هوش مصنوعی:
در این روایت، ضرار بن حمزه درباره رفتار امیرالمؤمنین (ع) در محراب عبادت نقل میکند که ایشان در شبهای تاریک، با حالتی اندوهگین و گریان، دنیا را خطاب قرار داده و از آن اعلام بینیازی میکنند. ایشان دنیا را فریبنده، زندگی در آن را کوتاه و ارزش آن را ناچیز میدانند و از کمبود توشه و طولانی بودن راه آخرت اظهار نگرانی میکنند.
رده سنی:
15+
محتوا دارای مضامین عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و شناختی دارد. همچنین، مفاهیم زهد و دوری از دنیا برای کودکان قابل درک نیست.
کم ارزش بودن دنیا
وَ مِنْ خَبَرِ ضِرَارِ بْنِ حَمْزَةَ اَلضَّبَائِيِّ عِنْدَ دُخُولِهِ عَلَى مُعَاوِيَةَ وَ مَسْأَلَتِهِ لَهُ عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ فَأَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدْ أَرْخَى اَللَّيْلُ سُدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ فِي مِحْرَابِهِ قَابِضٌ عَلَى لِحْيَتِهِ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكَاءَ اَلْحَزِينِ وَ يَقُولُ
و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است كه چون بر معاويه در آمد و معاويه وى را از امير المؤمنين (عليه السلام) پرسيد، گفت: گواهم كه او را در حالى ديدم كه شب پردههاى خود را افكنده بود، و او در محراب خويش بر پا ايستاده، محاسن را به دست گرفته چون مار گزيده به خود مىپيچيد و چون اندوهگينى مىگريست
يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لاَ حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لاَ حَاجَةَ لِي فِيكِ
و مىگفت: اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو! با خودنمايى فرا راه من آمدهاى؟ يا شيفتهام شدهاى؟ مباد كه تو در دل من جاى گيرى. هرگز! جز مرا بفريب! مرا به تو چه نيازى است
قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاَثاً لاَ رَجْعَةَ فِيهَا فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ
من تو را سه بار طلاق گفتهام و بازگشتى در آن نيست. زندگانىات كوتاه است و جاهت ناچيز، و آرزوى تو داشتن خرد نيز
آهِ مِنْ قِلَّةِ اَلزَّادِ وَ طُولِ اَلطَّرِيقِ وَ بُعْدِ اَلسَّفَرِ وَ عَظِيمِ اَلْمَوْرِدِ
آه از توشۀ اندك و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه.
و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است كه چون بر معاويه در آمد و معاويه وى را از امير المؤمنين (عليه السلام) پرسيد، گفت: گواهم كه او را در حالى ديدم كه شب پردههاى خود را افكنده بود، و او در محراب خويش بر پا ايستاده، محاسن را به دست گرفته چون مار گزيده به خود مىپيچيد و چون اندوهگينى مىگريست
يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا إِلَيْكِ عَنِّي أَ بِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لاَ حَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لاَ حَاجَةَ لِي فِيكِ
و مىگفت: اى دنيا! اى دنيا! از من دور شو! با خودنمايى فرا راه من آمدهاى؟ يا شيفتهام شدهاى؟ مباد كه تو در دل من جاى گيرى. هرگز! جز مرا بفريب! مرا به تو چه نيازى است
قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاَثاً لاَ رَجْعَةَ فِيهَا فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ
من تو را سه بار طلاق گفتهام و بازگشتى در آن نيست. زندگانىات كوتاه است و جاهت ناچيز، و آرزوى تو داشتن خرد نيز
آهِ مِنْ قِلَّةِ اَلزَّادِ وَ طُولِ اَلطَّرِيقِ وَ بُعْدِ اَلسَّفَرِ وَ عَظِيمِ اَلْمَوْرِدِ
آه از توشۀ اندك و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:روش تحليل رويدادها
گوهر بعدی:جبر و اختيار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.