۱۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸

نشد درست به هندوستان شکسته ی ما
نماز بود درو، کار دست بسته ی ما

جدا شدیم ز همصحبتان، خوش آن روزی
که بود دسته ی گل را حسد به دسته ی ما

به خانه نیست که بتوان نمودنش به طبیب
درون سینه بود همچو میوه خسته ی ما

فغان که از پی ساغر کشیدن یاران
بساط سبزه بود شیشه ی شکسته ی ما

سلیم کاسه ی چوبین به سوی میکده بر
که تحفه است در آنجا شکسته بسته ی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.