۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴۷

ترک چشمت صنما گر چه علیل است علیل
لیک هر جا نگری خیل قتیل است قتیل

بار هجرت بدل زار گرانست گران
گو بنه کوه که بالله نه ثقیل است ثقیل

آب حیوان که سکندر زپیش رفت و نیافت
خضر خط تو بر آن چشمه دلیلست دلیل

مه کنعانی من ایکه عزیزی در مصر
سوی یعقوب نظر کن که ذلیلست ذلیل

گرچه صورت گر چین نقش نکند صد لعبت
پیش عشاق جمال تو جمیل است جمیل

نیستم هیچ غم از حادثه دهر بدل
که مرا پیر خرابات کفیل است کفیل

میرد از حسرت دیوانگی مستانت
شیخ فرزانه ما گرچه عقیل است عقیل

عشقت از آتش نمرود بود گو میباش
که مرا نار تو گلزار خلیل است سبیل

روز وصلم بکش و هیچ میندیش از آنک
خون قربابی در عید سبیل است جلیل

گنه باده کشان گرچه بزرگست بزرگ
عفو دادار خطا بخش جلیل است جلیل

با سر زلف وی آشفته گرت پیغامیست
با نسیم سحری گو که دلیل است دلیل

عمره و حج نکند کاملت ایشیخ برو
مهر مولات در این کار دخیل است دخیل

من زدم دست بدامان حسین شاه شهید
که تو را شبل و بو خشور سلیل است سلیل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.