هوش مصنوعی:
امام علی (ع) در نامهای به زیاد بن ابیه هشدار میدهد که معاویه قصد فریب او را دارد و او را شیطان میخواند که از هر سو به انسان حمله میکند. امام به حادثهای در زمان عمر بن خطاب اشاره میکند که ابوسفیان ادعای پدری نسبت به زیاد کرد، اما این ادعا بیاساس بود و قابل اثبات نبود. زیاد پس از خواندن نامه، به درستی سخن امام اعتراف کرد، اما بعدها معاویه او را به فرزندی پذیرفت.
رده سنی:
15+
متن شامل مفاهیم سیاسی و تاریخی است که برای درک آنها نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی تاریخی وجود دارد. همچنین، بحث فریب و حیلهگری ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
نامه به زياد بن أبيه در بر حذر داشتن او از نیرنگ معاویه
و من كتاب له عليهالسلام إلى زياد ابن أبيه و قد بلغه أن معاوية كتب إليه يريد خديعته باستلحاقه
44 و از نامۀ آن حضرت است به زياد بن أبيه. به امام خبر رسيد معاويه بدو نامهاى نوشته و مىخواهد او را بفريبد و برادر خود بخواند
وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ اَلشَّيْطَانُ يَأْتِي اَلْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ
دانستم معاويه نامهاى به تو نوشته مىخواهد خردت را بلغزاند، و عزمت را سست گرداند. از او بترس كه شيطان است. نزد آدمى مىآيد و از پيش رو و پشت سر، و راست و چپ او در آيد، تا به هنگام غفلت وى، بر او بتازد و خردش را تاراج سازد
وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ اَلنَّفْسِ وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ اَلشَّيْطَانِ لاَ يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لاَ يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ وَ اَلْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ اَلْمُدَفَّعِ وَ اَلنَّوْطِ اَلْمُذَبْذَبِ
در روزگار عمر، ابو سفيان از آنچه در خاطر داشت سخنى گفت كه خطاى زبان بود و وسوسۀ شيطان. نه نسبى بدان درست شود و نه ميراثى را سزاوار بود. آن كه بدان نسب آويخته، چون كسى است كه به جمع ميخواران هجوم آرد تا با آنان باده گسارد، او را از خود ندانند و از جمع خويش برانند، يا چون آوندى به دنبال پالان بسته كه پيوسته جنبد و از اين سو بدان سو جهد
فَلَمَّا قَرَأَ زِيَادٌ اَلْكِتَابَ قَالَ شَهِدَ بِهَا وَ رَبِّ اَلْكَعْبَةِ وَ لَمْ تَزَلْ فِي نَفْسِهِ حَتَّى اِدَّعَاهُ مُعَاوِيَةُ
چون زياد اين نامه را خواند گفت: سوگند به پروردگار كعبه كه بدان گواهى داد، و پيوسته اين داستان در خاطر او بود تا معاويه وى را برادر خود خواند
قال الرضي قوله عليهالسلام الواغل هو الذي يهجم على الشرب ليشرب معهم و ليس منهم فلا يزال مدفعا محاجزا
واغل كسى است كه بر ميخواران در آيد تا با آنان بنوشد و چون از جمع آنان نيست پيوسته رانده شود و مانعش گردند
و النوط المذبذب هو ما يناط برحل الراكب من قعب أو قدح أو ما أشبه ذلك فهو أبدا يتقلقل إذا حث ظهره و استعجل سيره
و «النّوط المذبذب» پياله يا كاسه و مانند آن است كه به دنبال پالان بندند چون سوار بجنبد يا تند رود آن آوند از اين سو و آن سو شود
44 و از نامۀ آن حضرت است به زياد بن أبيه. به امام خبر رسيد معاويه بدو نامهاى نوشته و مىخواهد او را بفريبد و برادر خود بخواند
وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ اَلشَّيْطَانُ يَأْتِي اَلْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ
دانستم معاويه نامهاى به تو نوشته مىخواهد خردت را بلغزاند، و عزمت را سست گرداند. از او بترس كه شيطان است. نزد آدمى مىآيد و از پيش رو و پشت سر، و راست و چپ او در آيد، تا به هنگام غفلت وى، بر او بتازد و خردش را تاراج سازد
وَ قَدْ كَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ اَلْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِيثِ اَلنَّفْسِ وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ اَلشَّيْطَانِ لاَ يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لاَ يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ وَ اَلْمُتَعَلِّقُ بِهَا كَالْوَاغِلِ اَلْمُدَفَّعِ وَ اَلنَّوْطِ اَلْمُذَبْذَبِ
در روزگار عمر، ابو سفيان از آنچه در خاطر داشت سخنى گفت كه خطاى زبان بود و وسوسۀ شيطان. نه نسبى بدان درست شود و نه ميراثى را سزاوار بود. آن كه بدان نسب آويخته، چون كسى است كه به جمع ميخواران هجوم آرد تا با آنان باده گسارد، او را از خود ندانند و از جمع خويش برانند، يا چون آوندى به دنبال پالان بسته كه پيوسته جنبد و از اين سو بدان سو جهد
فَلَمَّا قَرَأَ زِيَادٌ اَلْكِتَابَ قَالَ شَهِدَ بِهَا وَ رَبِّ اَلْكَعْبَةِ وَ لَمْ تَزَلْ فِي نَفْسِهِ حَتَّى اِدَّعَاهُ مُعَاوِيَةُ
چون زياد اين نامه را خواند گفت: سوگند به پروردگار كعبه كه بدان گواهى داد، و پيوسته اين داستان در خاطر او بود تا معاويه وى را برادر خود خواند
قال الرضي قوله عليهالسلام الواغل هو الذي يهجم على الشرب ليشرب معهم و ليس منهم فلا يزال مدفعا محاجزا
واغل كسى است كه بر ميخواران در آيد تا با آنان بنوشد و چون از جمع آنان نيست پيوسته رانده شود و مانعش گردند
و النوط المذبذب هو ما يناط برحل الراكب من قعب أو قدح أو ما أشبه ذلك فهو أبدا يتقلقل إذا حث ظهره و استعجل سيره
و «النّوط المذبذب» پياله يا كاسه و مانند آن است كه به دنبال پالان بندند چون سوار بجنبد يا تند رود آن آوند از اين سو و آن سو شود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:نامه به مصقلة بن هبيره شيبانى در مورد تقسیم عادلانه بیت المال
گوهر بعدی:نامه به عثمان بن حنيف انصارى در پرهیز از گرایش حاکم به سرمایه داران
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.