هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و سودا، دلبستگی و ارادت سخن میگوید. شاعر از عشق به معشوق، فراق و یادآوری او مینالد و در عین حال، به مفاهیم عرفانی مانند ارادت و توکل اشاره میکند. در بخشی از شعر نیز به نام علی(ع) و مفاهیم صوفیانه پرداخته شده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و اشارات عرفانی نیاز به دانش ادبی و فلسفی پایه دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
شمارهٔ ۱۱۰۳
سودای تو هر شب کشدم بر سر کوئی
چون آینه هر لحظه کنم روی بروئی
کی یکسر مو جان زفسون تو برد دل
کامیخته سحر تو بر هر سر و موئی
امشب بکجا میروی ای سرو خرامان
کاز هر بن مژگان رود از یاد تو جوئی
جز کنج در میکده ما را نبود کنج
من غیر تو هرگز نکنم روی بسوئی
من خوی نگردانم و روی از تو نپیچم
ترکانه تو هر لحظه برائی و بخوئی
چون عود اگر سوخته ام بوی خوشم نیست
در آه من از زلف تو آمیخته بوئی
ای سینه سیمین تو مگر نقره خامی
ای دل تو در آن سینه مگر آهن و روئی
ای محتسب از عاقبت خویش بیندیش
روزی که زنی سنگ تغافل بسبوئی
از هو بجز از نام علی هیچ مجوئید
صوفی بعبث چند زنی هائی و هوئی
افکنده سر آشفته بمیدان ارادت
شاید که شمارند زچوگان تو گوئی
چون آینه هر لحظه کنم روی بروئی
کی یکسر مو جان زفسون تو برد دل
کامیخته سحر تو بر هر سر و موئی
امشب بکجا میروی ای سرو خرامان
کاز هر بن مژگان رود از یاد تو جوئی
جز کنج در میکده ما را نبود کنج
من غیر تو هرگز نکنم روی بسوئی
من خوی نگردانم و روی از تو نپیچم
ترکانه تو هر لحظه برائی و بخوئی
چون عود اگر سوخته ام بوی خوشم نیست
در آه من از زلف تو آمیخته بوئی
ای سینه سیمین تو مگر نقره خامی
ای دل تو در آن سینه مگر آهن و روئی
ای محتسب از عاقبت خویش بیندیش
روزی که زنی سنگ تغافل بسبوئی
از هو بجز از نام علی هیچ مجوئید
صوفی بعبث چند زنی هائی و هوئی
افکنده سر آشفته بمیدان ارادت
شاید که شمارند زچوگان تو گوئی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.