۶۰۹ بار خوانده شده
و من خطبة له عليهالسلام حمد الله
ترجمه خطبه 172
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ تُوَارِي عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً وَ لاَ أَرْضٌ أَرْضاً
ستايش خداوندى را سزاست كه نه آسمانى مانع آگاهى او از آسمان ديگر، و نه زمينى مانع او از زمين ديگر مىشود
يوم الشورى منها وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّكَ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيصٌ
شخصى در روز شورا به من گفت «اى فرزند ابو طالب نسبت به خلافت حريص مىباشى
فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اَللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ
در پاسخ او گفتم، به خدا سوگند! شما با اينكه از پيامبر اسلام دورتريد، حريصتر مىباشيد، امّا من شايستهتر و نزديكتر به پيامبر اسلامم
وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَهُ
همانا من تنها حق خود را مطالبه مىكنم كه شما بين من و آن حائل شديد، و دست رد بر سينهام زديد
فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي اَلْمَلَإِ اَلْحَاضِرِينَ هَبَّ كَأَنَّهُ بُهِتَ لاَ يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِهِ
پس چون در جمع حاضران، با برهان قاطع او را مغلوب كردم، درمانده و سرگردان شد و نمىدانست در پاسخم چه بگويد
الاستنصار على قريش
شكوه از قريش
اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي
بار خدايا، از قريش و از تمامى آنها كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مىكنم، زيرا قريش پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند، و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند، و در غصب حق من، با يكديگر هم داستان شدند
ثُمَّ قَالُوا أَلاَ إِنَّ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَتْرُكَهُ
سپس گفتند: برخى از حق را بايد گرفت و برخى را بايد رها كرد (يعنى خلافت حقّى است كه بايد رهايش كنى)
منها في ذكر أصحاب الجمل
شكوه از ناكثين
فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله كَمَا تُجَرُّ اَلْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى اَلْبَصْرَةِ
طلحه و زبير و يارانشان بر من خروج كردند، و همسر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عائشه را به همراه خود مىكشيدند چونان كنيزى را كه به بازار برده فروشان مىبرند، به بصره روى آوردند
فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا
در حالى كه همسران خود را پشت پرده نگهداشته، امّا پرده نشين حرم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند
فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلاَّ وَ قَدْ أَعْطَانِي اَلطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ
لشكرى را گرد آوردند كه همه آنها به اطاعت من گردن نهاده، و بدون اكراه، و با رضايت كامل با من بيعت كرده بودند
فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ اَلْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً
پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين، و به مردم بصره حمله كردند، گروهى از آنان را شكنجه و گروه ديگر را با حيله كشتند
فَوَاللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلاَ جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ اَلْجَيْشِ كُلِّهِ
به خدا سوگند، اگر جز به يك نفر دست نمىيافتند و او را عمدا بدون گناه مىكشتند كشتار همۀ آنها براى من حلال بود
إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لاَ بِيَدٍ
زيرا همگان حضور داشتند و انكار نكردند، و از مظلوم با دست و زبان دفاع نكردند
دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ مِثْلَ اَلْعِدَّةِ اَلَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ
چه رسد به اينكه ناكثين به تعداد لشكريان خود از مردم بى دفاع بصره قتل عام كردند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ترجمه خطبه 172
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ تُوَارِي عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً وَ لاَ أَرْضٌ أَرْضاً
ستايش خداوندى را سزاست كه نه آسمانى مانع آگاهى او از آسمان ديگر، و نه زمينى مانع او از زمين ديگر مىشود
يوم الشورى منها وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّكَ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ يَا اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيصٌ
شخصى در روز شورا به من گفت «اى فرزند ابو طالب نسبت به خلافت حريص مىباشى
فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اَللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ
در پاسخ او گفتم، به خدا سوگند! شما با اينكه از پيامبر اسلام دورتريد، حريصتر مىباشيد، امّا من شايستهتر و نزديكتر به پيامبر اسلامم
وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَهُ
همانا من تنها حق خود را مطالبه مىكنم كه شما بين من و آن حائل شديد، و دست رد بر سينهام زديد
فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي اَلْمَلَإِ اَلْحَاضِرِينَ هَبَّ كَأَنَّهُ بُهِتَ لاَ يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِهِ
پس چون در جمع حاضران، با برهان قاطع او را مغلوب كردم، درمانده و سرگردان شد و نمىدانست در پاسخم چه بگويد
الاستنصار على قريش
شكوه از قريش
اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي
بار خدايا، از قريش و از تمامى آنها كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مىكنم، زيرا قريش پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند، و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند، و در غصب حق من، با يكديگر هم داستان شدند
ثُمَّ قَالُوا أَلاَ إِنَّ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي اَلْحَقِّ أَنْ تَتْرُكَهُ
سپس گفتند: برخى از حق را بايد گرفت و برخى را بايد رها كرد (يعنى خلافت حقّى است كه بايد رهايش كنى)
منها في ذكر أصحاب الجمل
شكوه از ناكثين
فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله كَمَا تُجَرُّ اَلْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى اَلْبَصْرَةِ
طلحه و زبير و يارانشان بر من خروج كردند، و همسر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عائشه را به همراه خود مىكشيدند چونان كنيزى را كه به بازار برده فروشان مىبرند، به بصره روى آوردند
فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اَللَّهِ صلىاللهعليهوآله لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا
در حالى كه همسران خود را پشت پرده نگهداشته، امّا پرده نشين حرم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند
فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلاَّ وَ قَدْ أَعْطَانِي اَلطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ
لشكرى را گرد آوردند كه همه آنها به اطاعت من گردن نهاده، و بدون اكراه، و با رضايت كامل با من بيعت كرده بودند
فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ اَلْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً
پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين، و به مردم بصره حمله كردند، گروهى از آنان را شكنجه و گروه ديگر را با حيله كشتند
فَوَاللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلاَ جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ اَلْجَيْشِ كُلِّهِ
به خدا سوگند، اگر جز به يك نفر دست نمىيافتند و او را عمدا بدون گناه مىكشتند كشتار همۀ آنها براى من حلال بود
إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لاَ بِيَدٍ
زيرا همگان حضور داشتند و انكار نكردند، و از مظلوم با دست و زبان دفاع نكردند
دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ مِثْلَ اَلْعِدَّةِ اَلَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ
چه رسد به اينكه ناكثين به تعداد لشكريان خود از مردم بى دفاع بصره قتل عام كردند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در آستانه نبرد صفین
گوهر بعدی:بیان ویژگی های خلیفه مسلمین و نهی از دنیا گرایی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.