عبارات مورد جستجو در ۶ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۹۱
امشب شب قدر است و بر احباب مبارک
بر خدمت آن شیخ و بر آن شاب مبارک
یا رب که مبارک بود این عید به یاران
فرصت شمر این دولت و دریاب مبارک
خوش نقش خیالی است که بستیم به دیده
در حالت بیداری و در خواب مبارک
عقدی است در این عید که گویند جهانی
بر بندگی خواجه و حُجاب مبارک
این وصلت جاوید که جاوید بماناد
بر ما و خلیل الله و اصحاب مبارک
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۸
این روز پی خجسته میلاد احمد است
روز بروز پرتو انوار سرمد است
هم فرش را بعرش تفوق زمقدش
هم خاک را تفاخر بر فرق فرقد است
از مشعلش چراغ کواکب منور است
از مطبخش سپهر بخاری مصعد است
مریم اگر بفخر زروح مجسم است
آن جان پاک غیرت روح مجرد است
او را بهشت عدن کمین میهمان سراست
جم را گر افتخار بصرح ممرد است
هر جا که طفل مکتب فضلش زبان گشود
آنجا حکیم عقل بتحصیل ابجد است
منسوخ گشت جمله ادیان ما سلف
بشری لکم که نوبت دین مجدد است
امی ولی معلم علم لدنی است
بی سایه لیک سایه او ظل ممتد است
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۴
سحرم نوبتی شاه چو زد نوبت عید
از در میکده ام مژده رحمت برسید
کای خراباتی مخمور بهل خواب و خمار
کانچه میخواستی از بخت میسر گردید
آمد از پرده برون آن بت پیمان شکن
حرم از مقدم او رشک کلیسا گردید
صنمی را که همه کون و مکانند طفیل
طفل سان پرده برانداخت در آن عید سعید
آنکه گردی بود از دامن او موجودات
از عدم سوی وجود آمد و برقع بکشید
دورها دیده گردون بقدومش نگران
سرو آسا سوی این باغ در این روز چمید
تا که شد خاک حرم مشرق انوار رخش
خاکیان را هه بر عرش بود فخر و مزید
تا که شد مطلع خورشید منور مکه
نور ایمان بهمه کشور امکان تابید
شکوه از بستن میخانه مکن ای خمار
کامده پیر مغان و بکف اوست کلید
بت پرستان چه پرستید بتان فرخار
که بت مکی ما پرده بتها بدرید
گو کلیما ارنی گوی بسوی کعبه بیا
کز تجلی رخش نوبت دیدار رسید
شکوه از آتش نمرود خلیلا چکنی
کز گلستان دهد این جنت جاوید نوید
ای مسیحا بسردار تو دلگیر مباش
که دم روح قدس بر همه آفاق دمید
دست قدرت همه در دید اعدا بنشاند
خارهائی که زغم در دل احباب خلید
گو به یعقوب که فارتد بصیرا بر خوان
که بشیراز بر یوسف زره مصر رسید
تا کی آشفته بنومیدی و غم باده بنوش
که بود در کف ساقی همه مفتاح امید
بجنت قامت تو سرو را قیام نماند
به پیش طلعت تو گل علی الدوام نماند
جیحون یزدی : مسمطات
شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
هاشمی خال من ای خواجه ترکان تتار
عید مولود نبی آمد و هنگام بهار
آن یکی را پر جبریل امین مروحه دار
و آن دگر باد مسیحی دمد اندر اشجار
هم از آنشد چو صنم خانه جهان پر زنگار
هم از این گشت تهی کعبه زسکنای صنم
عید را گیو سحر گاه بفرهنگ و نها
همچو کیخسروش آورد ابا فر و بها
فرودین داشت چو کاوس زخویشش او را
شد بطوس چمن وکاوه بستان مولا
هم از آن شد زهم اشکافته طاق کسری
هم از این گشت بهم بافته خیمه رستم
عید از ایمن غیب آمد و آورد زجود
آنچه موسی شده مدهوش جمالش بشهود
فروردین هم سوی میقات دمن کرد ورود
ساخت جلوه ید بیضای شقایق زخدود
هم از آن سبطی صفوت رسد از طور وجود
هم از این قبطی ظلمت غرق نیل عدم
عید آمد چو سلیمان وز صرصر باره
زاسم اعظم بسر دیو زلل زو خاره
فرودین بست چو آصف بسر از گل شاره
شاد مرغان پری عشوه اش از نظاره
هم از آن یافته بازوی نزاهت باره
هم از این تافته زانگشت رسالت خاتم
عید مانا زختن تاخته موکب بیرون
کاین چنین مشک طرب پاشد از اندازه فزون
فروردین هم به رهش ریخت زقربانی خون
خون قربانیش ازلاله هویداست کنون
هم از آن شد علم کفر زاسلام نگون
هم از این نامیه در باغ برافروخت علم
عید بجهاند زلاهوت بناسوت سمند
و اندر انداخت بذرات زتهدید کمند
فروردین خواست که یازد بخزان تیغ گزند
شد خزان زهره اش آب و بچمن رنگ فکند
رایت کثرت از آن تاز نباتات بلند
آیت وحدت از این تا بجمادات رقم
عید را عقل نخستین چو بسر افسر هشت
ایزدش بر زبر افسر لولاک نوشت
فرودین چرخ زد از شوق دو صد بریک خشت
برد او را ز ریاحین سپهی پاک سرشت
هم از آن گشت قلم پای وی از دامن کشت
هم از این شد بعلا دسترس لوح و قلم
عید ازعرش چو بر فرش پراکند نقاب
خرگه پرتو حق سود برافلاک قباب
فرودین کرد نثارش زسمن لعل مذاب
بلبلانرا بگلو از نغم آمیخت رباب
هم از آن در بصدف گیتیش از ذخر سحاب
هم از این در بشرف عالمی از فخر امم
مقصد کون محمد که در ادراک عقول
انبیاراست خداوند و خداراست رسول
وربهرعالمش از قدر خروج است و دخول
فرق نزدش نه زعمق و نه زعرض و نه زطول
همه اوقات عروجش سوی معراج وصول
زآنکه خلق است در او هجده هزاران عالم
اولین کنز غنا کز دو جهان داشت ابا
بود با آنکه بر او کوته کونین قبا
نافی جنس اله از بدنش کسوت لا
بهر اثبات هوالله بخرقه الا
گرچه ذاتش زحدوث است مزمل اما
این حدوثی است که شد همقدم آخر بقدم
وهم افتاده کلاهی زعلا پایه اوست
جان سبک جنبشی از عشق گرانمایه اوست
ابدی فیض ازل ذره (؟) پیرایه اوست
شرع طفلی بهین بعثت او دایه اوست
با وجودیکه جهان درکنف سایه اوست
بیخودی بین که نیش سایه زسر تا بقدم
ایکه گر پشه لنگی شودت داخل خیل
بجز ازکله نمرود نپیماید کیل
وان شبانیکه بگله خدمت گشت طفیل
تخت فرعون بزیر افکند اندر ره سیل
تارک مهر تو شدادوش افتد در و یل
گرهمه رخت کشد جانب کریاس ارم
دیدی آنوقت موالید ثلاث از ام واب
که مشیت بد استرون و تقدیر عزب
خلقت سر و علن از تو پذیرفت سبب
یافت حد از شرف هیکل تو رحمت رب
لقبت امی و علمت نه عجم را نه عرب
بابی انت و امی زچنین فضل و شیم
کوثر از رشک لبت اشک مروق دارد
طوبی از یاد قدت دوحه رونق دارد
جعد حور از نسمات گذرت دق دارد
خاکساریست که بهر تو ستبرق دارد
آدم ارخلد بهشت از طرفی حق دارد
که بهشتی چو تو جا داشت بصلب آدم
عقل در ممکن و واجب زتو میجست چو راز
ذوق گفتش بحقیقت رو و بگذر ز مجاز
چون نه ممکن که بواجب کنمش نام آغاز
خود چه واجب که به ممکن شومش دستان ساز
هست ممکن ولی افراشت چو شقه اعجاز
مو بمویش زند از واجب اوتاد خیم
ای نبی مدنی وی در درج ذوالمن
که دوصد موسی عمران برنطقت الکن
دارم امید که ننهی بخودم هیچ زمن
خواه در بسط فرح خواه که در قبض حزن
خاصه کز بغض سفرنک بودم حب وطن
چه شود کز تو شود گر دل صاحب ملهم
ملک التجار آن میر به مردی قائم
که بود ذات ورا فضل و فتوت لازم
تاج فرق فرق حاج محمد کاظم
آنکه چرخست بایوان وی از جان خادم
گردد آنگه که پی کشف سرایر عازم
حل شود مشکل خلق ار چه بود جذر اصم
نزد اموال وی اندوخته یم مجسم چه بود
پیش کاخش فراین بر شده طارم چه بود
حاسد اندر بر این جان مجسم چه بود
قدر دجال برعیسی مریم چه بود
به بر همت او ملک دو عالم چه بود
که ورای دو جهان رانده ز ادراک حشم
ماه و خور رانده ای از مخزن سیم و زر اوست
حاصل کون و مکان ما حضر محضر اوست
آسمان مفتخر از میمنت اختر اوست
نظر بخت بهر مرحله بر منظر اوست
قسم چرخ بخاک ره جان پرور است
در مهمی بضرورت خورد ار چرخ قسم
درضمیرش چو زحق رتبه الهام غنود
هوش او گرزن تاثیر زاجرام ربود
بست جهدش طرق ننگ و در نام گشود
ملک را دوره اش از هرجهتی نام فزود
غنم و گرگ زعدل ار ملکی رام نمود
عهد او گرگ نباشد که شود رام غنم
ایکه در تربیت ملک چو خورشید و مهی
وز شهامت فلک اندر زبر مصطبهی
باقالیم هنر خسرو دانش سپهی
آگه از سر ضمایر بهمان یک نگهی
ابری و بحری و مشنو که نبخشی ندهی
که بود لازمه پاک وجود تو همم
تا زمیلاد نبی روح برآید زفتور
تا ز نزدیکی اردی شود آذر مه دور
تا تراوش نکند فکرت جیحون رنجور
که بهر مرغی انجیر خوری نی دستور
هم مولف زتو برسفره نعمت بسرور
هم مخالف زتو در حفره نقمت بنقم
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ذى القعده
اعمال شب بیست و پنجم ماه ذى القعده (دحو الارض)
شب بیست وپنجم، شب دَحوُالاَرض است؛ یعنی پهن شدن زمین از زیر کعبه به روی آب و از شب های بسیار برجسته و برتر است که رحمت خدا در آن نازل می شود و برخاستن برای عبادت در آن پاداش بسیار دارد.
از حسن بن علی وَشّاء روایت شده که گفته: من کودک بودم که با پدرم در شب بیست و پنجم ماه ذوالقعده، در خدمت حضرت رضا(علیه السلام) شام خوردیم، حضرت فرمود: امشب حضرت ابراهیم و حضرت عیسی متولّد شده اند و زمین از زیر کعبه پهن شده، پس هرکه روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه روزه داشته باشد. در روایت دیگر است که فرمود: در این روز حضرت قائم (عج) قیام خواهد کرد.
مفاتیح الجنان : اعمال ماه ذی الحجه
اعمال روز هیجدهم ماه ذى الحجه (روز عید غدیر)
روز هیجدهم، روز عید غدیر و عید اللّه الأکبر و عید آل محمّد(علیهم السلام) و عظیم ترین عید است و حق تعالی هیچ پیامبری را مبعوث نفرموده جز آنکه این روز را عید کرده و حرمت آن را دانسته، نام این روز در آسمان روز «عهد معهود» و در زمین روز «میثاق مأخوذ» و «جمع مشهود» است.
روایت شده است: که از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند، آیا مسلمانان را غیر از جمعه و قربان و فطر عیدی هست؟ فرمود: آری عیدی است که احترامش از همه اعیاد بیشتر است،
راوی گفت: کدام عید است؟ حضرت فرمود: روزی است که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به جانشینی خود منصوب کرد و اعلام کرد: هرکه من مولا و آقای اویم، پس علی مولا و آقا و پیشوای اوست و آن روز هیجدهم ذوالحجّه است.
راوی گفت: در آن روز چه کاری باید انجام داد؟ فرمود باید روزه بدارید و عبادت کنید و محمّد و آل محمّد (صلی الله علیه وآله) را یاد آرید و بر ایشان صلوات فرستید، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را وصیت کرد که این روز را عید گرداند و هر پیامبری به جانشین خویش وصیت می کرد که این روز را عید کند.
در حدیث ابن ابی نصر بزنطی از حضرت رضا(علیه السلام) آمده: ای پسر ابی نصر هر کجا باشی، بکوش روز عید غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) حاضر شوی، به درستی که در این روز، خداوند می آمرزد از هر مرد و زن مؤمن، گناه شصت سال ایشان را و از آتش دوزخ آزاد می کند، دو برابر آنچه در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر آزاد کرده و پرداخت یک درهم در این روز به برادران مؤمن، برابر با هزار درهم در اوقات دیگر است و در این روز به برادران مؤمن احسان کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان؛ به خدا سوگند، اگر مردم برتری و مزیت این روز را چنان که باید بدانند، هرآینه هر روز فرشتگان با ایشان ده مرتبه مصافحه کنند. در هر صورت بزرگداشت این روز برجسته و برتر لازم است و اعمال آن چندچیز است:
اوّل:
روزه که کفّاره شصت سال گناه است و در حدیثی است: روزه این روز برابر روزه تمامی عمر دنیا و معادل با صد حج و صد عمره است.
دوّم:
غسل.
سوم:
زیارت حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) و شایسته است انسان هر کجا باشد، بکوشد که خود را به قبر مطّهر آن حضرت برساند و برای آن جناب در این روز، «سه زیارت» مخصوص روایت شده: که یکی از آن ها زیارت معروف به «امین الله» است که هم از نزدیک و هم از راه دور خوانده می شود و آن از زیارات جامعه مطلقه است و در باب زیارات ان شاء الله تعالی خواهد آمد.
چهارم:
تعویذی [ذکر مربوط به پناه جستن به خدا از ناملایمات و شرور] را که سید ابن طاووس در کتاب «اقبال» از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت کرده بخواند.
پنجم:
دو رکعت نماز بجا آورد و به سجده رود و «صد مرتبه» شکر خدا گوید، آنگاه سر از سجده بردارد و بخواند:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِأَنَّ لَک الْحَمْدَ وَحْدَک لَاشَرِیک لَک، وَأَنَّک واحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ یکنْ لَک کفُواً أَحَدٌ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُک وَرَسُولُک صَلَواتُک عَلَیهِ وَآلِهِ، یا مَنْ هُوَ کلَّ یوْمٍ فِی شَأْنٍ کما کانَ مِنْ شَأْنِک أَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَی بِأَنْ جَعَلْتَنِی مِنْ أَهْلِ إِجابَتِک وَأَهْلِ دِینِک وَأَهْلِ دَعْوَتِک، وَوَفَّقْتَنِی لِذلِک فِی مُبْتَدَءِ خَلْقِی تَفَضُّلاً مِنْک وَکرَماً وَجُوداً، ثُمَّ أَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلاً، وَالْجُودَ جُوداً، وَالْکرَمَ کرَمَاً، رَأْفَةً مِنْک وَرَحْمَةً إِلی أَنْ جَدَّدْتَ ذلِک الْعَهْدَ لِی تَجْدِیداً بَعْدَ تَجْدِیدِک خَلْقِی، وَکنْتُ نَسْیاً مَنْسِیاً ناسِیاً ساهِیاً غافِلاً، فَأَتْمَمْتَ نِعْمَتَک بِأَنْ ذَکرْتَنِی ذلِک وَمَنَنْتَ بِهِ عَلَی وَهَدَیتَنِی لَهُ، فَلْیکنْ مِنْ شَأْنِک یا إِلهِی وَسَیدِی وَمَوْلای أَنْ تُتِمَّ لِی ذلِک وَلَا تَسْلُبْنِیهِ حَتَّی تَتَوَفَّانِی عَلَی ذلِک وَأَنْتَ عَنِّی راضٍ، فَإِنَّک أَحَقُّ الْمُنْعِمِینَ أَنْ تُتِمَّ نِعْمَتَک عَلَی؛
اللّهُمَّ سَمِعْنا وَأَطَعْنا وَأَجَبْنا داعِیک بِمَنِّک، فَلَک الْحَمْدُ غُفْرانَک رَبَّنا وَ إِلَیک الْمَصِیرُ، آمَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَبِرَسُو لِهِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَصَدَّقْنا وَأَجَبْنا داعِی اللّهِ وَاتَّبَعْنا الرَّسُولَ فِی مُوالاةِ مَوْلانا وَمَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ عَبْدِاللّهِ، وَأَخِی رَسُولِهِ، وَالصِّدِّیقِ الْأَکبَرِ، وَالْحُجَّةِ عَلَی بَرِیتِهِ، الْمُؤَیدِ بِهِ نَبِیهُ وَدِینَهُ الْحَقَّ الْمُبِینَ، عَلَماً لِدِینِ اللّهِ، وَخازِناً لِعِلْمِهِ، وَعَیبَةَ غَیبِ اللّهِ، وَمَوْضِعَ سِرِّ اللّهِ، وَأَمِینَ اللّهِ عَلَی خَلْقِهِ، وَشاهِدَهُ فِی بَرِیتِهِ. اللّهُمَّ «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً ینادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَکفِّرْ عَنَّا سَیئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ، رَبَّنا وَآتِنا مَا وَعَدْتَنا عَلَی رُسُلِک وَلَا تُخْزِنا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّک لَاتُخْلِفُ الْمِیعادَ»
فَإِنَّا یا رَبَّنا بِمَنِّک وَلُطْفِک أَجَبْنا داعِیک، وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَصَدَّقْناهُ، وَصَدَّقْنا مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ، وَکفَرْنا بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ، فَوَلِّنا مَا تَوَلَّینا، وَاحْشُرْنا مَعَ أَئِمَّتِنا فَإِنَّا بِهِمْ مُؤْمِنُونَ مُوقِنُونَ، وَلَهُمْ مُسَلِّمُونَ، آمَنَّا بِسِرِّهِمْ وَعَلانِیتِهِمْ وَشاهِدِهِمْ وَغائِبِهِمْ، وَحَیهِمْ وَمَیتِهِمْ، وَرَضِینا بِهِمْ أَئِمَّةً وَقادَةً وَسادَةً، وَحَسْبُنا بِهِمْ بَینَنا وَبَینَ اللّهِ دُونَ خَلْقِهِ لَا نَبْتَغِی بِهِمْ بَدَلاً، وَلَا نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَلِیجَةً، وَبَرِئْنا إِلَی اللّهِ مِنْ کلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَکفَرْنا بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَالْأَوْثانِ الْأَرْبَعَةِ وَأَشْیاعِهِمْ وَأَتْباعِهِمْ وَکلِّ مَنْ والاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ إِلی آخِرِهِ؛
اللّهُمَّ إِنَّا نُشْهِدُک أَنَّا نَدِینُ بِما دانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَآلُ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَعَلَیهِمْ، وَقَوْلُنا مَا قالُوا، وَدِینُنا مَا دانُوا بِهِ، مَا قالُوا بِهِ قُلْنا، وَمَا دانُوا بِهِ دِنَّا، وَمَا أَنْکرُوا أَنْکرْنا، وَمَنْ والَوْا والَینا، وَمَنْ عادَوْا عادَینا، وَمَنْ لَعَنُوا لَعَنَّا، وَمَنْ تَبَرَّأُوا مِنْهُ تَبَرَّأْنا مِنْهُ، وَمَنْ تَرَحَّمُوا عَلَیهِ تَرَحَّمْنا عَلَیهِ، آمَنَّا وَسَلَّمْنا وَرَضِینا وَاتَّبَعْنا مَوالِینا صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِمْ.
اللّهُمَّ فَتَمِّمْ لَنا ذلِک وَلَا تَسْلُبْناهُ وَاجْعَلْهُ مُسْتَقِرّاً ثابِتاً عِنْدَنا، وَلَا تَجْعَلْهُ مُسْتَعاراً، وَأَحْینا مَا أَحْییتَنا عَلَیهِ، وَأَمِتْنا إِذا أَمَتَّنا عَلَیهِ، آلُ مُحَمَّدٍ أَئِمَّتُنا فَبِهِمْ نَأْتَمُّ وَ إِیاهُمْ نُوالِی، وَعَدُوَّهُمْ عَدُوَّ اللّهِ نُعادِی، فَاجْعَلْنا مَعَهُمْ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ، فَإِنَّا بِذلِک راضُونَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
باز به سجده رود و «صد مرتبه» «الْحَمْدُ لِلّهِ» و «صد مرتبه» «شُکْراً لِلّهِ» بگوید.
روایت شده: هرکه این عمل را بجا آورد، ثواب کسی را داشته باشد که روز عید غدیر، خدمت حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) حاضر شده و با آن حضرت بر ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیعت نموده باشد... تا پایان روایت.
بهتر این است که این نماز را نزدیک به هنگام گذشتن خورشید از لحظۀ ظهر بجا آورد که حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در آن ساعت برای مردم به امامت و خلافت نصب فرمود. در این نماز در رکعت اول پس از سوره «حَمد» سوره «قدر» و در رکعت دوم سوره «توحید» را بخواند.
ششم:
غسل کند و نیم ساعت پیش از گذشتن خورشید از لحظۀ ظهر دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سوره «حَمد» «یک بار» و سوره «توحید» «ده بار» و «آیت الکرسی» «ده بار» و «ده بار» «إِنّا أَنْزَلْناهُ» خوانده شود که برابر صد هزار حج و صد هزار عمره است و باعث برآورده شدن حوایج دنیا و آخرت او، به آسانی و عافیت از جانب خدای کریم است.
پوشیده نماند که در کتاب «اقبال» در بیان این نماز سوره «قدر» مقدّم بر «آیت الکرسی» ذکر شده و علاّمه مجلسی در «زاد المعاد» از کتاب «اقبال» پیروی کرده و سوره «قدر» را مقدّم داشته، چنان که این حقیر هم در کتاب های دیگر به این صورت ذکر کرده ام، ولی برابر با پی جویی زیادی که کردم، بیشتر «آیت الکرسی» را مقدّم بر «قدر» دیدم.
احتمال اینکه از قلم مبارک سید در کتاب «اقبال» سهوی شده، یا ناسخان در این نماز، نیز در عدد «حَمد» و هم در مقدّم داشتن «قدر» بر «آیت الکرسی» اشتباهی کرده اند، یا این که این عمل مستقلّی غیر از آن نماز است بسیار بعید به نظر می رسد و اللّه تعالی العالم، بهتر این است که پس از این نماز تمام این دعای بلندی را بخواند: «رَبَّنا إنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً...»
هفتم:
دعای «ندبه» را بخواند.
هشتم:
این دعا را بخواند که سید ابن طاووس از شیخ مفید روایت کرده:
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیک وَعَلِی وَلِیک، وَالشَّأْنِ وَالْقَدْرِ الَّذِی خَصَصْتَهُما بِهِ دُونَ خَلْقِک أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلِی وَأَنْ تَبْدَأَ بِهِما فِی کلِّ خَیرٍ عاجِلٍ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْأَئِمَّةِ الْقادَةِ، وَالدُّعاةِ السَّادَةِ، وَالنُّجُومِ الزَّاهِرَةِ، وَالْأَعْلامِ الْباهِرَةِ، وَساسَةِ الْعِبادِ، وَأَرْکانِ الْبِلادِ، وَالنَّاقَةِ الْمُرْسَلَةِ، وَالسَّفِینَةِ النَّاجِیةِ الْجارِیةِ فِی اللُّجَجِ الْغامِرَةِ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ خُزَّانِ عِلْمِک، وَأَرْکانِ تَوْحِیدِک، وَدَعائِمِ دِینِک، وَمَعادِنِ کرامَتِک، وَصَفْوَتِک مِنْ بَرِیتِک، وَخِیرَتِک مِنْ خَلْقِک، الْأَتْقِیاءِ الْأَنْقِیاءِ النُّجَباءِ الْأَبْرارِ، وَالْبابِ الْمُبْتَلی بِهِ النَّاسُ، مَنْ أَتاهُ نَجا وَمَنْ أَباهُ هَوی؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَهْلِ الذِّکرِ الَّذِینَ أَمَرْتَ بِمَسْأَلَتِهِمْ وَذَوِی الْقُرْبَی الَّذِینَ أَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِمْ وَفَرَضْتَ حَقَّهُمْ، وَجَعَلْتَ الْجَنَّةَ مَعادَ مَنِ اقْتَصَّ آثارَهُمْ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کما أَمَرُوا بِطاعَتِک، وَنَهَوْا عَنْ مَعْصِیتِک، وَدَلُّوا عِبادَک عَلَی وَحْدانِیتِک.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیک وَنَجِیبِک، وَصَفْوَتِک وَأَمِینِک، وَرَسُولِک إِلی خَلْقِک، وَبِحَقِّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، وَیعْسُوبِ الدِّینِ، وَقائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ، الْوَصِی الْوَفِی، وَالصِّدِّیقِ الْأَکبَرِ، وَالْفارُوقِ بَینَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ، وَالشَّاهِدِ لَک، وَالدَّالِّ عَلَیک، وَالصَّادِعِ بِأَمْرِک، وَالْمُجاهِدِ فِی سَبِیلِک، لَمْ تَأْخُذْهُ فِیک لَوْمَةُ لائِمٍ، أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ؛ وَأَنْ تَجْعَلَنِی فِی هذَا الْیوْمِ الَّذِی عَقَدْتَ فِیهِ لِوَلِیک الْعَهْدَ فِی أَعْناقِ خَلْقِک، وَأَکمَلْتَ لَهُمُ الدِّینَ مِنَ الْعارِفِینَ بِحُرْمَتِهِ وَالْمُقِرِّینَ بِفَضْلِهِ، مِنْ عُتَقائِک وَطُلَقائِک مِنَ النَّارِ، وَلَا تُشْمِتْ بِی حاسِدِی النِّعَمِ.
اللّهُمَّ فَکما جَعَلْتَهُ عِیدَک الْأَکبَرَ وَسَمَّیتَهُ فِی السَّماءِ یوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ، وَفِی الْأَرْضِ یوْمَ الْمِیثاقِ الْمَأْخُوذِ وَالْجَمْعِ الْمَسْؤُولِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَقْرِرْ بِهِ عُیونَنا، وَاجْمَعْ بِهِ شَمْلَنا، وَلَا تُضِلَّنا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنا، وَاجْعَلْنَا لِأَ نْعُمِک مِنَ الشَّاکرِینَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا الْیوْمِ وَبَصَّرَنا حُرْمَتَهُ، وَکرَّمَنا بِهِ، وَشَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ، وَهَدانا بِنُورِهِ. یا رَسُولَ اللّهِ، یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ، عَلَیکما وَعَلَی عِتْرَتِکما وَعَلَی مُحِبِّیکما مِنِّی أَفْضَلُ السَّلامِ مَا بَقِی اللَّیلُ وَالنَّهارُ، وَبِکما أَتَوَجَّهُ إِلَی اللّهِ رَبِّی وَرَبِّکما فِی نَجاحِ طَلِبتِی، وَقَضاءِ حَوائِجِی، وَتَیسِیرِ أُمُورِی.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تَلْعَنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْیوْمِ وَأَنْکرَ حُرْمَتَهُ فَصَدَّ عَنْ سَبِیلِک لِإِطْفاءِ نُورِک، فَأَبَی اللّهُ إِلّا أَنْ یتِمَّ نُورَهُ. اللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ أَهْلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ نَبِیک وَاکشِفْ عَنْهُمْ وَبِهِمْ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ الْکرُباتِ. اللّهُمَّ امْلَاَ الْأَرْضَ بِهِمْ عَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً، وَأَنْجِزْ لَهُمْ مَا وَعَدْتَهُمْ إِنَّک لَاتُخْلِفُ الْمِیعادَ.
و اگر بتواند، دعای مبسوط را که سیّد در کتاب «اقبال» روایت کرده بخواند.
نهم:
چون مؤمنی را ملاقات کند این تهنیت را بگوید:
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوِلایةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَالْأَئِمَّةِ عَلَیهِمُ السَّلامُ.
و نیز بخواند:
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَکرَمَنا بِهذَا الْیوْمِ وَجَعَلَنا مِنَ الْمُوفِینَ بِعَهْدِهِ إِلَینا وَمِیثاقِهِ الَّذِی واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلایةِ وُلاةِ أَمْرِهِ وَالْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ، وَلَمْ یجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدِینَ وَالْمُکذِّبِینَ بِیوْمِ الدِّینِ.
دهم:
«صد مرتبه» بگوید:
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَ کمالَ دِینِهِ وَتَمامَ نِعْمَتِهِ بِوِلایةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ عَلَیهِ السَّلامُ.
آگاه باش در این روز برجسته و برتر، برای هریک از امور زیر فضیلت بسیاری است: پوشیدن جامه های نیکو، زینت کردن، استعمال بوی خوش، شادی کردن و شاد نمودن شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام)، گذشت از تقصیرات شیعیان، برآوردن حاجات آنان، صله ارحام، توسعه دادن بر اهل و عیال، اطعام اهل ایمان، افطار دادن به روزه داران، مصافحه با مؤمنان، رفتن به زیارت آنان، تبسّم نمودن بر چهره ایشان و فرستادن هدایا برای اهل ایمان و بجا آوردن شکر و سپاس، به خاطر نعمت بزرگ ولایت، بسیار صلوات فرستادن، انجام عبادات و طاعات بسیار.
کسی که در این روز یک درهم به برادر مؤمن خود بدهد، برابر با صد هزار درهم در غیر این روز است. طعام دادن در این روز به یک مؤمن مانند طعام دادن به همه پیامبران و صدّیقان است.
در خطبه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روز غدیر چنین آمده است: هرکه مؤمن و روزه دار را به وقت افطارش افطار دهد، مانند آن است که ده «فئام» را افطار داده باشد، شخصی از جای برخاست و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین «فئام» چیست؟ ایشان فرمود: صد هزار پیغمبر و صدیق و شهید، پس چگونه خواهد بود کثرت فضیلت حال کسی که جمعی از مردان و زنان مؤمن را کفالت کند، من امان او را از کفر و فقر بر خدای تعالی ضامن هستم... تا پایان روایت.
در هر صورت مزیت و برتری این روز شریف [غدیر]، بیش از آن است که ذکر شود و این روز، روز قبولی اعمال شیعیان و روز برطرف شدن غم های ایشان است و روزی است که حضرت موسی بر ساحران پیروز شد و خدا آتش را بر ابراهیم سرد و سلامت نمود و حضرت موسی، یوشع بن نون را جانشین خود کرد و حضرت عیسی شمعون الصّفا را خلیفه خود نمود و حضرت سلیمان ملّت خود را بر جانشینی آصف بن برخیا گواه گرفت و جناب رسول خدا بین اصحاب خود عقد برادری برقرار کرد.
به این خاطر عقد برادری در این روز با برادران مؤمن سزاوار است و کیفیت آن به صورتی که شیخ ما در کتاب «مستدرک الوسائل» از کتاب «زاد الفردوس» نقل فرموده است چنین است:
دست راست خود را بر دست راست برادر مؤمن خود بگذار و بگو:
واخَیتُک فِی اللّهِ، وَصافَیتُک فِی اللّهِ، وَصافَحْتُک فِی اللّهِ، وَعاهَدْتُ اللّهَ وَمَلائِکتَهُ وَکتُبَهُ وَرُسُلَهُ وَأَنْبِیاءَهُ وَالْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ عَلَیهِمُ السَّلامُ عَلَی أَنَّی إِنْ کنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَالشَّفاعَةِ وَأُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَاأَدْخُلُها إِلّا وَأَنْتَ مَعِی.
در راه خدا برادرت شدم و در راه خدا دوست با صفایت گشتم و در راه خدا با تو دست دادم و با خدا و فرشتگان و کتاب هایش و رسولان و پیامبرانش و امامان معصوم (درود بر آنان) عهد کردم، بر اینکه اگر از اهل بهشت و شفاعت بودم و به من اجازه داده شد که وارد بهشت شوم، به بهشت وارد نشوم مگر اینکه تو هم با من باشی.
آنگاه برادر مؤمن بگوید:
قَبِلْتُ
پذیرفتم
سپس بگوید:
أَسْقَطْتُ عَنْک جَمِیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلَا الشَّفاعَةَ وَالدُّعاءَ وَالزِّیارَةَ.
همه حقوق برادری را از تو ساقط کردم، به جز شفاعت و دعا و زیارت.
فیض کاشانی در کتاب «خلاصه الاذکار» صیغه اُخُوَّت را قریب به همین صورت ذکر کرده، آنگاه فرموده: طرف مقابل قبول کند برای خود یا موکل خود به لفظی که دلالت بر قبول نماید، سپس از یکدیگر جمیع حقوق برادری را جز دعا و زیارت ساقط کنند.