۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲۸

سرو چو نخل قامتت سر نزد چنین سهی
نیست چو سیب غبغبت میوه خلد در بهی

چرخ همی نه از فسون رنگ بباخت بارهی
شیر شکار میکند حیله او به روبهی

ایکه به روز و شب مرا در همه عمر همرهی
بار بمنظر نظر از چه مرا نمیدهی

چون تو زسوز زخم دل از همه حال آگهی
مشک مساز بوی مو با نفس سحرگهی

آشفته خاک میکده چون تو زکف نمینهی
غم نبود اگر مرا کیسه ززر بود تهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.