۵۰ بار خوانده شده
وَ قَالَ عليهالسلام يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ مَتَاعُ اَلدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِىءٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ قُلْعَتُهَا أَحْظَى مِنْ طُمَأْنِينَتِهَا وَ بُلْغَتُهَا أَزْكَى مِنْ ثَرْوَتِهَا
و فرمود: مردم! خواستۀ دنيا خرده گياهى است خشك و با آلود كه از آن چراگاه دورىتان بايد نمود. دل از آن كندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن، و روزى يك روزه برداشتن پاكيزهتر تا ثروت آن را روى هم نهادن
حُكِمَ عَلَى مُكْثِرٍ مِنْهَا بِالْفَاقَةِ وَ أُعِينَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ
آن كه از آن بسيار برداشت به درويشى محكوم است و آن كه خود را بى نياز انگاشت با آسايش مقرون
مَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرَيْهِ كَمَهاً
آن را كه زيور دنيا خوش نمايد كورىاش از پى در آيد
وَ مَنِ اِسْتَشْعَرَ اَلشَّغَفَ بِهَا مَلَأَتْ ضَمِيرَهُ أَشْجَاناً لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَى سُوَيْدَاءِ قَلْبِهِ هَمٌّ يَشْغَلُهُ وَ غَمٌّ يَحْزُنُهُ كَذَلِكَ حَتَّى يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ فَيُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطِعاً أَبْهَرَاهُ هَيِّناً عَلَى اَللَّهِ فَنَاؤُهُ وَ عَلَى اَلْإِخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ
و آن كه خود را شيفتۀ دنيا دارد، دنيا درون وى را از اندوه بينبارد، اندوهها در دانۀ دل او رقصان اندوهيش سرگرم كند و اندوهى نگران تا آن گاه كه گلويش بگيرد و در گوشهاى بميرد. رگهايش بريده اجلش رسيده نيست كردنش بر خدا آسان و افكندنش در گور به عهدۀ برادران
وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ اَلْمُؤْمِنُ إِلَى اَلدُّنْيَا بِعَيْنِ اَلاِعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ اَلاِضْطِرَارِ وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ اَلْمَقْتِ وَ اَلْإِبْغَاضِ
و همانا مرد با ايمان به جهان به ديدۀ عبرت مىنگرد، و از آن به اندازۀ ضرورت مىخورد. و در آن سخن دنيا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مىشنود
إِنْ قِيلَ أَثْرَى قِيلَ أَكْدَى وَ إِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقَاءِ حُزِنَ لَهُ بِالْفَنَاءِ هَذَا وَ لَمْ يَأْتِهِمْ يَوْمٌ فِيهِ يُبْلِسُونَ
اگر گويند مالدار شد ديرى نگذرد كه گويند تهيدست گرديد و اگر به بودنش شاد شوند، غمگين گردند كه عمرش به سر رسيد. اين است حال آدميان و آنان را نيامده است روزى كه نوميد شوند در آن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
و فرمود: مردم! خواستۀ دنيا خرده گياهى است خشك و با آلود كه از آن چراگاه دورىتان بايد نمود. دل از آن كندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن، و روزى يك روزه برداشتن پاكيزهتر تا ثروت آن را روى هم نهادن
حُكِمَ عَلَى مُكْثِرٍ مِنْهَا بِالْفَاقَةِ وَ أُعِينَ مَنْ غَنِيَ عَنْهَا بِالرَّاحَةِ
آن كه از آن بسيار برداشت به درويشى محكوم است و آن كه خود را بى نياز انگاشت با آسايش مقرون
مَنْ رَاقَهُ زِبْرِجُهَا أَعْقَبَتْ نَاظِرَيْهِ كَمَهاً
آن را كه زيور دنيا خوش نمايد كورىاش از پى در آيد
وَ مَنِ اِسْتَشْعَرَ اَلشَّغَفَ بِهَا مَلَأَتْ ضَمِيرَهُ أَشْجَاناً لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَى سُوَيْدَاءِ قَلْبِهِ هَمٌّ يَشْغَلُهُ وَ غَمٌّ يَحْزُنُهُ كَذَلِكَ حَتَّى يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ فَيُلْقَى بِالْفَضَاءِ مُنْقَطِعاً أَبْهَرَاهُ هَيِّناً عَلَى اَللَّهِ فَنَاؤُهُ وَ عَلَى اَلْإِخْوَانِ إِلْقَاؤُهُ
و آن كه خود را شيفتۀ دنيا دارد، دنيا درون وى را از اندوه بينبارد، اندوهها در دانۀ دل او رقصان اندوهيش سرگرم كند و اندوهى نگران تا آن گاه كه گلويش بگيرد و در گوشهاى بميرد. رگهايش بريده اجلش رسيده نيست كردنش بر خدا آسان و افكندنش در گور به عهدۀ برادران
وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ اَلْمُؤْمِنُ إِلَى اَلدُّنْيَا بِعَيْنِ اَلاِعْتِبَارِ وَ يَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطْنِ اَلاِضْطِرَارِ وَ يَسْمَعُ فِيهَا بِأُذُنِ اَلْمَقْتِ وَ اَلْإِبْغَاضِ
و همانا مرد با ايمان به جهان به ديدۀ عبرت مىنگرد، و از آن به اندازۀ ضرورت مىخورد. و در آن سخن دنيا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مىشنود
إِنْ قِيلَ أَثْرَى قِيلَ أَكْدَى وَ إِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقَاءِ حُزِنَ لَهُ بِالْفَنَاءِ هَذَا وَ لَمْ يَأْتِهِمْ يَوْمٌ فِيهِ يُبْلِسُونَ
اگر گويند مالدار شد ديرى نگذرد كه گويند تهيدست گرديد و اگر به بودنش شاد شوند، غمگين گردند كه عمرش به سر رسيد. اين است حال آدميان و آنان را نيامده است روزى كه نوميد شوند در آن
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:هماهنگى علم و عمل
گوهر بعدی:فلسفه كيفر و پاداش الهی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.