوق را باین هر دو نام خوانند، یعنى که عزت او نه چون عزّ مخلوقاتست و حکمت او نه همچون حکمت ایشان، هر چند که هم نامى هست همسانى نیست، که هیچ خدا جز ازو نیست تا هم سانى میان ایشان باشد. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ در پیش داشت تا این معنى را تنبیه کند.
الْعَزِیزُ عزیز در اصل شدید است و عزّت شدّت است و غلبه. پارسى عزت زور است عرب گوید عز على اى شقّ علی. عزیز علیه ما عنتّم اى شدید شاق.
و عزنی فى الخطاب اى غلبنى و شادنى
یعزّ علىّ فراقى لکم
و ان کان سهلا علیکم یسیرا
و اصل حکیم زیرکست و حکمت به است از علم، حکمت نامیست علم محکم درواخ را که اختلاف نپذیرد و بران تهمت نبود و در آن گمان نیامیزد.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ. الایة... کسایى خوانده است تنها إِنَّ الدِّینَ بنصب الف معطوف در آن که شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ، و إِنَّ الدِّینَ و کسانى آن از کس نشنیده است و بر کس نخوانده، جز زان که قرائت ابن عباس است. معنى آنست که دین معروف که آن را ملّت و کیش خوانند. آن نزدیک خدا اسلام است، و اگر تفصیل آن خواهى که بدانى، قول و عمل و نیت است، و اگر روشنتر و گشادهتر خواهى پنج چیز است: یکى قرآن و حکم آن، دیگر رسول و سنت وى، سدیگر اجماع علماء اهل سنت، چهارم آثار پیشینیان، پنجم قیاس سمعى. این همان دینست که رب العالمین گفت وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً. و بعضى مفسران گفتهاند که این جواب مشرکان است، که هر کسى ازیشان بآنچه داشت از ملت و کیش فخر مىآورد، و میگفت لا دین الا دیننا و هو دین اللَّه. پس ربّ العالمین ایشان را دروغ زن کرد باین آیت و گفت: نه چنان است که ایشان مىگویند، انّ الدین عند اللَّه السلام الذى جاء به محمد ص. و دین را چند معنى است: فرمان دارى، و ولایتدارى، و پاداش، و شمار، و عادت و این همه در دین ملت داخلاند.
و اصل اسلام خویشتن فرادست دادن است، و فرماینده را خویشتن بیفکندن است، و اختیار خود برگرفتن، و کسى در دست کسى دهند که او را چنانک خواهى میکن او را، گویند او را مسلّم در دست وى نهادند و اسلام و استسلام هر دو یکسان است:
فالآن قد جئت مستسلما
فما شئت فافعل بمستسلم
قوله: وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ ایشان که مختلف شدند جهوداناند، و کتاب توریت است، و علم اینجا قرآن است. و گفتهاند که محمد است. و از بهر آن او را علم نام نهادند که معلوم ایشان بود بنعت و صفت وى بیش از بعثت وى. میگوید تا نیامده بود یک گروه بودند بیک قول که او آمدنى است و بودنى براستى، و چون بیامد دو گروه شدند: قومى گفتند که استوارست، قومى گفتند که نیست. آن گه گفت بَغْیاً بَیْنَهُمْ یعنى این اختلاف که افتاد بحسدى بود که در میان ایشان بوده. حسد آنست که در دلست، چون بگفت و کرد آید بغى است.
وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیاتِ اللَّهِ قیل: یعنى بمحمد و القرآن فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ اى سریع التعریف للعامل عمله.
فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ میگوید: اگر این جهودان با تو خصومت کنند، در کار دین. تو بگوى من قرار دادم و سپردم خودى خود و کردار خود و دل خود و نیت خود از براى خداى وَ مَنِ اتَّبَعَنِی و مهاجر و انصار که بر پى من ایستادهاند، همین کردند که من کردم. و آنچه گفت: أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ مراد وجه مفرد نیست که همه تن و جمله جوارح مرادست. اما وجه با آن مخصوص کرد که شریف ترین جوارح است و عظیمتر همه، چون وجه بخضوع درآید همه جوارح تبع وى بود، وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ و گو جهودان و ترسایان را که توریت و انجیل ایشان را دادند وَ الْأُمِّیِّینَ و امیان عرب یعنى مشرکان، ایشان که کتاب نداشتند. أَ أَسْلَمْتُمْ؟: لفظ استفهام است و معنى امر، چنان که جاى دیگر گفت فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؟ و جاى دیگر فَهَلْ أَنْتُمْ شاکِرُونَ؟ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؟ أَ أَسْلَمْتُمْ خود را بیوکنید.
فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا مصطفى ص این آیت بریشان خواند یعنى بر اهل کتاب ایشان گفتند «اسلمنا» ما مسلمان شدیم. رسول خدا گفت: جهودان را
«أ تشهدون انّ عیسى کلمة من اللَّه و عبده و رسوله؟»
ایشان گفتند: معاذ اللَّه که عیسى بنده باشد. این است که رب العالمین گفت: وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ. بلاغ اسم است و تبلیغ مصدر. میگوید: اگر ایشان از اسلام و دین برگردند، بر تو جز تبلیغ رسالت نیست، و راه نمودن کار تو نیست: لیس علیک هداهم» و این آیت پیش از نزول آیت قتال فرود آمد، پس چون آیت قتال فرود آمد این آیت منسوخ گشت.
وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ یعنى بصیر بمن آمن بک و صدّقک و بمن کفر بک و کذّبک. مومن و کافر را مىبیند، و اعمال همه مىداند، و فردا همه را پاداش مىدهد، هر کسى را سزاء خویش و جزاء خویش، چنان که گفت «و وفیّت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون.»
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۵۲ - اصل هفتم (حج است)
بدان که حج از ارکان اسلام است و عبادت عمر است و رسول (ص) گفت، «هرکه مرد و حج نکرد،گو خواه جهود میر و خواه ترسا»، و گفت، «هرکه حج کند بی آن که تن به فسق آلوده کند و زبان به بیهوده و ناشایست مشغول دارد، از همه گناهان بیرون آید، همچون آن روز که از مادرزاد»، و گفت، «بسیار گناه است که آن را هیچ کفارت نیست، مگر ایستادن به عرفات»، و گفت، (ص) «شیطان را نبینند در هیچ روز خوارتر و حقیرتر و زردروی تر از آن که در روز عرفه، از بس رحمت که خدای تعالی بر خلق نثار کند و از بس کبایر عظیم که درگذرد»، و گفت، «هرکه از خانه بیرون آید بر اندیشه حج و در راه بمیرد تا قیامت هر سالی وی را مزد حجی و عمره می نویسند و هر که در مکه بمیرد یا در مدینه، وی را نه عرض بود نه حساب» و گفت، «یک حج مبرور بهتر از دنیا و هرچه در وی است و وی را هیچ جزا نیست مگر بهشت» و گفت، «هیچ گناه عظیمتر از آن نیست که کسی به عرفه بایستد و گمان برد که آمرزیده نیست».
و علی بن موفق یکی از بزرگان بوده است، گفت، «یک سال حج کردم، شب عرفه دو فرشته به خواب دیدم که از آسمان فرود آمدند با جامه های سبز، یکی دیگر را گفت، دانی که امسال حاج چند بودند؟ گفت، ششصد هزار بودند گفت، دانی که حج چندتن پذیرفتند؟ گفت، نی، گفت، حج شش تن پذیرفتند و بس گفت، از خواب درآمدم از اهول این سخن و سخت اندوهگین گشتم و گفتم، « من به هیچ حال از این شش تن نباشم»، در این اندیشه و اندوه به مشعرالحرام رسیدم و به در خواب شدم همان همان دو فرشته را دیدم که همان حدیث با یکدیگر گفتند آنگاه آن یکی گفت، «دانی که حق تعالی امشب چه حکم کرده است میان خلق؟ گفت، نی، گفت، به هر یکی از آن شش تن صدهزار ببخشید و در کار ایشان کرد پس از خواب بیدار شدم شادان و شکر کردم خدای را تعالی»، و رسول گفت، (ص)، که حق تعالی وعده داده است که هر سالی ششصد هزار بنده این خانه را زیارت کنند به حج و اگر کمتر از این باشند، از ملایکه چندانی بفرستند که این عدد تمام شود و کعبه را حشر کنند چون عروسی که جلوه خواهد کرد و هرکه حج کرده باشد گرد وی گردد و دست در پرده های وی زند تا آنگاه که در بهشت شود و ایشان با وی در بهشت شوند.
و علی بن موفق یکی از بزرگان بوده است، گفت، «یک سال حج کردم، شب عرفه دو فرشته به خواب دیدم که از آسمان فرود آمدند با جامه های سبز، یکی دیگر را گفت، دانی که امسال حاج چند بودند؟ گفت، ششصد هزار بودند گفت، دانی که حج چندتن پذیرفتند؟ گفت، نی، گفت، حج شش تن پذیرفتند و بس گفت، از خواب درآمدم از اهول این سخن و سخت اندوهگین گشتم و گفتم، « من به هیچ حال از این شش تن نباشم»، در این اندیشه و اندوه به مشعرالحرام رسیدم و به در خواب شدم همان همان دو فرشته را دیدم که همان حدیث با یکدیگر گفتند آنگاه آن یکی گفت، «دانی که حق تعالی امشب چه حکم کرده است میان خلق؟ گفت، نی، گفت، به هر یکی از آن شش تن صدهزار ببخشید و در کار ایشان کرد پس از خواب بیدار شدم شادان و شکر کردم خدای را تعالی»، و رسول گفت، (ص)، که حق تعالی وعده داده است که هر سالی ششصد هزار بنده این خانه را زیارت کنند به حج و اگر کمتر از این باشند، از ملایکه چندانی بفرستند که این عدد تمام شود و کعبه را حشر کنند چون عروسی که جلوه خواهد کرد و هرکه حج کرده باشد گرد وی گردد و دست در پرده های وی زند تا آنگاه که در بهشت شود و ایشان با وی در بهشت شوند.
مفاتیح الجنان : تعقیبات مختصه
تعقیب نماز صبح
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاهْدِنِی لِمَا اخْتُلِفَ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإذْنِک، إِنَّک تَهْدِی مَنْ تَشَاءُ إِلی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ.
و «ده مرتبه» بگو:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیاءِ الرَّاضِینَ الْمَرْضِیینَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِک، وَبارِک عَلَیهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِک، وَالسَّلامُ عَلَیهِمْ وَعَلی أَرْواحِهِمْ وَأَجْسَادِهِمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
خواندن این صلوات همچنین در عصرهای جمعه بافضیلت بسیار وارد شده:
اللّهُمَّ أَحْینِی عَلی مَا أَحْییتَ عَلَیهِ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ، وَأَمِتْنِی عَلَی مَا ماتَ عَلَیهِ عَلِی بْنُ أَبِی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ.
و «صد مرتبه» بگو:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ.
و «صد مرتبه»:
أَسْأَلُ اللّهَ الْعَافِیةَ.
و «صد مرتبه»:
أَسْتَجِیرُ بِاللّهِ مِنَ الْنَّارِ.
و «صد مرتبه»:
وَ أَسْأَلُهُ الْجَنَّةَ.
و «صد مرتبه»:
أَسْأَلُ اللّهَ الْحُورَ الْعِینَ.
و «صد مرتبه»:
لا إِلهَ إِلّا اللّهُ الْمَلِک الْحَقُّ الْمُبِینُ.
و «صد مرتبه» سوره «توحید» و «صد مرتبه»:
صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
و «صد مرتبه»:
سُبْحَانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ للّهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکبَرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
و «صد مرتبه»:
مَا شَاءَ اللّهُ کانَ، وَ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
آنگاه بگو:
أَصْبَحْتُ اللّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمَامِک الْمَنِیعِ الَّذِی لَایطاوَلُ وَلَا یحاوَلُ، مِنْ شَرِّ کلِّ غاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِک الصَّامِتِ وَالنَّاطِقِ، فِی جُنَّةٍ مِنْ کلِّ مَخُوفٍ، بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ وَِلَاءِ أَهْلِ بَیتِ نَبِیک، مُحْتَجِباً مِنْ کلِّ قاصِدٍ لِی إِلی أَذِیةٍ، بِجِدَارٍ حَصِینِ الإِخْلَاصِ فی الاعْتِرافِ بِحَقِّهِمْ، وَالتَّمَسُّک بِحَبْلِهِمْ، مُوقِناً أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ فِیهِمْ وَ بِهِمْ، أُوالِی مَنْ وَالَوْا، وَ أُجانِبُ مَنْ جَانَبُوا، فَأَعِذْنِی اللّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کلِّ مَا أَتَّقِیهِ یا عَظِیمُ، حَجَزْتُ الْأَعادِی عَنِّی بِبَدِیعِ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ، إِنَّا«جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لَایبْصِرُوُنَ».
و این دعایی است که هر صبح و شام خوانده می شود و نیز دعایی است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درشب هجرت پیامبر(صلی الله علیه وآله) وقتی در جای آن حضرت خوابید خواند؛
و در کتاب «تهذیب» روایت شده: هرکس بعد از نماز صبح «ده مرتبه» بگوید:
سُبْحَانَ اللّهِ الْعَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا باللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
خداوند او را از کوری و دیوانگی و جذام و تهیدستی و ماندن زیر آوار و تباهی عقل به هنگام پیری در امان قرار می دهد.
و شیخ کلینی از امام صادق(علیه السلام) روایت نموده است: که هرکس پس از نماز صبح و نماز مغرب «هفت مرتبه» بگوید:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
خداوند (تبارک وتعالی) هفتاد نوع از انواع بلاها را که آسان ترین آن ها ریح (بیماری ورم معده) و پیسی (نوعی بیماری پوستی) و دیوانگی است از او برطرف سازد و اگر تیره بخت باشد نامش از دفتر تیره بختان زدوده و در دیوان سعادتمندان ثبت می شود؛
و نیز از آن حضرت نقل کرده که برای امور دنیا و آخرت و رفع درد چشم، پس از نماز صبح و مغرب این دعا را بخوانند:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیک، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، واجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی، وَالْبَصِیرَةَ فِی دِینِی، وَالْیقِینَ فِی قَلْبِی، وَالْإِخْلاصَ فِی عَمَلِی، وَالسَّلامَةَ فِی نَفْسِی، وَالسَّعَةَ فِی رِزْقِی، وَالشُّکرَ لَک أَبَداً مَا أَبْقَیتَنِی.
شیخ ابن فَهد در کتاب «عدّة الدّاعی» از امام رضا(علیه السلام) روایت کرده: هرکس پس از نماز صبح این کلمات را بر زبان جاری کند، حاجتی نخواهد مگر آنکه برایش فراهم شود و خداوند آنچه برای او اهمیت دارد برایش آماده سازد و آن کلمات این است:
بِسْمِ اللّهِ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، «وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ، فَوَقَاهُ اللّهُ سَیئاتِ مَا مَکرُوا»، «لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکذَلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ». «حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ، فَانْقَلَبُوا بِنِعْمةٍ مِنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یمْسَسْهُمْ سُوءٌ»، مَا شَاءَ اللّهُ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ، مَا شَاءَ اللّهُ لَامَا شَاءَ النَّاسُ؛
مَا شَاءَ اللّهُ وَإِنْ کرِهَ النَّاسُ، حَسْبِی الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ، حَسْبِی الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ، حَسْبِی الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ، حَسْبِی اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ، حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی، حَسْبِی مَنْ لَمْ یزَلْ حَسْبِی، حَسْبِی مَنْ کانَ مُذْ کنْتُ لَمْ یزَلْ حَسْبِی، حَسْبِی اللّهُ، لَاإِلهَ إِلّا هُوَ، عَلَیهِ تَوَکلْتُ، وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
مؤلف گوید: شیخ ما ثقة الاسلام نوری(نُوَّرَاللهُ مرقَدَهُ) در کتاب «دارالسلام» از شیخ خود مرحوم خلد مقام، عالم ربانی، جناب حاج ملاّ فتحعلی سلطان آبادی نقل فرموده است: که فاضل مقدس آخوند ملاّ محمّد صادق عراقی درنهایت سختی و پریشانی و بدحالی بود و از هیچ راهی در کارش گشایشی فراهم نمی آمد تا آنکه شبی در خواب دید که در یک وادی خیمه بزرگی با گنبدی برپاست، پرسید این خیمه از کیست؟
گفتند: از کهف حصین [دژ محکم] و غیاث مضطر مستکین [یاریگر بیچاره درمانده] امام قائم حضرت مهدی و امام منتظر مرضی (عجلّ الله فَرَجَهُ) می باشد. پس با شتاب خدمت آن حضرت شرفیاب شد و سختی حال خود را به آن جناب عرضه داشت و از آن بزرگوار دعایی برای گشایش کار و رفع غم خویش خواست.
امام عصر او را به سیدی از اولاد خود ارجاع داد و به او و خیمه اش اشاره فرمود. آخوند از خدمت حضرت بیرون آمده و به خیمه ای که حضرت به آن اشاره فرموده بود رفت. دید که سید سند و حبر معتمد [دانشمند مورد اطمینان] عالم امجد مؤید، جناب آقا سید محمّد سلطان آبادی است که در آن خیمه روی سجّاده نشسته، مشغول دعا و قرائت است.
آخوند به محضر سید سلام کرد و حکایت حال خود را برای او بازگفت. سید او را برای گشایش کار و فراخی روزی دعایی تعلیم کرد. پس از بیدار شدن از خواب درحالی که آن دعا در خاطر او بود آهنگ خانه سید کرد با آنکه آخوند پیش ازاین خواب با سید به دلیلی که بیان نمی کرد رابطه خوبی نداشت و او را ترک گفته بود.
چون به خدمت سید رسید او را به همان صورت که در خواب دیده بود مشاهده کرد که در مصلّایش نشسته، مشغول ذکر و استغفار است، به سید سلام کرد، سید جواب سلامش را داد و لبخندی زد، چنان که گویا از داستان آگاه باشد!
پس آخوند از سید برای گشایش کار خود دعایی خواست. سید همان دعایی را که در خواب به او آموخته بود تعلیم کرد، آخوند مشغول به آن دعا شد و در اندک مدتی دنیا از هرسو به او روی آورد و از سختی و تنگدستی نجات یافت.
مرحوم حاج ملاّ فتحعلی سید را به تعریف و تمجید شایسته ای می ستود و چندی به زیارتش نائل شده و زمانی چند هم افتخار شاگردی او را داشت. سید در خواب و بیداری به آخوند سه چیز را آموخته:
اوّل: آنکه پس از سپیده دم دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه «یا فَتّاح» [ای گشاینده مشکلات] گوید.
دوّم: آنکه به خواندن این دعا که در کتاب کافی است پشتکار و استمرار به خرج دهد. دعایی که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) به فردی از صحابه خویش که به ناخوشی و پریشانی مبتلا بود آموخت و از برکت خواندن این دعا ناخوشی و پریشانی در اندک زمانی از او برطرف شد:
لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ، تَوَکلْتُ عَلَی الْحَی الَّذِی لَایمُوتُ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَداً، ولَمْ یکنْ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک، وَلَمْ یکنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ وَکبِّرْهُ تَکبِیراً.
سوّم: آنکه به دنبال نمازهای صبح «دعایی» که از شیخ بزرگوار ابن فهد روایت شده را بخواند.
این اوراد و اذکار را باید غنیمت شمرد و به خواندن آن ها اهتمام داشت و از فوائدش غفلت نکرد.
و «ده مرتبه» بگو:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِیاءِ الرَّاضِینَ الْمَرْضِیینَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِک، وَبارِک عَلَیهِمْ بِأَفْضَلِ بَرَکاتِک، وَالسَّلامُ عَلَیهِمْ وَعَلی أَرْواحِهِمْ وَأَجْسَادِهِمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
خواندن این صلوات همچنین در عصرهای جمعه بافضیلت بسیار وارد شده:
اللّهُمَّ أَحْینِی عَلی مَا أَحْییتَ عَلَیهِ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ، وَأَمِتْنِی عَلَی مَا ماتَ عَلَیهِ عَلِی بْنُ أَبِی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ.
و «صد مرتبه» بگو:
أَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ.
و «صد مرتبه»:
أَسْأَلُ اللّهَ الْعَافِیةَ.
و «صد مرتبه»:
أَسْتَجِیرُ بِاللّهِ مِنَ الْنَّارِ.
و «صد مرتبه»:
وَ أَسْأَلُهُ الْجَنَّةَ.
و «صد مرتبه»:
أَسْأَلُ اللّهَ الْحُورَ الْعِینَ.
و «صد مرتبه»:
لا إِلهَ إِلّا اللّهُ الْمَلِک الْحَقُّ الْمُبِینُ.
و «صد مرتبه» سوره «توحید» و «صد مرتبه»:
صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
و «صد مرتبه»:
سُبْحَانَ اللّهِ، وَالْحَمْدُ للّهِ، وَلَا إِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاللّهُ أَکبَرُ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
و «صد مرتبه»:
مَا شَاءَ اللّهُ کانَ، وَ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
آنگاه بگو:
أَصْبَحْتُ اللّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمَامِک الْمَنِیعِ الَّذِی لَایطاوَلُ وَلَا یحاوَلُ، مِنْ شَرِّ کلِّ غاشِمٍ وَ طَارِقٍ مِنْ سَائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَ مَا خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِک الصَّامِتِ وَالنَّاطِقِ، فِی جُنَّةٍ مِنْ کلِّ مَخُوفٍ، بِلِبَاسٍ سَابِغَةٍ وَِلَاءِ أَهْلِ بَیتِ نَبِیک، مُحْتَجِباً مِنْ کلِّ قاصِدٍ لِی إِلی أَذِیةٍ، بِجِدَارٍ حَصِینِ الإِخْلَاصِ فی الاعْتِرافِ بِحَقِّهِمْ، وَالتَّمَسُّک بِحَبْلِهِمْ، مُوقِناً أَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَ مَعَهُمْ وَ فِیهِمْ وَ بِهِمْ، أُوالِی مَنْ وَالَوْا، وَ أُجانِبُ مَنْ جَانَبُوا، فَأَعِذْنِی اللّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کلِّ مَا أَتَّقِیهِ یا عَظِیمُ، حَجَزْتُ الْأَعادِی عَنِّی بِبَدِیعِ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ، إِنَّا«جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لَایبْصِرُوُنَ».
و این دعایی است که هر صبح و شام خوانده می شود و نیز دعایی است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) درشب هجرت پیامبر(صلی الله علیه وآله) وقتی در جای آن حضرت خوابید خواند؛
و در کتاب «تهذیب» روایت شده: هرکس بعد از نماز صبح «ده مرتبه» بگوید:
سُبْحَانَ اللّهِ الْعَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا باللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
خداوند او را از کوری و دیوانگی و جذام و تهیدستی و ماندن زیر آوار و تباهی عقل به هنگام پیری در امان قرار می دهد.
و شیخ کلینی از امام صادق(علیه السلام) روایت نموده است: که هرکس پس از نماز صبح و نماز مغرب «هفت مرتبه» بگوید:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ.
خداوند (تبارک وتعالی) هفتاد نوع از انواع بلاها را که آسان ترین آن ها ریح (بیماری ورم معده) و پیسی (نوعی بیماری پوستی) و دیوانگی است از او برطرف سازد و اگر تیره بخت باشد نامش از دفتر تیره بختان زدوده و در دیوان سعادتمندان ثبت می شود؛
و نیز از آن حضرت نقل کرده که برای امور دنیا و آخرت و رفع درد چشم، پس از نماز صبح و مغرب این دعا را بخوانند:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیک، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، واجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی، وَالْبَصِیرَةَ فِی دِینِی، وَالْیقِینَ فِی قَلْبِی، وَالْإِخْلاصَ فِی عَمَلِی، وَالسَّلامَةَ فِی نَفْسِی، وَالسَّعَةَ فِی رِزْقِی، وَالشُّکرَ لَک أَبَداً مَا أَبْقَیتَنِی.
شیخ ابن فَهد در کتاب «عدّة الدّاعی» از امام رضا(علیه السلام) روایت کرده: هرکس پس از نماز صبح این کلمات را بر زبان جاری کند، حاجتی نخواهد مگر آنکه برایش فراهم شود و خداوند آنچه برای او اهمیت دارد برایش آماده سازد و آن کلمات این است:
بِسْمِ اللّهِ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، «وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ، فَوَقَاهُ اللّهُ سَیئاتِ مَا مَکرُوا»، «لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکذَلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ». «حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ، فَانْقَلَبُوا بِنِعْمةٍ مِنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یمْسَسْهُمْ سُوءٌ»، مَا شَاءَ اللّهُ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ، مَا شَاءَ اللّهُ لَامَا شَاءَ النَّاسُ؛
مَا شَاءَ اللّهُ وَإِنْ کرِهَ النَّاسُ، حَسْبِی الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ، حَسْبِی الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ، حَسْبِی الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ، حَسْبِی اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ، حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی، حَسْبِی مَنْ لَمْ یزَلْ حَسْبِی، حَسْبِی مَنْ کانَ مُذْ کنْتُ لَمْ یزَلْ حَسْبِی، حَسْبِی اللّهُ، لَاإِلهَ إِلّا هُوَ، عَلَیهِ تَوَکلْتُ، وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
مؤلف گوید: شیخ ما ثقة الاسلام نوری(نُوَّرَاللهُ مرقَدَهُ) در کتاب «دارالسلام» از شیخ خود مرحوم خلد مقام، عالم ربانی، جناب حاج ملاّ فتحعلی سلطان آبادی نقل فرموده است: که فاضل مقدس آخوند ملاّ محمّد صادق عراقی درنهایت سختی و پریشانی و بدحالی بود و از هیچ راهی در کارش گشایشی فراهم نمی آمد تا آنکه شبی در خواب دید که در یک وادی خیمه بزرگی با گنبدی برپاست، پرسید این خیمه از کیست؟
گفتند: از کهف حصین [دژ محکم] و غیاث مضطر مستکین [یاریگر بیچاره درمانده] امام قائم حضرت مهدی و امام منتظر مرضی (عجلّ الله فَرَجَهُ) می باشد. پس با شتاب خدمت آن حضرت شرفیاب شد و سختی حال خود را به آن جناب عرضه داشت و از آن بزرگوار دعایی برای گشایش کار و رفع غم خویش خواست.
امام عصر او را به سیدی از اولاد خود ارجاع داد و به او و خیمه اش اشاره فرمود. آخوند از خدمت حضرت بیرون آمده و به خیمه ای که حضرت به آن اشاره فرموده بود رفت. دید که سید سند و حبر معتمد [دانشمند مورد اطمینان] عالم امجد مؤید، جناب آقا سید محمّد سلطان آبادی است که در آن خیمه روی سجّاده نشسته، مشغول دعا و قرائت است.
آخوند به محضر سید سلام کرد و حکایت حال خود را برای او بازگفت. سید او را برای گشایش کار و فراخی روزی دعایی تعلیم کرد. پس از بیدار شدن از خواب درحالی که آن دعا در خاطر او بود آهنگ خانه سید کرد با آنکه آخوند پیش ازاین خواب با سید به دلیلی که بیان نمی کرد رابطه خوبی نداشت و او را ترک گفته بود.
چون به خدمت سید رسید او را به همان صورت که در خواب دیده بود مشاهده کرد که در مصلّایش نشسته، مشغول ذکر و استغفار است، به سید سلام کرد، سید جواب سلامش را داد و لبخندی زد، چنان که گویا از داستان آگاه باشد!
پس آخوند از سید برای گشایش کار خود دعایی خواست. سید همان دعایی را که در خواب به او آموخته بود تعلیم کرد، آخوند مشغول به آن دعا شد و در اندک مدتی دنیا از هرسو به او روی آورد و از سختی و تنگدستی نجات یافت.
مرحوم حاج ملاّ فتحعلی سید را به تعریف و تمجید شایسته ای می ستود و چندی به زیارتش نائل شده و زمانی چند هم افتخار شاگردی او را داشت. سید در خواب و بیداری به آخوند سه چیز را آموخته:
اوّل: آنکه پس از سپیده دم دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه «یا فَتّاح» [ای گشاینده مشکلات] گوید.
دوّم: آنکه به خواندن این دعا که در کتاب کافی است پشتکار و استمرار به خرج دهد. دعایی که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) به فردی از صحابه خویش که به ناخوشی و پریشانی مبتلا بود آموخت و از برکت خواندن این دعا ناخوشی و پریشانی در اندک زمانی از او برطرف شد:
لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ، تَوَکلْتُ عَلَی الْحَی الَّذِی لَایمُوتُ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَداً، ولَمْ یکنْ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک، وَلَمْ یکنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ وَکبِّرْهُ تَکبِیراً.
سوّم: آنکه به دنبال نمازهای صبح «دعایی» که از شیخ بزرگوار ابن فهد روایت شده را بخواند.
این اوراد و اذکار را باید غنیمت شمرد و به خواندن آن ها اهتمام داشت و از فوائدش غفلت نکرد.
مفاتیح الجنان : بعضی از دعاهای مشهور
دعای جوشن کبیر
این دعا در کتاب های «بلدالامین» و «مصباح» کفعمی آمده؛ از حضرت سید الساجدین(علیه السلام)، از پدر ایشان از جدّ بزرگوارش حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) روایت شده: این دعا را جبرئیل برای آن حضرت در یکی از جنگ ها فرود آورد، درحالی که زره سنگینی بر تن آن جناب قرار داشت، به گونه ای که سنگینی آن بدن مبارک آن حضرت را به درد آورده بود. جبرئیل عرضه داشت: یا محمّد؛ پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید: این جوشن [زره] را از تن خود بیرون کن و این دعا را بخوان که برای تو و امّتت موجب ایمنی است.
سپس شرحی در فضیلت این دعا ذکر فرموده که اینجا جای بیان همه آن نیست ولی به برخی از آن اشاره می کنم از جمله آنکه: هرکه آن را بر کفنش بنویسد، خدا به احترام آن او را به آتش نمی افکند و هرکه آن را در اول ماه رمضان با نیت خالص و دلی پاک بخواند، حق تعالی بهره مندی [از خیر دنیا و آخرت] را روزی او می کند و برای وی هفتاد هزار فرشته می آفریند که خدا را تسبیح و تقدیس کنند و ثوابش را برای او قرار دهند.
در ادامه نیز فضیلت زیادی روایت کرده تا آنکه فرمود: هرکه آن را در ماه رمضان «سه بار» بخواند، خدا بدن او را بر آتش جهنم حرام می کند و بهشت را برای او واجب می گرداند و دو فرشته را بر او می گمارد تا او را از گناهان حفظ کنند و در طول زندگی خود در امان خدا باشد؛
و در پایان روایت آمده: امام حسین(علیه السلام) فرمود: پدرم علی بن ابیطالب به حفظ این دعا وصیت کرد و نیز اینکه آن را بر کفن ایشان بنویسم و به اهل خود بیاموزم و آنان را به خواندنش تشویق کنم. این دعا مشتمل بر هزار نام از نام های خدا است و اسم اعظم نیز در آن است.
فقیر گوید: از این روایت دو نکته استفاده می شود:
اوّل: استحباب نوشتن این دعا بر کفن چنان که علاّمه بحر العلوم (عطر مرقده) در کتاب «الدرّة» به آن اشاره فرموده است:
وَسُنَّ أَنْ یکتَبَ بِالْأَ کفانِ
شَهادَةُ الإِسْلامِ وَالإِیمانِ
شد مستحب نوشتنش بر اکفان
گواه بر اسلام و هم بر ایمان
وَهَکذا کتابَةُ الْقُرْآنِ
وَالْجَوْشَنِ الْمَنْعُوتِ بِالْأَمانِ
و هم نوشتن کتاب قرآن
و جوشن آن دعای امن و امان
دوم: استحباب خواندن این دعا در اوّل ماه رمضان.
و امّا درباره قرائت آن در خصوص شب های قدر باید گفت، ذکری از آن در این روایت نیامده است ولی علاّمه مجلسی (قدس سره روحه) در کتاب «زاد المعاد» آن را در ضمن اعمال شب های قدر بیان کرده است و در برخی از روایات نیز وارد شده که دعای «جوشن کبیر» را در هر یک از شب های قدر بخوانند؛ و برای ما در این مقام فرمایش علاّمه مجلسی (أحلّه اللّه دار السّلام) کافی است. در هر صورت این دعا مشتمل بر صد بند است و هر بندی مشتمل بر ده نام از نام های خداست که در آخر هر بند باید گفت:
سُبْحانَک یا لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ.
و در کتاب «بلدالامین» آمده است که در آغاز هر بند «بسم اللّه» بگوید و در آخرش:
سُبْحانَک یا لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَخَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ، یا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکرامِ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
و آن دُعا این است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«۱» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا اللّهُ، یا رَحْمنُ، یا رَحِیمُ، یا کرِیمُ، یامُقِیمُ، یا عَظِیمُ، یا قَدِیمُ، یا عَلِیمُ، یا حَلِیمُ، یا حَکیمُ، سُبْحانَک یا لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ.
«۲» یا سَیدَ السَّاداتِ، یا مُجِیبَ الدَّعَواتِ، یا رَافِعَ الدَّرَجَاتِ، یا وَلِی الْحَسَناتِ، یا غَافِرَ الْخَطِیئاتِ، یا مُعْطِی الْمَسْأَلاتِ، یا قابِلَ التَّوْباتِ، یا سَامِعَ الْأَصْواتِ، یا عَالِمَ الْخَفِیاتِ، یا دَافِعَ الْبَلِیاتِ.
«۳» یا خَیرَ الْغافِرِینَ، یا خَیرَ الْفاتِحِینَ، یا خَیرَ النَّاصِرِینَ، یا خَیرَ الْحَاکمِینَ، یا خَیرَ الرَّازِقِینَ، یا خَیرَ الْوَارِثِینَ، یا خَیرَ الْحَامِدِینَ، یا خَیرَ الذَّاکرِینَ، یا خَیرَ الْمُنْزِلِینَ، یا خَیرَ الْمُحْسِنِینَ.
«۴» یا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَالْجَمالُ، یا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْکمالُ، یا مَنْ لَهُ الْمُلْک وَ الْجَلالُ، یا مَنْ هُوَ الْکبِیرُ الْمُتَعالِ، یا مُنْشِئَ السَّحابِ الثِّقالِ، یا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْمحالِ، یا مَنْ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ، یا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْعِقابِ، یا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ، یا مَنْ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ.
«۵» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا حَنَّانُ، یا مَنَّانُ، یا دَیانُ، یا بُرْهانُ، یا سُلْطانُ، یا رِضْوانُ، یا غُفْرانُ، یا سُبْحانُ، یا مُسْتَعانُ، یا ذَا الْمَنِّ وَ الْبَیانِ.
«۶» یا مَنْ تَواضَعَ کلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ، یا مَنِ اسْتَسْلَمَ کلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ، یا مَنْ ذَلَّ کلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ، یا مَنْ خَضَعَ کلُّ شَیءٍ لِهَیبَتِهِ، یا مَنِ انْقادَ کلُّ شَیءٍ مِنْ خَشْیتِهِ، یا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبالُ مِنْ مَخافَتِهِ، یا مَنْ قامَتِ السَّمَاوَاتُ بِأَمْرِهِ، یا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِإِذْنِهِ، یا مَنْ یسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ، یا مَنْ لَایعْتَدِی عَلی أَهْلِ مَمْلَکتِهِ.
«۷» یا غافِرَ الْخَطایا، یا کاشِفَ الْبَلایا، یا مُنْتَهَی الرَّجایا، یا مُجْزِلَ الْعَطایا، یا واهِبَ الْهَدایا، یا رازِقَ الْبَرایا، یا قَاضِی الْمَنایا، یا سَامِعَ الشَّکایا، یا بَاعِثَ الْبَرایا، یا مُطْلِقَ الْأُساری.
«۸» یا ذَا الْحَمْدِ وَ الثَّناءِ، یا ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهاءِ، یا ذَا الْمَجْدِ وَ السَّناءِ، یا ذَا الْعَهْدِ وَ الْوَفاءِ، یا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضاءِ، یا ذَا الْمَنِّ وَ الْعَطَاءِ، یا ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضاءِ، یا ذَا الْعِزِّ وَ الْبَقاءِ، یا ذَا الْجُودِ وَ السَّخاءِ، یا ذَا الْآلاءِ وَ النَّعْماءِ.
«۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مانِعُ، یا دافِعُ، یا رافِعُ، یا صانِعُ، یا نافِعُ، یا سامِعُ، یا جامِعُ، یا شافِعُ، یا واسِعُ، یا مُوسِعُ.
«۱۰» یا صانِعَ کلِّ مَصْنُوعٍ، یا خالِقَ کلِّ مَخْلُوقٍ، یا رازِقَ کلِّ مَرْزُوقٍ، یا مالِک کلِّ مَمْلُوک، یا کاشِفَ کلِّ مَکرُوبٍ، یا فَارِجَ کلِّ مَهْمُومٍ، یا رَاحِمَ کلِّ مَرْحُومٍ، یا نَاصِرَ کلِّ مَخْذُولٍ، یا سَاتِرَ کلِّ مَعْیوبٍ، یا مَلْجَأَ کلِّ مَطْرُودٍ.
«۱۱» یا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی، یا رَجَائِی عِنْدَ مُصِیبَتِی، یا مُؤْنِسِی عِنْدَ وَحْشَتِی، یا صَاحِبِی عِنْدَ غُرْبَتِی، یا وَلِیی عِنْدَ نِعْمَتِی، یا غِیاثِی عِنْد کرْبَتِی، یا دَلِیلِی عِنْدَ حَیرَتِی، یا غَنائِی عِنْدَ افْتِقارِی، یا مَلْجَئِی عِنْدَ اضْطِرارِی، یا مُعِینِی عِنْدَ مَفْزَعِی.
«۱۲» یا عَلَّامَ الْغُیوبِ، یا غَفَّارَ الذُّنُوبِ، یا سَتَّارَ الْعُیوبِ، یا کاشِفَ الْکرُوبِ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، یا طَبِیبَ الْقُلُوبِ، یا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ، یا أَنِیسَ الْقُلُوبِ، یا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ، یا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ.
«۱۳» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا جَلِیلُ، یا جَمِیلُ، یا وَکیلُ، یا کفِیلُ، یا دَلِیلُ، یا قَبِیلُ، یا مُدِیلُ، یا مُنِیلُ، یا مُقِیلُ، یا مُحِیلُ.
«۱۴» یا دَلِیلَ الْمُتَحَیرِینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، یا جارَ الْمُسْتَجِیرِینَ، یا أَمانَ الْخَائِفِینَ، یا عَوْنَ الْمُؤْمِنِینَ، یا رَاحِمَ الْمَساکینَ، یا مَلْجَأَ الْعَاصِینَ، یا غافِرَ الْمُذْنِبِینَ، یا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ.
«۱۵» یا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسانِ، یا ذَا الْفَضْلِ وَ الْامْتِنانِ، یا ذَا الْأَمْنِ وَ الْأَمانِ، یا ذَا الْقُدْسِ وَالسُّبْحانِ، یا ذَا الْحِکمَةِ وَ الْبَیانِ، یا ذَا الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوانِ، یا ذَا الْحُجَّةِ وَ الْبُرْهانِ، یا ذَا الْعَظَمَةِ وَ السُّلْطَانِ، یا ذَا الرَّأْفَةِ وَ الْمُسْتَعانِ، یا ذَا الْعَفْوِ وَ الْغُفْرانِ.
«۱۶» یا مَنْ هُوَ رَبُّ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ إِلهُ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ خالِقُ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ صَانِعُ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ قَبْلَ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ بَعْدَ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ فَوْقَ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ عَالِمٌ بِکلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ قادِرٌ عَلَی کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ یبْقی وَیفْنی کلُّ شَیءٍ.
«۱۷» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُؤْمِنُ، یا مُهَیمِنُ، یا مُکوِّنُ، یا مُلَقِّنُ، یا مُبَینُ، یا مُهَوِّنُ، یا مُمَکنُ، یا مُزَینُ، یا مُعْلِنُ، یا مُقَسِّمُ.
«۱۸» یا مَنْ هُوَ فِی مُلْکهِ مُقِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی سُلْطانِهِ قَدِیمٌ، یا مَنْ هُو فِی جَلالِهِ عَظِیمٌ، یا مَنْ هُوَ عَلَی عِبادِهِ رَحِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصاهُ حَلِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجاهُ کرِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی صُنْعِهِ حَکیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی حِکمَتِهِ لَطِیفٌ، یا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ قَدِیمٌ.
«۱۹» یا مَنْ لَایرْجی إِلّا فَضْلُهُ، یا مَنْ لَایسْأَلُ إِلّا عَفْوُهُ، یا مَنْ لَاینْظَرُ إِلّا بِرُّهُ، یا مَنْ لَایخافُ إِلّا عَدْلُهُ، یا مَنْ لَایدُومُ إِلّا مُلْکهُ، یا مَنْ لَاسُلْطانَ إِلّا سُلْطانُهُ، یا مَنْ وَسِعَتْ کلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ، یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ، یا مَنْ أَحاطَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْمُهُ، یا مَنْ لَیسَ أَحَدٌ مِثْلَهُ.
«۲۰» یا فارِجَ الْهَمِّ، یا کاشِفَ الْغَمِّ، یا غَافِرَ الذَّنْبِ، یا قَابِلَ التَّوْبِ، یا خَالِقَ الْخَلْقِ، یا صَادِقَ الْوَعْدِ، یا مُوفِی الْعَهْدِ، یا عَالِمَ السِّرِّ، یا فَالِقَ الْحَبِّ، یا رَازِقَ الْأَنامِ.
«۲۱» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا عَلِی، یا وَفِی، یا غَنِی، یا مَلِی، یا حَفِی، یا رَضِی، یا زَکی، یا بَدِی، یا قَوِی، یا وَلِی.
«۲۲» یا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ، یا مَنْ سَتَرَ الْقَبِیحَ، یا مَنْ لَمْ یؤاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ، یا مَنْ لَمْ یهْتِک السِّتْرَ، یا عَظِیمَ الْعَفْوِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ، یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالرَّحْمَةِ، یا صَاحِبَ کلِّ نَجْوی، یا مُنْتَهی کلِّ شَکوی.
«۲۳» یا ذَا النِّعْمَةِ السَّابِغَةِ، یا ذَا الرَّحْمَةِ الْواسِعَةِ، یا ذَا الْمِنَّةِ السَّابِقَةِ، یا ذَا الْحِکمَةِ الْبَالِغَةِ، یا ذَا الْقُدْرَةِ الْکامِلَةِ، یا ذَا الْحُجَّةِ الْقَاطِعَةِ، یا ذَا الْکرامَةِ الظَّاهِرَةِ، یا ذَا الْعِزَّةِ الدَّائِمَةِ، یا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینَةِ، یا ذَا الْعَظَمَةِ الْمَنِیعَةِ.
«۲۴» یا بَدِیعَ السَّمَاواتِ، یا جَاعِلَ الظُّلُماتِ، یا رَاحِمَ الْعَبَراتِ، یا مُقِیلَ الْعَثَراتِ، یا سَاتِرَ الْعَوْراتِ، یا مُحْیی الْأَمْواتِ، یا مُنْزِلَ الْآیاتِ، یا مُضَعِّفَ الْحَسَنَاتِ، یا مَاحِی السَّیئاتِ، یا شَدِیدَ النَّقِماتِ.
«۲۵» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُصَوِّرُ، یا مُقَدِّرُ، یا مُدَبِّرُ، یا مُطَهِّرُ، یا مُنَوِّرُ، یا مُیسِّرُ، یا مُبَشِّرُ، یا مُنْذِرُ، یا مُقَدِّمُ، یا مُؤَخِّرُ.
«۲۶» یا رَبَّ الْبَیتِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الرُّکنِ وَالْمَقامِ، یا رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الْحِلِّ وَالْحَرامِ، یا رَبَّ النُّورِ وَالظَّلامِ، یا رَبَّ التَّحِیةِ وَالسَّلامِ، یا رَبَّ الْقُدْرَةِ فِی الْأَنامِ.
«۲۷» یا أَحْکمَ الْحاکمِینَ، یا أَعْدَلَ الْعادِلِینَ، یا أَصْدَقَ الصَّادِقِینَ، یا أَطْهَرَ الطَّاهِرِینَ، یا أَحْسَنَ الْخالِقِینَ، یا أَسْرَعَ الْحاسِبِینَ، یا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ، یا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ، یا أَشْفَعَ الشَّافِعِینَ، یا أَکرَمَ الْأَکرَمِینَ.
«۲۸» یا عِمادَ مَنْ لَاعِمادَ لَهُ، یا سَنَدَ مَنْ لَاسَنَدَ لَهُ، یا ذُخْرَ مَنْ لَا ذُخْرَ لَهُ، یا حِرْزَ مَنْ لَاحِرْزَ لَهُ، یا غِیاثَ مَنْ لَاغِیاثَ لَهُ، یا فَخْرَ مَنْ لَافَخْرَ لَهُ، یا عِزَّ مَنْ لَاعِزَّ لَهُ، یا مُعِینَ مَنْ لَامُعِینَ لَهُ، یا أَنِیسَ مَنْ لَاأَنِیسَ لَهُ، یا أَمانَ مَنْ لَاأَمانَ لَهُ.
«۲۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا عَاصِمُ، یا قائِمُ، یا دائِمُ، یا راحِمُ، یا سالِمُ، یا حاکمُ، یا عالِمُ، یا قاسِمُ، یا قابِضُ، یا باسِطُ.
«۳۰» یا عاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ، یا راحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ، یا غافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرَهُ، یا ناصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ، یا حافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ، یا مُکرِمَ مَنِ اسْتَکرَمَهُ، یا مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ، یا صَرِیخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ، یا مُعِینَ مَنِ اسْتَعانَهُ، یا مُغِیثَ مَنِ اسْتَغاثَهُ.
«۳۱» یا عَزِیزاً لَایضامُ، یا لَطِیفاً لَایرامُ، یا قَیوماً لَاینامُ، یا دائِماً لَا یفُوتُ، یا حَیاً لَایمُوتُ، یا مَلِکاً لَایزُولُ، یا باقِیاً لَایفْنی، یا عالِماً لَا یجْهَلُ، یا صَمَداً لَایطْعَمُ، یا قَوِیاً لَایضْعُفُ.
«۳۲» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا أَحَدُ، یا واحِدُ، یا شاهِدُ، یا ماجِدُ، یا حامِدُ، یا راشِدُ، یا باعِثُ، یا وارِثُ، یا ضارُّ، یا نافِعُ.
«۳۳» یا أَعْظَمَ مِنْ کلِّ عَظِیمٍ، یا أَکرَمَ مِنْ کلِّ کرِیمٍ، یا أَرْحَمَ مِنْ کلِّ رَحِیمٍ، یا أَعْلَمَ مِنْ کلِّ عَلِیمٍ، یا أَحْکمَ مِنْ کلِّ حَکیمٍ، یا أَقْدَمَ مِنْ کلِّ قَدِیمٍ، یا أَکبَرَ مِنْ کلِّ کبِیرٍ، یا أَ لْطَفَ مِنْ کلِّ لَطِیفٍ، یا أَجَلَّ مِن کلِّ جَلِیلٍ، یا أَعَزَّ مِنْ کلِّ عَزِیزٍ.
«۳۴» یا کرِیمَ الصَّفْحِ، یا عَظِیمَ الْمَنِّ، یا کثِیرَ الْخَیرِ، یا قَدِیمَ الْفَضْلِ، یا دائِمَ اللُّطْفِ، یا لَطِیفَ الصُّنْعِ، یا مُنَفِّسَ الْکرْبِ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا مالِک الْمُلْک، یا قاضِی الْحَقِّ.
«۳۵» یا مَنْ هُوَ فِی عَهْدِهِ وَفِی، یا مَنْ هُوَ فِی وَفائِهِ قَوِی، یا مَنْ هُوَ فِی قُوَّتِهِ عَلِی، یا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ قَرِیبٌ، یا مَنْ هُوَ فِی قُرْبِهِ لَطِیفٌ، یا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ شَرِیفٌ، یا مَنْ هُوَ فِی شَرَفِهِ عَزِیزٌ، یا مَنْ هُوَ فِی عِزِّهِ عَظِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ مَجِیدٌ، یا مَنْ هُوَ فِی مَجْدِهِ حَمِیدٌ.
«۳۶» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا کافِی، یا شافِی، یا وافِی، یا مُعافِی، یا هادِی، یا داعِی، یا قاضِی، یا راضِی، یا عالِی، یا باقِی.
«۳۷» یا مَنْ کلُّ شَیءٍ خاضِعٌ لَهُ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ خاشِعٌ لَهُ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ کائِنٌ لَهُ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ مَوْجُودٌ بِهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ مُنِیبٌ إِلَیهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ خائِفٌ مِنْهُ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ قائِمٌ بِهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ صائِرٌ إِلَیهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ هالِک إِلّا وَجْهَهُ.
«۳۸» یا مَنْ لَامَفَرَّ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَامَفْزَعَ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَامَقْصَدَ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَامَنْجا مِنْهُ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَایرْغَبُ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِهِ، یا مَنْ لَایسْتَعانُ إِلّا بِهِ، یا مَنْ لَایتَوَکلُ إِلّا عَلَیهِ، یا مَنْ لَایرْجی إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایعْبَدُ إِلّا هُوَ.
«۳۹» یا خَیرَ الْمَرْهُوبِینَ، یا خَیرَ الْمَرْغُوبِینَ، یا خَیرَ الْمَطْلُوبِینَ، یا خَیرَ الْمَسْؤُولِینَ، یا خَیرَ الْمَقْصُودِینَ، یا خَیرَ الْمَذْکورِینَ، یا خَیرَ الْمَشْکورِینَ، یا خَیرَ الْمَحْبُوبِینَ، یا خَیرَ الْمَدْعُوِّینَ، یا خَیرَ الْمُسْتَأْنِسِینَ.
«۴۰» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا غافِرُ، یا ساتِرُ، یا قادِرُ، یا قاهِرُ، یا فاطِرُ، یا کاسِرُ، یا جابِرُ، یا ذاکرُ، یا ناظِرُ، یا ناصِرُ.
«۴۱» یا مَنْ خَلَقَ فَسَوَّی، یا مَنْ قَدَّرَ فَهَدی، یا مَنْ یکشِفُ الْبَلْوی، یا مَنْ یسْمَعُ النَّجْوی، یا مَنْ ینْقِذُ الْغَرْقی، یا مَنْ ینْجِی الْهَلْکی، یا مَنْ یشْفِی الْمَرْضی، یا مَنْ أَضْحَک وَأَبْکی، یا مَنْ أَماتَ وَأَحْیی، یا مَنْ خَلَقَ الزَّوْجَینِ الذَّکرَ وَالْأُنْثی.
«۴۲» یا مَنْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ سَبِیلُهُ، یا مَنْ فِی الْآفاقِ آیاتُهُ، یا مَنْ فِی الْآیاتِ بُرْهانُهُ، یا مَنْ فِی الْمَماتِ قُدْرَتُهُ، یا مَنْ فِی الْقُبُورِ عِبْرَتُهُ، یا مَنْ فِی الْقِیامَةِ مُلْکهُ، یا مَنْ فِی الْحِسابِ هَیبَتُهُ، یا مَنْ فِی الْمِیزانِ قَضاؤُهُ، یا مَنْ فِی الْجَنَّةِ ثَوابُهُ، یا مَنْ فِی النَّارِ عِقابُهُ.
«۴۳» یا مَنْ إِلَیهِ یهْرَبُ الْخائِفُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یقْصِدُ الْمُنِیبُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یرْغَبُ الزَّاهِدُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یلْجَأُ الْمُتَحَیرُونَ، یا مَنْ بِهِ یسْتَأْنِسُ الْمُرِیدُونَ، یا مَنْ بِهِ یفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ، یا مَنْ فِی عَفْوِهِ یطْمَعُ الْخاطِئُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یسْکنُ الْمُوقِنُونَ، یا مَنْ عَلَیهِ یتَوَکلُ الْمُتَوَکلُونَ.
«۴۴» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا حَبِیبُ، یا طَبِیبُ، یا قَرِیبُ، یا رَقِیبُ، یا حَسِیبُ، یا مُهِیبُ، یا مُثِیبُ، یا مُجِیبُ، یا خَبِیرُ، یا بَصِیرُ.
«۴۵» یا أَقْرَبَ مِنْ کلِّ قَرِیبٍ، یا أَحَبَّ مِنْ کلِّ حَبِیبٍ، یا أَبْصَرَ مِنْ کلِّ بَصِیرٍ، یا أَخْبَرَ مِنْ کلِّ خَبِیرٍ، یا أَشْرَفَ مِنْ کلِّ شَرِیفٍ، یا أَرْفَعَ مِنْ کلِّ رَفِیعٍ، یا أَقْوی مِنْ کلِّ قَوِی، یا أَغْنی مِنْ کلِّ غَنِی، یا أَجْوَدَ مِنْ کلِّ جَوادٍ، یا أَرْأَفَ مِنْ کلِّ رَؤُوفٍ.
«۴۶» یا غالِباً غَیرَ مَغْلُوبٍ، یا صانِعاً غَیرَ مَصْنُوعٍ، یا خالِقاً غَیرَ مَخْلُوقٍ، یا مالِکاً غَیرَ مَمْلُوک، یا قاهِراً غَیرَ مَقْهُورٍ، یا رافِعاً غَیرَ مَرْفُوعٍ، یا حافِظاً غَیرَ مَحْفُوظٍ، یا ناصِراً غَیرَ مَنْصُورٍ، یا شاهِداً غَیرَ غائِبٍ، یا قَرِیباً غَیرَ بَعِیدٍ.
«۴۷» یا نُورَ النُّورِ، یا مُنَوِّرَ النُّورِ، یا خالِقَ النُّورِ، یا مُدَبِّرَ النُّورِ، یا مُقَدِّرَ النُّورِ، یا نُورَ کلِّ نُورٍ، یا نُوراً قَبْلَ کلِّ نُورٍ، یا نُوراً بَعْدَ کلِّ نُورٍ، یا نُوراً فَوْقَ کلِّ نُورٍ، یا نُوراً لَیسَ کمِثْلِهِ نُورٌ.
«۴۸» یا مَنْ عَطَاؤُهُ شَرِیفٌ، یا مَنْ فِعْلُهُ لَطِیفٌ، یا مَنْ لُطْفُهُ مُقِیمٌ، یا مَنْ إِحْسانُهُ قَدِیمٌ، یا مَنْ قَوْلُهُ حَقٌّ، یا مَنْ وَعْدُهُ صِدْقٌ، یا مَنْ عَفْوُهُ فَضْلٌ، یا مَنْ عَذابُهُ عَدْلٌ، یا مَنْ ذِکرُهُ حُلْوٌ، یا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ.
«۴۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُسَهِّلُ، یا مُفَصِّلُ، یا مُبَدِّلُ، یا مُذَلِّلُ، یا مُنَزِّلُ، یا مُنَوِّلُ، یا مُفْضِلُ، یا مُجْزِلُ، یا مُمْهِلُ، یا مُجْمِلُ.
«۵۰» یا مَنْ یری وَلَا یری، یا مَنْ یخْلُقُ وَلَا یخْلَقُ، یا مَنْ یهْدِی وَلَا یهْدی، یا مَنْ یحْیی وَلَا یحْیی، یا مَنْ یسْأَلُ وَلَا یسْأَلُ، یا مَنْ یطْعِمُ وَلَا یطْعَمُ، یا مَنْ یجِیرُ وَلَا یجارُ عَلَیهِ، یا مَنْ یقْضِی وَلَا یقْضی عَلَیهِ، یا مَنْ یحْکمُ وَلَا یحْکمُ عَلَیهِ، یا مَنْ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَدٌ.
«۵۱» یا نِعْمَ الْحَسِیبُ، یا نِعْمَ الطَّبِیبُ، یا نِعْمَ الرَّقِیبُ، یا نِعْمَ الْقَرِیبُ، یا نِعْمَ الْمُجِیبُ، یا نِعْمَ الْحَبِیبُ، یانِعْمَ الْکفِیلُ، یانِعْمَ الْوَکیلُ، یانِعْمَ الْمَوْلی، یا نِعْمَ النَّصِیرُ.
«۵۲» یا سُرُورَ الْعارِفِینَ، یا مُنَی الْمُحِبِّینَ، یا أَنِیسَ الْمُرِیدِینَ، یا حَبِیبَ التَّوَّابِینَ، یا رازِقَ الْمُقِلِّینَ، یا رَجاءَ الْمُذْنِبِینَ، یا قُرَّةَ عَینِ الْعابِدِینَ، یا مُنَفِّساً عَنِ الْمَکرُوبِینَ، یا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومِینَ، یا إِلهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
«۵۳» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا رَبَّنا، یا إِلهَنا، یا سَیدَنا، یا مَوْلانا، یا ناصِرَنا، یا حافِظَنا، یا دَلِیلَنا، یا مُعِینَنا، یا حَبِیبَنا، یا طَبِیبَنا.
«۵۴» یا رَبَّ النَّبِیینَ وَ الْأَبْرارِ، یا رَبَّ الصِّدِّیقِینَ وَ الْأَخْیارِ، یا رَبَّ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، یا رَبَّ الصِّغارِ وَ الْکبارِ، یا رَبَّ الْحُبُوبِ وَ الثِّمارِ، یا رَبَّ الْأَ نْهارِ وَ الْأَشْجارِ، یا رَبَّ الصَّحارِی وَ الْقِفارِ، یا رَبَّ الْبَرارِی وَ الْبِحارِ، یا رَبَّ اللَّیلِ وَ النَّهارِ، یا رَبَّ الْأَعْلانِ وَ الْأَسْرارِ.
«۵۵» یا مَنْ نَفَذَ فِی کلِّ شَیءٍ أَمْرُهُ، یا مَنْ لَحِقَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْمُهُ، یا مَنْ بَلَغَتْ إِلی کلِّ شَیءٍ قُدْرَتُهُ، یا مَنْ لَاتُحْصِی الْعِبادُ نِعَمَهُ، یا مَنْ لَا تَبْلُغُ الْخَلائِقُ شُکرَهُ، یا مَنْ لَاتُدْرِک الْأَفْهامُ جَلالَهُ، یا مَنْ لَاتَنالُ الْأَوْهامُ کنْهَهُ، یا مَنِ الْعَظَمَةُ وَالْکبْرِیاءُ رِداؤُهُ، یا مَنْ لَاتَرُدُّ الْعِبادُ قَضاءَهُ، یا مَنْ لَا مُلْک إِلّا مُلْکهُ، یا مَنْ لَاعَطاءَ إِلّا عَطاؤُهُ.
«۵۶» یا مَنْ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلی، یا مَنْ لَهُ الصِّفاتُ الْعُلْیا، یا مَنْ لَهُ الْآخِرَةُ وَالْأُولی، یا مَنْ لَهُ جَنَّةُ الْمَأْوی، یا مَنْ لَهُ الْآیاتُ الْکبْری، یا مَنْ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی، یا مَنْ لَهُ الْحُکمُ وَالْقَضاءُ، یا مَنْ لَهُ الْهَواءُ وَ الْفَضاءُ، یا مَنْ لَهُ الْعَرْشُ وَ الثَّری، یا مَنْ لَهُ السَّمَاوَاتُ الْعُلی.
«۵۷» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا عَفُوُّ، یا غَفُورُ، یا صَبُورُ، یا شَکورُ، یا رَؤُوفُ، یا عَطُوفُ، یا مَسْؤُولُ، یا وَدُودُ، یا سُبُّوحُ، یا قُدُّوسُ.
«۵۸» یا مَنْ فِی السَّماءِ عَظَمَتُهُ، یا مَنْ فِی الْأَرْضِ آیاتُهُ، یا مَنْ فِی کلِّ شَیءٍ دَلائِلُهُ، یا مَنْ فِی الْبِحارِ عَجائِبُهُ، یا مَنْ فِی الْجِبالِ خَزائِنُهُ، یا مَنْ یبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ، یا مَنْ إِلَیهِ یرْجِعُ الْأَمْرُ کلُّهُ، یا مَنْ أَظْهَرَ فِی کلِّ شَیءٍ لُطْفَهُ، یا مَنْ أَحْسَنَ کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ، یا مَنْ تَصَرَّفَ فِی الْخَلائِقِ قُدْرَتُهُ.
«۵۹» یا حَبِیبَ مَنْ لَاحَبِیبَ لَهُ، یا طَبِیبَ مَنْ لَاطَبِیبَ لَهُ، یا مُجِیبَ مَنْ لَامُجِیبَ لَهُ، یا شَفِیقَ مَنْ لَاشَفِیقَ لَهُ، یا رَفِیقَ مَنْ لَارَفِیقَ لَهُ، یا مُغِیثَ مَنْ لَامُغِیثَ لَهُ، یا دَلِیلَ مَنْ لَادَلِیلَ لَهُ، یا أَنِیسَ مَنْ لَاأَنِیسَ لَهُ، یا راحِمَ مَنْ لَاراحِمَ لَهُ، یا صاحِبَ مَنْ لَاصاحِبَ لَهُ.
«۶۰» یا کافِی مَنِ اسْتَکفاهُ، یا هادِی مَنِ اسْتَهْداهُ، یا کالِئَ مَنِ اسْتَکلاهُ، یا راعِی مَنِ اسْتَرْعاهُ، یا شافِی مَنِ اسْتَشْفاهُ، یا قاضِی مَنِ اسْتَقْضاهُ، یا مُغْنِی مَنِ اسْتَغْناهُ، یامُوفِی مَنِ اسْتَوْفاهُ، یامُقَوِّی مَنِ اسْتَقْواهُ، یاوَلِی مَنِ اسْتَوْلاهُ.
«۶۱» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا خالِقُ، یا رازِقُ، یا ناطِقُ، یاصادِقُ، یا فالِقُ، یا فارِقُ، یا فاتِقُ، یا راتِقُ، یا سابِقُ، یا سامِقُ.
«۶۲» یا مَنْ یقَلِّبُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ، یا مَنْ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ الْأَنْوارَ، یا مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَالْحَرُورَ، یا مَنْ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ، یا مَنْ قَدَّرَ الْخَیرَ وَ الشَّرَّ، یا مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ، یا مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ، یا مَنْ لَمْ یتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لَا وَلَداً، یا مَنْ لَیسَ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک، یا مَنْ لَمْ یکنْ لَهُ وَ لِی مِنَ الذُّلِّ.
«۶۳» یا مَنْ یعْلَمُ مُرادَ الْمُرِیدِینَ، یا مَنْ یعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ، یا مَنْ یسْمَعُ أَنِینَ الْواهِنِینَ، یا مَنْ یری بُکاءَ الْخائِفِینَ، یا مَنْ یمْلِک حَوائِجَ السَّائِلِینَ، یا مَنْ یقْبَلُ عُذْرَ التَّائِبِینَ، یا مَنْ لَایصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ، یا مَنْ لَایضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ، یا مَنْ لَایبْعُدُ عَنْ قُلُوبِ الْعارِفِینَ، یا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ.
«۶۴» یا دائِمَ الْبَقاءِ، یا سامِعَ الدُّعاءِ، یا واسِعَ الْعَطاءِ، یا غافِرَ الْخَطاءِ، یا بَدِیعَ السَّماءِ، یا حَسَنَ الْبَلاءِ، یا جَمِیلَ الثَّناءِ، یا قَدِیمَ السَّناءِ، یا کثِیرَ الْوَفاءِ، یا شَرِیفَ الْجَزاءِ.
«۶۵» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا سَتَّارُ، یا غَفَّارُ، یا قَهَّارُ، یا جَبَّارُ، یا صَبَّارُ، یا بارُّ، یا مُخْتارُ، یا فَتَّاحُ، یا نَفَّاحُ، یا مُرْتاحُ.
«۶۶» یا مَنْ خَلَقَنِی وَ سَوَّانِی، یا مَنْ رَزَقَنِی وَ رَبَّانِی، یا مَنْ أَطْعَمَنِی وَ سَقانِی، یا مَنْ قَرَّبَنِی وَ أَدْنانِی، یا مَنْ عَصَمَنِی وَ کفانِی، یا مَنْ حَفِظَنِی وَکلانِی، یا مَنْ أَعَزَّنِی وَ أَغْنانِی، یا مَنْ وَفَّقَنِی وَ هَدانِی، یا مَنْ آنَسَنِی وَ آوانِی، یا مَنْ أَماتَنِی وَ أَحْیانِی.
«۶۷» یا مَنْ یحِقُّ الْحَقَّ بِکلِماتِهِ، یا مَنْ یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ، یا مَنْ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، یا مَنْ لَاتَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا بِإِذْنِهِ، یا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ، یا مَنْ لَامُعَقِّبَ لِحُکمِهِ، یا مَنْ لَارَادَّ لِقَضائِهِ، یا مَنِ انْقادَ کلُّ شَیءٍ لِأَمْرِهِ، یا مَنِ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیاتٌ بِیمِینِهِ، یا مَنْ یرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ.
«۶۸» یا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ مِهاداً، یا مَنْ جَعَلَ الْجِبالَ أَوْتاداً، یا مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً، یا مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُوراً، یا مَنْ جَعَلَ اللَّیلَ لِباساً، یا مَنْ جَعَلَ النَّهارَ مَعَاشاً، یا مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُباتاً، یا مَنْ جَعَلَ السَّمَاءَ بِناءً، یا مَنْ جَعَلَ الْأَشْیاءَ أَزْواجاً، یا مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصاداً.
«۶۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا سَمِیعُ، یا شَفِیعُ، یا رَفِیعُ، یا مَنِیعُ، یا سَرِیعُ، یا بَدِیعُ، یا کبِیرُ، یا قَدِیرُ، یا خَبِیرُ، یا مُجِیرُ.
«۷۰» یا حَیاً قَبْلَ کلِّ حَی، یا حَیاً بَعْدَ کلِّ حَی، یا حَی الَّذِی لَیسَ کمِثْلِهِ حَی، یا حَی الَّذِی لَایشارِکهُ حَی، یا حَی الَّذِی لَا یحْتاجُ إِلی حَی، یا حَی الَّذِی یمِیتُ کلَّ حَی، یا حَی الَّذِی یرْزُقُ کلَّ حَی، یا حَیاً لَمْ یرِثِ الْحَیاةَ مِنْ حَی، یا حَی الَّذِی یحْیی الْمَوْتی، یا حَی یا قَیومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ.
«۷۱» یا مَنْ لَهُ ذِکرٌ لَاینْسی، یا مَنْ لَهُ نُورٌ لَایطْفی، یا مَنْ لَهُ نِعَمٌ لَاتُعَدُّ، یا مَنْ لَهُ مُلْک لَایزُولُ، یا مَنْ لَهُ ثَنَاءٌ لَایحْصی، یا مَنْ لَهُ جَلالٌ لَایکیفُ، یا مَنْ لَهُ کمالٌ لَایدْرَک، یا مَنْ لَهُ قَضاءٌ لَایرَدُّ، یا مَنْ لَهُ صِفاتٌ لَاتُبَدَّلُ، یا مَنْ لَهُ نُعُوتٌ لَاتُغَیرُ.
«۷۲» یا رَبَّ الْعالَمِینَ، یا مالِک یوْمِ الدِّینِ، یا غایةَ الطَّالِبِینَ، یا ظَهْرَ اللَّاجِینَ، یا مُدْرِک الْهارِبِینَ، یا مَنْ یحِبُّ الصَّابِرِینَ، یا مَنْ یحِبُّ التَّوَّابِینَ، یا مَنْ یحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ، یا مَنْ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ، یا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ.
«۷۳» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا شَفِیقُ، یا رَفِیقُ، یا حَفِیظُ، یا مُحِیطُ، یا مُقِیتُ، یا مُغِیثُ، یا مُعِزُّ، یا مُذِلُّ، یا مُبْدِئُ، یا مُعِیدُ.
«۷۴» یا مَنْ هُوَ أَحَدٌ بِلا ضِدٍّ، یا مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلا نِدٍّ، یا مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلا عَیبٍ، یا مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلا کیفٍ، یا مَنْ هُوَ قاضٍ بِلا حَیفٍ، یا مَنْ هُوَ رَبٌّ بِلا وَزِیرٍ، یا مَنْ هُوَ عَزِیزٌ بِلا ذُلٍّ، یا مَنْ هُوَ غَنِی بِلا فَقْرٍ، یا مَنْ هُوَ مَلِک بِلا عَزْلٍ، یا مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلا شَبِیهٍ.
«۷۵» یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ، یا مَنْ شُکرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکرِینَ، یا مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحامِدِینَ، یا مَنْ طَاعَتُهُ نَجاةٌ لِلْمُطِیعِینَ، یا مَنْ بابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطَّالِبِینَ، یا مَنْ سَبِیلُهُ واضِحٌ لِلْمُنِیبِینَ، یا مَنْ آیاتُهُ بُرْهانٌ لِلنَّاظِرِینَ، یا مَنْ کتابُهُ تَذْکرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ، یا مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِلطَّائِعِینَ وَالْعاصِینَ، یا مَنْ رَحْمَتُهُ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ.
«۷۶» یا مَنْ تَبارَک اسْمُهُ، یا مَنْ تَعالی جَدُّهُ، یا مَنْ لَاإِلهَ غَیرُهُ، یا مَنْ جَلَّ ثَناؤُهُ، یا مَنْ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُهُ، یا مَنْ یدُومُ بَقاؤُهُ، یا مَنِ الْعَظَمَةُ بَهاؤُهُ، یا مَنِ الْکبْرِیاءُ رِداؤُهُ، یا مَنْ لَاتُحْصی آلاؤُهُ، یا مَنْ لَاتُعَدُّ نَعْماؤُهُ.
«۷۷» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُعِینُ، یا أَمِینُ، یا مُبِینُ، یا مَتِینُ، یا مَکینُ، یا رَشِیدُ، یا حَمِیدُ، یا مَجِیدُ، یا شَدِیدُ، یا شَهِیدُ.
«۷۸» یا ذَا الْعَرْشِ الْمَجِیدِ، یا ذَا الْقَوْلِ السَّدِیدِ، یا ذَا الْفِعْلِ الرَّشِیدِ، یا ذَا الْبَطْشِ الشَّدِیدِ، یا ذَا الْوَعْدِ وَالْوَعِیدِ، یا مَنْ هُوَ الْوَلِی الْحَمِیدُ، یا مَنْ هُوَ فَعَّالٌ لِما یرِیدُ، یا مَنْ هُوَ قَرِیبٌ غَیرُ بَعِیدٍ، یا مَنْ هُوَ عَلی کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ، یا مَنْ هُوَ لَیسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ.
«۷۹» یا مَنْ لَاشَرِیک لَهُ وَلَا وَزِیرَ، یا مَنْ لَاشَبِیهَ لَهُ وَ لَا نَظِیرَ، یا خالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِیرِ، یا مُغْنِی الْبائِسِ الْفَقِیرِ، یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا راحِمَ الشَّیخِ الْکبِیرِ، یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکسِیرِ، یا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسْتَجِیرِ، یا مَنْ هُوَ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ، یا مَنْ هُوَ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
«۸۰» یا ذَا الْجُودِ وَ النِّعَمِ، یا ذَا الْفَضْلِ وَ الْکرَمِ، یا خالِقَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ، یا بارِئَ الذَّرِّ وَ النَّسَمِ، یا ذَا الْبَأْسِ وَ النِّقَمِ، یا مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ، یا کاشِفَ الضُّرِّ وَ الْأَلَمِ، یا عَالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَمِ، یا رَبَّ الْبَیتِ وَ الْحَرَمِ، یا مَنْ خَلَقَ الْأَشْیاءَ مِنَ الْعَدَمِ.
«۸۱» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا فاعِلُ، یاجاعِلُ، یا قابِلُ، یا کامِلُ، یا فاصِلُ، یا واصِلُ، یا عادِلُ، یا غالِبُ، یاطالِبُ، یا واهِبُ.
«۸۲» یا مَنْ أَنْعَمَ بِطَوْلِهِ، یا مَنْ أَکرَمَ بِجُودِهِ، یا مَنْ جادَ بِلُطْفِهِ، یا مَنْ تَعَزَّزَ بِقُدْرَتِهِ، یا مَنْ قَدَّرَ بِحِکمَتِهِ، یا مَنْ حَکمَ بِتَدْبِیرِهِ، یا مَنْ دَبَّرَ بِعِلْمِهِ، یا مَنْ تَجاوَزَ بِحِلْمِهِ، یا مَنْ دَنَا فِی عُلُّوِهِ، یا مَنْ عَلا فِی دُنُوِّهِ.
«۸۳» یا مَنْ یخْلُقُ ما یشَاءُ، یا مَنْ یفْعَلُ ما یشَاءُ، یا مَنْ یهْدِی مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یضِلُّ مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یعَذِّبُ مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یغْفِرُ لِمَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یعِزُّ مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یذِلُّ مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یصَوِّرُ فِی الْأَرْحامِ مَا یشَاءُ، یا مَنْ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشَاءُ.
«۸۴» یا مَنْ لَمْ یتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لَا وَلَداً، یا مَنْ جَعَلَ لِکلِّ شَیءٍ قَدْراً، یا مَنْ لَایشْرِک فِی حُکمِهِ أَحَداً، یا مَنْ جَعَلَ الْمَلائِکةَ رُسُلاً، یا مَنْ جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً، یا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً، یا مَنْ خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً، یا مَنْ جَعَلَ لِکلِّ شَیءٍ أَمَداً، یا مَنْ أَحاطَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْماً، یا مَنْ أَحْصی کلَّ شَیءٍ عَدَداً.
«۸۵» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا أَوَّلُ، یا آخِرُ، یاظاهِرُ، یا باطِنُ، یابَرُّ، یاحَقُّ، یافَرْدُ، یاوِتْرُ، یاصَمَدُ، یاسَرْمَدُ.
«۸۶» یا خَیرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ، یا أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ، یا أَجَلَّ مَشْکورٍ شُکرَ، یا أَعَزَّ مَذْکورٍ ذُکرَ، یا أَعْلی مَحْمُودٍ حُمِدَ، یا أَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ، یا أَرْفَعَ مَوْصُوفٍ وُصِفَ، یا أَکبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ، یا أَکرَمَ مَسْؤُولٍ سُئِلَ، یا أَشْرَفَ مَحْبُوبٍ عُلِمَ.
«۸۷» یا حَبِیبَ الْباکینَ، یا سَیدَ الْمُتَوَکلِینَ، یا هادِی الْمُضِلِّینَ، یا وَلِی الْمُؤْمِنِینَ، یا أَنِیسَ الذَّاکرِینَ، یا مَفْزَعَ الْمَلهُوفِینَ، یا مُنْجِی الصَّادِقِینَ، یا أَقْدَرَ الْقادِرِینَ، یا أَعْلَمَ الْعالِمِینَ، یا إِلهَ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ.
«۸۸» یا مَنْ عَلا فَقَهَرَ، یا مَنْ مَلَک فَقَدَرَ، یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ، یا مَنْ عُبِدَ فَشَکرَ، یا مَنْ عُصِی فَغَفَرَ، یا مَنْ لَا تَحْوِیهِ الْفِکرُ، یامَنْ لَایدْرِکهُ بَصَرٌ، یا مَنْ لَایخْفی عَلَیهِ أَثَرٌ، یا رازِقَ الْبَشَرِ، یا مُقَدِّرَ کلِّ قَدَرٍ.
«۸۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا حافِظُ، یا بارِئُ، یا ذارِئُ یا باذِخُ، یافارِجُ، یا فاتِحُ، یا کاشِفُ، یا ضامِنُ، یا آمِرُ، یا ناهِی.
«۹۰» یامَنْ لَا یعْلَمُ الْغَیبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایصْرِفُ السُّوءَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایخْلُقُ الْخَلْقَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایغْفِرُ الذَّنْبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایتِمُّ النِّعْمَةَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَاینَزِّلُ الْغَیثَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَا یبْسُطُ الرِّزْقَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایحْیی الْمَوْتی إِلّا هُوَ.
«۹۱» یا مُعِینَ الْضُعَفاءِ، یا صاحِبَ الْغُرَباءِ، یا ناصِرَ الْأَوْلِیاءِ، یا قاهِرَ الْأَعْداءِ، یا رافِعَ السَّماءِ، یا أَنِیسَ الْأَصْفِیاءِ، یا حَبِیبَ الْأَتْقِیاءِ، یا کنْزَ الْفُقَراءِ، یا إِلهَ الْأَغْنِیاءِ، یا أَکرَمَ الْکرَماءِ.
«۹۲» یا کافِیاً مِنْ کلِّ شَیءٍ، یا قائِماً عَلَی کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ لَا یشْبِهُهُ شَیءٌ، یا مَنْ لَایزِیدُ فِی مُلْکهِ شَیءٌ، یا مَنْ لَایخْفی عَلَیهِ شَیءٌ، یا مَنْ لَا ینْقُصُ مِنْ خَزائِنِهِ شَیءٌ، یا مَنْ لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ، یا مَنْ لَایعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَیءٌ، یا مَنْ هُوَ خَبِیرٌ بِکلِّ شَیءٍ، یا مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ کلَّ شَیءٍ.
«۹۳» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُکرِمُ، یا مُطْعِمُ، یا مُنْعِمُ، یا مُعْطِی، یا مُغْنِی، یا مُقْنِی، یا مُفْنِی، یا مُحْیی، یا مُرْضِی، یا مُنْجِی.
«۹۴» یا أَوَّلَ کلِّ شَیءٍ وَآخِرَهُ، یا إِلهَ کلِّ شَیءٍ وَمَلِیکهُ، یا رَبَّ کلِّ شَیءٍ وَصانِعَهُ، یا بارِئَ کلِّ شَیءٍ وَخالِقَهُ، یا قابِضَ کلِّ شَیءٍ وَباسِطَهُ، یا مُبْدِئَ کلِّ شَیءٍ وَمُعِیدَهُ، یا مُنْشِئَ کلِّ شَیءٍ وَمُقَدِّرَهُ، یا مُکوِّنَ کلِّ شَیءٍ وَمُحَوِّلَهُ، یا مُحْیی کلِّ شَیءٍ وَمُمِیتَهُ، یا خالِقَ کلِّ شَیءٍ وَوارِثَهُ.
«۹۵» یا خَیرَ ذاکرٍ وَمَذْکورٍ، یا خَیرَ شاکرٍ وَمَشْکورٍ، یا خَیرَ حامِدٍ وَمَحْمُودٍ، یا خَیرَ شاهِدٍ وَمَشْهُودٍ، یا خَیرَ داعٍ وَمَدْعُوٍّ، یا خَیرَ مُجِیبٍ وَمُجابٍ، یا خَیرَ مُؤْنِسٍ وَأَنِیسٍ، یا خَیرَ صاحِبٍ وَجَلِیسٍ، یا خَیرَ مَقْصُودٍ وَمَطْلُوبٍ، یا خَیرَ حَبِیبٍ وَمَحْبُوبٍ.
«۹۶» یا مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعاهُ مُجِیبٌ، یا مَنْ هُوَ لِمَنْ أَطاعَهُ حَبِیبٌ، یا مَنْ هُوَ إِلَی مَنْ أَحَبَّهُ قَرِیبٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنِ اسْتَحْفَظَهُ رَقِیبٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجاهُ کرِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصاهُ حَلِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ رَحِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی حِکمَتِهِ عَظِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی إِحْسانِهِ قَدِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ أَرادَهُ عَلِیمٌ.
«۹۷» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُسَبِّبُ، یا مُرَغِّبُ، یا مُقَلِّبُ، یا مُعَقِّبُ، یا مُرَتِّبُ، یا مُخَوِّفُ، یا مُحَذِّرُ، یا مُذَکرُ، یا مُسَخِّرُ، یا مُغَیرُ.
«۹۸» یا مَنْ عِلْمُهُ سابِقٌ، یا مَنْ وَعْدُهُ صادِقٌ، یا مَنْ لُطْفُهُ ظاهِرٌ، یا مَنْ أَمْرُهُ غالِبٌ، یا مَنْ کتابُهُ مُحْکمٌ، یا مَنْ قَضاؤُهُ کائِنٌ، یا مَنْ قُرْآنُهُ مَجِیدٌ، یا مَنْ مُلْکهُ قَدِیمٌ، یا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ، یا مَنْ عَرْشُهُ عَظِیمٌ.
«۹۹» یا مَنْ لَایشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ، یا مَنْ لَایمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ، یا مَنْ لَایلْهِیهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ، یا مَنْ لَایغَلِّطُهُ سُؤالٌ عَنْ سُؤالٍ، یا مَنْ لَایحْجُبُهُ شَیءٌ عَنْ شَیءٍ، یا مَنْ لَایبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحِّینَ، یا مَنْ هُوَ غایةُ مُرادِ الْمُرِیدِینَ، یا مَنْ هُوَ مُنْتَهی هِمَمِ الْعارِفِینَ، یا مَنْ هُوَ مُنْتَهی طَلَبِ الطَّالِبِینَ، یا مَنْ لَایخْفی عَلَیهِ ذَرَّةٌ فِی الْعالَمِینَ.
«۱۰۰» یا حَلِیماً لَایعْجَلُ، یا جَوَاداً لَایبْخَلُ، یا صادِقاً لَا یخْلِفُ، یا وَهَّاباً لَایمَلُّ، یا قاهِراً لَایغْلَبُ، یا عَظِیماً لَایوصَفُ، یا عَدْلاً لَا یحِیفُ، یا غَنِیاً لَایفْتَقِرُ، یا کبِیراً لَایصْغُرُ، یا حافِظاً لَایغْفُلُ، سُبْحانَک یا لَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ.
سپس شرحی در فضیلت این دعا ذکر فرموده که اینجا جای بیان همه آن نیست ولی به برخی از آن اشاره می کنم از جمله آنکه: هرکه آن را بر کفنش بنویسد، خدا به احترام آن او را به آتش نمی افکند و هرکه آن را در اول ماه رمضان با نیت خالص و دلی پاک بخواند، حق تعالی بهره مندی [از خیر دنیا و آخرت] را روزی او می کند و برای وی هفتاد هزار فرشته می آفریند که خدا را تسبیح و تقدیس کنند و ثوابش را برای او قرار دهند.
در ادامه نیز فضیلت زیادی روایت کرده تا آنکه فرمود: هرکه آن را در ماه رمضان «سه بار» بخواند، خدا بدن او را بر آتش جهنم حرام می کند و بهشت را برای او واجب می گرداند و دو فرشته را بر او می گمارد تا او را از گناهان حفظ کنند و در طول زندگی خود در امان خدا باشد؛
و در پایان روایت آمده: امام حسین(علیه السلام) فرمود: پدرم علی بن ابیطالب به حفظ این دعا وصیت کرد و نیز اینکه آن را بر کفن ایشان بنویسم و به اهل خود بیاموزم و آنان را به خواندنش تشویق کنم. این دعا مشتمل بر هزار نام از نام های خدا است و اسم اعظم نیز در آن است.
فقیر گوید: از این روایت دو نکته استفاده می شود:
اوّل: استحباب نوشتن این دعا بر کفن چنان که علاّمه بحر العلوم (عطر مرقده) در کتاب «الدرّة» به آن اشاره فرموده است:
وَسُنَّ أَنْ یکتَبَ بِالْأَ کفانِ
شَهادَةُ الإِسْلامِ وَالإِیمانِ
شد مستحب نوشتنش بر اکفان
گواه بر اسلام و هم بر ایمان
وَهَکذا کتابَةُ الْقُرْآنِ
وَالْجَوْشَنِ الْمَنْعُوتِ بِالْأَمانِ
و هم نوشتن کتاب قرآن
و جوشن آن دعای امن و امان
دوم: استحباب خواندن این دعا در اوّل ماه رمضان.
و امّا درباره قرائت آن در خصوص شب های قدر باید گفت، ذکری از آن در این روایت نیامده است ولی علاّمه مجلسی (قدس سره روحه) در کتاب «زاد المعاد» آن را در ضمن اعمال شب های قدر بیان کرده است و در برخی از روایات نیز وارد شده که دعای «جوشن کبیر» را در هر یک از شب های قدر بخوانند؛ و برای ما در این مقام فرمایش علاّمه مجلسی (أحلّه اللّه دار السّلام) کافی است. در هر صورت این دعا مشتمل بر صد بند است و هر بندی مشتمل بر ده نام از نام های خداست که در آخر هر بند باید گفت:
سُبْحانَک یا لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ.
و در کتاب «بلدالامین» آمده است که در آغاز هر بند «بسم اللّه» بگوید و در آخرش:
سُبْحانَک یا لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَخَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ، یا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکرامِ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
و آن دُعا این است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«۱» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا اللّهُ، یا رَحْمنُ، یا رَحِیمُ، یا کرِیمُ، یامُقِیمُ، یا عَظِیمُ، یا قَدِیمُ، یا عَلِیمُ، یا حَلِیمُ، یا حَکیمُ، سُبْحانَک یا لَاإِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ.
«۲» یا سَیدَ السَّاداتِ، یا مُجِیبَ الدَّعَواتِ، یا رَافِعَ الدَّرَجَاتِ، یا وَلِی الْحَسَناتِ، یا غَافِرَ الْخَطِیئاتِ، یا مُعْطِی الْمَسْأَلاتِ، یا قابِلَ التَّوْباتِ، یا سَامِعَ الْأَصْواتِ، یا عَالِمَ الْخَفِیاتِ، یا دَافِعَ الْبَلِیاتِ.
«۳» یا خَیرَ الْغافِرِینَ، یا خَیرَ الْفاتِحِینَ، یا خَیرَ النَّاصِرِینَ، یا خَیرَ الْحَاکمِینَ، یا خَیرَ الرَّازِقِینَ، یا خَیرَ الْوَارِثِینَ، یا خَیرَ الْحَامِدِینَ، یا خَیرَ الذَّاکرِینَ، یا خَیرَ الْمُنْزِلِینَ، یا خَیرَ الْمُحْسِنِینَ.
«۴» یا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَالْجَمالُ، یا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْکمالُ، یا مَنْ لَهُ الْمُلْک وَ الْجَلالُ، یا مَنْ هُوَ الْکبِیرُ الْمُتَعالِ، یا مُنْشِئَ السَّحابِ الثِّقالِ، یا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْمحالِ، یا مَنْ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ، یا مَنْ هُوَ شَدِیدُ الْعِقابِ، یا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ، یا مَنْ عِنْدَهُ أُمُّ الْکتابِ.
«۵» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا حَنَّانُ، یا مَنَّانُ، یا دَیانُ، یا بُرْهانُ، یا سُلْطانُ، یا رِضْوانُ، یا غُفْرانُ، یا سُبْحانُ، یا مُسْتَعانُ، یا ذَا الْمَنِّ وَ الْبَیانِ.
«۶» یا مَنْ تَواضَعَ کلُّ شَیءٍ لِعَظَمَتِهِ، یا مَنِ اسْتَسْلَمَ کلُّ شَیءٍ لِقُدْرَتِهِ، یا مَنْ ذَلَّ کلُّ شَیءٍ لِعِزَّتِهِ، یا مَنْ خَضَعَ کلُّ شَیءٍ لِهَیبَتِهِ، یا مَنِ انْقادَ کلُّ شَیءٍ مِنْ خَشْیتِهِ، یا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبالُ مِنْ مَخافَتِهِ، یا مَنْ قامَتِ السَّمَاوَاتُ بِأَمْرِهِ، یا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِإِذْنِهِ، یا مَنْ یسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ، یا مَنْ لَایعْتَدِی عَلی أَهْلِ مَمْلَکتِهِ.
«۷» یا غافِرَ الْخَطایا، یا کاشِفَ الْبَلایا، یا مُنْتَهَی الرَّجایا، یا مُجْزِلَ الْعَطایا، یا واهِبَ الْهَدایا، یا رازِقَ الْبَرایا، یا قَاضِی الْمَنایا، یا سَامِعَ الشَّکایا، یا بَاعِثَ الْبَرایا، یا مُطْلِقَ الْأُساری.
«۸» یا ذَا الْحَمْدِ وَ الثَّناءِ، یا ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهاءِ، یا ذَا الْمَجْدِ وَ السَّناءِ، یا ذَا الْعَهْدِ وَ الْوَفاءِ، یا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضاءِ، یا ذَا الْمَنِّ وَ الْعَطَاءِ، یا ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضاءِ، یا ذَا الْعِزِّ وَ الْبَقاءِ، یا ذَا الْجُودِ وَ السَّخاءِ، یا ذَا الْآلاءِ وَ النَّعْماءِ.
«۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مانِعُ، یا دافِعُ، یا رافِعُ، یا صانِعُ، یا نافِعُ، یا سامِعُ، یا جامِعُ، یا شافِعُ، یا واسِعُ، یا مُوسِعُ.
«۱۰» یا صانِعَ کلِّ مَصْنُوعٍ، یا خالِقَ کلِّ مَخْلُوقٍ، یا رازِقَ کلِّ مَرْزُوقٍ، یا مالِک کلِّ مَمْلُوک، یا کاشِفَ کلِّ مَکرُوبٍ، یا فَارِجَ کلِّ مَهْمُومٍ، یا رَاحِمَ کلِّ مَرْحُومٍ، یا نَاصِرَ کلِّ مَخْذُولٍ، یا سَاتِرَ کلِّ مَعْیوبٍ، یا مَلْجَأَ کلِّ مَطْرُودٍ.
«۱۱» یا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی، یا رَجَائِی عِنْدَ مُصِیبَتِی، یا مُؤْنِسِی عِنْدَ وَحْشَتِی، یا صَاحِبِی عِنْدَ غُرْبَتِی، یا وَلِیی عِنْدَ نِعْمَتِی، یا غِیاثِی عِنْد کرْبَتِی، یا دَلِیلِی عِنْدَ حَیرَتِی، یا غَنائِی عِنْدَ افْتِقارِی، یا مَلْجَئِی عِنْدَ اضْطِرارِی، یا مُعِینِی عِنْدَ مَفْزَعِی.
«۱۲» یا عَلَّامَ الْغُیوبِ، یا غَفَّارَ الذُّنُوبِ، یا سَتَّارَ الْعُیوبِ، یا کاشِفَ الْکرُوبِ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، یا طَبِیبَ الْقُلُوبِ، یا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ، یا أَنِیسَ الْقُلُوبِ، یا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ، یا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ.
«۱۳» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا جَلِیلُ، یا جَمِیلُ، یا وَکیلُ، یا کفِیلُ، یا دَلِیلُ، یا قَبِیلُ، یا مُدِیلُ، یا مُنِیلُ، یا مُقِیلُ، یا مُحِیلُ.
«۱۴» یا دَلِیلَ الْمُتَحَیرِینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، یا جارَ الْمُسْتَجِیرِینَ، یا أَمانَ الْخَائِفِینَ، یا عَوْنَ الْمُؤْمِنِینَ، یا رَاحِمَ الْمَساکینَ، یا مَلْجَأَ الْعَاصِینَ، یا غافِرَ الْمُذْنِبِینَ، یا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ.
«۱۵» یا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسانِ، یا ذَا الْفَضْلِ وَ الْامْتِنانِ، یا ذَا الْأَمْنِ وَ الْأَمانِ، یا ذَا الْقُدْسِ وَالسُّبْحانِ، یا ذَا الْحِکمَةِ وَ الْبَیانِ، یا ذَا الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوانِ، یا ذَا الْحُجَّةِ وَ الْبُرْهانِ، یا ذَا الْعَظَمَةِ وَ السُّلْطَانِ، یا ذَا الرَّأْفَةِ وَ الْمُسْتَعانِ، یا ذَا الْعَفْوِ وَ الْغُفْرانِ.
«۱۶» یا مَنْ هُوَ رَبُّ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ إِلهُ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ خالِقُ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ صَانِعُ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ قَبْلَ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ بَعْدَ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ فَوْقَ کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ عَالِمٌ بِکلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ قادِرٌ عَلَی کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ هُوَ یبْقی وَیفْنی کلُّ شَیءٍ.
«۱۷» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُؤْمِنُ، یا مُهَیمِنُ، یا مُکوِّنُ، یا مُلَقِّنُ، یا مُبَینُ، یا مُهَوِّنُ، یا مُمَکنُ، یا مُزَینُ، یا مُعْلِنُ، یا مُقَسِّمُ.
«۱۸» یا مَنْ هُوَ فِی مُلْکهِ مُقِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی سُلْطانِهِ قَدِیمٌ، یا مَنْ هُو فِی جَلالِهِ عَظِیمٌ، یا مَنْ هُوَ عَلَی عِبادِهِ رَحِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصاهُ حَلِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجاهُ کرِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی صُنْعِهِ حَکیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی حِکمَتِهِ لَطِیفٌ، یا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ قَدِیمٌ.
«۱۹» یا مَنْ لَایرْجی إِلّا فَضْلُهُ، یا مَنْ لَایسْأَلُ إِلّا عَفْوُهُ، یا مَنْ لَاینْظَرُ إِلّا بِرُّهُ، یا مَنْ لَایخافُ إِلّا عَدْلُهُ، یا مَنْ لَایدُومُ إِلّا مُلْکهُ، یا مَنْ لَاسُلْطانَ إِلّا سُلْطانُهُ، یا مَنْ وَسِعَتْ کلَّ شَیءٍ رَحْمَتُهُ، یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ، یا مَنْ أَحاطَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْمُهُ، یا مَنْ لَیسَ أَحَدٌ مِثْلَهُ.
«۲۰» یا فارِجَ الْهَمِّ، یا کاشِفَ الْغَمِّ، یا غَافِرَ الذَّنْبِ، یا قَابِلَ التَّوْبِ، یا خَالِقَ الْخَلْقِ، یا صَادِقَ الْوَعْدِ، یا مُوفِی الْعَهْدِ، یا عَالِمَ السِّرِّ، یا فَالِقَ الْحَبِّ، یا رَازِقَ الْأَنامِ.
«۲۱» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا عَلِی، یا وَفِی، یا غَنِی، یا مَلِی، یا حَفِی، یا رَضِی، یا زَکی، یا بَدِی، یا قَوِی، یا وَلِی.
«۲۲» یا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ، یا مَنْ سَتَرَ الْقَبِیحَ، یا مَنْ لَمْ یؤاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ، یا مَنْ لَمْ یهْتِک السِّتْرَ، یا عَظِیمَ الْعَفْوِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ، یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالرَّحْمَةِ، یا صَاحِبَ کلِّ نَجْوی، یا مُنْتَهی کلِّ شَکوی.
«۲۳» یا ذَا النِّعْمَةِ السَّابِغَةِ، یا ذَا الرَّحْمَةِ الْواسِعَةِ، یا ذَا الْمِنَّةِ السَّابِقَةِ، یا ذَا الْحِکمَةِ الْبَالِغَةِ، یا ذَا الْقُدْرَةِ الْکامِلَةِ، یا ذَا الْحُجَّةِ الْقَاطِعَةِ، یا ذَا الْکرامَةِ الظَّاهِرَةِ، یا ذَا الْعِزَّةِ الدَّائِمَةِ، یا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینَةِ، یا ذَا الْعَظَمَةِ الْمَنِیعَةِ.
«۲۴» یا بَدِیعَ السَّمَاواتِ، یا جَاعِلَ الظُّلُماتِ، یا رَاحِمَ الْعَبَراتِ، یا مُقِیلَ الْعَثَراتِ، یا سَاتِرَ الْعَوْراتِ، یا مُحْیی الْأَمْواتِ، یا مُنْزِلَ الْآیاتِ، یا مُضَعِّفَ الْحَسَنَاتِ، یا مَاحِی السَّیئاتِ، یا شَدِیدَ النَّقِماتِ.
«۲۵» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُصَوِّرُ، یا مُقَدِّرُ، یا مُدَبِّرُ، یا مُطَهِّرُ، یا مُنَوِّرُ، یا مُیسِّرُ، یا مُبَشِّرُ، یا مُنْذِرُ، یا مُقَدِّمُ، یا مُؤَخِّرُ.
«۲۶» یا رَبَّ الْبَیتِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الرُّکنِ وَالْمَقامِ، یا رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، یا رَبَّ الْحِلِّ وَالْحَرامِ، یا رَبَّ النُّورِ وَالظَّلامِ، یا رَبَّ التَّحِیةِ وَالسَّلامِ، یا رَبَّ الْقُدْرَةِ فِی الْأَنامِ.
«۲۷» یا أَحْکمَ الْحاکمِینَ، یا أَعْدَلَ الْعادِلِینَ، یا أَصْدَقَ الصَّادِقِینَ، یا أَطْهَرَ الطَّاهِرِینَ، یا أَحْسَنَ الْخالِقِینَ، یا أَسْرَعَ الْحاسِبِینَ، یا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ، یا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ، یا أَشْفَعَ الشَّافِعِینَ، یا أَکرَمَ الْأَکرَمِینَ.
«۲۸» یا عِمادَ مَنْ لَاعِمادَ لَهُ، یا سَنَدَ مَنْ لَاسَنَدَ لَهُ، یا ذُخْرَ مَنْ لَا ذُخْرَ لَهُ، یا حِرْزَ مَنْ لَاحِرْزَ لَهُ، یا غِیاثَ مَنْ لَاغِیاثَ لَهُ، یا فَخْرَ مَنْ لَافَخْرَ لَهُ، یا عِزَّ مَنْ لَاعِزَّ لَهُ، یا مُعِینَ مَنْ لَامُعِینَ لَهُ، یا أَنِیسَ مَنْ لَاأَنِیسَ لَهُ، یا أَمانَ مَنْ لَاأَمانَ لَهُ.
«۲۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا عَاصِمُ، یا قائِمُ، یا دائِمُ، یا راحِمُ، یا سالِمُ، یا حاکمُ، یا عالِمُ، یا قاسِمُ، یا قابِضُ، یا باسِطُ.
«۳۰» یا عاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ، یا راحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ، یا غافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرَهُ، یا ناصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ، یا حافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ، یا مُکرِمَ مَنِ اسْتَکرَمَهُ، یا مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ، یا صَرِیخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ، یا مُعِینَ مَنِ اسْتَعانَهُ، یا مُغِیثَ مَنِ اسْتَغاثَهُ.
«۳۱» یا عَزِیزاً لَایضامُ، یا لَطِیفاً لَایرامُ، یا قَیوماً لَاینامُ، یا دائِماً لَا یفُوتُ، یا حَیاً لَایمُوتُ، یا مَلِکاً لَایزُولُ، یا باقِیاً لَایفْنی، یا عالِماً لَا یجْهَلُ، یا صَمَداً لَایطْعَمُ، یا قَوِیاً لَایضْعُفُ.
«۳۲» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا أَحَدُ، یا واحِدُ، یا شاهِدُ، یا ماجِدُ، یا حامِدُ، یا راشِدُ، یا باعِثُ، یا وارِثُ، یا ضارُّ، یا نافِعُ.
«۳۳» یا أَعْظَمَ مِنْ کلِّ عَظِیمٍ، یا أَکرَمَ مِنْ کلِّ کرِیمٍ، یا أَرْحَمَ مِنْ کلِّ رَحِیمٍ، یا أَعْلَمَ مِنْ کلِّ عَلِیمٍ، یا أَحْکمَ مِنْ کلِّ حَکیمٍ، یا أَقْدَمَ مِنْ کلِّ قَدِیمٍ، یا أَکبَرَ مِنْ کلِّ کبِیرٍ، یا أَ لْطَفَ مِنْ کلِّ لَطِیفٍ، یا أَجَلَّ مِن کلِّ جَلِیلٍ، یا أَعَزَّ مِنْ کلِّ عَزِیزٍ.
«۳۴» یا کرِیمَ الصَّفْحِ، یا عَظِیمَ الْمَنِّ، یا کثِیرَ الْخَیرِ، یا قَدِیمَ الْفَضْلِ، یا دائِمَ اللُّطْفِ، یا لَطِیفَ الصُّنْعِ، یا مُنَفِّسَ الْکرْبِ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا مالِک الْمُلْک، یا قاضِی الْحَقِّ.
«۳۵» یا مَنْ هُوَ فِی عَهْدِهِ وَفِی، یا مَنْ هُوَ فِی وَفائِهِ قَوِی، یا مَنْ هُوَ فِی قُوَّتِهِ عَلِی، یا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ قَرِیبٌ، یا مَنْ هُوَ فِی قُرْبِهِ لَطِیفٌ، یا مَنْ هُوَ فِی لُطْفِهِ شَرِیفٌ، یا مَنْ هُوَ فِی شَرَفِهِ عَزِیزٌ، یا مَنْ هُوَ فِی عِزِّهِ عَظِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ مَجِیدٌ، یا مَنْ هُوَ فِی مَجْدِهِ حَمِیدٌ.
«۳۶» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا کافِی، یا شافِی، یا وافِی، یا مُعافِی، یا هادِی، یا داعِی، یا قاضِی، یا راضِی، یا عالِی، یا باقِی.
«۳۷» یا مَنْ کلُّ شَیءٍ خاضِعٌ لَهُ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ خاشِعٌ لَهُ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ کائِنٌ لَهُ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ مَوْجُودٌ بِهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ مُنِیبٌ إِلَیهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ خائِفٌ مِنْهُ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ قائِمٌ بِهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ صائِرٌ إِلَیهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ، یا مَنْ کلُّ شَیءٍ هالِک إِلّا وَجْهَهُ.
«۳۸» یا مَنْ لَامَفَرَّ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَامَفْزَعَ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَامَقْصَدَ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَامَنْجا مِنْهُ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَایرْغَبُ إِلّا إِلَیهِ، یا مَنْ لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِهِ، یا مَنْ لَایسْتَعانُ إِلّا بِهِ، یا مَنْ لَایتَوَکلُ إِلّا عَلَیهِ، یا مَنْ لَایرْجی إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایعْبَدُ إِلّا هُوَ.
«۳۹» یا خَیرَ الْمَرْهُوبِینَ، یا خَیرَ الْمَرْغُوبِینَ، یا خَیرَ الْمَطْلُوبِینَ، یا خَیرَ الْمَسْؤُولِینَ، یا خَیرَ الْمَقْصُودِینَ، یا خَیرَ الْمَذْکورِینَ، یا خَیرَ الْمَشْکورِینَ، یا خَیرَ الْمَحْبُوبِینَ، یا خَیرَ الْمَدْعُوِّینَ، یا خَیرَ الْمُسْتَأْنِسِینَ.
«۴۰» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا غافِرُ، یا ساتِرُ، یا قادِرُ، یا قاهِرُ، یا فاطِرُ، یا کاسِرُ، یا جابِرُ، یا ذاکرُ، یا ناظِرُ، یا ناصِرُ.
«۴۱» یا مَنْ خَلَقَ فَسَوَّی، یا مَنْ قَدَّرَ فَهَدی، یا مَنْ یکشِفُ الْبَلْوی، یا مَنْ یسْمَعُ النَّجْوی، یا مَنْ ینْقِذُ الْغَرْقی، یا مَنْ ینْجِی الْهَلْکی، یا مَنْ یشْفِی الْمَرْضی، یا مَنْ أَضْحَک وَأَبْکی، یا مَنْ أَماتَ وَأَحْیی، یا مَنْ خَلَقَ الزَّوْجَینِ الذَّکرَ وَالْأُنْثی.
«۴۲» یا مَنْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ سَبِیلُهُ، یا مَنْ فِی الْآفاقِ آیاتُهُ، یا مَنْ فِی الْآیاتِ بُرْهانُهُ، یا مَنْ فِی الْمَماتِ قُدْرَتُهُ، یا مَنْ فِی الْقُبُورِ عِبْرَتُهُ، یا مَنْ فِی الْقِیامَةِ مُلْکهُ، یا مَنْ فِی الْحِسابِ هَیبَتُهُ، یا مَنْ فِی الْمِیزانِ قَضاؤُهُ، یا مَنْ فِی الْجَنَّةِ ثَوابُهُ، یا مَنْ فِی النَّارِ عِقابُهُ.
«۴۳» یا مَنْ إِلَیهِ یهْرَبُ الْخائِفُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یقْصِدُ الْمُنِیبُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یرْغَبُ الزَّاهِدُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یلْجَأُ الْمُتَحَیرُونَ، یا مَنْ بِهِ یسْتَأْنِسُ الْمُرِیدُونَ، یا مَنْ بِهِ یفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ، یا مَنْ فِی عَفْوِهِ یطْمَعُ الْخاطِئُونَ، یا مَنْ إِلَیهِ یسْکنُ الْمُوقِنُونَ، یا مَنْ عَلَیهِ یتَوَکلُ الْمُتَوَکلُونَ.
«۴۴» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا حَبِیبُ، یا طَبِیبُ، یا قَرِیبُ، یا رَقِیبُ، یا حَسِیبُ، یا مُهِیبُ، یا مُثِیبُ، یا مُجِیبُ، یا خَبِیرُ، یا بَصِیرُ.
«۴۵» یا أَقْرَبَ مِنْ کلِّ قَرِیبٍ، یا أَحَبَّ مِنْ کلِّ حَبِیبٍ، یا أَبْصَرَ مِنْ کلِّ بَصِیرٍ، یا أَخْبَرَ مِنْ کلِّ خَبِیرٍ، یا أَشْرَفَ مِنْ کلِّ شَرِیفٍ، یا أَرْفَعَ مِنْ کلِّ رَفِیعٍ، یا أَقْوی مِنْ کلِّ قَوِی، یا أَغْنی مِنْ کلِّ غَنِی، یا أَجْوَدَ مِنْ کلِّ جَوادٍ، یا أَرْأَفَ مِنْ کلِّ رَؤُوفٍ.
«۴۶» یا غالِباً غَیرَ مَغْلُوبٍ، یا صانِعاً غَیرَ مَصْنُوعٍ، یا خالِقاً غَیرَ مَخْلُوقٍ، یا مالِکاً غَیرَ مَمْلُوک، یا قاهِراً غَیرَ مَقْهُورٍ، یا رافِعاً غَیرَ مَرْفُوعٍ، یا حافِظاً غَیرَ مَحْفُوظٍ، یا ناصِراً غَیرَ مَنْصُورٍ، یا شاهِداً غَیرَ غائِبٍ، یا قَرِیباً غَیرَ بَعِیدٍ.
«۴۷» یا نُورَ النُّورِ، یا مُنَوِّرَ النُّورِ، یا خالِقَ النُّورِ، یا مُدَبِّرَ النُّورِ، یا مُقَدِّرَ النُّورِ، یا نُورَ کلِّ نُورٍ، یا نُوراً قَبْلَ کلِّ نُورٍ، یا نُوراً بَعْدَ کلِّ نُورٍ، یا نُوراً فَوْقَ کلِّ نُورٍ، یا نُوراً لَیسَ کمِثْلِهِ نُورٌ.
«۴۸» یا مَنْ عَطَاؤُهُ شَرِیفٌ، یا مَنْ فِعْلُهُ لَطِیفٌ، یا مَنْ لُطْفُهُ مُقِیمٌ، یا مَنْ إِحْسانُهُ قَدِیمٌ، یا مَنْ قَوْلُهُ حَقٌّ، یا مَنْ وَعْدُهُ صِدْقٌ، یا مَنْ عَفْوُهُ فَضْلٌ، یا مَنْ عَذابُهُ عَدْلٌ، یا مَنْ ذِکرُهُ حُلْوٌ، یا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ.
«۴۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُسَهِّلُ، یا مُفَصِّلُ، یا مُبَدِّلُ، یا مُذَلِّلُ، یا مُنَزِّلُ، یا مُنَوِّلُ، یا مُفْضِلُ، یا مُجْزِلُ، یا مُمْهِلُ، یا مُجْمِلُ.
«۵۰» یا مَنْ یری وَلَا یری، یا مَنْ یخْلُقُ وَلَا یخْلَقُ، یا مَنْ یهْدِی وَلَا یهْدی، یا مَنْ یحْیی وَلَا یحْیی، یا مَنْ یسْأَلُ وَلَا یسْأَلُ، یا مَنْ یطْعِمُ وَلَا یطْعَمُ، یا مَنْ یجِیرُ وَلَا یجارُ عَلَیهِ، یا مَنْ یقْضِی وَلَا یقْضی عَلَیهِ، یا مَنْ یحْکمُ وَلَا یحْکمُ عَلَیهِ، یا مَنْ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَدٌ.
«۵۱» یا نِعْمَ الْحَسِیبُ، یا نِعْمَ الطَّبِیبُ، یا نِعْمَ الرَّقِیبُ، یا نِعْمَ الْقَرِیبُ، یا نِعْمَ الْمُجِیبُ، یا نِعْمَ الْحَبِیبُ، یانِعْمَ الْکفِیلُ، یانِعْمَ الْوَکیلُ، یانِعْمَ الْمَوْلی، یا نِعْمَ النَّصِیرُ.
«۵۲» یا سُرُورَ الْعارِفِینَ، یا مُنَی الْمُحِبِّینَ، یا أَنِیسَ الْمُرِیدِینَ، یا حَبِیبَ التَّوَّابِینَ، یا رازِقَ الْمُقِلِّینَ، یا رَجاءَ الْمُذْنِبِینَ، یا قُرَّةَ عَینِ الْعابِدِینَ، یا مُنَفِّساً عَنِ الْمَکرُوبِینَ، یا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومِینَ، یا إِلهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
«۵۳» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا رَبَّنا، یا إِلهَنا، یا سَیدَنا، یا مَوْلانا، یا ناصِرَنا، یا حافِظَنا، یا دَلِیلَنا، یا مُعِینَنا، یا حَبِیبَنا، یا طَبِیبَنا.
«۵۴» یا رَبَّ النَّبِیینَ وَ الْأَبْرارِ، یا رَبَّ الصِّدِّیقِینَ وَ الْأَخْیارِ، یا رَبَّ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، یا رَبَّ الصِّغارِ وَ الْکبارِ، یا رَبَّ الْحُبُوبِ وَ الثِّمارِ، یا رَبَّ الْأَ نْهارِ وَ الْأَشْجارِ، یا رَبَّ الصَّحارِی وَ الْقِفارِ، یا رَبَّ الْبَرارِی وَ الْبِحارِ، یا رَبَّ اللَّیلِ وَ النَّهارِ، یا رَبَّ الْأَعْلانِ وَ الْأَسْرارِ.
«۵۵» یا مَنْ نَفَذَ فِی کلِّ شَیءٍ أَمْرُهُ، یا مَنْ لَحِقَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْمُهُ، یا مَنْ بَلَغَتْ إِلی کلِّ شَیءٍ قُدْرَتُهُ، یا مَنْ لَاتُحْصِی الْعِبادُ نِعَمَهُ، یا مَنْ لَا تَبْلُغُ الْخَلائِقُ شُکرَهُ، یا مَنْ لَاتُدْرِک الْأَفْهامُ جَلالَهُ، یا مَنْ لَاتَنالُ الْأَوْهامُ کنْهَهُ، یا مَنِ الْعَظَمَةُ وَالْکبْرِیاءُ رِداؤُهُ، یا مَنْ لَاتَرُدُّ الْعِبادُ قَضاءَهُ، یا مَنْ لَا مُلْک إِلّا مُلْکهُ، یا مَنْ لَاعَطاءَ إِلّا عَطاؤُهُ.
«۵۶» یا مَنْ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلی، یا مَنْ لَهُ الصِّفاتُ الْعُلْیا، یا مَنْ لَهُ الْآخِرَةُ وَالْأُولی، یا مَنْ لَهُ جَنَّةُ الْمَأْوی، یا مَنْ لَهُ الْآیاتُ الْکبْری، یا مَنْ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی، یا مَنْ لَهُ الْحُکمُ وَالْقَضاءُ، یا مَنْ لَهُ الْهَواءُ وَ الْفَضاءُ، یا مَنْ لَهُ الْعَرْشُ وَ الثَّری، یا مَنْ لَهُ السَّمَاوَاتُ الْعُلی.
«۵۷» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا عَفُوُّ، یا غَفُورُ، یا صَبُورُ، یا شَکورُ، یا رَؤُوفُ، یا عَطُوفُ، یا مَسْؤُولُ، یا وَدُودُ، یا سُبُّوحُ، یا قُدُّوسُ.
«۵۸» یا مَنْ فِی السَّماءِ عَظَمَتُهُ، یا مَنْ فِی الْأَرْضِ آیاتُهُ، یا مَنْ فِی کلِّ شَیءٍ دَلائِلُهُ، یا مَنْ فِی الْبِحارِ عَجائِبُهُ، یا مَنْ فِی الْجِبالِ خَزائِنُهُ، یا مَنْ یبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ، یا مَنْ إِلَیهِ یرْجِعُ الْأَمْرُ کلُّهُ، یا مَنْ أَظْهَرَ فِی کلِّ شَیءٍ لُطْفَهُ، یا مَنْ أَحْسَنَ کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ، یا مَنْ تَصَرَّفَ فِی الْخَلائِقِ قُدْرَتُهُ.
«۵۹» یا حَبِیبَ مَنْ لَاحَبِیبَ لَهُ، یا طَبِیبَ مَنْ لَاطَبِیبَ لَهُ، یا مُجِیبَ مَنْ لَامُجِیبَ لَهُ، یا شَفِیقَ مَنْ لَاشَفِیقَ لَهُ، یا رَفِیقَ مَنْ لَارَفِیقَ لَهُ، یا مُغِیثَ مَنْ لَامُغِیثَ لَهُ، یا دَلِیلَ مَنْ لَادَلِیلَ لَهُ، یا أَنِیسَ مَنْ لَاأَنِیسَ لَهُ، یا راحِمَ مَنْ لَاراحِمَ لَهُ، یا صاحِبَ مَنْ لَاصاحِبَ لَهُ.
«۶۰» یا کافِی مَنِ اسْتَکفاهُ، یا هادِی مَنِ اسْتَهْداهُ، یا کالِئَ مَنِ اسْتَکلاهُ، یا راعِی مَنِ اسْتَرْعاهُ، یا شافِی مَنِ اسْتَشْفاهُ، یا قاضِی مَنِ اسْتَقْضاهُ، یا مُغْنِی مَنِ اسْتَغْناهُ، یامُوفِی مَنِ اسْتَوْفاهُ، یامُقَوِّی مَنِ اسْتَقْواهُ، یاوَلِی مَنِ اسْتَوْلاهُ.
«۶۱» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا خالِقُ، یا رازِقُ، یا ناطِقُ، یاصادِقُ، یا فالِقُ، یا فارِقُ، یا فاتِقُ، یا راتِقُ، یا سابِقُ، یا سامِقُ.
«۶۲» یا مَنْ یقَلِّبُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ، یا مَنْ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ الْأَنْوارَ، یا مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَالْحَرُورَ، یا مَنْ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ، یا مَنْ قَدَّرَ الْخَیرَ وَ الشَّرَّ، یا مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ، یا مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ، یا مَنْ لَمْ یتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لَا وَلَداً، یا مَنْ لَیسَ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک، یا مَنْ لَمْ یکنْ لَهُ وَ لِی مِنَ الذُّلِّ.
«۶۳» یا مَنْ یعْلَمُ مُرادَ الْمُرِیدِینَ، یا مَنْ یعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ، یا مَنْ یسْمَعُ أَنِینَ الْواهِنِینَ، یا مَنْ یری بُکاءَ الْخائِفِینَ، یا مَنْ یمْلِک حَوائِجَ السَّائِلِینَ، یا مَنْ یقْبَلُ عُذْرَ التَّائِبِینَ، یا مَنْ لَایصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ، یا مَنْ لَایضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ، یا مَنْ لَایبْعُدُ عَنْ قُلُوبِ الْعارِفِینَ، یا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ.
«۶۴» یا دائِمَ الْبَقاءِ، یا سامِعَ الدُّعاءِ، یا واسِعَ الْعَطاءِ، یا غافِرَ الْخَطاءِ، یا بَدِیعَ السَّماءِ، یا حَسَنَ الْبَلاءِ، یا جَمِیلَ الثَّناءِ، یا قَدِیمَ السَّناءِ، یا کثِیرَ الْوَفاءِ، یا شَرِیفَ الْجَزاءِ.
«۶۵» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا سَتَّارُ، یا غَفَّارُ، یا قَهَّارُ، یا جَبَّارُ، یا صَبَّارُ، یا بارُّ، یا مُخْتارُ، یا فَتَّاحُ، یا نَفَّاحُ، یا مُرْتاحُ.
«۶۶» یا مَنْ خَلَقَنِی وَ سَوَّانِی، یا مَنْ رَزَقَنِی وَ رَبَّانِی، یا مَنْ أَطْعَمَنِی وَ سَقانِی، یا مَنْ قَرَّبَنِی وَ أَدْنانِی، یا مَنْ عَصَمَنِی وَ کفانِی، یا مَنْ حَفِظَنِی وَکلانِی، یا مَنْ أَعَزَّنِی وَ أَغْنانِی، یا مَنْ وَفَّقَنِی وَ هَدانِی، یا مَنْ آنَسَنِی وَ آوانِی، یا مَنْ أَماتَنِی وَ أَحْیانِی.
«۶۷» یا مَنْ یحِقُّ الْحَقَّ بِکلِماتِهِ، یا مَنْ یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ، یا مَنْ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، یا مَنْ لَاتَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلّا بِإِذْنِهِ، یا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ، یا مَنْ لَامُعَقِّبَ لِحُکمِهِ، یا مَنْ لَارَادَّ لِقَضائِهِ، یا مَنِ انْقادَ کلُّ شَیءٍ لِأَمْرِهِ، یا مَنِ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیاتٌ بِیمِینِهِ، یا مَنْ یرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ.
«۶۸» یا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ مِهاداً، یا مَنْ جَعَلَ الْجِبالَ أَوْتاداً، یا مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً، یا مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُوراً، یا مَنْ جَعَلَ اللَّیلَ لِباساً، یا مَنْ جَعَلَ النَّهارَ مَعَاشاً، یا مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُباتاً، یا مَنْ جَعَلَ السَّمَاءَ بِناءً، یا مَنْ جَعَلَ الْأَشْیاءَ أَزْواجاً، یا مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصاداً.
«۶۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا سَمِیعُ، یا شَفِیعُ، یا رَفِیعُ، یا مَنِیعُ، یا سَرِیعُ، یا بَدِیعُ، یا کبِیرُ، یا قَدِیرُ، یا خَبِیرُ، یا مُجِیرُ.
«۷۰» یا حَیاً قَبْلَ کلِّ حَی، یا حَیاً بَعْدَ کلِّ حَی، یا حَی الَّذِی لَیسَ کمِثْلِهِ حَی، یا حَی الَّذِی لَایشارِکهُ حَی، یا حَی الَّذِی لَا یحْتاجُ إِلی حَی، یا حَی الَّذِی یمِیتُ کلَّ حَی، یا حَی الَّذِی یرْزُقُ کلَّ حَی، یا حَیاً لَمْ یرِثِ الْحَیاةَ مِنْ حَی، یا حَی الَّذِی یحْیی الْمَوْتی، یا حَی یا قَیومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ.
«۷۱» یا مَنْ لَهُ ذِکرٌ لَاینْسی، یا مَنْ لَهُ نُورٌ لَایطْفی، یا مَنْ لَهُ نِعَمٌ لَاتُعَدُّ، یا مَنْ لَهُ مُلْک لَایزُولُ، یا مَنْ لَهُ ثَنَاءٌ لَایحْصی، یا مَنْ لَهُ جَلالٌ لَایکیفُ، یا مَنْ لَهُ کمالٌ لَایدْرَک، یا مَنْ لَهُ قَضاءٌ لَایرَدُّ، یا مَنْ لَهُ صِفاتٌ لَاتُبَدَّلُ، یا مَنْ لَهُ نُعُوتٌ لَاتُغَیرُ.
«۷۲» یا رَبَّ الْعالَمِینَ، یا مالِک یوْمِ الدِّینِ، یا غایةَ الطَّالِبِینَ، یا ظَهْرَ اللَّاجِینَ، یا مُدْرِک الْهارِبِینَ، یا مَنْ یحِبُّ الصَّابِرِینَ، یا مَنْ یحِبُّ التَّوَّابِینَ، یا مَنْ یحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ، یا مَنْ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ، یا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ.
«۷۳» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا شَفِیقُ، یا رَفِیقُ، یا حَفِیظُ، یا مُحِیطُ، یا مُقِیتُ، یا مُغِیثُ، یا مُعِزُّ، یا مُذِلُّ، یا مُبْدِئُ، یا مُعِیدُ.
«۷۴» یا مَنْ هُوَ أَحَدٌ بِلا ضِدٍّ، یا مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلا نِدٍّ، یا مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلا عَیبٍ، یا مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلا کیفٍ، یا مَنْ هُوَ قاضٍ بِلا حَیفٍ، یا مَنْ هُوَ رَبٌّ بِلا وَزِیرٍ، یا مَنْ هُوَ عَزِیزٌ بِلا ذُلٍّ، یا مَنْ هُوَ غَنِی بِلا فَقْرٍ، یا مَنْ هُوَ مَلِک بِلا عَزْلٍ، یا مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلا شَبِیهٍ.
«۷۵» یا مَنْ ذِکرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکرِینَ، یا مَنْ شُکرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکرِینَ، یا مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحامِدِینَ، یا مَنْ طَاعَتُهُ نَجاةٌ لِلْمُطِیعِینَ، یا مَنْ بابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطَّالِبِینَ، یا مَنْ سَبِیلُهُ واضِحٌ لِلْمُنِیبِینَ، یا مَنْ آیاتُهُ بُرْهانٌ لِلنَّاظِرِینَ، یا مَنْ کتابُهُ تَذْکرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ، یا مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِلطَّائِعِینَ وَالْعاصِینَ، یا مَنْ رَحْمَتُهُ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ.
«۷۶» یا مَنْ تَبارَک اسْمُهُ، یا مَنْ تَعالی جَدُّهُ، یا مَنْ لَاإِلهَ غَیرُهُ، یا مَنْ جَلَّ ثَناؤُهُ، یا مَنْ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُهُ، یا مَنْ یدُومُ بَقاؤُهُ، یا مَنِ الْعَظَمَةُ بَهاؤُهُ، یا مَنِ الْکبْرِیاءُ رِداؤُهُ، یا مَنْ لَاتُحْصی آلاؤُهُ، یا مَنْ لَاتُعَدُّ نَعْماؤُهُ.
«۷۷» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُعِینُ، یا أَمِینُ، یا مُبِینُ، یا مَتِینُ، یا مَکینُ، یا رَشِیدُ، یا حَمِیدُ، یا مَجِیدُ، یا شَدِیدُ، یا شَهِیدُ.
«۷۸» یا ذَا الْعَرْشِ الْمَجِیدِ، یا ذَا الْقَوْلِ السَّدِیدِ، یا ذَا الْفِعْلِ الرَّشِیدِ، یا ذَا الْبَطْشِ الشَّدِیدِ، یا ذَا الْوَعْدِ وَالْوَعِیدِ، یا مَنْ هُوَ الْوَلِی الْحَمِیدُ، یا مَنْ هُوَ فَعَّالٌ لِما یرِیدُ، یا مَنْ هُوَ قَرِیبٌ غَیرُ بَعِیدٍ، یا مَنْ هُوَ عَلی کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ، یا مَنْ هُوَ لَیسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ.
«۷۹» یا مَنْ لَاشَرِیک لَهُ وَلَا وَزِیرَ، یا مَنْ لَاشَبِیهَ لَهُ وَ لَا نَظِیرَ، یا خالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِیرِ، یا مُغْنِی الْبائِسِ الْفَقِیرِ، یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یا راحِمَ الشَّیخِ الْکبِیرِ، یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکسِیرِ، یا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسْتَجِیرِ، یا مَنْ هُوَ بِعِبادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ، یا مَنْ هُوَ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
«۸۰» یا ذَا الْجُودِ وَ النِّعَمِ، یا ذَا الْفَضْلِ وَ الْکرَمِ، یا خالِقَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ، یا بارِئَ الذَّرِّ وَ النَّسَمِ، یا ذَا الْبَأْسِ وَ النِّقَمِ، یا مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ، یا کاشِفَ الضُّرِّ وَ الْأَلَمِ، یا عَالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَمِ، یا رَبَّ الْبَیتِ وَ الْحَرَمِ، یا مَنْ خَلَقَ الْأَشْیاءَ مِنَ الْعَدَمِ.
«۸۱» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا فاعِلُ، یاجاعِلُ، یا قابِلُ، یا کامِلُ، یا فاصِلُ، یا واصِلُ، یا عادِلُ، یا غالِبُ، یاطالِبُ، یا واهِبُ.
«۸۲» یا مَنْ أَنْعَمَ بِطَوْلِهِ، یا مَنْ أَکرَمَ بِجُودِهِ، یا مَنْ جادَ بِلُطْفِهِ، یا مَنْ تَعَزَّزَ بِقُدْرَتِهِ، یا مَنْ قَدَّرَ بِحِکمَتِهِ، یا مَنْ حَکمَ بِتَدْبِیرِهِ، یا مَنْ دَبَّرَ بِعِلْمِهِ، یا مَنْ تَجاوَزَ بِحِلْمِهِ، یا مَنْ دَنَا فِی عُلُّوِهِ، یا مَنْ عَلا فِی دُنُوِّهِ.
«۸۳» یا مَنْ یخْلُقُ ما یشَاءُ، یا مَنْ یفْعَلُ ما یشَاءُ، یا مَنْ یهْدِی مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یضِلُّ مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یعَذِّبُ مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یغْفِرُ لِمَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یعِزُّ مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یذِلُّ مَنْ یشَاءُ، یا مَنْ یصَوِّرُ فِی الْأَرْحامِ مَا یشَاءُ، یا مَنْ یخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یشَاءُ.
«۸۴» یا مَنْ لَمْ یتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لَا وَلَداً، یا مَنْ جَعَلَ لِکلِّ شَیءٍ قَدْراً، یا مَنْ لَایشْرِک فِی حُکمِهِ أَحَداً، یا مَنْ جَعَلَ الْمَلائِکةَ رُسُلاً، یا مَنْ جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً، یا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَراراً، یا مَنْ خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً، یا مَنْ جَعَلَ لِکلِّ شَیءٍ أَمَداً، یا مَنْ أَحاطَ بِکلِّ شَیءٍ عِلْماً، یا مَنْ أَحْصی کلَّ شَیءٍ عَدَداً.
«۸۵» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا أَوَّلُ، یا آخِرُ، یاظاهِرُ، یا باطِنُ، یابَرُّ، یاحَقُّ، یافَرْدُ، یاوِتْرُ، یاصَمَدُ، یاسَرْمَدُ.
«۸۶» یا خَیرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ، یا أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ، یا أَجَلَّ مَشْکورٍ شُکرَ، یا أَعَزَّ مَذْکورٍ ذُکرَ، یا أَعْلی مَحْمُودٍ حُمِدَ، یا أَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ، یا أَرْفَعَ مَوْصُوفٍ وُصِفَ، یا أَکبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ، یا أَکرَمَ مَسْؤُولٍ سُئِلَ، یا أَشْرَفَ مَحْبُوبٍ عُلِمَ.
«۸۷» یا حَبِیبَ الْباکینَ، یا سَیدَ الْمُتَوَکلِینَ، یا هادِی الْمُضِلِّینَ، یا وَلِی الْمُؤْمِنِینَ، یا أَنِیسَ الذَّاکرِینَ، یا مَفْزَعَ الْمَلهُوفِینَ، یا مُنْجِی الصَّادِقِینَ، یا أَقْدَرَ الْقادِرِینَ، یا أَعْلَمَ الْعالِمِینَ، یا إِلهَ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ.
«۸۸» یا مَنْ عَلا فَقَهَرَ، یا مَنْ مَلَک فَقَدَرَ، یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ، یا مَنْ عُبِدَ فَشَکرَ، یا مَنْ عُصِی فَغَفَرَ، یا مَنْ لَا تَحْوِیهِ الْفِکرُ، یامَنْ لَایدْرِکهُ بَصَرٌ، یا مَنْ لَایخْفی عَلَیهِ أَثَرٌ، یا رازِقَ الْبَشَرِ، یا مُقَدِّرَ کلِّ قَدَرٍ.
«۸۹» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا حافِظُ، یا بارِئُ، یا ذارِئُ یا باذِخُ، یافارِجُ، یا فاتِحُ، یا کاشِفُ، یا ضامِنُ، یا آمِرُ، یا ناهِی.
«۹۰» یامَنْ لَا یعْلَمُ الْغَیبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایصْرِفُ السُّوءَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایخْلُقُ الْخَلْقَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایغْفِرُ الذَّنْبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایتِمُّ النِّعْمَةَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَاینَزِّلُ الْغَیثَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَا یبْسُطُ الرِّزْقَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَایحْیی الْمَوْتی إِلّا هُوَ.
«۹۱» یا مُعِینَ الْضُعَفاءِ، یا صاحِبَ الْغُرَباءِ، یا ناصِرَ الْأَوْلِیاءِ، یا قاهِرَ الْأَعْداءِ، یا رافِعَ السَّماءِ، یا أَنِیسَ الْأَصْفِیاءِ، یا حَبِیبَ الْأَتْقِیاءِ، یا کنْزَ الْفُقَراءِ، یا إِلهَ الْأَغْنِیاءِ، یا أَکرَمَ الْکرَماءِ.
«۹۲» یا کافِیاً مِنْ کلِّ شَیءٍ، یا قائِماً عَلَی کلِّ شَیءٍ، یا مَنْ لَا یشْبِهُهُ شَیءٌ، یا مَنْ لَایزِیدُ فِی مُلْکهِ شَیءٌ، یا مَنْ لَایخْفی عَلَیهِ شَیءٌ، یا مَنْ لَا ینْقُصُ مِنْ خَزائِنِهِ شَیءٌ، یا مَنْ لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ، یا مَنْ لَایعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَیءٌ، یا مَنْ هُوَ خَبِیرٌ بِکلِّ شَیءٍ، یا مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ کلَّ شَیءٍ.
«۹۳» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُکرِمُ، یا مُطْعِمُ، یا مُنْعِمُ، یا مُعْطِی، یا مُغْنِی، یا مُقْنِی، یا مُفْنِی، یا مُحْیی، یا مُرْضِی، یا مُنْجِی.
«۹۴» یا أَوَّلَ کلِّ شَیءٍ وَآخِرَهُ، یا إِلهَ کلِّ شَیءٍ وَمَلِیکهُ، یا رَبَّ کلِّ شَیءٍ وَصانِعَهُ، یا بارِئَ کلِّ شَیءٍ وَخالِقَهُ، یا قابِضَ کلِّ شَیءٍ وَباسِطَهُ، یا مُبْدِئَ کلِّ شَیءٍ وَمُعِیدَهُ، یا مُنْشِئَ کلِّ شَیءٍ وَمُقَدِّرَهُ، یا مُکوِّنَ کلِّ شَیءٍ وَمُحَوِّلَهُ، یا مُحْیی کلِّ شَیءٍ وَمُمِیتَهُ، یا خالِقَ کلِّ شَیءٍ وَوارِثَهُ.
«۹۵» یا خَیرَ ذاکرٍ وَمَذْکورٍ، یا خَیرَ شاکرٍ وَمَشْکورٍ، یا خَیرَ حامِدٍ وَمَحْمُودٍ، یا خَیرَ شاهِدٍ وَمَشْهُودٍ، یا خَیرَ داعٍ وَمَدْعُوٍّ، یا خَیرَ مُجِیبٍ وَمُجابٍ، یا خَیرَ مُؤْنِسٍ وَأَنِیسٍ، یا خَیرَ صاحِبٍ وَجَلِیسٍ، یا خَیرَ مَقْصُودٍ وَمَطْلُوبٍ، یا خَیرَ حَبِیبٍ وَمَحْبُوبٍ.
«۹۶» یا مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعاهُ مُجِیبٌ، یا مَنْ هُوَ لِمَنْ أَطاعَهُ حَبِیبٌ، یا مَنْ هُوَ إِلَی مَنْ أَحَبَّهُ قَرِیبٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنِ اسْتَحْفَظَهُ رَقِیبٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجاهُ کرِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصاهُ حَلِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی عَظَمَتِهِ رَحِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی حِکمَتِهِ عَظِیمٌ، یا مَنْ هُوَ فِی إِحْسانِهِ قَدِیمٌ، یا مَنْ هُوَ بِمَنْ أَرادَهُ عَلِیمٌ.
«۹۷» اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِاسْمِک یا مُسَبِّبُ، یا مُرَغِّبُ، یا مُقَلِّبُ، یا مُعَقِّبُ، یا مُرَتِّبُ، یا مُخَوِّفُ، یا مُحَذِّرُ، یا مُذَکرُ، یا مُسَخِّرُ، یا مُغَیرُ.
«۹۸» یا مَنْ عِلْمُهُ سابِقٌ، یا مَنْ وَعْدُهُ صادِقٌ، یا مَنْ لُطْفُهُ ظاهِرٌ، یا مَنْ أَمْرُهُ غالِبٌ، یا مَنْ کتابُهُ مُحْکمٌ، یا مَنْ قَضاؤُهُ کائِنٌ، یا مَنْ قُرْآنُهُ مَجِیدٌ، یا مَنْ مُلْکهُ قَدِیمٌ، یا مَنْ فَضْلُهُ عَمِیمٌ، یا مَنْ عَرْشُهُ عَظِیمٌ.
«۹۹» یا مَنْ لَایشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ، یا مَنْ لَایمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ، یا مَنْ لَایلْهِیهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ، یا مَنْ لَایغَلِّطُهُ سُؤالٌ عَنْ سُؤالٍ، یا مَنْ لَایحْجُبُهُ شَیءٌ عَنْ شَیءٍ، یا مَنْ لَایبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحِّینَ، یا مَنْ هُوَ غایةُ مُرادِ الْمُرِیدِینَ، یا مَنْ هُوَ مُنْتَهی هِمَمِ الْعارِفِینَ، یا مَنْ هُوَ مُنْتَهی طَلَبِ الطَّالِبِینَ، یا مَنْ لَایخْفی عَلَیهِ ذَرَّةٌ فِی الْعالَمِینَ.
«۱۰۰» یا حَلِیماً لَایعْجَلُ، یا جَوَاداً لَایبْخَلُ، یا صادِقاً لَا یخْلِفُ، یا وَهَّاباً لَایمَلُّ، یا قاهِراً لَایغْلَبُ، یا عَظِیماً لَایوصَفُ، یا عَدْلاً لَا یحِیفُ، یا غَنِیاً لَایفْتَقِرُ، یا کبِیراً لَایصْغُرُ، یا حافِظاً لَایغْفُلُ، سُبْحانَک یا لَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ.