هوش مصنوعی: شاعر در این شعر خود را به مرغی تشبیه می‌کند که در قفسی تنگ اسیر است و از عشق و جنون بهاری سخن می‌گوید. او از ناله‌های سحرگاهی به عنوان نماز یاد می‌کند و گل‌های جهان را بی‌ارزش می‌داند. شاعر درد و رنج را بخشی از وجود خود می‌داند و خرقه‌اش را با ابریشم ساز توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۷

منم آن مرغ که دل نوحه طراز است مرا
قفسی تنگ تر از چنگل باز است مرا

نوبهار است و چو گلبن ز جنون در جوشم
که دگر موسم گل کردن راز است مرا

نیست چون شاخ گلم مانع طاعت مستی
ناله ی مرغ سحر، بانگ نماز است مرا

منت یک گلم از باغ جهان بر سر نیست
دست کوتاه به از عمر دراز است مرا

گل گل از داغ می ناب همین نیست سلیم
بخیه ی خرقه ز ابریشم ساز است مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.